رادیو زمانه > خارج از سیاست > عقايد دينی > امام زمان- قدرت- ثروت | ||
امام زمان- قدرت- ثروتاکبر گنجیمرتضی مطهری اسلام را نیازمند روحانیتی آزاداندیش (در برابر باورهای مردم) و قدرتمند (در برابر دولتها) میدانست. به جرأت میتوان گفت که او تنها فرد در میان روحانیون شیعی است که رابطهی نهاد روحانیت را با دو متغیر قدرت سیاسی (دولت) و قدرت اقتصادی (ثروت) بررسی کرده است. به گمان وی بزرگترین مشکل روحانیت سنی، وابستگی آنها به نهاد دولت است و بزرگترین مشکل روحانیت شیعی، ارتزاق آنها از سهم امام است: «علت اصلی و اساسی نواقص و مشکلات روحانیت، نظام مالی و طرز ارتزاق روحانیین است... علتالعلل همهی خرابیها سهم امام است1.» به گفتهی مطهری، طبق «تفسیر شیعی» از آیهی خمس (انفال، ۴۱)، مردم باید خمس درآمد سالیانهشان را پرداخت کنند. نیمی از خمس، «سهم امام» نامیده میشود: «در حال حاضر یگانه بودجهای که عملاً سازمان روحانیت ما را میچرخاند و نظام روحانی ما روی آن بنا شده و روحانیت ما طرز و سبک سازمانی خود را از آن دریافته و تأثیر زیادی در همهی شئوون دینی ما دارد «سهم امام» است2.» به گمان مطهری، ارتزاق از سهم امام: «نقطهی ضعف روحانیت شیعه... است... روحانیون شیعه... ناگزیرند سیلقه و عقیدهی عوام را رعایت کنند و حسن ظن آنها را حفظ نمایند. غالب مفاسدی که در روحانیت شیعه هست از همین جا است3.» از نظر مطهری، مهمترین پیامد نان خوردن از راه دین (سهم امام)، از دست دادن «حریت» و آزاداندیشی روحانیت است. در چنین وضعیتی روحانیت قادر به «نبرد با عقاید و افکار جاهلانهی مردم» نخواهد بود. به گفتهی وی: «اگر اتکأ روحانی به مردم باشد، قدرت به دست میآورد اما حریت را از دست میدهد و اگر متکی به دولتها باشد قدرت را از کف میدهد اما حریتش محفوظ است، زیرا معمولاً توده مردم معتقد و با ایمانند اما جاهل و منحط و بیخبر، و در نتیجه با اصلاحات مخالفند، و اما دولتها معمولاً روشنفکرند ولی ظالم و متجاوز. روحانیت متکی به مردم، قادر است با مظالم و تجاوزات دولتها مبارزه کند اما در نبرد با عقاید و افکار جاهلانهی مردم، ضعیف و ناتوان است، ولی روحانیت متکی به دولتها در نبرد با عادات و افکار جاهلانه نیرومند است و در نبرد با تجاوزات و مظالم دولتها ضعیف4.» پیامد بعدی نان خوردن از راه دین، عوامزدگی روحانیت است. به گفتهی مطهری: «آفتی که جامعهی روحانیت ما را فلج کرده و از پا در آورده است «عوامزدگی» است. عوامزدگی از سیلزدگی، زلزلهزدگی و مار و عقرب زدگی هم بالاتر است. این آفت عظیم معلول نظام مالی ما است. روحانیت ما در اثر این آفت عوامزدگی نمیتواند چنانکه باید، پیشرو باشد و از جلو قافله حرکت کند و به معنی صحیح کلمه، هادی قافله باشد، محبور است در عقب قافله حرکت کند. خاصیت عوام این است که همیشه با گذشته و آنچه به آن خو گرفته پیمان بسته است، حق و باطل را تمیز نمیدهد.عوام، هر تازهای را بدعت یا هوا و هوس میخواند، ناموس خلقت و مقتضای فطرت و طبیعت را نمیشناسد، از این رو با هر نویی مخالفت میکند و همیشه طرفدار وضع موجود است5.» به نظر مطهری، مار و عقرب عوامزدگی ، روحانیت را گرفتار آفات اخلاقی بسیار و «کتمان حقیقت» کرده است. او میگوید عوامزدگی: «منشأ رواج ریا و مجامله و تظاهر و کتمان حقایق و آرایش قیافه و پرداختن به هیکل و شیوع عناوین و القاب بالا بلند در جامعهی روحانیت ما شده که در دنیا بینظیر است6.» مطهری به چشم خود میدید که