رادیو زمانه

تاریخ انتشار مطلب: ۲ اردیبهشت ۱۳۸۹

نیاز به شک‌گرایی

بری .ال بیراستاین
برگردان: بردیا دانشگر

مترجم: در جامعه‌ی شبه‌علم‌زده و خرافه‌زده‌ی ما، نیاز به اندیشه‌ی انتقادی، تفکر و زبان صریح و شکاکانه در تمام زمینه‌ها به شدت احساس می‌شود. این درحالی‌ست‌که منابع برای آموزش و ترویج اندیشه‌ی انتقادی و شک‌گرایی در مقابله با رسانه‌ها و منابع فراوان غیرعلمی بسیار کم‌تعداد و کم‌نفوذ هستند.

در این راستا این مقاله‌ی مختصر و مفید می‌تواند کمک کوچکی برای روشن نمودن هر چه بیشتر راه خرد و دانش باشد. «شک‌گرایی» برابر Skepticism است و در این مفهوم بهتر است به جای «شکاکیت» استفاده شود، زیرا شکاکیت بار «بدبینی» دارد، درحالی‌که چیزی که در اینجا مد نظر است همان‌طور که در مقاله بیشتر کاویده شده به مفهوم خبرگیری و بررسی دقیق ادعاها است نه بدبینی و ساز مخالف زدن.

ویکتور استنگر (فیزیکدان) یک بار گفت که یک پدیده به عنوان حقیقت علمی پذیرفته نمی‌شود تا زمانی‌که مشاهده‌اش امری همه‌گیر شود. یکی از نقاط قوت اصلی علم همین شک‌گرایی در ساختار آن است - یعنی که ادعاها به طور طبیعی درست پنداشته نمی‌شوند تا زمانی‌که شواهدی برایشان جمع گردد. متاسفانه، واژه‌ی «شک‌گرایی» در زبان رایج جنبش نیو ایج (دوران نو) یک معنای ضمنی تحقیرآمیز یافته است، به این شکل که گوروها (مرشدهای مذهبی) مبلّغ اندیشه مثبت، بسیاری را متقاعد کرده‌اند که درخواست شاهد و مدرک نمودن، امری بی‌جهت دست و پاگیر است. آنها می‌گویند: «آخرسر، هر چیزی ممکن است اگر واقعاً باورش داشته باشی».

برخلاف این بدفهمی رایج، مفهوم واقعی «شک‌گرایی» چیزی جز روشی برای جستجو و خبرگیری نیست. فرد شک‌گرا کسی است که قبل از اینکه ادعایی را موقتا بپذیرد، مدارک معقول و دلیل‌آوری منطقی می‌طلبد. همچنین نکته‌ای که به همین میزان اهمیت دارد این است که شک‌گرا حاضر است درصورت یافتن مدارک جدید و متقاعد کننده، باورهایش را تغییر دهد یا اصلاح کند.

برخی اوقات که من سخنرانی‌های عمومی درباره این مطلب ایراد می‌کنم، با نقد یکی از حضار مواجه می‌شوم که گمان می‌کند این جمله‌ی هوشمندانه و بکری است که به ذهنش رسیده: «من نسبت به شک‌گرایی مشکوکم... هه هه هه...» سپس من با ارجاع به واژه‌نامه‌ها می‌گویم «بسیار خوب، شما چه جایگزینی پیشنهاد می‌کنید؟»

شک‌گرایی، در واژه‌نامه‌ی دانشگاهی وبستر به معنای «تعویق داوری تا هنگام وارسی است؛ که وارسی شامل جستار، پرسیدن، انتقاد و شک است.» شک‌گرایی اساساً برعکس دگماتیسم (جزم‌اندیشی) است. در فرهنگ لغات جهانی راجت، شک‌گرایی به عنوان متضاد این واژه‌ها آورده شده است: گول‌خوری، زودباوری، ساده‌لوحی، قابل سواستفاده واقع شدن، فریب‌خوردگی، سادگی، و خامی. چه تعداد از ما دوست داریم که به چنین توصیفاتی نائل شویم؟

جرج برنارد شاو یک بار گفت که «معمولاً کسانی به قدرت مشاهده‌ی دقیق، بدبینی می‌گویند که آن را ندارند.» شک‌گرایی در بسیاری از مواقع با بدبینی اشتباه گرفته می‌شود، ولی همان‌طور که شاو به‌خوبی واقف بود اینها دو مفهوم کاملاً متفاوت‌اند.

