رادیو زمانه > خارج از سیاست > موسيقی فيلم > اروتيسم، شهوت و جنايت در فيلم های نوآر | ||
اروتيسم، شهوت و جنايت در فيلم های نوآرپرويز جاهداین برنامه را از اینجا بشنوید. بخشی از موسيقی فيلمهای نوآر را ترانهها و آهنگهايی میسازد که در کافهها و بارهای پردود و در کلابهای شبانه به عنوان موسيقی پسزمينه شنيده يا به صورت زنده اجرا میشود. اين ترانهها، که معمولا ترانههای جازند و با ارکستر جاز اجرا میشوند، صرفا جنبهای تزيينی و دکوراتيو ندارند؛ بلکه در حکم قلب و روح فيلمهای نوآرند و فضاسازی میکنند. مثل ترانهای که لورن باکال در فيلم «خواب بزرگ» با موسيقی مکس استاينر میخواند.
از مکس استاينر، آهنگساز پيشگام و پرکار فيلمهای نوآر، در هفتههای گذشته قسمتهايی از موسيقی فيلمهای «خواب بزرگ» و «نامه» را شنيديد. در برنامهی اين هفته، قسمتی از موسيقی فيلم نوآر «ميلدرد پيرس» (Mildred Pierce) محصول ۱۹۴۵ را خواهيد شنيد. اين فيلم را مايکل کورتيز بر اساس رمان جيمز مککين ساخت. نويسندهای که داستانهای جنايی و سياه او منبع الهام بسياری از فيلمهای نوآر اين دوره است.
برخلاف فيلمهای نوآر ديگر، پروتاگونيست اين فيلم يک زن است که به وسيلهی دختر فمفاتالاش از پا درمیآيد. ساختار روايتی آن متکی بر فلاشبک است و روايت، به شيوهی «همشهری کين»، بعد از مرگ شخصيت اصلی و با کند و کاو پيرامون زندگی او و علت مرگش آغاز میشود. مکس استاينر آهنگساز ثابت فيلمهای مايکل کورتيز بود و در فيلمهای «فرشتگان آلودهصورت» و «کازابلانکا» نيز با او همکاری داشته است. موسيقی استاينر همراه با تغيير لحن و فضای فيلم از روزهای آفتابی و روشن کاليفرنيا به صحنههای تاريک و کابوسگونه تغيير لحن میدهد و تلختر و غمانگيزتر میشود. از درون گذشته از درون گذشته (Out of the Past) ساختهی ژاک ترنر را بسياری از مورخان سينما به عنوان نمونهی برجستهی فيلم نوآر معرفی کردهاند؛ فيلمی نوآری با پايان تراژيک که تمام عناصر روايتی و سبکی نوآر را در خود دارد. رابرت ميچم در اولين نقش سينمايی زندگی خود در نقش کارآگاهی تيره بخت و جين گرير در نقش زن وسوسه گر و فم فتال فيلم که ميچم را به نابودی می کشاند، مهم ترين عناصر نوآر فيلم اند.
جف (رابرت ميچم) کارآگاه سابق، صاحب يک پمپ بنزين کوچک سرراهیست و زندگی آرامی دارد. تا اينکه مردی از راه میرسد و هويت واقعی او را شناسايی میکند و گذشتهاش را به ياد میآورد. گذشتهای که او از آن نمیتواند بگريزد. فيلمبرداری سياه و سفيد درخشان نيکلاس موزوراکا (Musuraca)، فضايی سياه و ترسناک آفريده و موسيقی روی وب (Roy Webb) در خدمت اين فضای وهمگونه و پررمز و راز است. وب آهنگسازیست که بيشتر به خاطر موسيقیهايی که برای فيلمهای ترسناک، مثل «من با يک زامبی قدم زدم» و «مردم گربهای» ساخته مشهور است. او برخلاف بيشتر آهنگسازان فيلم اين دوره که مهاجرند، آهنگسازی نيويورکیست و در تئاتر برادوی کار کرده است. نيروی شر «نيروی شر» (Force of Evil) ساختهی آبراهام پولانسکی و محصول ۱۹۴۸ يکی ديگر از آثار درخشان سينمای نوآر است. دان دراکو، مورخ فيلم، آن را بهترين فيلم نوآر تاريخ سينما دانسته و يک نمونهی پروتوتايپ فيلم نوآر معرفی کرده است. فيلمی که سالها قبل از ساخته شدن «پدرخوانده»، به رابطهی بين تجارت و مافيا در آمريکا میپردازد.
