رادیو زمانه > خارج از سیاست > موسيقی فيلم > نه، من پشیمان نیستم | ||
نه، من پشیمان نیستمپرویز جاهدjahed@radiozamaneh.comاین برنامه، آخرین برنامه از مجموعه موسیقی فیلم است که از سال ۲۰۰۶ برای رادیو زمانه تهیه کردهام. در این برنامهها سعی کردم مجموعهای از بهترین موسیقیهای تاریخ سینما، از موسیقیهای کلاسیک برنارد هرمن و موریس ژار گرفته تا موسیقیهای مدرن، پست مدرن و مینیمالیستی جان ویلیامز، جری گلداسمیت، مایکل نایمن و فیلیپ گلس را برایتان انتخاب کرده و معرفی کنم.
در تولید این برنامهها با محدودیتهای فنی و کیفی بسیاری مواجه بودم اما امیدوارم در این مدت توانسته باشم تا اندازه ای این دنیای رنگارنگ، پر رمز و راز، تلخ و شیرین و گوناگون موسیقی فیلم را به شما شناسانده باشم. شاید در فرصتی دیگر بتوانم این کار را با امکانات بهتر و کیفیتی بالاتر ادامه دهم. اما برای این برنامه، موسیقی فیلم «زندگی به رنگ صورتی»، ساختهی کریستوفر گانینگ، آهنگساز انگلیسی را برای شما برگزیدهام.
«زندگی به رنگ صورتی» (La Vie En Rose)، نام فیلمی دربارهی زندگی ادیت پیاف، خوانندهی بزرگ و شمایل افسانهای فرانسوی است. بعد از ساخته شدن فیلمهایی دربارهی خوانندگان بزرگی چون ری چارلز و جانی کش، اینک نوبت ادیت پیاف بود که زندگی کوتاه، اما پرماجرا و اندوهناکش بر پردهی سینما تصویر شود و الیویه داهان، کارگردان فرانسوی، مسوولیت این کار خطیر را برعهده گرفت. این فیلم تقریباً مهمترین دورهی زندگی ادیت پیاف را در بر میگیرد و داستان آن بین سالهای ۱۹۱۸ تا ۱۹۶۳ یعنی سال مرگ ادیت پیاف، در نوسان است. فیلم با کودکی پیاف شروع میشود و با مرگ او به پایان میرسد. زنی از طبقهی محروم با گذشتهای تلخ و دردناک که به خاطر صدای زیبا و جادوییاش به شهرتی افسانهای دست مییابد. فیلم از نظر روایت، ساختاری غیر کلاسیک و غیر خطی دارد. فیلمساز، زمان را شکسته و رویدادهای زندگی پیاف را عمداً پس و پیش کرده تا تاثیر خاطرات و رویدادهای گذشته بر پیاف و آهنگهای او را بهتر نشان داده باشد. کودکی پیاف در فقر و تنگدستی گذشت. مادرش که خواننده بود او را رها کرد و پدرش او را به روسپی خانهای سپرد که مسوولیت آن بر عهدهی مادربزرگ پیاف بود و روسپی به نام تی تین او را زیر چتر حمایت خود گرفت. با اینکه فیلم شکل فلاشبک ندارد، اما طوری روایت میشود که انگار پیاف دارد خاطرات گذشته را مرور کرده و لحظههای شاد و بیشتر تلخ و تراژیک زندگیاش را به یاد میآورد. پیاف در طول زندگیاش، با چهرهها و هنرمندان سرشناسی چون شارل آزناوور، ایو مونتان و موریس شوالیه رابطه داشت. اما در فیلم تنها بر رابطه عاشقانه او با مارسل سردان، قهرمان بوکس فرانسوی تاکید شده است. برخی از منتقدان از این فیلم به خاطر زمان طولانیاش، شیوه روایت سردرگم کننده و تدوین پر غلطش انتقاد کردند. اگرچه جلو، عقب رفتن زمان و پس و پیش کردن رویدادها تا حدی برای تماشاگران عادی و خو گرفته به سنت روایت کلاسیک، آزاردهنده و گیجکننده است اما شیوه غیر معمول و عجیبی نیست و سینما شکلهای پیچیدهتر از این را هم با فیلمهای تارانتینو و آلخاندرو گونزالس تجربه کرده است.