استفاده‌ی درست «بدبین» در مورد کسی است که دائماً اعمال افراد را دارای انگیزه‌ی مغرضانه می‌داند، به‌خصوص اگر این اعمال به نظر سخاوتمندانه یا نوع‌دوستانه بیایند. هرچند وقتی فرد فریب افراد زودباور جامعه توسط دانشمندنماها را می‌بیند دشوار می‌تواند بدبین نشود، ولی باز هم می‌تواند یک شک‌گرای محترم و مهربان باشد. آنطور شک‌گرایی که من تشویق می‌کنم باادبانه پاسخ می‌دهد: «بسیار خوب گرامی، ولی ادعای شما برای من مفهومی ندارد، لطفاً به من نشان دهید به چه دلیل به این ادعا باور دارید.» این نوع شک‌گرا هیچوقت پیش‌داوری نمی‌کند که در این شرایط با یک احمق یا یک شارلاتان طرف است. برای چنین فرضی همیشه لازم است دلایل مستقلی داشته باشیم.

اصول شک‌گرایی

در این عصر خلاصه‌گویی‌ها، بد نیست که شرح مختصری داشته باشیم که شک‌گرا بودن به چه معناست. اقسام متفاوتی از شک‌گرایی وجود دارند، که می‌خواهم فقط از نوع اولش دفاع کنم. تمایز زیرین را مدیون پاول کورتز (فیلسوف) هستم. یک «شک‌گرای روشی» کسی است که مدارک را بی‌طرفانه سبک و سنگین می‌کند و به طور موقت موضعی را اتخاذ می‌کند که بهتر با منطق و شواهد می‌خواند و پشتیبانی می‌شود. این رویکرد پرگماتیک (عمل‌گرایانه) با «شک‌گرای فلسفی» متفاوت است که امکان یقین نسبت به هر چیز را برای همیشه رد می‌کند. (از حیث نظری، چنین دیدگاهی شاید حرفی برای گفتن داشته باشد، ولی در گیر و دار زندگی روزمره کار آدم را سخت می‌کند).

موضع شک‌گرای روشی همچنین از «شک‌گرای بیمارگونه» نیز متفاوت است که ذهنش در مورد مسائل آنقدر صلب شده که از وارسی اطلاعات مغایر خودداری می‌ورزد. چنین فرد ذهن-بسته‌ای بهتر از نادان زودباوری نیست که هر چیزی را می‌پذیرد بدون اینکه ابتدا بپرسد که آیا با عقل می‌خواند و قابل دفاع است یا نه. آزاداندیشی محققاً فضیلتی است؛ اگر به این معنا باشد که فرد حاضر است منصفانه نظر مخالف را بشنود. اما برخلاف گلایه‌ی معتقدان به باورهای شبه علمی، اینکه فرد پس از شنیدن یک دلیل نابسنده از تغییر نظر خود خودداری ورزد، به این معنا نیست که آن فرد جزم‌اندیش است. ویلیام ارتون یک بار در پاسخ به چنین اتهامی گفت: «اگر ذهنتان را زیادی باز بگذارید، مردم کلی آشغال توش می‌ریزند.»

بسیاری مواقع باورمندان به اقسام ‌شبه علم، شک‌گرایان روشی را متهم می‌کنند که شک‌گرای بیمارگونه هستند (و قطعاً این در خیلی مواقع لفاظی موفقی است) مسلماً در میان منتقدان شبه علم تعدادی شک‌گرای بیمارگونه هم هستند ولی، به تجربه شخصی می‌توانم بگویم اکثر کسانی که از پذیرش چنان موضوعات بحث‌انگیزی خودداری می‌کنند اگر ادله کافی برایشان ارائه شود که چرا باید چنان ادعاهای عجیبی را بپذیرند با کمال میل حاضرند نظرشان را تغییر دهند.

