رادیو زمانه > خارج از سیاست > عقايد دينی > دلیل کلام الله بودن قرآن | ||
دلیل کلام الله بودن قرآناکبر گنجی۱- قابل اثبات بودن باورهای دینی ناقد محترم در «سخنرانی و مصاحبه» میگویند که باورهای اصلی دین قابل اثبات عقلی است. ایشان میفرمایند: در سخنرانی هم گفته میشود: گفته میشود که اگر باوری فاقد دلیل و توجیه باشد، غیرعقلانی است، و میتوان مدعیات متافیزیکی کهن را با براهین امروزی اثبات کرد. اما روشن است که در تمام این ادله مناقشه شده است. لذا ناقد محترم خطاب به کسانی که آن ادله را مخدوش نشان دادهاند میگویند: «قرار نیست هر دلیلی که شما نپسندید از استدلال ساقط شود... بسیاری از این ادله هنوز برای دینداران قانع کننده است، مهم این است که دیندار در این زمینه قانع بشود که میشود. و امروز حتی اگر به عقلانیت مراجعه کنیم میبینیم اکثر مردم جهان این ادله را قانع کننده مییابند. بله هستند اقلیت مقتدری هم که این ادله را قانع کننده نمی یابند.» متن با استفاده از تفکیک کتاب درآمدی بر فلسفه دین در خصوص عقلانیت حداکثری و عقلانیت حداقل1، میپرسد: «عقلانیت حداکثری در کجا اثبات شده است که ما میباید در این حوزه به آن گردن بنهیم؟» برمبنای این مقدمات، ناقد محترم به دفاع از «حجیت معرفتشناختی وحی» و «وثاقت تاریخی متن» میپردازد. ایشان میگویند: و درخصوص حجیت معرفت شناختی وحی میگویند: ناقد محترم ابتدا از ادلهی تازه برای تمام معتقدات اصلی اسلام سخن میگوید؛ اما وقتی با پرسش درخصوص قوت و ضعف ادله روبرو میشود، میگوید، ادلهی ما فقط برای مومنان است که از قبل به حجیت معرفتشناختی وحی، وثاقت تاریخی وحی و مدعیات متافیزیکی گذشته ایمان دارند. اگر چنین است، چه جای سخن گفتن از ادله؟ مومنان مورد نظر اساساً چه نیازی به دلیل دارند؟ ایمان اکثریت نزدیک به مطلق مومنان، ایمان معلل است، نه ایمان مدلل. کدام مومنی،ابتدأ تمام ادیان و مکاتب را مطالعه کرده، سپس آیین خود را براساس ادله انتخاب کردهاست؟ ما شیعه هستیم، چون در ایران به دنیا آمدهایم، اگر در سومالی به دنیا میآمدیم، سنی بودیم. اگر در ایرلند به دنیا آمده بودیم، کاتولیک بودیم، اگر در آمریکا به دنیا آمده بودیم، پروتستان بودیم، اگر در یک خانوادهی یهودی به دنیا آمده بودیم، یهودی بودیم و اگر در ژاپن به دنیا آمده بودیم، بودایی بودیم. درعین حال، همچنان مدعی بودیم که دین ما حقیقت مطلق را در بر دارد و تنها راه سعادت است. آیا اینک مومنان ادیان مختلف که در کشورهای دیگر به دنیا آمده اند، مشغول همین وظیفه نیستند؟ البته کتمان نمیتوان کرد که برخی از ادیان نسبت به دیگران رواداری بیشتری از خود نشان دادهاند. ناقد محترم در ابتدای سخنرانی میگوید، هدفش از این نقد، گشودن باب گفتوگو است، اما وی، با برساختن «اسطورهی چارچوب»3، به سرعت باب گفتوگو را میبندد. آقای کدیور میگوید، ادلهی ما برای مومنانی است که پیشاپیش، به حقیقت خدا و آخرت و نبوت پیامبر اسلام، ایمان دارند. دیگران این ادله را ضعیف تلقی میکنند، مشکل آنهاست.هرکس به راه خود برود. به این ترتیب، «بحث عقلانی» به «بحث ایمانی» تبدیل میشود. بنابراین باید گفت: هرکس در «قلعهی ایمانی» نشسته است و زبان مشترک غیرایمانی برای گفتوگو و نقد وجود ندارد. از سوی دیگر ادعا میشود که اکثر مردم جهان ادلهی تازهی اثبات معتقدات دینی را قانع کننده مییابند. این مدعا با واقعیت انطباق ندارد. به همین دلیل ساده که اکثر مردم جهان، اساساً با این دلایل آشنا نیستند و معنای آن ادلهی پیچیده را هم نمیفهمند، چه رسد به تصدیق آن. این دلایل را فیلسوفانی چون پلانتینجا، آلستون، سوین برگ و... برساختهاند و به نظر برخی متدینان، این دلایل به جای افزایش ایمان، در ایمان مومنان زلزله افکندهاند. برخی از فیلسوفان بر این گمان هستند که پروژهی عقلانیت اگر به حوزهی دین وارد شود، چیزی از دین باقی نمینهد. این پرسش هم نیاز به پاسخ دارد: منظور از قانع شدن مومنان، کدام مومنان هستند؟ مگر در ابتدای همین سخنرانی، از دینگریزی در جامعهی ما خبر نمیدهند؟ مگر خطر گسترش «معنویتگرایی متفاوت و متغایر با دین» گوشزد نمیشود؟ معلوم است که حداقل بخشی ازمومنان، نه تنها آن ادله را قانع کننده نیافتهاند، بلکه از دین گریخته و به معنویتگرایی مستقل از دین پناه بردهاند. اگر چیزی مرا قانع میسازد، دلیل بر آن نیست که همان چیز، دیگران را هم قانع خواهد کرد. ۲- حدود و دامنهی معیار ناقد محترم میگوید هر حکمی که با عدالت و عقلانیت مدرن تعارض داشته باشد، منسوخ و موقتی است. در بیشتر مواقع این معیار، معیاری است درخصوص احکام فقهی، اما در برخی از موارد هم ناظر به کل باورهای دینی است. اگر این معیار محدود به احکام فقهی باشد، باید به این پرسش پاسخ داده شود: اگراین معیار قابل دفاع است، به کدام دلایل فقط احکام فقهی را در برمیگیرد؟ چرا این معیار در حوزهی باورهای دینی صادق نیست؟ به عنوان مثال، به گمان برخی از فیلسوفان علم، علوم تجربی، مهمترین دستاورد عقلانیت مدرن هستند. اگر باورهای دینی جهانشناسانه با علوم تجربی تعارض پیدا کند، چه باید کرد. تا آنجا که من میفهمم، نظر ناقد محترم این است که در چنان حالتی باید جانب دین را گرفت و تئوریهای علمی را رها کرد. برای اینکه باورهای جهانشناسانهی دینی، ثابت، همیشگی و غیر متغیر هستند، اما قوانین علوم تجربی، موقتی و زود گذرند. ایشان مینویسد: معلوم نیست فلسفهی علم کدام یک از فیلسوفان علم متکای حکم ناقد محترم است. اگر نظریهی ابطالپذیری کارل پوپر منظور باشد، پوپر علم تجربی را از تمام دستاوردهای بشری حقیقتنماتر میدانست. این حکم که روزی عمر فیزیک و ترمودینامیک به پایان خواهد رسید، پیشگویی پیامبرانه است که در عالم فلسفه و علم کمتر کسی جرات صدور چنین احکامی را دارد. از سوی دیگر، چه کسی اثبات کردهاست که اعلامیهی جهانی حقوق بشر معتبرتر از علوم تجربی است؟ به تعبیر دیگر، باز هم شاهد متدولوژی پارادوکسیکال هستیم. از یک سو، به صراحت تمام فرمان داده میشود که در تمامی موارد تعارض احکام قرآن و سنت نبوی با حقوق بشر و دموکراسی، باید از احکام دین دست کشید و آنها را منسوخ به شمار آورد. اما از سوی دیگر، فرمان داده میشود که در صورت بروز تعارض جهانشناسی قرآن و سنت نبوی با علوم تجربی، باید طرف دین را گرفت و علوم تجربی را موقتی و گذرا به شمار آورد. آیا این متدولوزی دوگانه قابل دفاع است؟ کدام دلایل اولی را مجاز و دومی را نامجاز میکنند؟ ۳- کلام الله «متن» به صراحت مدعی وجود دلایلی برای اثبات «وثاقت تاریخی متن» و «حجیت معرفتشناختی وحی» است. اما تا حدی که من آثار ایشان را خواندهام، چنان دلایلی در هیچیک از آثار وجود ندارد. اگر چنین دلایلی عرضه میگشت، در آن صورت امکان این وجود داشت که شاهد باشیم که آیا آن دلایل از نظر مومنان قانع کننده هستند یا خیر؟ نوشتهها و سخنان اخیر جناب کدیور نشان میدهد که مهمترین مدعایی که موجب ناخشنودی ناقد محترم شده، مدعایی است که قرآن را کلام الله نمیداند، بلکه آن را سخنان پیامبر گرامی اسلام معرفی میکند. آرای عبدالکریم سروش، محمد مجتهد شبستری، مصطفی ملکیان و «قرآن محمدی» در این خصوص ابراز شده و توسط ناقدان محترم به نقد کشیده شده است. بسیار بجاست که جناب کدیور نیز نظرشان را در این خصوص بیان فرمایند که کلام الله بودن قرآن چه معنایی دارد؟ آیا خداوند حرف میزند؟ آیا خداوند زبانی مخصوص به خود دارد؟ یا از زبان آدمیان برای بیان مقاصد خود استفاده میکند؟ آیا خداوند با جهان ارتباط اعتباری دارد؟ تا حدی که ما اطلاع داریم، براساس کامنتگذاری که از جلسات حسینیهی ارشاد خبر داده است، جناب کدیور در آن جلسات، در پاسخ پرسش محمد مجتهد شبستری، باور به کلام الله بودن قرآن را از سنخ ایمان به غیب قلمداد کردهاند. اگر این خبر درست باشد، معنایش این است که هیچ دلیلی بر کلام الله بودن قرآن وجود ندارد. در آن صورت جای تعجب است که ناقد محترم برای باوری که حتی یک دلیل بر صدق آن وجود ندارد، فتوا دادهاند که معتقدان به سخن پیامبر بودن قرآن را نباید دیندار به شمار آورد. تا حدی که بنده دیدهام، ناقد محترم در آثار خود، تنها یک دلیل بر کلام الله بودن قرآن اقامه کردهاند. ایشان در مقالهای دربارهی کتاب سیر تحول قرآن مهندس مهدی بازرگان، جایگاه این کتاب را چنین برمیشمارند: «درمجموع باید این را گفت که کار بازرگان در «حوزه تاریخ قرآن» در کتاب سیر تحول قرآن، همسنگ کار سترگ علامه طباطبایی در المیزان در حوزه تفسیر قرآن کریم است. اثر بازرگان بنابراین، اثری ماندنی است و میتواند به عنوان «یکی از سه اثر ماندگار تاریخ قرآن در قرن حاضر» معرفی شود... بازرگان متواضع، در شرایط جانکاه زندان برازجان «یکی از ده کتاب ماندنی قرآن پژوهی قرن پانزدهم» را تالیف کرد5.» جناب آقای کدیور پس از شرح توصیفی کتاب مهندس بازرگان، کاستیهای اثر او را گوشزد میکند. وی مینویسد: «ابتکارات پنجگانه بازرگان در تحول لفظی، تحول موضوعی و تحول محتوایی قرآن، ما را با یک اثر تحقیقی و قرآنپژوهی جدی روبرو میسازد که درمیان مستشرقین و قرآنپژوهان، اثری کمیاب است. گزیدهای از این کتاب، به برخی زبانهای دیگر هم ترجمه شده و خواهد شد و به طور قطع برای مستشرقین، حرف تازهای خواهد داشت. اما از جمله کاستیهای کتاب این است که نویسنده در مقام نتیجهگیری مشروح و تفصیلی از آرای خود برنیامده است6.» بازرگان چه نتیجهای باید از تحقیق ریاضی- آماری خود میگرفت؟ مطابق نظر ناقد محترم، او میبایست از این مقدمات، نتیجه میگرفت که قرآن کلام الله است. ایشان میفرمایند: به این ترتیب، مسألهی بسیار مهم اثبات کلام الله بودن قرآن، از دههها پیش حل شده بوده، یعنی از زمان انتشار کتاب سیر تحول قرآن مرحوم مهندس مهدی بازگان، این موضوع که قرآن کلام خداوند است اثبات شده و تنها کاری که باقی میماند، ترجمه این اثر به تمامی زبانهاست، تا همه از نتایج این پژوهش گرانسنگ آگاه شوند. در اینکه مهندس بازرگان یکی از شخصیتهای استثنایی تاریخ معاصر ایران بوده، کمتر کسی میتواند خدشه وارد کند. او یکی از نادر افرادی بود که در ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی 57 راه درست را تشخیص داد، اما در آن فضای به شدت ضد لیبرالی و ضد آمریکایی، خداباوران و خداناباوران، دست به دست هم دادند و آن صدای مهم را خفه کردند. به این ترتیب، اگر نقدی در اینجا وارد شود، به هیچوجه ناظر به اهمیت نظرات قرآنشناسانهی مهندس بازرگان نخواهد بود. این نقد، بیش از آنکه ناظر به مهندس بازرگان باشد، ناظر به نتیجهگیری جناب کدیور از پژوهش مهندس بازرگان است. ۱-۳- ناقد محترم چنین نشان میدهد که گویی متن مذکور سخن نخستین است و هیچکس در این زمینه جز مهندس مهدی بازرگان سخن نگفته است. پس باید این کشف مهم را ترجمه و در اختیار مستشرقین نهاد تا آنها هم متوجه شوند که قرآن کلام الله است. اما واقعیت چیز دیگری است. به عنوان مثال، رشاد خلیفه (۱۹ نوامبر ۱۹۳۵- ۳۱ ژانویه ۱۹۹۰)، بیوشیمسیت آمریکایی مصری تبار، مدعی کشف نظمی ریاضی براساس عدد 19 در قرآن شد. به گمان او، از این نظم میتوان اعجاز قرآن و کلام الله بودن آن را استنتاج کرد. از نظر وی قرآن و پرستش خداوند برای مسلمانی کفایت میکند، تمام احادیث نبوی جعلی است. همه آیات قرآن در طرح رشاد خلیفه باید مضروب عدد ۱۹ باشد. تعداد «الله»های قرآن ۶۳۴۸ است که با نظر او سازگار نیست، به این ترتیب او دو آیهی آخر سورهی توبه را جعلی خواند تا به عدد ۶۳۴۶ دست یابد. رشاد خلیفه براساس آیهی چهلم سوره احزاب، میان رسول و نبی تفکیک قائل شد: ما کان محمد ابا احد من رجالکم و لکن رسول الله و خاتم النبین: به