افرادی که نسبتی با دنیای جدید ندارند، فاقد کمترین نوآوری در معرفت دینی و التزام به اخلاق هستند، «حجت اسلام» و «آیت عظمای خداوند» لقب میگیرند. او بر این باور است که «غل و زنجیرهایی به دست و پای» روحانیت بسته شده است که باید آنان را از این غل و زنجیر، یعنی نان خوردن از راه دین، «آزاد کرد7.» در اینجا انسان خشنود میشود که مطهری با قطع بند ناف روحانیت به سهم امام، این غل و زنجیر را از پای آنها باز خواهد کرد. خصوصاً با توجه به اینکه او خودش میگوید که براساس طرح دیگری گفته شده است که بهتر است روحانیت هم مثل دیگر اقشار اجتماعی کار کند، درآمد مستقلی داشته باشد و از راه دین (سهم امام) نان نخورد. او این پیشنهاد را «بسیار خوب» ارزیابی میکند، اما میگوید اکثریت روحانیت زیر بار این طرح نخواهند رفت. مطهری مینویسد: «حقیقت این است که اگر افرادی زندگی خود را از راه دیگری تأمین و با این حال متصدی شئون روحانی بشوند بسیار خوب است، همیشه افراد کمی از این قبیل بوده و هستند. »8 تنبلی و بیکاری یک صنف، منتهی به ابداع نظریهی «نان خوردن از راه دین» شده است. متأسفانه مطهری که «علتالعلل» مشکل روحانیت (نان خوردن از راه دین) را به خوبی دریافته بود و طرح اشتغال روحانیت را هم «بسیار خوب» تلقی میکرد، اما این ایدهی «بسیار خوب» را تا نهایت منطقیاش پیش نبرد و به دلیل تنبلی اکثر آقایان، نان خوردن از راه دین را پذیرفت و فقط پیشنهاد کرد که دریافت پول از مردم سازمان یافته و با حساب و کتاب باشد. برای اینکه خود را با واکنش آنان روبرو نسازد، میگوید: «البته مقصود من این نبوده و نیست که علتالعلل نواقص ما وضع و تشریع مادهای در دین و مذهب به نام سهم امام است. به عقیدهی من وضع و تشریع این چنین مادهای برای چنان منظوری، یعنی ابقأ و احیأ دین و اعلاء کلمه اسلام بسیار حکیمانه است9.» در اینجا بهتر است ملاک امتیاز روحانیت شیعی بر روحانیت سنی، از نظر مطهری، مورد ارزیابی قرار گیرد. از نظر وی بزرگترین مشکل روحانیت سنی وابستگی آنان به دولت است و از این جهت روحانیت شیعه بر آنان برتری چشمگیری دارد. مطهری میگوید: «مجتهدین شیعه بودجه خود را از دولت دریافت نمیکنند و عزل و نصبشان به دست مقامات دولتی نیست. روی همین جهت همواره استقلالشان در برابر دولتها محفوظ است، قدرتی در برابر قدرت دولتها به شمار میروند و احیاناً در مواردی، سخت مزاحم دولتها بوده اند10.» مطهری آنقدر زنده نماند تا شاهد وابستگی تام روحانیت شیعی به دولت باشد. وابستگی روحانیت و حوزههای دینی شیعه به دولت، ابعاد گوناگونی دارد. یکی از ابعاد دولتی شدن روحانیت، میزان بودجهای است که دولت به نهادهای دینی اختصاص میدهد. در اینجا به عنوان نمونه به بودجهی دستگاههای غیردولتی فعال در زمینههای «دینی- تبلیغی» در بودجه سالانه کشور اشاره میکنم. برای دیدن این جدول اینجا را کلیک کنید. توضیح اینکه ارقام این جدول به میلیارد ریال است. بودجههای یاد شده مستقل از پولهایی است که ولیفقیه به طور مستقم و غیرمستقیم در حوزهها خرج میکند و به طلاب و مدرسین و مراجع میدهد. بعد دیگر «روحانیت دولتی»، مجتهدسازی و مرجعسازی دولت است. ولیفقیه (آقای خامنهای) ابتدا با اعزام نیروهای نظامی - امنیتی و محاصرهی جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، اعلامیهای به امضای آنان رساند که براساس آن اعلامیه، وی را به عنوان یکی از مراجع تقلید معرفی کردند. اما کار بدینجا ختم نشد. دولتی