به عنوان مثال، فیلیپ جی کلاس، یکی از برجسته‌ترین شکاکان نسبت به منشا ماورای زمینی یوفوها، نسبت به خود احتمال وجود حیات در نقاط دیگر جهان اگنوستیک (ندانم‌گرا) است، و مخالف این ایده نیست که شاید روزی معلوم شود که چنان موجوداتی وجود دارند یا حتی تلاش دارند با ما ارتباط برقرار کنند. کلاس بارها گفته که هیچ چیزی برایش لذت‌بخش‌تر از این نیست که بتواند در «هفته‌نامه هوانوردی و فناوری فضا» مجله‌ای که برای بیش از سی سال سردبیر آن بوده بنویسد که: سرانجام مدارک قابل قبولی به دست آمده که فضایی‌ها به ملاقات سیاره‌ی ما آمده‌اند. در مورد خود من، بارها گفته‌ام که اگر اولین فردی باشم که بتوانم مدارک مورد قبول علمی ارائه دهم که فردی قدرت ادراک فراحسی دارد، اندک امتناعی که ممکن است در برابر تغییر نظرات سابق‌ام داشته باشم در برابر نوید شهرت و مکنتی که (گذشته از افتخار و جایگاه تاریخی) نصیبم می‌شود مثل برف است در برابر آفتاب تموز.

به عنوان خلاصه‌ی این مقاله، اینجا فهرستی ارائه می‌دهم از ماهیت دیدگاه شک‌گرایانه‌ای که در بالا بیان کردم:

۱. ادعاهای فوق‌العاده مدارک فوق‌العاده می‌طلبند

هر قدر ادعایی بیشتر خلاف عرف باشد یا بیشتر با علم قابل تحقیق فعلی در تعارض باشد، به ادله‌ی بیشتری نیاز دارد تا قانع شویم که ناشی از خطا یا تقلب مدعی‌ نیست. اینکه ببینیم پذیرش یک ادعای بحث‌انگیز جدید مستلزم رد چه مطالبی است به همان میزان آزمودن مدارک موافق ادعا اهمیت دارد.

۲. بار اثبات بر دوش مدعی است

قوت و ضعف یک ادعا بر اساس مدارکی است که فرد مدافع آن ارائه می‌کند. این وظیفه‌ی فرد شک‌گرا نیست که اثبات کند ادعا اشتباه است. همچنین کاملاً معقول است که شک‌گرا بگوید «نمی‌دانم». وی نیازی ندارد که توضیحی در مقابل ادعا بیاورد مگر اینکه توضیحی محتمل و قابل دفاع داشته باشد. اغلب بهترین راهکرد در مواجهه با چنین ادعاهای مشکوکی آن است که صرفا به نامحتملی منطقی و نبود مدارک برای ادعا اشاره کنیم، و سپس دیدگاه «صبر کنیم ببینیم» اتخاذ کنیم.

۳. برای اینکه ادعایی جدی گرفته شود باید حداقل اساسا قابل آزمون باشد

در وهله‌ی نخست، باید ادعاها ابطال‌پذیر (قابل رد شدن) باشند. بعلاوه، باید به روشنی و به طور دقیق و منطقی مطرح شوند. باید صریحاً اظهار شود که چه شواهدی حامی درستی مطلب و چه شواهدی بر ضد آن شمرده می‌شوند، و چه چیزهایی به عنوان شاهد کافی تلقی می‌شوند.

۴. مدرک بایستی همگانی و برای عموم منتقدان ذی صلاح در دسترس باشد

علم فعالیتی عمومی بر پایه اعتماد است. به جز موارد انگشت‌شمار، هر پژوهشگری که نتواند یا نخواهد به رقیبانش اجازه‌ی وارسی روش‌ها و دستگاه‌هایش را بدهد، یا از ارائه‌ی اطلاعات خام آزمایشش خودداری ورزد، به ناچار به این استنباط دامن می‌زند که اینها تنها عقیده‌ی شخصی او هستند. در کنار احتمال تقلب، همیشه این احتمال هست که نتایج به ظاهر برجسته و انقلابی ناشی از متغیرهای ظریف و کنترل‌نشده‌ای باشند که آزمایشگر به آنها توجه کافی مبذول نداشته است.

