رادیو زمانه > خارج از سیاست > خرمگس آتن > آنچه بر خود میپسندی | ||
آنچه بر خود میپسندیمریم اقدمیaghdami@radiozamaneh.comدر اوایل دهه هفتاد میلادی، وقتی تنشهای نژادی و نفرت قومی در آمریکا به خشونت و تظاهرات عمومی کشیده شد، جان اف کندی سخنرانی مشهوری کرد. کندی در آن سخنرانی خطاب به مردم آمریکا، تفکیک و تبعیض مبتنی بر نژاد را مورد انتقاد قرار داد. در قلب سخنان او یکی از بنیادیترین و فراگیرترین اصول اخلاقی قرار داشت که به اصطلاح "قاعده طلایی" شناخته میشود: «با دیگران چنان باش که میخواهی با تو آن گونه باشند.»
رئیسجمهور آمریکا حرف جدیدی نزده بود. این ایده، اصل، فرمان یا قاعده را هزاران سال است ادیان مختلف و همچنین نظریههای اخلاقی متفاوت به شکلهای گوناگون بیان کردهاند. مفهوم این اصل بسیار ساده و طبیعی به نظر میرسد و دقیقا به همین دلیل است که عقل سلیم و عامه، آن را به عنوان ابتداییترین تعریف اخلاق میپذیرد. اصلی پایه در اخلاق ایده قاعده طلایی در آراء بسیاری از فیلسوفهای اخلاق قابل شناسایی است. برای مثال با اینکه کانت ادعا کرده است قاعده طلایی دقت لازم برای احراز شرایط یک قانون کلی و جهانشمول را ندارد، به وضوح انعکاس آن در مشهورترین صورتبندی از فرمان قاطع او دیده میشود. در سوی دیگر این طیف فلسفی، جان استوارت میل برای نظریه سودانگاری یا فایدهگرایی، قاعده طلایی را به کار گرفته است:« در قاعده طلایی عیسای ناصری، روح کامل اخلاق فایده را میتوان دید.» نمونه دیگر این قاعده را میتوان در تعبیر آدام اسمیت دید.. اعمال و رفتار و قضاوتهای اخلاقی افراد میتواند تحت تاثیر عوامل مختلفی از جمله جانبداری برای دوستان و همدردی و دلسوزی بسیارکم و ناکافی برای دیگران قرار داشته باشد. به عنوان پادزهری برای چنین مشکلی این فیلسوف و اقتصاددان اسکاتلندی مفهومی به نام «ناظر آگاه و بیطرف» معرفی کرده است. ناظر آگاه و بیطرف ندای درونی وجدان است که آدام اسمیت آن را قاضی اعمال هر فرد میداند. داوری این ناظر بر مبنای آرزوی داشتن ویژگیها و انجام اعمالی قرار دارد که ما در افراد دیگر دوست داریم و تحسین میکنیم. و بر مبنای ترس از داشتن ویژگیها و انجام رفتاری قرار دارد که ما در افراد دیگر نمیپسندیم و از آنها بیزاریم. همانطور که میتوان دید این به وضوح بیان دیگری از قاعده طلایی است. بخشی از جذابیت قاعده طلایی به خاطر کلیت و جهانشمول بودن آن است. این اصل مردم را به عمل متقابل فرا میخواند و به قدری کلی است که هیچ کس و هیچ چیز را استثنا نمیکند. این بیطرفی و انصاف موجود در این قاعده یکی از عوامل جذابیت آن برای نظامهای اخلاقی و دینی مختلف است. مفهوم عدالت و انصاف که از ایده جهانی بودن این قاعده نتیجه میشود، رمز محبوبیت آن در میان مردم است. سادگی مشکل ساز باوجود جذابیت شهودی قاعده طلایی، چندان واضح نیست که واقعا چه میزان راهنمایی سودمند و کارا در اخلاق عملی میتوان از آن به دست آورد. سادگی محض و سرراست این قاعده با اینکه بخشی از جذابیت آن را میسازد، آن را تبدیل به هدف