رادیو زمانه > خارج از سیاست > عقايد دينی > تقریر محل نزاع در مساله وحی | ||
تقریر محل نزاع در مساله وحیمحمد نیمابه نظر میرسد عنوانی که آقای بهاءالدین خرمشاهی برای نقد دومشان بر دکتر سروش برگزیده بودند، دقیقاً بر محل اصلی نزاع و خاستگاه مساله، انگشت میگذارد. در واقع مساله اصلی و نهایی که همه این مجادلات کلامی بر حول آن میتنند، نحوه و کیفیت رابطه خدا با انسان و طبیعت با ماوراءالطبیعه وتبیین مکانیسم واقعی آن است. در واقع چنان که بخواهیم مساله را از سرچشمه پی گیریم و نخواهیم از نیمه راه بدان بپردازیم، ناچاریم نخست تکلیفمان را با این مساله کلامی روشن کنیم. در نگاه سنتی - که از زمان کودکی به ما القا شده است ـ نسبت خداوند با دنیا، شبیه کسی است که به ناگاه تصمیم میگیرد به خلقت آدم و عالم از «عدم» بپردازد. این نوع نگاه، زنجیرهای از پرسشهای صعبالجواب را به دنبال دارد که عدم چیست ؟ و خلقت از عدم چگونه متصور است؟ در واقع وقتی میگوئیم چیزی از عدم خلق میشود، دستور زبان به ما چنین القا میکند که گویا «عدم» هم «چیز»ی است، حال آنکه عدم دقیقاً، «لاشیء» و «ناچیز» است. در حقیقت ما گول دستور زبان را میخوریم و به همین علت وقتی از محدودهی زبان خارج میشویم و سعی میکنیم در محدودهی ذهن، عدم و خلقت از عدم را تصور کنیم، حیران و زمینگیر می شویم و راه به جایی نمیبریم. در واقع سوال آغازین و بنیادین این است که خدایی که وجود مطلق است، چه رابطهای با «عدم مطلق » میتواند داشته باشد. در نگاه سنتی از طرفی بر تنزیه و گسستگی بین خدا و دنیا تاکید میشود و اینکه «مطلق» با «هیچ» نمیتواند رابطهای برقرار کند، و از طرفی دیگر برای تبیین خلقت ناچار میشوند به گونهای دیگر این رابطه را مجدداً برقرار سازند؛ ولی برای تعدیل شبههی کیفیت ارتباط وجود مطلق با صفر مطلق، به واسطهها و مترجمهایی برای برقراری این رابطه قائل میشوند. تلقی سنتی از ملائک و فرشتگان به عنوان واسطه و کارگزار، مبتنی بر این نگاه است ولی در نگاه عرفایی چون امام (ره)، «جبرئیل را هم پیامبر نازل میکند». نگاه سنتی مبتنی بر ذهنیت و فهم کودکانه و بدوی انسان است که با تمثیل و تشبیهِ معقول به محسوس، قانع میشود و آرام میگیرد. این نگاه رابطه خدا با مخلوق را چونان رابطه پادشاهی با رعیت تصویر میکند که لامحاله، نیاز به واسطهها و کارگزارانی دارد. عرفا آمدند و حرف متفاوت و مهم و بزرگی زدند و آن اینکه خلقت از عدمی در کار نیست. کل عالمِ وجود، صرفاً خدا و تجلیات خود او است. خلقت، افزودن بر میزان و کمیت وجود نیست، تقسیم و تفویض وجود است. یک موجود بیشتر وجود ندارد و آن خداست و این وجود مطلق خود را در صورت و آینهای به نام مخلوقات - به گونهای مشکک و ذومراتب - متجلی و متکثر میکند. اینکه غزالی میگوید «توحید عوام» لااله الاالله است، ولی «توحید خواص» لاموجود الیالله است، به همین معناست. در این نگاه چیزی غیر از خدا وجود ندارد، چرا که اگر چیزی منهای خدا یا علاوه بر خدا وجود داشته باشد، اطلاق همهجانبه و فراگیر وجود خدا زیر سوال میرود. پس همه چیز او، و تجلیات اوست. بدین ترتیب شبههی بسیار مهمِ خلقت از عدم و مشکلات و تناقضات ناشی از آن هم، حل میشود. خلاصهی مطلب آنکه در نگاه سنتی ارتباط بین خالق و مخلوق ناممکن است و توسل به وجود واسطههایی برای این ارتباط هم، مسالهای را حل نمیکند، بلکه نوعی عقبنشینی موقتی و تاکتیکی به مدار و سنگری جدید و تجدید و تکرار مساله در مداری جدید است، بدون آنکه هرگز حل شود. نگاه سنتی با نادیده گرفتن و سکوت در مقابل این مشکلات کلامی، سعی میکند ایمان سطحی و کودکانه و ارثی و عوامانهای را حفظ کند که طبعاً در درازمدت و خاصه در این دنیای مدرنی که اذهان پرسشگر نسل جدید، خط قرمزهای دستوری و بخشنامهای را بر نمیتابند، کارساز