کاربرد این قواعد ساده‌ی دم‌دستی و مقایسه‌ی موارد مشکوک با الگوی باورها و شیوه‌های بررسی شده در این مقاله، کمک بسیاری برای افشا نمودن و تشخیص دانش‌نماها (شبه علم) و دیگر انواع حقه‌بازی‌ها در زندگی روزمره است. امید می‌رود که شهروندان مجهز با این بینش از سواستفاده‌ی دستفروشان انواع باورها مصونیت یابند. استفاده از اصولی که در بالا مطرح شد، می‌تواند علاوه بر شناخت ادعاهای توخالی شبه علمی همچنین برای بررسی اظهارنظرهای سیاستمداران یا اخبار روزنامه‌ها و جراید نیز به کار آید. پیش از نتیجه‌گیری، خوب است به برخی دلایلی اشاره شود که چرا این کار عمدتاً بی‌مزد و مواجب امتحانش می‌ارزد. شک‌گرایی پیامدهای کاربردی و عملی دارد و صرفا یک بازی فکری جالب نیست.

چه ضرری دارد؟

آنهایی که سعی می‌کنند تا شبه‌علم را رسوا کنند باید کاملاً انتظار داشته باشند که مورد بیزاری کسانی قرار گیرند که سرمایه یا کاسبی سوال‌برانگیزی در این حیطه دارند. البته گاهی منتقدان توسط قشر دیگری هم توبیخ می‌شوند، از جمله کسانی که نه اعتقادی به آن باورهای شبه علمی دارند و نه سودی از آن ادعاهای مشکوک عایدشان می‌شود. این انتقادها اغلب از علاقه‌ی ستودنی ولی مخبط کسانی برمی‌خیزد که خود را یاور باورهای شکست‌خورده یا مطرود شده می‌انگارند.

در خیلی مواقع دیگر، شاید به این خاطر باشد که شبه علم یک حماقت بی‌ضرر انگاشته می‌شود که شایسته‌ی لعن و تکفیر جامعه‌ی علمی نیست. این حامیان شبه‌علم به شک‌گرایان جدی می‌گویند «بیخیال! چه ضرری دارد؟»

واقعاً، زیان هر کدام از این ادعاهای کاذب به صورت تک به تک شاید نسبتاً اندک باشد ولی وقتی روی هم انباشته می‌شوند پیامدهای گسترش و رواج شبه‌علم در جامعه بسیار بیشتر از چیزی است که تصور می‌شود. مثلاً اثرات منفی معالجات قلابی که باعث رنج و زحمت بیهوده و حتی مرگ می‌شوند، یا تحلیل‌گران دست‌خط که شخصیت افراد را لکه‌دار می‌کنند، یا روان‌درمان‌های کم‌سواد که به طور ناخواسته خاطره‌ی اشتباه یک سواستفاده‌ی جنسی را القا می‌کنند، بر همگان آشکار است، ولی زیان‌های بیسوادی علمی می‌تواند خیلی بیشتر و ظریف‌تر باشد. فهرست پایین شامل شماری از دیگر مضراتی است که شبه علم می‌تواند دامن بزند:

۱. فریفتن عامه مردم

عموم مردم دوست دارند که اطلاعات صحیح به جای اطلاعات غلط به ایشان ارائه شود تا باورها و تصمیماتشان را بر آن اساس پایه نهند. خوب نیست که فریب‌دهندگان با اشاعه‌ی اطلاعات غلط، چه عمداً و برای فریفتن باشد و چه غیرعمدی، کامیاب شوند.

۲. ضرر مالی

رعایت ملاک «حقیقت در تبلیغ». شبه‌علم‌ها در مقابل پولی که می‌گیرند خدمت کمتری ارائه می‌دهند.

۳. غفلت از محصولات آزموده شده‌ای که واقعاً اثرات ادعا شده را دارند

شبه‌علم‌ها باعث اتلاف هزینه و زمانی می‌شوند که می‌تواند بسیار مفیدتر مصرف شود. برای مثال، بیمارانی را ملاحظه کنید که درمان‌های اثبات‌شده‌ی پزشکی را به تعویق می‌اندازند و به جای آن به دنبال روش‌های خطرناک تقلبی می‌روند، درحالی‌که بیماری‌شان در همین حین پیشرفت می‌کند و دیگر معالجات رایج جواب نخواهد داد. اطمینان به گمانه‌زن‌ها برای یافتن محیط مناسب جغرافیایی، یا خط‌شناسان برای کارگزینی هم از این مقوله‌اند.