گفتهی او، قرآن، محمد را آخرین نبی (خاتم النبین) معرفی کردهاست، نه آخرین رسول (خاتم المرسلین). او براساس آیات قرآن برای رسول سه ویژگی ذکر کرد، و براساس آیه۸۱ سوره آل عمران خود را رسول میثاق خداوند خواند که معجزهی عدد ۱۹ را کشف کرده و دو آیهی آخر سوره توبه را که دیگران به قرآن اضافه کردهاند، نشان داده که از قرآن نیست. در ۳۱ ژانویه ۱۹۹۰ در مسجد شهر توسان در آریزونای آمریکا، رشاد خلیفه به دست یکی از گروه های جهادی، با ۲۹ ضربه کارد به قتل رسید. ۲-۳- محاسبات ریاضی- آماری بر روی کتب مقدس دینی، امری سابقهدار است. مسیحیان براساس انجیل، خلقت جهان توسط خداوند را ۴۰۰۰ سال پیش از تولد عیسی تلقی میکردند. به گفتهی آنان طوفان نوح ۲۰۰۰ سال قبل از تولد عیسی رخ داده بود. جوزف سکلیگر، پس از انجام محاسبات دقیق بر روی ارقام ذکر شده در عهد عتیق، نتیجه گرفت که خلقت جهان در ۲۳ آوریل سال ۳۹۴۹ پیش از میلاد رخ داده است. کپلر به رقم ۳۹۹۲ دست یافت. یواکیم فیوره (درگذشت ۱۲۰۲ میلادی) تاریخ را به سه رایش یا امپراتوری تقسیم کرد: «اولی، دورهی عهد عتیق، سلطنت قانون است، دومی، عهد جدید، سلطنت رحمت است و سومی، سلطنت آینده، با رحمت بیشتر مشخص میگردد. در اولی ترس، در دومی ایمان و در سومی عشق غالب است. وجه بارز اولی رنج، دومی عمل و سومی تأمل و تعمق آرام است. اولی سلطنت زمستان، دومی سلطنت بهار و سومی سلطنت تابستان بود8.» «یواکیم مانند بسیاری، شاید اکثر همگنان خود، هم خویش را وقف محاسبات نبوغآمیز برای یافتن روزی میکرد که دشمن بزرگ خدا، دجال، جنگ با مسیح را شروع خواهد کرد. بنا به آنچه در انجیل آمده بود این جنگ نشان نبرد نهایی میان نیک و شر بود، و نیکی در این نبرد پیروز میگشت. یواکیم از طریق محاسبات گوناگون که در آنها اعداد مقدس ۱۲، ۷ و ۴۲ تکرار میشدند به این نتیجه رسید که نبرد نهایی ۱۲۶۰ سال پس از مسیح رخ خواهد داد. در این زمان سلطنت سوم (رایش سوم) یا سلطنت روح آغاز میشد9.» این محاسبات بر روی کتب مقدس دینی، سابقهای بلند دارد. برخی براساس همین نوع محاسبات، این کتب را معجزه و سخن خدا به شمار آوردهاند. ۳-۳- در دههی ۹۰ میلادی کتاب کد بایبل (Bible code) انتشار یافت که سر و صدای بسیاری کرد. کتاب یاد شده نیز از طریق کشف یک کد، کتاب مقدس را کار خدا به شمار میآورد10. در سالهای اخیر، یک ریاضیدان به نام، در دانشگاه سانتاباربارا، طی یک سخنرانی اعلام داشت، شما هر مجموعهای به ما بدهید، به لحاظ ریاضی ثابت خواهم کرد که میتوان برای آن یک مدل داد. به این ترتیب، این نوع برساختهها، چیز خاصی را اثبات نمیکنند. ۴-۳- گوهر مدعاهایی که براساس آمار و ارقام اثبات خدا، در برهان نظم، یا اثبات معجزه خداوندی بودن قرآن و انجیل میکنند، یک چیز واحد است. آنان نشان میدهند که «احتمال» وقوع امری (آفرینش جهان یا پیدایش قرآن و انجیل) بسیار کم و ناچیز است. پس از این احتمال ناچیز میتوان نتیجه گرفت که وقوع آن امر معجزهی خداوند است. این رویکرد مغالطهای بیش نیست. برای اینکه احتمال وقوع بسیاری از پدیدهها بسیار ناچیز است، اما اتفاق میافتند. به عنوان مثال، فرض کنید قرار شود جایزهای به ارزش صد میلیون دلار به یکی از انسانها، از میان شش میلیارد جمعیت ساکن زمین، هدیه داده شود. احتمال اینکه این جایزه به فرد خاصی تعلق گیرد، یک به شش میلیارد است. اما، به هرحال جایزه مذکور به شخص خاصی تعلق خواهد گرفت. آیا وقتی این جایزه به آن فرد خاص پرداخت شد، آن را باید معجزهی خداوند به شمار آورد؟ تا دههی ۶۰ میلادی تبعیض نژادی بسیار سختی بر سیاه پوستان آمریکا روا داشته میشد. در آن زمان سیاهان نمیتوانستند سوار اتوبوس سفیدها شوند یا در رستورانهای سفیدها غذا بخورند. در آن شرایط احتمال آنکه یک سیاه پوست کنیایی رییسجمهور آمریکا شود، نزدیک به محال بود. اما، اینک یک سیاه پوست، که پدرش کنیایی و مسلمان بود، رئیس جمهور آمریکا شده است. و این اتفاق نادر معجزهی خداوند نبوده است، بلکه نتیجه فرایند دموکراتیزاسیون ناشی از مدرنیزاسیون جوامع غربی است. پنجاه سال پیش در شهر شیراز خانوادهی بسیار محترمی صاحب یک فرزند پسر شدند. در آن روز احتمال اینکه فرزند آن والدین بسیار محترم روزی در زندان اوین حبس شود و در اثر حبس به شهرت رسد، و متعاقب آن بتواند از فلوشیپ دانشگاههای آمریکا استفاده کند، بسیار پایین بود. اما تمام آن حوادث اتفاق افتادهاند واینک دوست گرامی ما در دانشگاهی در آمریکا از فلوشیپ استفاده میکند. به عنوان آخرین مثال، احتمال اینکه در دوران ماقبل مدرن فردی دربارهی تقسیم کار اجتماعی سخن گفته باشد، بسیار پایین است. این افتخار نصیب امیل دورکهایم فرانسوی شد. اما واقع مطلب این است که امام محمد غزالی در همان دوران در کتاب احیاء علوم الدین در این خصوص به تفصیل سخن گفته و عبدالکریم سروش در سال ۱۳۶۳ در مقالهی «غزالی و مولوی» آن را توضیح داده است. نه غزالی و نه دیگران وقوع آن احتمال پایین را کار خدا به شمار نیاوردهاند. پس گوهر مدعا دوچیز است: اول- وقوع رویدادی که احتمال پدیدار شدنش بسیار پایین است. دوم- اگر آن رویداد محقق شود، نتیجه گرفته میشود که معجزه خداوند است. هر دو مدعا باطل است. برای اینکه حوداث بسیاری در جهان به وقوع میپیوندد که احتمالشان بسیار ناچیز است و هیچیک از آنها محصول دخالت مستقیم خداوند در تاریخ نیستند. به این ترتیب، استنتاج کلام الله بودن قرآن از ناچیز بودن احتمال برساختن آن توسط یک انسان، ناصواب است. درواقع اگر قرار است کلام الله بودن قران اثبات شود، باید راه دیگری را جستوجو کرد. ناقد محترم گفتهاند، تمام باورهای اصلی دین باید توجیهپذیر باشد و با دلیل میتوان آنها را اثبات کرد. حال اگر نتوان با هیچ دلیلی کلام الله بودن قرآن را اثبات کرد، تکلیف چیست؟ به کدام معیار ایشان باید استناد کرد؟ معیاری که امور خلاف عقل و عدالت را کنار مینهد؟ یا معیاری که گزارههای مورد تأیید قرآن و سنت معتبر نبوی را میپذیرد؟ ۴- نتیجه دلیل ارائه شده برای اثبات کلام الله بودن قرآن، قادر به اثبات نیست. متدولوژی میآموزاند: «برای آنچه که در قرآن و سنت معتبر آمده است میتوان توجیه ارائه کرد... برای عقلانی بودن یک گزاره من موظفم به چراها پاسخ بگویم. اگر حکمی باشد که نتوان در برابر چراها برای آن دلیل آورد و آن را توجیه نمود، آن حکم عقلانی نیست.» بنابراین متدولوژی، کلام الله بودن قرآن، مدعایی غیرعقلایی است. پاورقیها: ۱- مایکل پترسون، ویلیام هاسکر، بروس رایشنباخ و دیوید بازینجر، عقل و اعتقاد دینی، درآمدی بر فلسفه دین، ترجمه آرش نراقی، ابراهیم سلطانی، طرح نو، صص ۹۶- ۶۹. ۲- محسن کدیور، دین و معنویت، رجوع شود به متن کامل سخنرانی وی در حسینیه ارشاد، ۱۲مهر ۱۳۸۶، سایت کدیور. ۳- کارل پوپر، اسطوره چارچوب، ترجمه عل پایا، طرح نو. ۴- محسن کدیور، «علم و دین، مطالعه موردی بازرگان»، رجوع شود به سایت وی. ۵ و ۶ و ۷- محسن کدیور، ابتکارات یک نواندیش، تحلیل انتقادی کتاب سیر تحول قرآن مهندس مهدی بازرگان، هفته نامه شهروند، شماره ۳۱، ۹ دی ماه ۱۳۸۶. ۸- سون اریک لیدمن، در سایهی آینده، تاریخ اندیشهی مدرنیته، ترجمهی سعید مقدم، نشر اختران، چاپ اول ۱۳۸۷، ص ۴۲۳. ۹- پیشین، ص ۴۲۲. در همین زمینه: • نقد فقیهانهی دگراندیشی دینی • معیارهای اسلام و مسلمانی • روشنفکری دینی عبور از متنی • پیامبر ناتوان • مدرنیتهی فاقد ایمان • مدرنیتهی راهگشا |
نظرهای خوانندگان
هیج تا بحال فکر کرده اید که چقدر دین های یهود و اسلام به هم شبیه هستند. مدتیست که من در باره هردو دین دارم مطالعه میکنم و متوجه شدهام از تمام ادیان دیگر جهان این دو مذهب به همدیگر شبیه هستند. و جالبی موضوع هم این است این دو دین از آنهایی دیگر بیشتر از هم متنفر.