مشکل این فیلم این است که علیرغم زمان طولانیاش به بسیاری از پرسشها، از جمله رفتار غیرمتعارف ادیت پیاف در زمان اشغال فرانسه در جنگ جهانی دوم، رابطهی او با هنرمندانی چون ویل اولتون و شارل آزناوور و نقش او در قتل لویی لپله، مردی که او را به شهرت رساند، پاسخ نمیدهد. با این حال فیلم امتیازات زیادی دارد و پر از صحنههای زیبا و تاثیرگذار است و در بسیاری از لحظهها، اشک تماشاگر را در میآورد. به ویژه بازی ماریون کوتیار در نقش ادیت پیاف، شگفتانگیز و به یادماندنی است. کوتیار برای بازی در این نقش، برندهی جوایز بزرگی مثل اسکار، سزار، بافتا و گلدن گلوب شده است. کوتیار، ویرانی درونی و در هم شکستن ظاهری پیاف را با قدرت ترسیم میکند. او نه تنها از نظر فیزیکی و ظاهری به خوبی در قالب پیاف نشسته و اداها و حرکات او را عیناً اجرا می کند، بلکه با مهارت صدای او را تقلید کرده و به خوبی به جای او لب میزند. آهنگساز فیلم «زندگی به رنگ صورتی»، کریستوفر گانینگ، آهنگساز انگلیسی است که به خاطر آن برندهی جایزهی بافتا برای بهترین موسیقی فیلم شده است. او همان سازندهی موسیقی سریال معروف «پوآرو» است. با اینکه بیشتر باند صوتی فیلم را ترانههایی که ادیت پیاف خوانده است، پر میکند، اما موسیقی گانینگ به خوبی توانسته شکافها و لحظات دراماتیک را که موسیقی پیاف در آن حضور ندارد، پر کند. بهخصوص صحنههای مربوط به کودکی پیاف در خیابانهای پاریس یا هنگام بازی در سیرک پدرش و بعد هم در روسپیخانه، زمانی که بیناییاش را به طور موقت از دست میدهد. در این صحنههاست که پیانوی گانینگ به میدان میآید و تأثیر دراماتیک این صحنهها را شدت میبخشد. اما نخستین ترانهای که از ادیت پیاف در فیلم میشنویم، ترانهای به زبان انگلیسی با عنوان «بهشت بخشنده» (Heaven Have A Mercy) است. زمان، 1959 است؛ یعنی چهار سال قبل از مرگ پیاف. او را در نیویورک بر روی صحنه سرگرم خواندن میبینیم و همزمان عدهای را میبینیم که با برانکارد به طرف صحنه میدوند و از زبان آنها میشنویم که ادیت هنگام خواندن بر روی صحنه از حال رفته است. صحنهای که پس از آن به کودکی ادیت و زندگی در خیابانهای پاریس و محلهی فقیر نشین بلویل، کات میشود.
«ترز» دوشیزهی مقدس، نقش مهمی در زندگی ادیت پیاف داشته است. زمانی که او به طور موقت نابینا میشود، «تی تین» روسپی مقدس، او را به مزار ترز میبرد تا شفا بگیرد و هنگامی که ادیت بیناییاش را باز مییابد، به ترز ایمانی قلبی پیدا میکند که تا آخر عمر با اوست؛ حتی در لحظهی مرگ. یک روز که ادیت در خیابان سرگرم آواز خواندن است، سر و کلهی مرد پولداری پیدا میشود به نام لویِی لپله (با بازی ژرار دپاردیو) او صاحب کلوبی شبانه است و همان کسی است که زندگی پیاف را متحول میکند؛ نام هنری پیاف را برای او برمیگزیند و او را به شهرت میرساند. لافول (La Foule) نام ترانهای است که ادیت پیاف برای اولین بار در این کلوپ شبانه در برابر مردم اجرا می کند و با آن به شهرت میرسد. اما «لا وی ان رز» (La Vie En Rose) نام ترانهای است که عنوان فیلم از آن گرفته شده است: «زندگی به رنگ صورتی.» پیاف این آهنگ را در سال 1948 در نیویورک به دو زبان فرانسوی و انگلیسی اجرا کرده است. زمانی که عاشق مارسل، بوکسور فرانسوی شده؛ با اینکه میداند وابستگیهای خانوادگی مارسل، مانع بزرگی بر سر راه این عشق تراژیک است. بعد از اجرای این صحنه است که مارلین دیتریش، ستارهی بزرگ سینما که در سالن حضور دارد، به سمت ادیت میآید و به او میگوید: «من سالها از پاریس دور بودم؛ اما امشب وقتی تو روی صحنه خواندی من انگار آنجا بودم. در خیابانها و زیر آسمان پاریس. صدای تو بوی پاریس است ادیت.»
