جامعهشناسی اندیشه
رندال کولینس ترجمهی حمید پرنیان
ساختارهای اجتماعی همهجا هستند، حتی در خردترین سطوح. در اصل، پیداست که روندهای اجتماعی تعیینکنندهی همهچیز هستند. و از این لحاظ، نهتنها جامعهشناسی گفتگو وجود دارد، که جامعهشناسی اندیشیدن هم وجود دارد. در واقع، اندیشیدن همانا گفتگوی درونیشده است.
خردورزی روشنفکران، خواه خلاقانه باشد خواه روزمره، را میتوان با این نوع از واکاوی بررسی کرد. زیرا خردورزی روشنفکرانه ردپای خودش را بر جای میگذارد: هم در نوشتار، و هم در ساختار شبکههای روشنفکری.
زبان هم خودش فرآوردهی یک آیین فراگیرِ اجتماعی است. واژهها بازنماییهای جمعیای هستند که سرشار از معانی اخلاقیند. دورکیم تاکید دارد که ما از آن رو ابژههای مقدس را میشناسیم که وقتی با آنها روبهرو میشویم احساس محدودیت و بیگانگی میکنیم، و وقتی [آن ابژههای مقدس] نقض و شکسته شدند هتک حرمت پدیدار میشود. و وقتی کسی واژهای را بد به کار میبرد یا بد تلفظ میکند یا از قواعد دستوری تخطی میکند احساس میکنیم هتک حرمت صورت گرفته است.
واژهها، مانند چهرههای دیگر سرمایهی فرهنگی، دارای تاریخ هستند. آنها در شرایط روشنفکری خاصی تولید (یا عرضه) میشوند، و مطابق با میزان انسجامی که در آن شرایط خاص وجود دارد سرشار از معانی عاطفی هستند. واژهها، که بخشی از گنجینهی یک شرایط خاص هستند، در مذاکراتی که بر سر وضعیتهای آتی میشود به کار میروند.
زبان، جهانِ اجتماعیِ بستهای نیست؛ زبان معمولن برای اشارهکردن به چیزها و برای هماهنگکردن کنشهای اجتماعی به کار میرود. زبان تنها از آن رو مهم است که حامل همان انسجام اجتماعیای است که دورکیم ازش سخن گفته است؛ واژهها هم به چیزها اشاره دارند و هم با انسجام اجتماعی پیوند خوردهاند.
پیشبینیپذیری اندیشیدن
چون زبان دارای معانی اجتماعی است، پس گفتگوها پیشبینیپذیرند. در واقع، زبان دارای دو اهمیت اجتماعی است؛ یکی همان چهچیزهایی که زبان ازش حرف میزند (مدلولها، چیزها، ارجاعشدهها) و دیگری انگیزههای اجتماعیای که تعیین میکنند چهچیزی گفته شود (معانی، مفاهیم، ایدهها).
هر چیزی که ما بهاش میاندیشیم بازتابی است از آنچیزی که با دیگران در موردش حرف میزنیم، و هرچیزی که با دیگران در موردش حرف میزنیم را روی کاغذ میآوریم. ما وقتی این قضیه را با تئوری انرژیِ عاطفیای که در تعاملات تولید میشود ترکیب میکنیم، میتوانیم بگوییم که شدتِ تجربهی انسان در یک بدهبستان اجتماعی، اندیشهی وی را تعیین میکند.
رندال کولینس
بارِ عاطفیِ سمبلهایی که دینامیکِ بازارهای عضویت اجتماعی در انسان برمیانگیزاند، اندیشهی انسان را تحریک کرده و به پیش میراند. انرژی عاطفی، فرد را وادار میکند که سمبلهایی را برگزید تا نسبت به عضویت در گروه حس مطلوبی از خود نشان دهد. اندیشیدن همانا بازی خیالیای است که فرد در ذهناش دربارهی عضویت در گروه انجام میدهد.
سمبلها بسته به میزان انسجام عاطفیای که در وضعیت گفتگو جاری است تغییر میکنند. به همین دلیل، پس از یک مشارکت شدید در گفتگو، بیدرنگ ذهن فرد پر از اندیشههای وادارکننده میشود. وقتی فیلم هیجانانگیزی میبینید، پس از اتماماش گویی مجبور شدهاید که بخواهید دربارهاش ساعتها حرف بزنید، و وقتی کسی نباشد که بتواند طرف گفتگوی شما باشد شروع میکنید در ذهنتان دربارهی فیلم فکر میکنید.
همین اتفاق به هنگام شنیدن یک گفتار قدرتمند سیاسی، یا دریافتِ یک مشاورهی عاطفی و مذهبی روی میدهد. وقتی یک نوع بهخصوصی از مواجهه پیش میآید، توفانی از اندیشهها در فرد برپا میشود و تمایل پیدا میکند به چیزهایی بیاندیشد که مناسب روابط اجتماعی است. یعنی محتوای اندیشههای وی سخت تحت تاثیر انگیزههای است که در آن شرایط وجود دارند.