نیست. ارتباط خدا با بشر همان نزول و مقدر شدن ماوراءالطبیعه به اقدار طبیعت است. مولوی میگوید پدر برای آموختن زبان به کودکش باید از مدار زبان و عقل خود خارج شود، در حد عقل و زبان کودکش سخن گوید و این خروج و نزول و به زبان طفل سخن گفتن، چیزی از مراتب علو او نمیکاهد. پدری که میتواند دنیا را مهندسی کند، ناچار است برای تعلیم و برقراری رابطه با کودک مثلاً از این سخن بگوید که «الف نقطه ندارد» بهـر طفل نـو، پـدر، تیتی کند از منظر عرفا ابتدا خداوند خود را در آینه مخلوقات متجلی و متنزل میکند و سپس این مخلوقات هم میتوانند به سیر و سلوک دوباره به او بازگردند. تفسیر عارفانه «انا لله و انا الیه راجعون» حاکی از همین نزول و صعود است. در واقع رابطه خدا و طبیعت فقط دو صورت میتواند داشته باشد. یا او باید نزول کند و با مراتب نازلتر هستی رابطه برقرار کند، یا اینکه این مخلوقات هستند که باید با تزکیه نفس، بالا و بالاتر روند و با عوالم ماورایی مربوط شوند. کاری که انبیا و اولیا میکنند. عرفای ما در تفسیر حدیث قدسی «کنز مخفی»، فلسفه آفرینش را به گونهای سازگار و به گونهای تبیین میکنند که هم تبعات و سوالات و غوامض نگاه سنتی را ندارد و هم برقراری رابطه بین طبیعت و ماوراءالطبیعه را امکان پذیر میسازد. سروش به درستی متافیزیک «وصل و قُرب» را در مقابل متافیزیک «فصل و بُعد» مطرح میکند که اولی مبتنی بر وجودشناسی عارفانه و عالمانه و دومی مبتنی بر وجودشناسی عوامانه و سنتی است. بدین ترتیب نگاه عارفانه به دیالکتیک و دیالوگ طبیعت و ماوراءالطبیعه معتقد است و به مانند آقای خرمشاهی خود در بنبست انتخاب بین یک دوقطبی کاذب و خودساخته گرفتار نمیکند. از نظر عرفا هم الهیات طبیعی میشوند (نزول) و هم طبیعت میتواند الهی شود (صعود). ایشان در مقام نفی موضع عرفا به تخطئه و تکفیر متوسل میشوند، ولی در مقام اثبات موضع خود واقعاً چیزی برای گفتن ندارند. در واقع قوت ظاهری تبیین سنتی، مبتنی بر سوار شدن بر کلمات مبهم و نادقیق و تعریف نشدهای چون «عدم» و «مطلق» است. اما به محض اینکه موضع اثباتی آنان بخواهد مورد تحلیل و ایضاح قرار گیرد، ضعفهای ذاتی و پنهانش آشکار میشود. بنده معتقد نیستم تبیین سروش از مساله بینقص است، اما نسبت به موضع ارتدکس که جرات رویارویی با مستله را ندارد و به جای حل مساله به حذف و تعطیل آن متوسل میشود؛ آن را گامی به جلو و نوعی مجاهدهی فکری میدانم. مطلب مرتبط: • خرمشاهی: اصلاحگران دینی اصول اعتقادی را خدشهدار کردهاند |
نظرهای خوانندگان
كليه مسائل مربوط به وحي -خدايان- مقدسات-عالم خيال و.....ايماني است وشما نياز به دليل و مدرك نداريد بلكه به عنوان يك مومن با قلب خود قبول مي كنيد!!!بنا بر اين كشيدن دين خويان به پاي ميز مذاكره تنها به خطر افتادن خون است ..
-- قاسم جان ، May 10, 2009 در ساعت 01:40 PMبا سلام
-- بدون نام ، May 10, 2009 در ساعت 01:40 PMای انسان همینکه نظر تو را(تو یعنی هرخواننده) کس دیگری باید تائید بکنه بدبختی و فرق نمیکند دبیر وب سایت باشد یا هرکسی با هر مقامی. تو ای انسان اشرف مخلوقاتی و خدا با توست از درون دل جو راه لااله الا الله . خدا با بشر حرف میزند هر سئوالی داری از او بپرس و جواب میدهدو قلاده این بگو و مگوهای اجتماع را از کردنت بیرون کن و آزاد به معنی واقعی یعنی بینیاز ازهر نظری زندگی کن نه مردگی. وحی حق دمدمه در کهسار است . والسلام
متاسفانه ما ایرانی ها (شما را نمی گویم منظورم شخص خودم است!) از فلسفه جدید و آکادمیک بسیار بی بهره هستیم و رسانه های ما (رادیو زمانه) هم حداکثر به بحث در دایره محدود نظرات ایرانی ها (سروش و خرمشاهی و ...) می پردازند. این حرفها را به غیر از خود ما کس دیگری هم قبول دارد؟!
-- نادر ، May 12, 2009 در ساعت 01:40 PM