شدن روحانیت شیعی تا آنجا پیش رفته است که اینک دولت تعیین میکند چه کسی مجتهد است و چه کسی مجتهد نیست. شخص ولیفقیه و افراد منصوب از سوی او (فقهای شورای نگهبان) معین میکنند که چه کسی مجتهد است. در سالهای اخیر شاهد بودهایم که بسیاری از کسانی که اجتهادشان از سوی مراجع تقلید تائید شده است، از سوی شورای نگهبان رد شدهاند. از سوی دیگر، وزیر اطلاعات باید مجتهد باشد. ولیفقیه محسنی اژه ای را مجتهد کرده است. روحانیتی که از راه دین نان میخورد و میخورد، و به این دلیل گرفتار هزاران مشکل و مسأله است، اینک کاملاً دولتی شده و از بودجهی عظیم دولت هم استفاده میکند. یعنی به تعبیر مطهری، روحانیت شیعی فعلی، نقاط ضعف روحانیت شیعه و سنی را یک جا در خود جمع کرده است. مطهری با ناراحتی تمام میگوید: «در سه سال پیش در یکی از روزنامهها عکس علامه شیخ محمد شلتوت مفتی اعظم و رئیس جامع ازهر را در اتاق کار خودش دیدم در حالی که بالای سرش عکس جمال عبدالناصر بود. در ایران ممکن نیست حتی در اتاق محقر یک طلبه عکس یکی از مقامات را ببینید11.» افسوس که مطهری زنده نماند تا ببیند که عکسهای ولیفقیه امروز در دفتر کار روحانیون و مراجع و منزل آنان دربالای سرشان نصب شده است و آقایان شبانه روز در حال دعاگویی و مجیزگویی سلطان هستند. مطهری به ولایت فقیه هم اعتقادی نداشت و وقتی پس از پیروزی انقلاب این مسأله مطرح شد، او در یک برنامه تلویزیونی به صراحت اعلام کرد: «ولایت فقیه به این معنی نیست که فقیه خود در رأس دولت قرار بگیرد و عملاً حکومت کند... تصور مردم آن روز – دوره مشروطیت – و نیز مردم ما از ولایت فقیه این نبود و این نیست که فقها حکومت کنند و اداره مملکت را به دست گیرند12.» اما فقهای تماماً دولتی شدهی فعلی، که خادم ولیفقیه هستند، حوزههای علمیه را هم مطابق میل رهبر میسازند. آیت الله شیخ محمد یزدی، عضو فقهای شورای نگهبان و دبیر شورای عالی حوزه، به صراحت تمام میگوید: «شورای عالی در دورهی جدید... سیاستهای کلی حوزه را با توجه به منویات مقام معظم رهبری... آغاز کرده است13.» پیش از این به طور مبسوط درخصوص هویت تاریخی دین سخن گفتهام. تشیع، برساختهای تماماً تاریخی است. این برساخته، در طول تاریخ، با تغییر الگو (paradigm shift)های اساسی روبرو شده است. برساختهی امام زمان، در ابتدا، تقیه، سکوت در برابر ظالمان، تعطیلی امر به معروف و نهی از منکر، تعطیل شدن نماز جمعه، تعطیل شدن اجرای حدود و... در عصر غیبت را توجیه میکرد. گفته میشد که وقتی امام معصوم (امام زمان) حضور نداشته باشد، مبارزه و جهاد و امر به معروف ظالمان و حکام تعطیل است. امام محمد غزالی در باب چهارم کتاب امر به معروف احیاء علوم الدین، به موضوع «امر و نهی سلاطین و امرا» میپردازد. بنابر نظر غزالی، درشت سخن گفتن با سلاطین و ظالمان، به شرط آنکه پیامدهایش آسیبی به دیگران نرساند و فقط شخص گوینده و ناقد را در خطر قرار دهد (هزینهی مخالفت فقط توسط مخالف پرداخت شود)، جایز و مستحب است. پاکان، کسانی هستند که به پیشواز این نوع خطرها و هزینه دادنها و زندانها میروند، و در صورتی که به دلیل درشتگویی با سلطان، کشته شوند، در زمرهی شهیدانند14. ملا محسن فیض کاشانی در پاسخ غزالی در المحجه البیضاء، مینویسد: «دانستی که قرآن و اخبار اهل بیت چنین کاری را روا نمیشمارند و ائمهی شیعه علیهم السلام، مومنان را نهی کردهاند که خود را به ذلت افکنند و به کارهای بیش از توان خود همت گمارند15.» فیض به روایات بسیاری اشاره میکند. به عنوان نمونه، از قول امام صادق مینویسد: «هرکس با سلطانی ستمگر در افتد و گرفتار رنجی شود پاداشی ندارد و خداوند به او صبر عطا نخواهد کرد» یا «روا نیست که مومنان خود را به ذلت افکنند» پرسیدند: به ذلت افکندن چگونه است؟ گفت: «پا نهادن به کاری که برتر از توان آدمی است.» و چون از او پرسیدند که پس آن حدیث نبوی که میگوید: «برترین جهاد کلمه عدل است در روی پیشوای ستمگر» به چه معناست فرمود: «آن برای کسی است که معروف و منکر را میشناسد و میداند که سلطان از او میپذیرد16.» فیض کاشانی تمام داستانهایی که غزالی از علمای گذشته در توصیه به امر به معروف سلاطین آورده است را حذف میکند. به گمان فیض، درشت سخن گفتن با سلاطین ظالم، محصول انگیزههای پستی چون شهوات پنهان، کفر خفی، جاه طلبی و شهرت طلبی است. فیض میگوید کسی که مقابل سلطان جابر میایستد، نه تنها گرفتار عجب است، بلکه: «من میترسم گرفتار آتش جهنم شود چرا که با نهی خداوند مخالفت ورزیده است که میگوید: ولا تلقوا بایدیکم الی التهلکه17.» غزالی که پیش از فیض کاشانی میزیست، میدید که «برساخته»ی امام زمان شیعیان، امر به معروف و دیگر احکام الهی را تعطیل کرده است. این رویکرد مطلقاً برای او قابل قبول نبود و آن راسازگار با کتاب و سنت نبوی نمیدانست. لذا از این زاویه، نقد گزندهای بر شیعیان وارد میآورد. وی میگوید: «عجب آن است که روافض (شیعیان) بر این شرط چیز دیگری هم افزودهاند و آن اینکه تا امام معصوم که امام حق است خروج نکند، امر به معروف جایز نیست. اینان پستتر از آنند که با ایشان گفتوگو شود و جوابشان این است که وقتی برای مطالبهی حقوق جانی و مالی خود به دیوان قضا مراجعه میکنند بدانان بگویند که نصرت شما امر به معروف است و گرفتن حقتان از دست ظالمان نهی از منکر است و شما که حقوقتان را مطالبه میکنید نیز کاری نیکو انجام میدهید، اما اکنون زمان نهی از ستم و طلب حق نیست چرا که امام حق هنوز خروج نکرده است18.» برساختهی تشیع و امام زمان، در عصر جدید، متأثر از ایدئولوژیهای دوران مدرن، تغییر الگو داد. علی شریعتی، انتظار را به مکتب اعتراض تبدیل کرد و از آن سلاحی انقلابی برای انقلاب و تغییر رژیم برساخت. تشیع پیشین، به تشیع جدیدی تبدیل شد که در آن، تمام زمینها، کربلا، و تمام روزها، عاشور تلقی شد. در این تشیع، هر شیعهای، یا حسین است، یا زینب. اگر این دو نباشد، حتماً یزید است. شریعتی، تشیع پیشین را «تشیع صفوی» نامید، و تشیعی را که خود برمیساخت، «تشیع علوی» خواند. او میگفت تشیع صفوی خون را به تریاک تبدیل کرده است. برساختهی او، تشیعی بود که به امام حسین فروکاسته (reduce) میشد. امام حسینی که بیش از آنکه به سال 60 هجری تعلق داشته باشد، یکی از انقلابیون قرن بیستم میلادی بود. روحانیون هم از دورهی قاجار شروع به برساختن تشیع جدید کردند. مرجعیت و ولایتفقیه به محور این برساختهی جدید تبدیل شد. تکنولوژی مدرن کمک بسیاری به رشد این برساختهی جدید کرد. ورود تلگراف این امکان را برای روحانیت فراهم آورد تا مرجعیت مرکزی بسازد و با استفادهی از این نوع وسایل، وجوه شرعی جمعآوری کند. اگر کسی به دقت احادیث جلد سیزدهم بحارالانوار ملامحمد باقر مجلسی و اصول کافی کلینی را از نظر بگذراند، درخواهد یافت که برساختهی امام زمان (فرزند امام یازدهم)، برساختهای کاملاً تاریخی است. یعنی، متعلق به فرهنگ و جامعه عربی است. یکی