۴. تبلیغ جادو اندیشی؛ (ذهنیت «یه چی از هیچی»)

جهان‌بینی اسرارآمیزی که به شبه‌علم دامن می‌زند این باور را ترویج می‌کند که اندیشه‌ی مثبت می‌تواند جایگزین تلاش و برنامه‌ریزی دقیق شود. و این توهم و امید کاذب را برمی‌انگیزد که همیشه راه میانبری وجود دارد. این مسئله باعث می‌شود که در چالش‌های بزرگ پیش روی جهان امروز کار از تفکر محتاطانه و تلاش سخت رویگردان شود.

در برخی موارد خاص مثل آلمان نازی، ترویج رسمی عقاید موهوم و شبه‌علمی و سرکوب اندیشه انتقادی راه را بر برخی اعمال شنیع گشود. ساروپالی رادها کریشنان به خاطر بیم و هراس از همین پتانسیل تاریک سرکوب خرد بود که گوشزد کرد: «اگر چرندیات را باور کنیم می‌توانیم مرتکب وحشیگری شویم.»

۵. شبه‌علم امید کاذب و انتظار بیجا را تشویق می‌کند

برای نمونه باورهای پست مدرنیست و نیو ایج که پتانسیل نهفته‌ی انسان را این طور تبلیغ می‌کنند که هیچ محدودیت فیزیکی و شخصی وجود ندارد و محدودیت‌ها فقط امور دلبخواهی هستند. یعنی، به گفته‌ی آنها محدودیت‌ها فقط تخیلی هستند و وجود خارجی ندارند. ولی متاسفانه، محدودیت توانایی ما در رویارویی با طبیعت و خودمان کاملاً حقیقی و واقعی است. دشواری موانع دنیای واقعی باعث می‌شود تا تبلیغات بیش از حد خوشبینانه‌ی شبه‌دانشمندان مقبول عوام ساده‌طلب واقع شود.

۶. ناتوانی در از میان برداشتن این موانع می‌تواند موجب ملامت خود، عدم اعتماد به نفس و افسردگی شود

وقتی تکنیک‌های اغراق‌آمیز جواب نمی‌دهند یا به تغییرات مطلوب منجر نمی‌شوند، معمولاً مشتری ناکام انگشت اتهام را به سوی خودش برمی‌گرداند تا معامله‌گران امید کاذب. (تقصیر خودمه. بقدر کافی سعی نکردم).

۷. جوی که شبه‌علم در آن رشد و نمو می‌کند موجب کاهش سواد علمی و مهارت‌های اندیشه‌ی انتقادی می‌شود

گسترش شبه‌علم مانع می شود تا مشتریان خواهان مدارک بی‌طرفانه و آزمایش‌های کنترل‌شده شوند، و به جای آن شهادت واهی مشتریان طرفدار کالا را جایگزین می‌کند.

۸. تنزل سواد علمی، توانایی شهروندان در چاره‌جویی بخردانه برای مشکلات را کاهش می‌دهد

شمار فزاینده‌ای از انتخاباتی که در پیش روی رای‌دهندگان دموکراسی‌های صنعتی قرار گرفته، بدون آشنایی با مبانی علمی قابل درک نیست. با اینحال، آمارگیری‌ها یکی پس از دیگری نشان می‌دهند که اکثر آمریکای شمالی‌ها از نظر علمی بی‌سواد (و گاهی مفتخر به آن) هستند. همچنین، سلامت اقتصادهای ما در دوران رقابت جهانی وابسته به داشتن نیروی کاری است که از لحاظ علمی دانش‌آموخته باشند.

جالب اینجاست که بسیاری ملل شرق دور که بازار فناوری پیشرفته ما را تهدید کرده و در حال سبقت گرفتن از ما هستند، طریقه‌ی علمی غربی را به خدمت گرفته‌اند، درحالی‌که باورمندان نیوایج در غرب داعی تغییر مسیر به آموزه‌های کهن شرقی هستند و آنها را منبع بهتری برای دانستن می‌دانند. شک‌گرایی نیاز تمام جوامع است.