آبراهام پولانسکی قبل از ساختن «نيروی شر» فيلمنامهنويس بود و فيلمنامهی «روح و جسم»، ساختهی رابرت راسن، کار اوست. او گرايشهای مارکسيستی داشت و به همين دليل در ليست سياه مککارتی قرار گرفت و برای اعتراف به دادگاه فراخوانده شد. «نيروی شر» بر اساس رمان ايرا ولفرت ساخته شد که قصهای اخلاقی با درونمايههای اکسپرسيونيستیست. جان گارفيلد و ماری ويندزور بازيگران اصلی آناند و ديويد رسکين موسيقی آن را ساخته است. کی لارگو موسيقی فيلم «کی لارگو» (Key Largo) يکی ديگر از ساختههای مکس استاينر است. فيلم نوآری به کارگردانی جان هيوستون بر اساس نمايشنامهی مکسول آندرسون با فيلمنامهی ريچارد بروکس که با شرکت زوج مشهور فيلمهای نوآر، يعنی همفری بوگارت و لورن باکال، ساخته شد. فرانک (همفری بوگارت) برای ديدن دوستش به هتل کی لارگو میرود اما میفهمد که دوستش مرده و همسر بيوهاش نورا (لورن باکال)، هتل را اداره میکند. اما گانگستری به نام جانی روکو و دار و دستهاش با اشغال هتل، هميشه برای نورا مزاحمت ايجاد میکنند. فرانک تصميم میگيرد شر آنها را از سر نورا کم کند. زمانی که گانگسترها از او میخواهند آنها را با قايق به کوبا ببرد، فرانک فرصت خوبی پيدا میکند تا تکتک آنها را از سر راه بردارد.
جنگل آسفالت جان هيوستون از مهمترين فيلمسازان سينمای نوآر است. وی پس از ساختن فيلمهای «شاهين مالت» و «کی لارگو»، فيلم نوآر زيبا و فراموش نشدنی «جنگل آسفالت» (The Asphalt Jungle) را بر اساس رمان دبليو آر برنت ساخت.
«جنگل آسفالت» همچنين بيانگر تحول سبک کارگردانی جان هيوستون از اوايل دههی چهل تا اوايل دههی پنجاه و درعين حال نشان دهندهی اختلاف اساسی بين فيلمهای نوآر دهههای چهل و پنجاه است که يکی از مهمترين تفاوت آنها، فقدان حضور کارآگاه خصوصی به عنوان شخصيت محوری فيلم است. پستچی هميشه دو بار زنگ می زند «پستچی هميشه دو بار زنگ میزند» (The Postman Always Rings Twice) نام داستانی عاشقانه و جنايی نوشتهی جيمز مککين، نويسندهی مشهور داستانهای نوآر، است که تی گارنت آن را کارگردانی کرده است.
اقتباسهای سينمايی متعددی بر اساس اين رمان مشهور انجام گرفته؛ از جمله اقتباس آزاد لوکينو ويسکونتی در فيلم «وسوسه» و اقتباس باب رفلسون در دههی هشتاد با بازی جک نيکلسون و جسيکا لانگ. |
نظرهای خوانندگان
خیلی جالب و آموزنده بود. ممنون.
-- بدون نام ، Sep 28, 2007 در ساعت 04:15 PM