از علائم ظهورش، خروج سفیانی است. سفیانی، فردی زشت چهره، پر آبله و از فرزندان ابوسفیان است که در ماه رجب در بیابان خشکی به نام «یابس» ظهور خواهد کرد. سلطنت بنی عباس در این دوره منقرض خواهد شد. یکی از علائم ظهور آن است که نهر فرات شکاف برمیدارد و آب آن به کوچهها و محلههای کوفه سرازیر میشود. بدعت گزاران در دین به خوک و میمون تبدیل میشوند و غیره و غیره. تمام روایات ظهور مهدی موعود و اقداماتش، چنان قصه پردازی شدهاند، که گویی تمام حوادث در همان قرون اولیهی ظهور اسلام اتفاق میافتد، نه در آیندهای دور و در جامعهای مدرن. این امر دلیل روشنی دارد. تصور شیعیان این بود که مهدی موعود به سرعت ظهور خواهد کرد. طولانی شدن غیبت امام زمان، برساختهی دیگری را به برساختههای پیشین، افزود. چون توجیهی برای غیبت طولانی حجت خدا از مردم وجود نداشت، گفته شد که مردم علت طولانی شدن دوران غیبت هستند. خواجه نصیرالدین طوسی در این باره میگوید: «انحصار اللطف فیه معلوم للفظلاء و وجوده لطف و تصرفه لطف آخر و عدمه منا19.» وجود امام لطف است، تصرفش لطف دیگری است، و ما سبب غیبت و عدم تصرف او شدیم. امام غایب شد، برای اینکه: مردم قدر امام را ندانستند، کسانی اقدام به قتلش کردند، و غیره. هیچ یک از امامان شیعیان، تصوری از جامعهی مدرن آینده در ذهن نداشتند، و نمیتوانستند داشته باشند. تمام درگیریهای امام زمان با ابزارهای جنگی گذشتگان است. از توپ، تانک، بمب افکنهای فوق مدرن، موشکهای بالستیک و جنگ ستارگان خبری نیست. گویی بزرگترین جنایتکاران تاریخ، بنیامیه و عباسیان هستند. به طور طبیعی، برسازندگان آن نوع روایات، هیچ تصوری از دوران مدرن و ظهور امپریالیسم نداشتند. اگر آنان کوچکترین تصوری از آینده میداشتند، به جای احادیث فعلی که وقایع پس از ظهور امام زمان را بازگو میکنند، و انتقام از بنیامیه و بنیعباس را مطرح میکنند، احادیثی برمی ساختند که تماماً ناظر به جنگ امام زمان با امپریالیسم و صهیونیسم باشد. آنهم نه با ابزارهای جنگی دوران صدر اسلام، که با تکنولوژیای بسیار مدرنتر از تکنولوژی امپریالیستها. این امر نباید موجب نکوهش گذشتگان شود. هیچیک از امروزیان هم نمیتواند در خصوص صد یا دویست یا سیصد یا هزار سال بعد کوچکترین تصوری داشته باشد. به احتمال بسیار، آنها هم وقتی به ما نگاه کنند، فاصله عمیق و پرناشدنیای را به چشم خواهند دید. برساختهی امام زمان، مدلل شود یا نشود، یک واقعیت مهم نباید فراموش شود. این ایده، قدرت ساز و ثروت ساز است. کسانی از این طریق نان میخورند و کسانی از این طریق به قدرت میرسند. آنان که از این طریق ثروت اندوزی و قدرت اندوزی میکنند، حق دارند مدعی دیدار با امام زمان شوند، اما کسانی که از این دایره بیرونند، اگر مدعی ملاقات با امام زمان شوند، کذاباند و باید حساب پس دهند. در چنین مواقعی، آن حدیثی که دیدار با امام زمان در دوران غیبت کبری را دروغ محض میخواند، علم میشود. در دوره زعامت ولیفقیه فعلی، قدرت، تولید دانش دینی هم میکند. برساختههای این دولت دربارهی امام زمان، رفته رفته به تغییر الگو منتهی خواهد شد. اینک باید روشن شده باشد که بحث امام زمان ناظر به حل چه مسائلی در جامعه ایران است. به این ترتیب وقتی میپرسند: «نقد اعتقادات رایج درباره امام زمان و مسألهی وحی، ناظر به کدام مسألهی جامعهی ماست و کدام مشکل در گرو حل این مسأله است؟ »، میگوییم، اگر شما ولایت مطلقه فقیه را مسأله نمی دانید، اگر نان خوردن از راه دین را مسأله نمیدانید، اگر عوامزدگی روحانیت را مسأله نمیدانید، اگر جهالت و خرافات را مسأله نمیدانید، بحث در خصوص امام زمان هیچ ارتباطی با مسائل جامعهی ما نخواهد داشت. اما باید گفت که هویت نظام سلطانی ولایت فقیه و نان از راه دین خوردن، ارتباط وثیقی با امام زمان دارد. آنان که مطهری را یکی از روشنفکران دینی مقبول خود معرفی میکنند، کافی است که مقالهی «مشکل اساسی سازمان روحانیت» و نظر وی درخصوص ولایت فقیه را از نظر بگذرانند تا به ارتباط امام زمان با مسائل جامعهی ما واقف شوند. سید محمد خاتمی ضمن بیاساس خواندن پرسشهای قرآن محمدی دربارهی امام زمان، گفته است: «مراد ما از اصلاحطلبی اتفاقاً بیان درست مفاهیم دینی است، از جمله مسألهی انتظار و مهدویت.» در «اصلاحطلبی دینی» خاتمی هم، ولیفقیه جانشین امام زمان است و تا ظهور امام زمان به همراه عیسی میسح، که البته مسیح دنباله رو و پیرو امام زمان خواهد بود، باید به حکومت خود ادامه دهد. او هم از این برساخته استفاده میکند، چرا که اگر این برساخته نباشد، هیچ دلیلی بر حکومت نامشروع ولیفقیه و مریدان و یارانش وجود نخواهد داشت. پاورقیها: ۱- مرتضی مطهری، ده گفتار (مقالهی «مشکل اساسی روحانیت»)، انتشارات صدرا، ص ۲۸۱- ۲۸۰. ۲- پیشین، ص ۲۹۳. فقهای شیعه برای اثبات خمس و تعلق آن به بنیهاشم (ذوی القربای پیامبر) به دو آیه زیر استناد میکنند: واعلموا انما غنمتم من شیء فان لله خمسه و للرسول: و بدانید که از هر غنیمتی که بدست میآورید، یک پنجم آن خاص خداوند و پیامبر است (انفال، ۴۱). و نیز: و ایتاء ذی القربی (نحل، ۹۰) ابوالفتوح مینویسد: «در تفسیر اهل بیت چنان است که مراد به «ذی القربی» اهل بیت رسولاند و مراد به «ایتاء» دادن خمس است.» طباطبایی هم مینویسد: «در تفسیر ائمه اهل بیت رسیده است که مراد از ذی القربی، امام از قرابت رسول الله است و مراد از ایتاء، دادن خمس است.» اما مفهوم خمس فقط در آیه ۴۱ سوره نفال به کار رفته است. طباطبایی در شرح این آیه مینویسد: «معنای آیه این میشود: بدانید که آنچه شما غنیمت میبرید هر چه باشد یک پنجم آن از آن خدا و رسول و خویشاوندان و یتیمان و مسکینان و ابن السبیل است و آن را به اهلش برگردانید اگر به خدا و به آنچه که بر بندهاش محمد (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در جنگ بدر نازل کرده ایمان دارید و در روز بدر این معنا را نازل کرده بود که انفال و غنیمتهای جنگی از آن خدا و رسول او است، و احدی را در آن سهمی نیست، و اینک همان خدایی که امروز تصرف در چهار سهم آن را بر شما حلال و مباح گردانیده دستورتان میدهد که یک سهم آن را به اهلش برگردانید. و از ظاهر آیه برمیآید که تشریع در آن مانند سایر تشریعات قرآنی ابدی و دائمی است ، و نیز استفاده میشود که حکم مورد نظر آیه مربوط به هر چیزی است که غنیمت شمرده شود، هر چند غنیمت جنگی ماخوذ از کفار نباشد، مانند استفادههای کسبی و مرواریدهایی که با غوص از دریا گرفته میشود و کشتیرانی و استخراج معادن و گنج ، آری، گو اینکه مورد نزول آیه غنیمت جنگی است، و لیکن مورد مخصص نیست. و همچنین ازظاهر مصارفی که برشمرده و فرموده: لله خمسه و للرسول و لذی القربی و الیتامی و المساکین و ابن السبیل برمیآید که مصارف خمس منحصر در آنها است، و برای هر یک از آنها سهمی است، به این معنا که هر کدام مستقل در گرفتن سهم خود میباشند، همچنانکه نظیر آن از آیه زکات استفاده