رادیو زمانه > خارج از سیاست > اندیشمندان فلسفه > روز جهانی فلسفه و مشروعیت جمهوری اسلامی | ||
روز جهانی فلسفه و مشروعیت جمهوری اسلامیحمید پرنیانیونسکو اعلام کرد که روز جهانی فلسفه امسال در تهران و به ریاست حداد عادل برگزار خواهد شد. این در حالی است که برخی از فیلسوفان ایرانی و غیرایرانی با این اقدام یونسکو مخالفت کردهاند. یکی از آنها، رامین جهانبگلو است؛ رامین جهانبگلو، فیلسوف ایرانی/کانادایی، در ۲۷ آپریل سال ۲۰۰۶ به اتهام تشویق جامعه به «انقلاب مخملی»، به زندان محکوم شد و چهارماه در زندان اوین انفرادی کشید.
وی معتقد است ایران «جایی است که تفکر انتقادی نمیتواند آزادانه صورت گیرد». رامین جهانبگلو تنها فیلسوفی نیست که با برگزاری روز جهانی فلسفه در ایران مخالفت کرده است؛ بیش از ۵۰ تن از روشنفکران، از جمله یورگن هابرماس، نیز با وی همراه هستند. این روشنفکران در نامهای که به یونسکو نوشتهاند یادآوری کردهاند که «در کشوری که فیلسوفاناش را بهخاطر عقایدی که دارند زندانی میکند و زندگیشان را در خطر قرار میدهد» نمیتوان تبادلات فلسفی کرد. اما مقامات ایرانی برگزارکننده بیان کردهاند که ۸۰ فیلسوف خارجی از این همایش استقبال کردهاند. این در حالی است که بهگفتهی همین مقامات «۳۰۰ مقالهی داخلی به همایش ارسال شده است که ۶۰ مقاله از اندیشمندان حوزوی و بیش از ۱۰۰ مقاله از دانشگاهیان میباشد.»1 در این زمینه با دکتر جهانبگلو گفتگو کردهام و دلایل وی برای مخالفت با برگزاری این همایش را پرسیدم: آقای جهانبگلو! یونسکو نمیداند فیلسوفان در ایران میتوانند آزادانه سخن بگویند یا نه. خانم سو ویلیامز، سخنگوی یونسکو، در اینباره به رسانهها توضیح داده است که «روز فلسفه در مکزیک و سنگال و تونس نیز برگزار شده است. ... ما در این مورد که آیا فیلسوفان در ایران آزاد هستند یا نه، هیچ بازخوردی نگرفتهایم.» اگر برای یونسکو اثبات شود که حق آزادانه فلسفیدن در ایران وجود ندارد آیا مانع از آن خواهد شد که کنگرهی روز جهانی فلسفه در ایران برگزار شود؟ من فکر میکنم دیگر برای این امر دیر شده است که یونسکو بخواهد نظرش را تغییر دهد و روز جهانی فلسفه را برگزار نکنند. یونسکو باید این فکر را یکسال پیش میکرد. یعنی زمانی که این خواست از طرف نمایندگی دولت ایران به یونسکو رسید. چون روز جهانی فلسفه در ترکیه و مراکش هم برگزار شده بود، ایران هم میخواست چنین روزی را برگزار کند.
