رادیو زمانه > خارج از سیاست > اندیشمندان فلسفه > «نیرو» از دید دلوز | ||
«نیرو» از دید دلوزترجمهی حمید پرنیانمفهوم «نیرو» از دید دلوز وقتی روشنتر میشود که تفسیرهای دلوز از نیچه را بخوانیم، اما خود مفهوم «نیرو» در آثار دلوز خیلی ضمنی است. دلوز هرچه از مفهوم «نیرو» نوشته است مستقمین از نیچه وام گرفته، ولی همین مفهوم نیچهای را به کار میگیرد تا تفاوت و شدن را تئوریپردازی کند.
جهان، از دید نیچه، شامل شبکهی بینظمی از نیروهای طبیعی و زیستی است که هیچ خاستگاه یا هدف مشخصی ندارند، و این نیروها هرگز نه آرام میگیرند و نه به موازنه میرسند. این نیروها پیوسته در تعامل با یکدیگرند، و بهجای آنکه باشندههایی ایستا باشند، جهان را سیال و پویا میسازند. جهان همواره در حال شدن است؛ شدنِ چیزی که نیست. از همین روست که خصیصهی اصلی و جاودان جهان نیروها – از دید دلوز – تفاوت است؛ جهان با آنچیزی که پیشتر بوده و با آنچیزی که در آینده خواهد شد متفاوت است. نه دلوز و نه نیچه، هیچکدامشان، تعریف روشنی از «نیرو» ارائه ندادهاند. فقط دلوز آشکارا میگوید که منظورش از نیرو نه «حمله» است و نه «فشار» (هرچند نیچه به همین اندازه هم روشن نمیکند که منظورش از نیرو چیست). از نظر دلوز، ما فقط از طریق «شهود» می توانیم نیروها را «درک کنیم»؛ یعنی بیآنکه به نیروها اشاره کنیم و آنها را هستندهای بدانیم که به یک مفهوم ارجاع دارند، باید آنها را بفهمیم. این هم ناممکن است که بخواهیم در چند کلمه و چند جمله بفهمیم که از طریق شهود چه چیزی یاد گرفتهایم. کلن، «نیرو» به معنی «هر» توانشی است برای تولید یک تغییر یا «شدن»؛ حالا این توانش و فرآوردهاش میتواند فیزیکی، روانشناختی، عرفانی، هنری، فلسفی، مفهومی، اجتماعی، اقتصادی، قانونی یا مانند آن باشد. واقعیت، نمود و پیآمد تعاملاتی است که بین نیروها برقرار است، و با هر تعاملی که بین نیروها انجام میشود واقعیت بهمنزلهی یک «رخداد» پدیدار میگردد. هر رخدادی، چه بدن باشد چه هر پدیدهی دیگر، برآیند الگوی پایگانی تعاملاتی است که بین نیروها برقرار است، نیروهایی که بهطور پیشبینیناپذیر و مخصوصی با هم تصادم دارند. این ویژگی رازآمیز نیروها وقتی رازآمیزتر میشود که دلوز به بررسی فعالیت آنها میپردازد. هر نیرویی خودش را بر نیرویی دیگر اِعمال میکند. هیچ نیرویی نمیتواند از روابط درونیای که با دیگر نیروها دارد جدا باشد، و از آنجا که نبرد نیروها همیشه موقتی است بنابراین نیروها همیشه یا در فرآیند متفاوتشدن هستند و یا از دایرهی هستی خارج میشوند. از همین روست که هیچ نیرویی نمیتواند دوبار تکرار شود. دلوز، انواع نیروها را هم بر حسب کیفیت و هم بر حسب کمیت طبقهبندی میکند، اما این طبقهبندی دلوزی، روشی بهخصوص است. اول اینکه، «تفاوت» در کمیت، کیفیتِ تفاوت در نیروهاست. دوم اینکه، نیرو تنها زمانی «فعال» است که بخواهد برای تایید خودش بر دیگری استیلا یابد، یعنی خودش را برای دیگری تایید کند، و زمانی «منفعل» است که در نبردی که با نیروهای دیگر دارد نیروی دیگر را انکار یا نفی کند. درحالیکه «کیفیت» معمولن به گرهی بهخصوص یا بدنی ارجاع دارد و پیآمد تعاملات بین نیروهاست، اما دلوز کیفیت را به کار میگیرد تا به گرایشهایی اشاره کند که در «خاستگاه» نیروها وجود دارد. دلوز در خوانشی که از نیچه دارد خاستگاه ویژگیهای کیفی و کمی نیروها را در «ارادهی به قدرت» مییابد. نیچه یک نوع تبارشناسی را به کار میگیرد تا صفات کیفی یک فرهنگ مشخص یا صفات کیفی انواع انسانها را با آن تبارشناسی ردگیری کند. نیروها که هیچ مادیتی ندارند، فقط میتوانند بر دیگر نیروها اِعمال شوند و ممکن است تعاملات بین آنها منجر به یک واقعیت مادی شود. «چیزها» صرفن بروندادی موقتی هستند، و نبایست چیزها را دارای هستی یا ذات مستقل دانست. از دید دلوز، که در مخالفت با دید ایمانوئل کانت قرار دارد، هیچ چیزی به خودی خود وجود ندارد، و بر خلاف افلاتون، هیچ مُثُل کاملی برای چیزها وجود ندارد تا چیزها سایهای از آن مثل باشند. تئوری نیروها، دوتاییاندیشی سنتی و فلسفی بین ذات و عَرَض را به چالش میکشاند، و در عوض توجه را به ماهیت مشروط و بسیار پیچیدهی واقعیت زیسته جلب میکند. The Deleuze dictionary. Edited by Adrian Parr. Columbia University Press, 2005. |