Share/Save/Bookmark

منبع:
Distinguishing Science from Pseudoscience
برای مطالعه‌ی بیشتر: شبه علم

نظرهای خوانندگان

مقاله با ادعای غلط و حمله به مخاطب غلط " جامعه‌ی شبه‌علم‌زده و خرافه‌زده‌ی ما" می خواهد متن را در دسترس کسانی قرار دهد که منطقا ربطی به گروه فوق ندارند.
حوصله شک گرایانهام را به خدمت می گیرم تا فقط به اشاره ( از ابتدا و انتهای ترجمه)نشان دهم که مخاطب مترجم (شبه علم زده ها) می تواند و سزاوار است که خودش باشد. لازم هم نیست که به درگیری نظری نزدیک شوم... بیشتر به ادعای عملی این متن که عنوان می کند که ترجمه ای انجام شده است می پردازم و نمونه های ناگواری را ذکر می کنم

ترجمه این جمله واضح نیست: جرج برنارد شاو یک بار گفت که «معمولاً کسانی به قدرت مشاهده‌ی دقیق، بدبینی می‌گویند که آن را ندارند.» در این جمله کاملا روشن نیست چه کسی چی ندارد؟ البته می شود با حدس فهمید ولی...

این جمله هم نازیبا و هم غلط است : «هرچند وقتی فرد فریب افراد زودباور جامعه توسط دانشمندنماها را می‌بیند دشوار می‌تواند بدبین نشود، ».

این جمله سئوالی : «هر چیزی را می‌پذیرد بدون اینکه ابتدا بپرسد که آیا با عقل می‌خواند و قابل دفاع است یا نه» نارساست و نه تنها با فعل تمام نمی شود بلکه از علامت سئوال نیز خبری نیست.

متن ترجمه با پریشانی تمام ادامه می یابد که ضرورتی در اینحا نمی بینم به ده ها نمونه موجود در آن اشاره کنم و فقط با مثالی از پایان مقاله شگ گرایی خود را مختصر می سازم . در پایان آمده است که :
«سلامت اقتصادهای ما در دوران رقابت جهانی وابسته به داشتن نیروی کاری است که از لحاظ علمی دانش‌آموخته باشند.» که باز هم دور از چشم زبان فارسی می شود حدس زد که منظور چیست؟ ولی ...

مقاله بی شک هم "مختصر بود و هم مفید" بود ولی ترجمه هر دو شرط را از مقاله تهی ساخت.

نگاه شک گرای من ناچار به این سئوال شکاکانه تن می دهد که چطور ویراستاران زمانه مبادرت به چاپ مطلبی به این گنگی کردند؟ شاید بخشی از بحران را باید به نویسنده متن نیز نسبت داد که چندین بار گوروهای نیو ایج را با دیدگاه های پست مدرن در یک طرف ترازو ی بحث خود قرار می دهد!؟

-- رهگذر ، Apr 20, 2010 در ساعت 03:27 PM

چرا ماخد ترجمه ذکر نشده است؟

-- سعید ، Apr 20, 2010 در ساعت 03:27 PM

سپاس جناب رهگذر، که وقت گذاشتین و این اشکلات رو مطرح کردین. سعی می‌کنم این نکات رو برای بهبود مقالات آینده در نظر داشته باشم. اون بخشی که گفتم «در جامعه‌ی شبه‌علم زده و خرافه‌زده‌ی ما» نظر خودم به عنوان مترجم این متن بود. البته مقدمه‌ای که افزون بر مقاله‌ی اصلی گفتم خیلی کوتاهه، و دلایلی برای این نظر که شبه‌علم و خرافه در جامعه رواج داره مطرح نکردم. برای بررسی رواج شبه‌علم‌ها و بازار خرافات در مجلات و رسانه‌های فارسی به یک مقاله‌ی جدا نیاز است.

در ضمن هدفم حمله به مخاطب نبوده، و مخاطبم هم فقط شبه‌علم‌زده‌ها نیستند. اتفاقاً موارد ذکر شده در این مقاله میتونه مورد استفاده‌ی «همه» قرار بگیره. خود من هم از قاعده مستثنی نیستم. سعی می‌کنم این موارد رو در زندگی روزمره به‌کار ببرم و تا جای ممکن شک‌گرا باشم.

در مورد جمله‌ی جرج برنارد شاو که فرمودید ناواضح ترجمه شده:
«معمولاً کسانی به قدرت مشاهده‌ی دقیق، بدبینی می‌گویند که آن را ندارند»

متن اصلیش این بود:

“the power of accurate observation is commonly called cynicism by those who don’t have it.”

دوستان اگه ترجمه‌ی بهتری برای این جمله‌ی زیبا در نظر دارند لطف کنند.