-- saman ، Jan 3, 2009 در ساعت 12:45 PMبا عرض سلام خدمت آقای گنجی
-- علی ، Jan 3, 2009 در ساعت 12:45 PMسوالم این است که چرا خاتم الانبیاوقرآن که حجت بر انسانها بوده فکری به حال مسءله برده داری نکردند و پیامبر و امامان غلام و کنیز داشته اندو این موضوع از چه زمانی ور افتاده است؟
با سلام
-- بدون نام ، Jan 3, 2009 در ساعت 12:45 PMاز زمان پیدایش انسان انسانها همگی در پی فهم حقیقت بوده اند و این فهم یا در واقع نافهمی تا به امروز نیز ادامه دارد و ادامه خواهد داشت
درود فراوان بر گنجی خردمند
-- بهزاد ، Jan 3, 2009 در ساعت 12:45 PMجالب است که اکثر فقهای شیعه (حتی مطهری و طباطبایی) با ارائه ادله نه چندان محکم، مفاهیم ماورایی چون خدا، پیامبر، معاد، امامت و حتی مهدی موعود را از صد در صد مستدل میدانند و ظاهرا" همه فلاسفه جهان را به مناظره میخوانند.
-- سعید ش ، Jan 3, 2009 در ساعت 12:45 PMولی در عمل اگر کسی دلیلی خلاف آن را ارائه دهد او را مرتد، کافر، جاهل و نا آگاه به موضوع میخوانند و استدلال او را جزء مطالب ضاله!!! میشمرند و ظاهرا اینگونه مسئله را حل میکنند.
در تایید صحبتهای علی، نه تنها فکری به حال مساله برده داری نشده است، بلکه قوانین اسلام خود برده تولید میکنند. یعنی نه تنها برده داری برچیده نشد بلکه راه های زیادی برای زایش برده نیز در اسلام بوجود آمد.
-- مهدی ، Jan 3, 2009 در ساعت 12:45 PMمن واقعا کنجکاوم که جواب این سوال از نظر معتقدین به اسلام چیست؟ چه توجیهی برای برده داری وجود دارد؟
کدیور می گوید :
"ما این وثاقت تاریخی را برای کسانی قائلایم که معتقدند این گزاره صحیح است" !!!
و
"روزی نیز عمر فیزیک نیوتنی و اصول ترمودینامیک به سر خواهد رسید"
این هم از کدیور!
-- بی نام ، Jan 3, 2009 در ساعت 12:45 PM
-- بدون نام ، Jan 3, 2009 در ساعت 12:45 PMچرا نگوییم محمد خود مبتکر و واضع دین خود بوده است؟ این موضوع نه تنها از اهمیت و بزرگی محمد نمی کاهد بلکه بسیار هم بر اهمیت او اضافه می کند. چرا که از مقام پیغام بری صرف به مقام خلاقیت یک راه و روش زندگی ارتقاء پیدا می کند. این موضوع از مقام و منزلت خدای محمد هم نمی کاهد ، چرا که خود محمد و هر چه از اوست متعلق به خدای محمد است و خود او انسان را خلیفه ی خود بر روی زمین قرار داده است و این وظیفه ی جانشین هر مقام می باشد که در غیاب او بجای او اقدام کند والا چه لزومی داشت او را خلیفه بنامد. ( تصورم بر اینست که بعضی ها خواسته اند سایر افراد را از این مقام خلع نمایند تا خود را خلیفه بنامند و دیگران را فرمانبردار). قرار نیست که همه ی صاحبان اندیشه از محصلین مکاتب خاصی باشند، همانطور که همه محصلین مکاتب گوناگون هم اندیشه های نو نیافریدند. گاهی اوقات تفکر زیاد و عمیق در احوال زمین و موجودات آن و مطالعه ی رفتار و عکس العملهای موجودات، در طولانی مدت، افکار بدیع در انسان ببار می آورد. چهل سال تفکر کم نیست ، چهل سال در گیری با تجاربی که هر یک می توانسته انسانی را از پای در بیاورد . در آن محیط تقریبا وحشی، برای کسی که از داشتن پدرو مادر محروم بوده و خود می بایست گلیم خود را از آب بیرون بکشد می توانسته از سالها تحصیل در دانشگاه هم بیشتر تجربه کسب کند. او که در آن محیط وحشی ابزار خشونت را در دست نداشته این شانس را بدست آورده است که از فکر خود استفاده کند تا برای مسائل راه حل بیابد. شاید بهمین خاطر است که بسیار توصیه به تفکر می کند. عیب ما انسانها این است که با تفکر بیگانه ایم و در دنیای شلوغ اطرافمان کمتر وقت تفکر عمیق پیدا می کنیم. ولی آیا محمد به دروغ به مردم می گفت اینها کلمات خداوند است که توسط جبرئیل به او الهام شده است؟ . نه شاید هم واقعا تصورش چنین بوده که این کلمات و جملات به او الهام می شود. چرا که خود او هم شاید باورش نمی شده که در آن فضای آلوده و عقب مانده عربستان شخص درس نخوانده ای بتواند دارای افکاری آنچنانی باشد که قادر به اینگونه تراوشات باشد. لذا بر اساس تصورات قبلی اش فکر می کرده به او مستقیما وحی می شود.
