رادیو زمانه

تاریخ انتشار مطلب: ۶ مهر ۱۳۸۶
موسيقی فيلم‌های نوآر، بخش سوم

اروتيسم، شهوت و جنايت در فيلم های نوآر

پرويز جاهد

این برنامه را از اینجا بشنوید.

بخشی از موسيقی فيلم‌های نوآر را ترانه‌ها و آهنگ‌هايی می‌سازد که در کافه‌ها و بارهای پردود و در کلاب‌های شبانه به عنوان موسيقی پس‌زمينه شنيده يا به صورت زنده اجرا می‌شود. اين ترانه‌ها، که معمولا ترانه‌های جازند و با ارکستر جاز اجرا می‌شوند، صرفا جنبه‌ای تزيينی و دکوراتيو ندارند؛ بلکه در حکم قلب و روح فيلم‌های نوآرند و فضاسازی می‌کنند. مثل ترانه‌ای که لورن باکال در فيلم «خواب بزرگ» با موسيقی مکس استاينر می‌خواند.


تم‌های مشهور نوآر


ميلدرد پيرس

از مکس استاينر، آهنگساز پيشگام و پرکار فيلم‌های نوآر، در هفته‌های گذشته قسمت‌هايی از موسيقی فيلم‌های «خواب بزرگ» و «نامه» را شنيديد. در برنامه‌ی اين هفته، قسمتی از موسيقی فيلم نوآر «ميلدرد پيرس» (Mildred Pierce) محصول ۱۹۴۵ را خواهيد شنيد. اين فيلم را مايکل کورتيز بر اساس رمان جيمز مک‌کين ساخت. نويسنده‌ای که داستان‌های جنايی و سياه او منبع الهام بسياری از فيلم‌های نوآر اين دوره است.
فيلمنامه‌ی آن را نيز ويليام فاکنر و رونالد مک‌دوگال، مشترکا، نوشته‌اند. رمان کين داستانی طنزآميز و انتقادی در باره‌ی ارزش‌های بورژوايی بود؛ اما فاکنر بود که به اين داستان ملودراماتيک کيفيتی نوآرگونه بخشيد.


«ميلدرد پيرس»، ساخته‌ی مايکل کورتيز

برخلاف فيلم‌های نوآر ديگر، پروتاگونيست اين فيلم يک زن است که به وسيله‌ی دختر فم‌فاتال‌اش از پا درمی‌آيد. ساختار روايتی آن متکی بر فلاش‌بک است و روايت، به شيوه‌ی «همشهری کين»، بعد از مرگ شخصيت اصلی و با کند و کاو پيرامون زندگی او و علت مرگش آغاز می‌شود.

مکس استاينر آهنگساز ثابت فيلم‌های مايکل کورتيز بود و در فيلم‌های «فرشتگان آلوده‌صورت» و «کازابلانکا» نيز با او همکاری داشته است. موسيقی استاينر همراه با تغيير لحن و فضای فيلم از روزهای آفتابی و روشن کاليفرنيا به صحنه‌های تاريک و کابوس‌گونه تغيير لحن می‌دهد و تلخ‌تر و غم‌انگيزتر می‌شود.

از درون گذشته

از درون گذشته (Out of the Past) ساخته‌ی ژاک ترنر را بسياری از مورخان سينما به عنوان نمونه‌ی برجسته‌ی فيلم نوآر معرفی کرده‌اند؛ فيلمی نوآری با پايان تراژيک که تمام عناصر روايتی و سبکی نوآر را در خود دارد. رابرت ميچم در اولين نقش سينمايی زندگی خود در نقش کارآگاهی تيره بخت و جين گرير در نقش زن وسوسه گر و فم فتال فيلم که ميچم را به نابودی می کشاند، مهم ترين عناصر نوآر فيلم اند.
ژاک ترنر اين فيلم را بر اساس رمان جفری هومز با نام سکوی اعدام مرا بالاتر بيفراز(Build My Gallows High) ساخت. رمانی که تقليدی آشکار از آثار دشيل همت بود.