در مورد این بخش هم

«هرچند وقتی فرد فریب افراد زودباور جامعه توسط دانشمندنماها را می‌بیند دشوار می‌تواند بدبین نشود»

متن اصلی آن این است
"Although it is sometimes difficult not to become cynical when one sees pseudoscientists preying on gullible members of the public"

راستش به نظرم ترجمه با متن زبان اصلی می‌خونه. البته حتماً کسانی که تجربه‌ی بیشتری در امر ترجمه دارند بهتر می‌تونن ترجمه کنند. دوست دارم ترجمه‌ی گویاتر این جمله رو یاد بگیرم.

در جایی دیگه گفتید که
«شاید بخشی از بحران را باید به نویسنده متن نیز نسبت داد که چندین بار گوروهای نیو ایج را با دیدگاه های پست مدرن در یک طرف ترازو ی بحث خود قرار می دهد!؟»

من فقط ترجمه کردم! اینکه در مورد گوروهای نیو ایج و عقاید پست مدرن چی نوشته رو باید به نویسنده نسبت بدید.

در نهایت امیدوارم این متن انقدر که جناب رهگذر گفتن گنگ و نارسا نباشه! دوستان اگه بخش‌هایی از متن براشون نامفهومه بگن. من الان دوباره متنو خوندم و به نظرم نامفهوم نیست. باز شاید چون خودم ترجمه کردم نمی‌تونم خوب ببینم.

راستش تا جاییکه من سراغ دارم متاسفانه مطالب اینچنینی خیلی کم در رسانه‌های فارسی مطرح میشه. به نظرم ما نیاز داریم که خیلی بیشتر این مطالب ترجمه و نوشته بشه. استادهای امر لطفاً بیشتر به «شبه‌علم»، «شک‌گرایی»، «اندیشه‌ی انتقادی» و «روش علمی» بپردازید. ما واقعاً نیاز داریم. با درود

-- بردیا ناباور ، Apr 20, 2010 در ساعت 03:27 PM

با تشکر از مقاله ارزشمند . ترجمه روان و خوبی هم دارد.

-- داریوش ، Apr 20, 2010 در ساعت 03:27 PM

جناب بردیا،

ترجمه ات خوبه و با رهگذر موافق نیستم. به کارت ادامه بده. مقاله خوبی بود. هم از نظر محتوا و هم از نظر ترجمه.

به نظرم جناب رهگذر -بر خلاف آنچه که خودش ادعا کرده- با بی حوصلگی تمام متن رو خونده. دلیلش هم اینه که مثلا ایشون جمله ی «هر چیزی را می‌پذیرد بدون اینکه ابتدا بپرسد که آیا با عقل می‌خواند و قابل دفاع است یا نه» را سوالی می داند و حتی برای آن علامت سوال طلب می کند. در حالی که این جمله اصلا سوالی نیست!

یا جمله زیبای «معمولاً کسانی به قدرت مشاهده‌ی دقیق، بدبینی می‌گویند که آن را ندارند.» را نا مفهوم می داند. اصلا سبک جمله های برناردشاو به گونه ای است که همیشه باید آنها را دو بار بخوانی تا بفهمی. پیچیدگی در اصل متن است نه در ترجمه. و اتفاقا باید بگویم که ترجمه بردیا دقیق و زیباست.

قبول دارم که همیشه می شود ترجمه ای روان تر و بهتر ارایه داد. اما قبول ندارم که ترجمه بردیا "نا واضح" است.

-- آریا ، Apr 20, 2010 در ساعت 03:27 PM

جناب بردیا ناباور سلام و دست مریزاد از ترجمه ی درست و دقیق شما از متنی دشوار و علمی. ایرادها و انتقادات بیکاره های پشت گود ناوارد است.آقای رهگذر باید بیشتر متون جدی را به زبان فارسی بخوانند. شما هم زیادی شکسته نفسی نفرمایید. ترجمه های شما درست و دقیق بوده اند.بیش تر ما رامستفیض فرمایید از راه لطف.دوستدار م. پر شا د

-- manouchehr parshad ، Apr 21, 2010 در ساعت 03:27 PM

لطفا از جناب بردیا برای برنامه رادیو دعوت به عمل آورید.

-- مانا ، Apr 22, 2010 در ساعت 03:27 PM