ما خود را پی می گیریم تا خود را تداوم بخشیم چرا که خود در مرکز وجود بر مسند حق نشسته است جستجوی ما به چگونگی ما بستگی دارد ما برشی از واقعیت را که سازگار با ماست مطالعه می کنیم و در حصار خود گاهی خود را حقیقت محض می پنداریم خود می تواند بزرگترین حجاب باشد
-- کریم از شیراز ، Jan 3, 2009 در ساعت 12:45 PMفكر مي كنم بايد روي رد كردن دليل كلام الله بودن قرآن، كه توسط كديور و بقيه فقها ارائه مي شود ، به تفصيل بيشتري سخن بگوييد. نوشتن چند مقاله ديگر و باز كردن ابعاد احتمالا پنهان قضيه، كمك بيشتري خواهد كرد.
-- بدون نام ، Jan 4, 2009 در ساعت 12:45 PMدرمورد برده داری خداوند برای کفاره برخی از گناهان آزاد سازی بنده (یعنی همان برده ) را امر کرده است وبه این کار در زمانی که برده داری جزو شئون و نشانه های ثروت و اقتدار زور مندان وثروتمندان بوده امرشده است نه در زمان ما ، که گفته اند : معما چوحل گشت آسان شود. آیاتی نظیر این آیات دلیل بر این مدعاست:1-وَالَّذِينَ يُظَاهِرُونَ مِن نِّسَائِهِمْ ثُمَّ يَعُودُونَ لِمَا قَالُوا فَتَحْرِيرُ رَقَبَةٍ مِّن قَبْلِ أَن يَتَمَاسَّا ذَلِكُمْ تُوعَظُونَ بِهِ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ(و كسانى كه زنانشان را ظهار مىكنند سپس از آنچه گفتهاند پشيمان مىشوند بر ايشان [فرض] است كه پيش از آنكه با يكديگر همخوابگى كنند بندهاى را آزاد گردانند اين [حكمى] است كه بدان پند داده مىشويد و خدا به آنچه انجام مىدهيد آگاه است)"سوره مجادله .آیه 3"
-- یکتا ، Jan 4, 2009 در ساعت 12:45 PM2-لاَ يُؤَاخِذُكُمُ اللّهُ بِاللَّغْوِ فِي أَيْمَانِكُمْ وَلَكِن يُؤَاخِذُكُم بِمَا عَقَّدتُّمُ الأَيْمَانَ فَكَفَّارَتُهُ إِطْعَامُ عَشَرَةِ مَسَاكِينَ مِنْ أَوْسَطِ مَا تُطْعِمُونَ أَهْلِيكُمْ أَوْ كِسْوَتُهُمْ أَوْ تَحْرِيرُ رَقَبَةٍ فَمَن لَّمْ يَجِدْ فَصِيَامُ ثَلاَثَةِ أَيَّامٍ ذَلِكَ كَفَّارَةُ أَيْمَانِكُمْ إِذَا حَلَفْتُمْ وَاحْفَظُواْ أَيْمَانَكُمْ كَذَلِكَ يُبَيِّنُ اللّهُ لَكُمْ آيَاتِهِ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ (خدا شما را به سوگندهاى بيهودهتان مؤاخذه نمىكند ولى به سوگندهايى كه [از روى اراده] مىخوريد [و مىشكنيد] شما را مؤاخذه مىكند و كفارهاش خوراك دادن به ده بينواست از غذاهاى متوسطى كه به كسان خود مىخورانيد يا پوشانيدن آنان يا آزاد كردن بندهاى و كسى كه [هيچ يك از اينها را] نيابد [بايد] سه روز روزه بدارد اين است كفاره سوگندهاى شما وقتى كه سوگند خورديد و سوگندهاى خود را پاس داريد اين گونه خداوند آيات خود را براى شما بيان مىكند باشد كه سپاسگزارى كنيد)"سوره مائده آیه 89"
3-وَمَا كَانَ لِمُؤْمِنٍ أَن يَقْتُلَ مُؤْمِنًا إِلاَّ خَطَئًا وَمَن قَتَلَ مُؤْمِنًا خَطَئًا فَتَحْرِيرُ رَقَبَةٍ مُّؤْمِنَةٍ وَدِيَةٌ مُّسَلَّمَةٌ إِلَى أَهْلِهِ إِلاَّ أَن يَصَّدَّقُواْ فَإِن كَانَ مِن قَوْمٍ عَدُوٍّ لَّكُمْ وَهُوَ مْؤْمِنٌ فَتَحْرِيرُ رَقَبَةٍ مُّؤْمِنَةٍ وَإِن كَانَ مِن قَوْمٍ بَيْنَكُمْ وَبَيْنَهُمْ مِّيثَاقٌ فَدِيَةٌ مُّسَلَّمَةٌ إِلَى أَهْلِهِ وَتَحْرِيرُ رَقَبَةٍ مُّؤْمِنَةً فَمَن لَّمْ يَجِدْ فَصِيَامُ شَهْرَيْنِ مُتَتَابِعَيْنِ تَوْبَةً مِّنَ اللّهِ وَكَانَ اللّهُ عَلِيمًا حَكِيمًا(و