رابرت ميچم و جين گرير در نمایی از «از درون گذشته»

جف (رابرت ميچم) کارآگاه سابق، صاحب يک پمپ بنزين کوچک سرراهی‌ست و زندگی آرامی دارد. تا اين‌که مردی از راه می‌رسد و هويت واقعی او را شناسايی می‌کند و گذشته‌اش را به ياد می‌آورد. گذشته‌ای که او از آن نمی‌تواند بگريزد.

فيلمبرداری سياه و سفيد درخشان نيکلاس موزوراکا (Musuraca)، فضايی سياه و ترسناک آفريده و موسيقی روی وب (Roy Webb) در خدمت اين فضای وهم‌گونه و پررمز و راز است. وب آهنگسازی‌ست که بيشتر به خاطر موسيقی‌هايی که برای فيلم‌های ترسناک، مثل «من با يک زامبی قدم زدم» و «مردم گربه‌ای» ساخته مشهور است. او برخلاف بيشتر آهنگسازان فيلم اين دوره که مهاجرند، آهنگسازی نيويورکی‌ست و در تئاتر برادوی کار کرده است.
او به استخدام کمپانی RKO درمی‌آيد که توليدکننده‌ی بسياری از فيلم‌های بی‌مووی و نوآر دهه‌های چهل و پنجاه است. متأسفانه نسخه‌های اصلی تمام موسيقی‌هايی که روی وب ساخته در سال ۱۹۶۱ در آتش سوزی خانه اش از بين رفت. به همين دليل او برای هميشه از اين حرفه کناره گرفت. وب سازنده موسيقی فيلم هايی چون بدنام، پلکان مارپيچ، بکش عزيزم و امبرسون های باشکوه است.

نيروی شر

«نيروی شر» (Force of Evil) ساخته‌ی آبراهام پولانسکی و محصول ۱۹۴۸ يکی ديگر از آثار درخشان سينمای نوآر است. دان دراکو، مورخ فيلم، آن را بهترين فيلم نوآر تاريخ سينما دانسته و يک نمونه‌ی پروتوتايپ فيلم نوآر معرفی کرده است. فيلمی که سال‌ها قبل از ساخته شدن «پدرخوانده»، به رابطه‌ی بين تجارت و مافيا در آمريکا می‌پردازد.


«نيروی شر»، ساخته‌ی آبراهام پولانسکی

آبراهام پولانسکی قبل از ساختن «نيروی شر» فيلمنامه‌نويس بود و فيلمنامه‌ی «روح و جسم»، ساخته‌ی رابرت راسن، کار اوست. او گرايش‌های مارکسيستی داشت و به همين دليل در ليست سياه مک‌کارتی قرار گرفت و برای اعتراف به دادگاه فراخوانده شد.
«نيروی شر» ماجرای وکيلی به نام جو مورس است که برای گانگستر قدرتمندی به نام تاکر کار می‌کند که در صدد کنترل مسابقه‌ی قرعه‌کشی نيويورک و نمره‌های برنده است و در اين زمينه با لئو، برادر بزرگ مورس، رقابت دارد. ديالوگ‌های شاعرانه و اشارات انجيلی فيلم، خصوصا به خيانت يهودا به مسيح، از ويژگی‌های اين فيلم است.

رابطه‌ی پيچيده و خيانت‌آميز دو برادر، هسته‌ی روايتی، عاطفی و روان‌کاوانه‌ی فيلم را می‌سازد. فيلمی که به اعتراف مارتين اسکورسيزی، الهام‌بخش او در ساختن رابطه‌ی دو برادر در فيلم «گاو خشمگين» شد.