میشود، نه اینکه منظور از ذکر مصارف از قبیل ذکر مثال باشد.» «اخباری که از ائمه اهل بیت (علیهمالسلام) رسیده متواتر است در اینکه خمس مختص به خدا و رسول و امام از اهل بیت و یتیمان و مسکینان و ابن سبیل سادات است، و به غیر ایشان داده نمیشود.» «و ظاهر روایات سابق که از ائمه اهل بیت (علیهمالسلام) نقل کردیم این است که ائمه (علیهمالسلام) ذی القربی را به امامان از اهل بیت تفسیر کردهاند. و ظاهر آیه شریفه هم همین معنا را تایید میکند، چون از ذی القربی به لفظ مفرد تعبیر کرده و نفرموده ذوی القربی.» برادران اهل تسنن در تفسیر این آیه با شیعیان اختلاف نظر دارند. طباطبایی میگوید براساس روایات اهل تسنن: «از مسلمات این روایات است که خمس مختص به غنیمتهای جنگی است، و این نیز با روایات وارده از طرق ائمه اهل بیت (علیهمالسلام) مخالف است، زیرا اهل سنت روایات خمس را در غنیمتهای دیگری که به حسب لغت غنیمت شمرده میشود واجب نمیداند، و لیکن این روایات در آنها نیز واجب میداند.» از نظر سنیها خمس فقط به غنائم جنگی تعلق می گیرد. شیعیان معتقدند که خمس را شش قسمت باید کرد: سه قسمت آن «سهم امام» است و سه قسمت دیگر «سهم سادات» است. اهل تسنن خمس را پنج قسمت میدانند. چهار قسمت غنیمت جنگی به خود فرد میرسد و یک قسمتاش را باید خمس بدهند. بعد از پیامبر و خلفا، خمس باید به امیرالمومنین پرداخت شود. اگر تفسیر اهل تسنن از این آیه درست باشد، این منبع قطع خواهد شد. جنگ امری است که بسیار کم اتفاق میافتد. ضمن آنکه پرداخت خمس به روحانیت امری بسیار جدید است و به دوران قاجار باز میگردد. شیعیان، پس از وفات امام یازدهم و ادعای غیبت امام دوازدهم، به این امید که امام دوازدهم به سرعت ظهور خواهد کرد، خمسشان را در زمین دفن میکردند تا پس از ظهور امام زمان، ایشان بتوانند از آنها استفاده کنند. برخی از شیعیان هم به وارثان خود وصیت میکردند، هر وقت امام زمان ظهور کرد، خمسشان را به ایشان تحویل دهند. ۳- پیشین، ص ۲۹۵ و ۲۹۶. ۴- پیشین، ص ۲۹۸. ۵- پیشین، ص ۲۹۹. ۶- پیشین ، ص ۳۰۰. ۷- پیشین، ص ۳۱۴. ۸- پیشین، ص ۲۹۱- ۲۹۰. ۹- پیشین، ص ۲۸۱. ۱۰- پیشین، ص ۲۹۵ و ۲۹۶. ۱۱- پیشین، ص ۲۹۶. ۱۲- مرتضی مطهری، پیرامون انقلاب اسلامی، انتشارات صدرا، ص ۵۸. ۱۳- روزنامه رسالت، ۲۱ آبان ۱۳۸۷. ۱۴- احیاء علوم الدین، ج ۲، فی الامراء و السلاطین بالمعروف و نهیهم عن المنکر. ۱۵- المحجه البیضاء، ج ۴، کتاب الامر بالمعروف، باب چهارم ، ص ۱۱۲. ۱۶- پیشین، ج ۴، ص ۱۰۸. ۱۷- پیشین، ص ۱۱۱. ۱۹- خواجه نصیر طوسی، کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، موسسه اعلمی، بیروت، ۱۹۷۹، ص ۳۸۸. در همین زمینه • تأملاتی دربارهی تروریسم مقدس • موعودگرایی ادیان و مهدی موعود شیعیان • نقد دین، نقد دولت |
نظرهای خوانندگان
امام زمان به چه کار فقها میآید؟ آقای گنجی لطفا به این سوال پاسخ دهند
-- kaveh ، Nov 22, 2008 در ساعت 02:00 PMاین صحبتها به چه کار ایشان می آید ؟
این مباحث خیلی کهنه است . هدفشان از این تکرار مکررات چیست ؟
دوست گرامی Kaveh مطمئن هستید که متن بالا را خوانده اید؟؟؟
-- Aran ، Nov 22, 2008 در ساعت 02:00 PMمیگوییم، اگر شما ولایت مطلقه فقیه را مسأله نمی دانید، اگر نان خوردن از راه دین را مسأله نمیدانید، اگر عوامزدگی روحانیت را مسأله نمیدانید، اگر جهالت و خرافات را مسأله نمیدانید، بحث در خصوص امام زمان هیچ ارتباطی با مسائل جامعهی ما نخواهد داشت.