آسانی برای حملههای انتقادی کرده است. سادهترین انتقاد آن است که مردم خواستههایشان را به روشهای متفاوتی به دست میآورند. به این ترتیب اکثریت غیر-خودآزار باید نگران افراد خودآزاری باشند که خیلی محکم از قاعده طلایی پیروی میکنند! این نکته ظریف نشان میدهد که جنبه بیطرفی و انصاف موجود در قاعده طلایی نکتههای زیادی برای نقد دارد. بیان طنزگونه برنارد شاو از قاعده طلایی این نکته را به خوبی نشان میدهد:« با دیگران چنان نباش که میخواهی با تو آنگونه باشند. ممکن است سلیقهشان شبیه شما نباشد.» به این ترتیب تمایلات فردی و غیر قابل تعمیم افراد، نکته مهمی است که در قانون طلایی نادیده گرفته میشود. اما وقتی تلاش میکنیم که این قاعده را تعریف و پالایش کنیم، با این خطر مواجهیم که نقطه قدرت آن را به ضعف تبدیل کنیم. ممکن است بخواهیم شرایط و زمینهای را که قاعده در آن به کار گرفته میشود، مشخص کنیم؛ اما اگر آن را بیش از اندازه خاص کنیم، قاعده طلایی کلیت و جهانشمولی خود را که بخشی از قدرت آن است از دست خواهد داد. در قلب قاعده طلایی خواستی برای سازگاری وجود دارد، اما یک فرد خودخواه و خودمحور میتواند به طور سازگار نفع شخصی خودش را دنبال کند و با توصیه به دیگران برای انجام همان عمل هیچ رفتار ناسازگاری هم از خود نشان ندهد. بنابراین به جای دیدن قاعده طلایی به عنوان یک اکسیر اخلاقی، سودمندتر است که با آن به عنوان یک جزء اساسی و بخشی لازم از بنیانهای اندیشه اخلاقیمان رفتار کنیم. خواستهای نه فقط در راستای سازگاری، بلکه در راستای انصاف؛ نیاز به اینکه بهطور خلاقانه به دنبال قرار دادن خود در موقعیت فردی دیگر باشیم و به دیگران نوعی احترام تفاهمی را نشان دهید که خودتان امید دریافت آن را داریم. به این ترتیب، قاعده طلایی پادزهر سودمندی خواهد برای آن نوع کوتهفکری اخلاقی که اغلب مردم را آزار میدهد وقتی قلمرو نفع شخصی خودشان در خطر قرار میگیرد. در جای فردی دیگر دقیقا همین ایده «قرار دادن خود به جای دیگری» در قاعده طلایی است که مردم در بحثها و مسائل اخلاقی به آن علاقه دارند. این ایده با این استدلال بیان میشود که فرد اگر خودش در موقعیت مشابه قرار میگرفت، آیا همچنان حکم اخلاقی یکسانی میداد؟ برای مثال به کسی که مدافع سرسخت حکم اعدام است، میتوان گفت اگر خودت نیز در همان شرایط قرار میگرفتی، فرضا تصادفا و غیرعمدی یا برای دفاع عملی انجام میدادی که هماکنون مدافع مجازات اعدام برای ان هستی، آیا همچنان بر این باور خود استوار بودی؟ اما این قرار دادن خود در موقعیت دیگران معیاری است که به یک تیغ دولبه میماند. در این صورت میتوان برای یک اعدامی یا کسی که یکی از نزدیکانش حکم اعدام گرفته و مخالف حکم اعدام است، گفت تو فقط به این دلیل که در این موقعیت هستی این باور را داری. آیا اگر در موقعیت قربانی یا خانوادهاش بودی همچنان از این باور دفاع میکردی؟ و به همین ترتیب میتوان همه حکمهای اخلاقی و اعمال افراد را همزمان درست یا نادرست دانست. بنابراین به نظر میرسد، این جنبه از قاعده طلایی معیار قابل اتکایی به دست نمیدهد. به این ترتیب آنهایی که به دنبال منافع شخصی خود هستند بدون اینکه در مقابل به نفع و خواسته دیگران اهمیت دهند، این اصل را زیر پا میگذارند. افرادی که تنها به دنبال به دست آوردن چیزهایی هستند، بدون اینکه بخواهند هزینهای متقابل متحمل شوند از این دستهاند. کارگرانی که عضو اتحادیه نمیشوند اما از فعالیتهای اتحادیه نفع میبرند، کشورهایی که تلاشی برای کاهش آلودگی محیط زیست نمیکنند، اما از مجموعه فعالیتهای بینالمللی برای کاهش گرمایش جهانی سود میبرند، افرادی که در جنبشها و فعالیتهای گروهی و اجتماعی شرکت نمیکنند، اما از دستاوردهای آن استفاده میکنند همگی از مثالهایی از این سواری گرفتنهای مجانی هستند. مشکل آن است که اگر همه به همین ترتیب رفتار کنند، دیگر هیچ کس هیچ سودی نخواهد برد. با این حال این سوال باقی میماند که آیا تلاش برای تحریم این افراد یا کشورها و اجباری کردن پیوستن به حرکتها و پیمانها درست است؟ این مسئله، بحثها، انتقادها و راهحلهای آن را نمیتوان به سادگی در اصلی چون قاعده طلایی پیدا کرد. شاید بتوان به همان ایده جان استوارت میل برگشت که قاعده طلایی با اخلاق نتیجهگرا و به طور خاص فایدهگرایی سازگاری بیشتری دارد. همچنین بحثهای اخلاقی پیرامون نظریه بازی و نظریه تصمیم، موضوع مرتبط با این مسئله است که در برنامههای بعد به آنها خواهم پرداخت. دوراهی شما حال نوبت شماست که به سوال این برنامه پاسخ دهید. فرض کنید در فروشگاهی در حال خرید هستید. متوجه میشوید زنی یک جفت جوراب بر میدارد و در کیفاش میگذارد. آیا کار او را گزارش میدهید؟
در پاسخ به این سوال به جنبههای مختلف مسئله با درنظر داشتن قاعده طلایی فکر کنید. اگر به جای آن زن بودید دوست داشتید چگونه با شما رفتار شود. اگر به جای صاحب فروشگاه بودید چه واکنشی نسبت به این عمل انتظار داشتید. در بخش نظرها دلایل پاسخ مثبت یا منفی خود را بنویسید. منابع: Ethics: inventing right and wrong,John Leslie Mackie, 1990 50 Philosophy Ideas You Really Need to Know, Ben Dupré, 2007 نتایج نظرسنجی برنامه قبل • در نظرسنجی قسمت قبل خرمگس آتن 76 نفر شرکت کرده اند. سوال این بود که اگر کیف پول اکبر هاشمی رفسنجانی را در خیابان پیدا کنید و ببینید که در آن یک میلیون تومان پول هست، آیا پول را به او پس خواهید داد؟ در پاسخ به این سوال 49 درصد پاسخ مثبت و 51 درصد پاسخ منفی داده اند |
نظرهای خوانندگان
به نظر من این قاعده (طلایی) فقط برای موقعیتهای دو طرفه کاربرد داره. یعنی نمیشه همزمان خود را در بیش از یک موقعیت قرار داد مثلا یا . در این جور مواقع آدم باید بر اساس شواهد و درک خودش از پیشامد بین طرفین قضاوت کنه نه اینکه خودش را جای کسی بذاره
-- علی ، May 3, 2010 در ساعت 11:57 PMفکر میکنم در پاراگراف ابتدایی، منظور اوایل دههی شصت میلادی باشه چون کندی همآن زمان ترور شد.
-- نامی ، May 8, 2010 در ساعت 11:57 PMسوال آخر عجیبه. مگه من هم میخوام دزدی کنم؟
-- قاسم ، May 9, 2010 در ساعت 11:57 PM