«نيروی شر» بر اساس رمان ايرا ولفرت ساخته شد که قصه‌ای اخلاقی با درون‌مايه‌های اکسپرسيونيستی‌ست. جان گارفيلد و ماری ويندزور بازيگران اصلی آن‌اند و ديويد رسکين موسيقی آن را ساخته است.
رسکين نيز، همانند روی وب، آهنگسازی آمريکايی و متولد فيلادلفياست. آهنگسازی پرکار که برای بيش از ۱۰۰ فيلم و ۳۰۰ سريال تلويزيونی موسيقی نوشت. رسکين همچنين دستيار چارلی چاپلين در ساختن موسيقی فيلم «عصرجديد» بود. «آل کاپون»، «دار و دسته‌ی بزرگ»، «آپاچی»، «سوپرمن» و «شهر بدون مردان» از ساخته‌های ديگر اوست.

کی لارگو

موسيقی فيلم «کی لارگو» (Key Largo) يکی ديگر از ساخته‌های مکس استاينر است. فيلم نوآری به کارگردانی جان هيوستون بر اساس نمايشنامه‌ی مکسول آندرسون با فيلمنامه‌ی ريچارد بروکس که با شرکت زوج مشهور فيلم‌های نوآر، يعنی همفری بوگارت و لورن باکال، ساخته شد. فرانک (همفری بوگارت) برای ديدن دوستش به هتل کی لارگو می‌رود اما می‌فهمد که دوستش مرده و همسر بيوه‌اش نورا (لورن باکال)، هتل را اداره می‌کند. اما گانگستری به نام جانی روکو و دار و دسته‌اش با اشغال هتل، هميشه برای نورا مزاحمت ايجاد می‌کنند. فرانک تصميم می‌گيرد شر آنها را از سر نورا کم کند. زمانی که گانگسترها از او می‌خواهند آنها را با قايق به کوبا ببرد، فرانک فرصت خوبی پيدا می‌کند تا تک‌تک آنها را از سر راه بردارد.


همفری بوگارت و لورن باکال در «کی لارگو»

جنگل آسفالت

جان هيوستون از مهم‌ترين فيلمسازان سينمای نوآر است. وی پس از ساختن فيلم‌های «شاهين مالت» و «کی لارگو»، فيلم نوآر زيبا و فراموش نشدنی «جنگل آسفالت» (The Asphalt Jungle) را بر اساس رمان دبليو آر برنت ساخت.
رويکرد نويسنده بر اساس سنت ناتوراليسم آمريکايی بود که در داستان‌های دريزر و سينکلر لوئيس يافت می‌شد. داستان‌هايی که در آن شخصيت‌ها اسير محيط پيرامون خود و جبری مقدرند.

«جنگل آسفالت» داستان گروهی از مردان است که تصميم به سرقت از يک جواهرفروشی می‌گيرند. پلات آن تا حد زيادی شبيه پلات «سيرای مرتفع» است و نام فيلم استعاره‌ای‌ست از شهر لوس‌آنجلس به عنوان يک جنگل شهری. سرزمين هرزی که در فساد و تباهی غوطه‌ور است.


نمايی از فيلم «جنگل آسفالت»، ساخته‌ی جان هيوستون

«جنگل آسفالت» همچنين بيانگر تحول سبک کارگردانی جان هيوستون از اوايل دهه‌ی چهل تا اوايل دهه‌ی پنجاه و درعين حال نشان دهنده‌ی اختلاف اساسی بين فيلم‌های نوآر دهه‌های چهل و پنجاه است که يکی از مهم‌ترين تفاوت آنها، فقدان حضور کارآگاه خصوصی به عنوان شخصيت محوری فيلم است.
موسيقی «جنگل آسفالت» را ميکلوش روژا ساخته که از پرکارترين آهنگسازان اين دوره است و در هفته‌های گذشته موسيقی فيلم‌های نوآر «آدم‌کش‌ها»، «نيروی حيوانی» و «غرامت مضاعف» را از او شنيديد. آهنگسازی که موسيقی‌اش بر خلاف موسيقی فيلم‌های رايج آن دوره‌ی هاليوود، کيفيتی رئاليستی، روان‌کاوانه و غير سانتيمانتال داشت که با لحن و درون‌مايه‌ی فيلم‌های نوآر هماهنگ بود.