مارسل، بوکسور فرانسوی، عشق بزرگ زندگی پیاف و قلب و روح او بود. مارسل در یک سانحهی هوایی از بین میرود و ادیت تا آخر عمر در حسرت دیدار او میماند. در یکی از زیباترین صحنههای فیلم، ادیت را میبینیم که به شوق دیدار مارسل، که قرار است از پاریس به نیویورک بیاید، در رختخواب دراز کشیده است. مارسل از راه میرسد و او را بیدار میکند. ادیت میرود که ساعتی را که به عنوان هدیه برای او خریده، بیاورد؛ اما آن را پیدا نمیکند. در اوج عصبیت و آشفتگی به او خبر میدهند که مارسل در سقوط هواپیما کشته شده؛ اما ادیت آن را باور نمیکند. چرا که مارسل لحظاتی پیش در کنار تخت او بوده است. واقعیت و خیال در این صحنه به خوبی به هم تنیده شده و تماشاگر حضور خیالی مارسل را در کنار ادیت باور میکند. زندگی پیاف، علیرغم شهرت افسانهای او با درد و شکست تؤام بود. از دست دادن فرزندش در جوانی، مرگ تراژیک معشوقش و بیماری و پیری زودرس او به خاطر مصرف شدید مواد مخدر و الکل. در صحنهای از فیلم از زبان او میشنویم که «من نیز در همان سالی به دنیا آمدم که بیلی هالیدی به دنیا آمد.» در واقع او نه تنها همسن این خواننده بزرگ موسیقی جاز بود، بلکه زندگی او نیز همانند زندگی بیلی هالیدی پر از درد و رنج بود و این درد و اندوه در صدای هر دو خوانندهی بزرگ غرب، بازتاب یافته است. اما پیاف در ترانهی «نه من پشیمان نیستم» (Non, Je Ne Regrette Rien) میگوید که علیرغم این همه درد و رنجی که در زندگی کشیده، پشیمان نیست؛ چون به عشق ایمان داشته و با عشق زندگی کرده است. |
نظرهای خوانندگان
مرسی و خسته نباشيد بخاطر موسيقی فيلم.
-- brief encounter ، Nov 5, 2008 در ساعت 02:57 PMThe translation of the title is wrong. " La vie en Rose" is a French expression. it means, something like, " rooye khoshe zendegi', or, " zendegiye shaad", the opposite of which is, " La Vie en Noir" ,that means, zendegiye siah. ,
-- N ، Nov 5, 2008 در ساعت 02:57 PMwhy didn't you publish my comment?? again: " La vie en Rose" does not mean " zendegi be range soorati. az har ki ham ke mikhayn beporsin. it means: " zendegiye shaad" ! and the opposite is " la vie en Noir" ! The translation is rediculous!
-- N ، Nov 6, 2008 در ساعت 02:57 PMاسم اصلی فیلم لا موم است: La môme
-- بدون نام ، Nov 7, 2008 در ساعت 02:57 PMبه عنوان کسی که به فیلم و نقش موسیقی در آن علاقه فراوانی دارم، کار شما را تحسین می کنم. من تمام این فایل ها را دانلود کرده ام و همیشه گوش می دهم. برنامه ای که راجع به فیلم آبی کشلوفسکی بود از نظر من بهترین برنامه از این سری برنامه موسیقی فیلم بود. از فصرشیرین سپاسگذاری خود را از پرویز جاهد و تمام دست اندرکاران رادیو زمانه اعلام می دارم.
-- فایق احمدی ، Nov 7, 2008 در ساعت 02:57 PMشادزی، مهرافزون، پویا و پاینده باشید.
فایق احمدی
به عنوان کسی که به فیلم و نقش موسیقی در آن علاقه فراوانی دارم، کار شما را تحسین می کنم. من تمام این فایل ها را دانلود کرده ام و همیشه گوش می دهم. برنامه ای که راجع به فیلم آبی کشلوفسکی بود از نظر من بهترین برنامه از این سری برنامه موسیقی فیلم بود. از فصرشیرین سپاسگذاری خود را از پرویز جاهد و تمام دست اندرکاران رادیو زمانه اعلام می دارم.
-- فایق احمدی ، Nov 7, 2008 در ساعت 02:57 PMشادزی، مهرافزون، پویا و پاینده باشید.
فایق احمدی
توضيح در باره ترجمه نام فيلم:
عنوان انگليسی فيلم Life in Pink است که می شود همان زندگی به رنگ صورتی اما ممکن است معادل دقيق فرانسوی نباشد. من چون فرانسه نمی دانم همان عنوان انگليسی را آورده ام .
-- پرويز جاهد ، Nov 8, 2008 در ساعت 02:57 PMدر پاسخ به دوست ديگری که نام اصلی فيلم را La môme نوشته است بايد بگويم که اين فيلم با اين عنوان در فرانسه اکران شده و در کشورهای انگليسی زبان همان La vie en rose بوده است.
قشنگ نوشتی، ولی... "بهشت بخشنده"؟؟! ضمنا اولین ترانه ای که پیاف در اون کلوپ اجرا کرد "لا فول" نبود. تا جایی که می دونم این آهنگ خیلی بعد اجرا شد. موفق باشی
-- پرشین ، Mar 11, 2009 در ساعت 02:57 PM