اما ایران الان در وضعیت خیلی خاصی است؛ دانشگاههای ایران، دانشجوها، روشنفکرها، و جامعهی مدنیاش به طور کلی در وضعیت خاصی است. اندیشیدن و فکرکردن در مملکتی مانند ایران دارای وضعیت خاصی است. که به نظر من و به نظر خیلی از فیلسوفان امروزی جهان، مانند هابرماس و واتیمو و دیگران، آزادی فکرکردن وجود ندارد. در کشوری که علوم انسانی و اساتید علوم انسانی را از دانشگاهها بیرون میکنند، شما چگونه میتوانید درمورد روز جهانی فلسفه صحبت کنید! اریک توماس وبر، استاد دانشگاه میسیسیپی، با برگزاری کنگره موافق است. وی مینویسد؛ «اگر میخواهیم برای عدالت مبارزه کنیم، باید بتوانیم حقیقت را به قدرتمندان بگوییم. نمیشود از گفتگو با قدرت سر باز زد.» آیا حکومت جمهوری اسلامی ایران امکان این را به فیلسوفان میدهد که بتوانند با او حرف بزنند و انتقاد کنند؟ آیا جمهوری اسلامی ایران به این انتقادها توجه میکند؟ نه. متاسفانه آقای وبر در ایران زندگی نکردهاند و روشنفکر ایرانی هم نیستند. روشنفکران ایرانی در حدود ۳۰سال است که دارند در ایران حقیقت را به قدرت میگویند. و خیلی از ایشان – مانند من - به خاطر همین مساله به زندان رفتهاند. ولی به این نتیجه رسیدهاند که باید کارشان را ادامه دهند. اما میدانند که این رسالتشان با چه خطراتی هم همراه است. حالا یکی مثل آقای وبر میخواهد از آمریکای شمالی سوار هواپیما بشود به ایران بروند و فکر کنند که در دو/سه روز میتوانند حقیقت را به قدرت بگویند. من فکر میکنم که چنین چیزی غیرممکن است. چراکه خود من ۱۰سال پیش خیلی از فیلسوفان مانند هابرماس و رورتی و تونی نگری و دیگران را دعوت میکردم. چون این افراد از طرف جامعهی مدنی ایران دعوت شده بودند، پس میتوانستند در سخنرانیهایشان مستقیمن از نقض حقوق بشر در ایران و مسایل دیگر انتقاد کنند و با سفر به شهرهای مختلف ایران توانستند با اساتید و دانشجویانی که از دانشگاه محروم شده بودند ملاقات کنند.
اما همایش روز جهانی فلسفه در ایران همایشی خواهد بود که رئیساش آقای حداد عادل است. ایشان نمایندهی دولت است، فیلسوف نیست. درست است که ایشان خودشان را فیلسوف میداند اما در زندگیشان هرگز کار فلسفه را به صورت سقراطی انجام ندادهاند. بنابراین نمیدانم که آیا به ایران رفتن و با این افراد صحبت کردن چهقدر میتواند حقیقت را به قدرت نشان دهد! بینش حسنپور، نویسندهی ایرانی/کانادایی، با برگزاری روز جهانی فلسفه در ایران موافق است. وی استدلال میکند بهرغم همهی سرکوبها و شکنجهها و زندانها و اعدامهایی که نظام ایران روا میکند، برگزاری روز جهانی فلسفه در ایران گام مثبتی است و نباید با آن مخالف بود. وی معتقد است تحریم ایران صرفن منجر به این خواهد شد که جمهوری اسلامی ایران بتواند مردم را بیشتر از پیش سرکوب کند. پاسخ شما به این انتقاد چیست؟ بینش حسنپور چهرهی ناشناختهای برای من نیست. حسنپور در تورنتو درس خوانده است و من با وی بهخوبی آشنا هستم. ولی اشتباه بزرگی در مقالهاش مرتکب شده است؛ وی ایران را با اروپای شرقی دههی ۷۰ مقایسه کرده ولی به این موضوع اشاره نکرده است که افرادی مانند دریدا و فوکو و دیگران که به چکسلاواکیِ لهستان میرفتند و دیدارهایی با لخواننسای یا با ادم میشنیک یا هابل داشتند به دعوت دولت کمونیستی آنجا نرفته بودند. حتی آقای حسنپور در مقالهاش به این موضوع اشاره نکرده است که در کیف دریدا مواد مخدر جاسازی کردند تا در فرودگاه توقیف شود و مانع از ورود وی به لهستان گردند. من