هيچ مؤمنى را نسزد كه مؤمنى را جز به اشتباه بكشد و هر كس مؤمنى را به اشتباه كشت بايد بنده مؤمنى را آزاد و به خانواده او خونبها پرداخت كند مگر اينكه آنان گذشت كنند و اگر [مقتول] از گروهى است كه دشمنان شمايند و [خود] وى مؤمن است [قاتل] بايد بنده مؤمنى را آزاد كند [و پرداختخونبها لازم نيست] و اگر [مقتول] از گروهى است كه ميان شما و ميان آنان پيمانى است بايد به خانواده وى خونبها پرداخت نمايد و بنده مؤمنى را آزاد كند و هر كس [بنده] نيافت بايد دو ماه پياپى به عنوان توبهاى از جانب خدا روزه بدارد و خدا همواره داناى سنجيدهكار است)"سوره نساء آیه 92"
4-وَمَا أَدْرَاكَ مَا الْعَقَبَةُ(12) فَكُّ رَقَبَةٍ(13) و تو چه دانى كه آن گردنه [سخت] چيست (12) بندهاى را آزادكردن (13) "سوره بلد آیات 12و13"
وتوصیه های دیگری که به آزاد سازی بندگان شده است کم نیستند.
جناب گنجی؛ فرمودید:
«و این اتفاق نادر معجزهی خداوند نبوده است، بلکه نتیجه فرایند دموکراتیزاسیون ناشی از مدرنیزاسیون جوامع غربی است.»
شما همواره در نوشته هایتان مدرنیزاسیون را به مفهوم مدرنیته به کار می برید. در حالیکه مابین مدرنیته و مدرنیزاسیون تفاوت وجود دارد. البته من متوجه می شوم علتش چیست و به دیدگاه شما بر می گردد...
-- سعید ، Jan 4, 2009 در ساعت 12:45 PMضمن تشکر از توضیح یکتا
-- علی ، Jan 4, 2009 در ساعت 12:45 PMآیا پیامبرکه در غدیر خم حجت را بر بشریت تمام کرد نمی توانست مثل آبراهام لینکلن بیکباره موضوع برده داری و بهره کشی رایگان از دیگری را حل کندو آن را حرام اعلام کند؟
دوست عزیزالبته این توضیح واضحات است که در هر زمان و مکانی و با هر فرهنگ وباوری یک نوع باید رفتارکرد. آیا درجامعه ای که در1400سال پیش غرق در جاهلیت و کم فهمی بوده است می توان به همان روشی که با یک جامعه نسبتا پیشرفته تردر بیش از 1000سال بعدرفتار می شود رفتار کرد؟ و بعد چگونه است که برای موضوع امام زمان( به قول آقای گنجی برساخته" )باید به همان زمان برگردیم و ریشه های موضوع را در آنجا پیدا کنیم اما به اینجا که می رسد 1400سال پیش را با امروز مقایسه می کنیم. شاید بپذیرید که در مواردی لازم است برای حل مشکلات روند و سیستم تعریف کرد و حل آن را به گذشت زمان واگذار نمود. ضمن اینکه حرام و حلال برای مومنان قابل پذیرش بود و نه مخالفان و کسانی که ایمان نیاورده بودند. مومنان هم که به دستورات و توصیه های پیامبرعمل می کردندوبارها ذکرشده که مسلمانان بندگان را از کفارو مشرکین می خریدند و در راه خدا آزاد می کردند.
-- یکتا ، Jan 5, 2009 در ساعت 12:45 PM5th January 2009
The science go straight forward and develop day by day. It is possible that in future a more progressive method take the place of thermodynamic system and continue the research of science better. But it means not that " superstitions " and " fanaticism " will take the place of science , how Mr.Mullah Mohsen Kadivar alleged ! The lazy and deceiver rabbies , priests and mullahs must learn a job , they do not deceive people more under the name of religions
The radiozamaneh if respect for press freedom must print above comment
-- Arghawan ، Jan 5, 2009 در ساعت 12:45 PM