ميکلوش روژا، آهنگساز مجارستانی، بعد از ساختن موسيقی فيلم «دزد بغداد» (۱۹۴۰) برای تهيه کننده‌ی هم‌وطنش، الکساندر کوردا، مورد توجه هاليوود قرار گرفت و استعداد و خلاقيت خود را در خلق موسيقی‌های دراماتيک و گيرا برای فيلم‌های دهه‌های چهل و پنجاه هاليوود، به ويژه فيلم‌های نوآر، نشان داد. موسيقی رئاليستی و غير سانتيمانتال او آهنگسازان ديگر آن دوره، يعنی مکس استاينر و آلفرد نيومن، را تحت تأثير قرار داد. در حالی که کارهای او در دهه‌ی چهل بيشتر مربوط به فيلم‌های نوآر است، در دهه‌ی پنجاه به سمت فيلم‌های تاريخی و حماسی مثل «بن‌هور»، «خرقه» و «ده فرمان» کشيده می‌شود.

پستچی هميشه دو بار زنگ می زند

«پستچی هميشه دو بار زنگ می‌زند» (The Postman Always Rings Twice) نام داستانی عاشقانه و جنايی نوشته‌ی جيمز مک‌کين، نويسنده‌ی مشهور داستان‌های نوآر، است که تی گارنت آن را کارگردانی کرده است.
نويسنده‌ای که عشق مثلثی، خيانت، شهوت‌های سرکوب شده، رابطه‌های زناکارانه و قتل درون‌مايه‌ی اصلی داستان‌های او را تشکيل می‌دهد.


«پستچی هميشه دو بار زنگ می‌زند»

اقتباس‌های سينمايی متعددی بر اساس اين رمان مشهور انجام گرفته؛ از جمله اقتباس آزاد لوکينو ويسکونتی در فيلم «وسوسه» و اقتباس باب رفلسون در دهه‌ی هشتاد با بازی جک نيکلسون و جسيکا لانگ.
اما نسخه‌ی تی گارنت يکی از بهترين اقتباس‌هايی‌ست که بر اساس اين رمان صورت گرفته است. گارنت فضای اروتيک و شهوتناک داستان را به خوبی درآورده و رابطه‌ی عاشقانه و ويرانگرانه بين يک رهگذر سرگردان و زنی خانه‌دار را که وسوسه و شهوت آنها را به سمت جنايت و فاجعه می‌برد با دقت بازآفرينی کرده است.

موسيقی «پستچی هميشه دو بار زنگ می‌زند» ساخته‌ی جرج باسمن است. آهنگسازی آمريکايی از يک خانواده‌ی مهاجر يهودی روسی که مثل اغلب هنرمندان مهاجر اين دوره در دهه‌ی سی وارد هاليوود شد و به استخدام کمپانی RKO درآمد. او نيز گرايش‌های چپ‌گرايانه داشت و به وسيله‌ی سناتور مک‌کارتی به دادگاه فراخوانده شد. باسمن بعد از اين‌که درهای هاليوود به رویش بسته شد، به برادوی رفت و به آهنگسازی در تئاتر پرداخت. «پستچی هميشه دو بار زنگ می‌زند» يکی از بهترين ساخته‌های او در سينماست. مايه‌های شرقی و ملودی عربی آن برای فيلم‌های نوآر کلاسيک آن دوره کاملا تازگی داشت.

Share/Save/Bookmark

نظرهای خوانندگان

خیلی جالب و آموزنده بود. ممنون.

-- بدون نام ، Sep 28, 2007 در ساعت 04:15 PM