فکر میکنم نمیتوان دست به چنین مقایسهای زد؛ فیلسوفان خارجیای که به این همایش بروند بهنوعی به وضعیتِ فرهنگی ایران مشروعیت میبخشند. اما اگر بتوانند مخالفت خودشان را بهطور رسمی انجام دهند و از طریق طومارهایی که نوشته میشود مخالفت کنند، بهمراتب پیامشان بهتر به گوش حکومت ایران خواهد رسید. در ضمن فراموش نکنید که این افراد بهعنوان فیلسوف به ایران میروند؛ یعنی بهعنوان کسانی به ایران میروند که کارشان اندیشهی انتقادی است، کسانی که میخواهند دربارهی آزادی و عدالت پرسشگری کنند، نه بهعنوان کسانی که بخواهند یک فلسفهی رسمی را تایید کنند یا تثبیتاش کنند. بیش از ۱۰۰ تن از اندیشمندان ایرانی نیز طی امضای نامهای مشترک خواستار لغو برگزاری روز جهانی فلسفه در ایران هستند. این کارزار چگونه شکل گرفت؟ من به همراه دو ایتالیایی نسخهی انگلیسی بیانیه را ۹ماه پیش نوشته بودم. بعدها بسیاری از فیلسوفان دنیا مانند هابرماس و حتی فیلسوفان غیرغربی از هند و دنیای عرب و ترکیه و جاهای دیگر آمدند و این بیانیه را امضا کردند و از ما پشتیبانی کردند. نسخهی فارسی این طومار به دست من نوشته نشده است (البته آن را خواندهام و تاییدش کردهام). منظورم آن است که زحمت آن را کسان دیگری به گردن گرفتهاند. اما خوشحالم که ما بهعنوان کسانی که کارشان پرسشگری – چه در داخل و چه در خارج از ایران - است میتوانیم میان خودمان همبستگی داشته باشیم. و با این همکاری و همدلی موجب آن شویم که آیندهی فلسفه در ایران از بین نرود؛ فلسفهای که کارش انتقاد و دگراندیشی است. دگراندیشی دقیقن همانچیزی است که ما در ایران کنونی بدان نیازمندیم. همان دگراندیشیای که توسط روزنامهی کیهان و دیگر رسانههای دولتی بهعنوان امری منفی تلقی و دیده میشود، این در حالی است که دگراندیشی در طول تاریخ همواره امر مثبتی بوده است، چراکه موجب پیشرفت فکر میشود و فیلسوفان جدید را پرورش میدهد. پانوشت: ۱. گفتگوی غلامرضا اعوانی با جام جم، ۱۷ خرداد ۱۳۸۹ |
نظرهای خوانندگان
من با نظر آقای دکتر جهانبگلو موافقم. آنهایی که فکر می کنند می توانند حقیقت را به دولتمردان ج.ا. بعد از اینهمه مدت تازه حالی کنند، یا سوراخ دعا را گم اند یا فکر می کنند این مسئولین اینقدر ساده هستند که تا حال حقیقت را نفهمیده اند و طفلکی ها احتیاج به راهنمایی دارند!!!
-- بدون نام ، Oct 13, 2010 در ساعت 03:30 PMتا نام یک فیلسوف به میان آمد نباید گمان کنیم که اینها بهترین مردمانند وآکاه ترین بسیاری از آنها یک نوشته 5 خطی بر علیه ستمکاری آخوندان و فلسفه سنگسار و دیگر آبروریزهای اسلامی ننوشته اند .مسافرتی به هزینه ایرانیان وگرفتن جشم روشنی و دیدار شیراز و اسپهان .آنها هرگز خواهان دیدار از سیستان و کردستان و گفتگو با آنها به شیوه رسمی نشده اند . سبیاری از آنها پس از پایان داستان میگویند که پشیمان هستند اما دیگر دیر شده و ج .ا بهره برداری را انجام داده
-- فرزین ، Oct 13, 2010 در ساعت 03:30 PMاين هم يكي ديگر از نشانه هاي همدستيِ سرمايهداري و فاشيسم!
-- بدون نام ، Oct 14, 2010 در ساعت 03:30 PMفكر ميكنيد چرا اين فيلسوفهاي كودن به ايران ميآيند؟ چون ديدن ايران برايشان جالب است، فقط عمين. اگر جرات دارند، بيايند اينجا و صريح نظر خود را درباره سركوب، تجاوز و زنداني كردنِ دانشجويان، روشنفكران و كارگران وزنان و مابقي ناشناسها بيان كنند. آنها به فكر حقيقت نيستند، به فكر اين هستند كه با ايران به عنوان ابژه سرگرم بشوند. تف به تفكرشان!