پس یکی از فرضیههای ما این است؛ هرچهقدر بارِ انگیزشی یک مواجهه بیشتر باشد، اندیشههای بیشتری در ذهن انسان پدیدار میشود. خود فرد از این شدتیافتن اندیشهها آگاه نیست، اما این اندیشهها دربرگیرندهی همان چیزهایی هستند که فرد بهاش فکر میکند.
زندگی درونی روشنفکران
زندگی روشنفکری، مانند چیزهای دیگر انسانها، در سطوح مختلفی روی میدهد. در مرکز این زندگی، انسانی قرار دارد که برخوردار از عواطف و خودآگاهی است. پیرامون وی را شبکهای از روشنفکران و نیروهای فعال آن شبکه فراگرفته است، و همچنین فرصتهای بازاری برای ایدهها نیز وجود دارد.
خلاقیت یا نیروی آفرینندگی نصیب افرادی میشود که از چنین امتیازها و فرصتهایی برخوردار هستند یا میتوانند برخوردار شوند؛ یعنی این افراد، شانس و امتیاز آن را دارند که در جایگاه آفرینندگیای بنشینند که از پیش برایشان مهیا شده است. دیگران نیز یا هوادار و پیرو هستند یا که مخالفی سرسخت. و کسانی هم که دیرهنگام سر میرسند فقط میتوانند روشنفکران را به چالش بکشند و زیر ساختار روشنفکران له شوند.
کتاب «جامعهشناسی فلسفهها: تئوری جهانی تغییرات روشنفکری»
دانشگاهها، انتشاراتیها، دین، دولت، و دیگر تهیهکنندگان و کارپردازان منابع اندیشه، همگی در عرصهی روشنفکری به رقابت میپردازند. نیروهای سازمانی آنها، شکل و صورت حوزهی روشنفکری را تحت تاثیر قرار میدهد؛ بهخصوص در مواقع بحرانهای اجتماعی که شبکههای شغلی بازآرایی میشوند و توجهی عمومی از نو سازمان مییابد. ساختارهای کلان سیاسی و اقتصادی نیز این سازمانها و تهیهکنندگان منابع اندیشه را تغذیه میکند.
اما در قلب روندهای روشنفکری، تجربهی آفرینندگی قرار دارد: هگل شب ۱۲ اکتبر سال ۱۸۰۶ وقتی داشت آخرین صفحههای «پدیدارشناسی روح» را مینوشت، از پنجرهی اتاق کارش صدای دامب و دومب جنگ ینا (بین ناپلئون و روسیه) به گوش میرسید. روشنفکر تک و تنها توی اتاق مینویسد و میخواند، اما از نظر ذهنی تنها نیست. ایدههایاش سرشار از معانی اجتماعی است. و همین ایدهها هستند که تبدیل به سمبل عضویت روشنفکر در شبکهی روشنفکران میشود.
ایدههای جدید، یا ترکیبی از ایدههای قدیمی هستند و یا بازسازی آن ایدههای قدیمی؛ وقتی گروههای مشخصی از یکسری ایدهها خوششان میآید و جذب آن ایدهها میشوند شهود خلاق روشنفکر شکل میگیرد؛ در واقع شهود روشنفکر همان جذاببودن یکسری ایدههاست.
اندیشیدن، گفتگوکردن با مخاطبان خیالی است. اما در مورد روشنفکران، فقط مخاطب خیالی مد نظر نیست؛ بازار فروش ایدهها نیز بر تولید ایدهها تاثیرگذار است. البته این بدان معنی نیست که روشنفکران باید نسبت به ایدههایی که جذاب است هوشیار و حساس باشند. اصلن نیازی نیست که آنها به اندیشهی جمعی فکر کنند؛ بل باید بر اندیشهی خویش متمرکز شوند و بکوشند تا روی ایدههایشان به بهترین شکل کار کنند.
یعنی، آفرینندگان حوزهی روشنفکری در خودشان دیگریای مردمیشده دارند و با دیگریِ مردمیشدهشان در اجتماعات روشنفکری زندگی میکنند. روشنفکر وقتی دارد با ایدههای متفاوت بازی میکند، در واقع دارد ساختار اجتماع روشنفکری را نوسازی میکند، و یک دیگری مردمیشدهی تازهای را در ذهناش تولید میکند.
The sociology of philosophies: a global theory of intellectual change / Randall Collins. First Harvard University Press, 2000. Pp 46-54
|
نظرهای خوانندگان
پرونده صوتی قابل دسترسی نیست
-- بدون نام ، Mar 19, 2010 در ساعت 03:00 PM