آقای گنجی با درود و خیلی ممنون از نظریه های دانشمندانه ی شما. می خواستم بدانم آیا این احیاء علوم دین غزالی که شما از آن نقل قول کردید در ایران چاپ شده یعنی؟ متنی که الان در دستی شماست همان متنی است که در ایران چاپ شده؟ چون خیلی از کتاب های که ترجمه شده کامل نیستند یعنی ممیزی شدند. مثلی کتاب های اقبال. امید وارم مطلبم را درست نوشته باشم و شما هم جواب بدهید.
-- امید ، Nov 22, 2008 در ساعت 02:00 PMدرود بر کسی که تفکرات زیبایش مرا اندکی آرام میکند اکبر گنجی گنجی گرانبها و با ارزش است روشنگریست که به ما امید به اینده ای آزاد و اباد می دهد ودر جواب بعضیها به قول یک متفکر :ذهن احمق مانند مردمک چشم است هر چه نور بیشتری به آن بتابانید تنگتر میشود...
-- اهورا مدنی ، Nov 22, 2008 در ساعت 02:00 PMاین پاراگراف نیاز به ارائهی مرجع دارد.
«ولیفقیه (آقای خامنهای) ابتدا با اعزام نیروهای نظامی - امنیتی و محاصرهی جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، اعلامیهای به امضای آنان رساند که براساس آن اعلامیه، وی را به عنوان یکی از مراجع تقلید معرفی کردند.»
-- یونس ، Nov 22, 2008 در ساعت 02:00 PMگنجی عزیز پیشنهاد میکنم سلسله مقالات "قرآن محمدی" و "فقها و امام زمان" را با ویرایش مناسب در قالب کتاب به چاپ برسانی و البته ترجمه عربی و انگلیسی آن را نیز منتشر کنی.
-- سعید ، Nov 22, 2008 در ساعت 02:00 PMدرود بر شما
-- omid ، Nov 22, 2008 در ساعت 02:00 PMبرساخته های اکبر گنجی
-- علی ، Nov 22, 2008 در ساعت 02:00 PMدرود برراديو زمانه جهت فراهم كردن تبادل انديشه.سلام بركامنت گزاران ازاده .سوالي از اقاي گنجي .وكامنت گزاران بالا . اقايان اگر نظر امام زمان ايشان انقدر به به وچه چه دارد سوال بفرمائيد 30سل پيش كه درتاريخ ايران محفوظ است با مدارك كامل در مجلس خبرگان فقط دونفر مخالف ولايت فقيه بودند .يعني مجاهد بزرگ زنده ياد طالقاني ودانشمند بزرگ دكتر بني صدر ايشان در سپاه چه نظري داشتند باتشكر.
-- كورش.ازاد ، Nov 22, 2008 در ساعت 02:00 PMمهم نیست ایشان در 30 سال پیش در سپاه چه نظری داشتند.مهم این است که ایشان شجاعت و شهامت نقد باورهای قبلی خود را داشته اند.انسان بودن انسان هم بخاطر همین مقوله پویا بودن تفکر و اندیشه است وگرنه داشتن یک عقیده و چشم و گوش بسته قبول کردن آن و تحقیق نکردن در مورد آن و عدم روحیه پرسشگری که هنر نیست .من این کار آقای گنجی را تحسین میکنم.
-- مهدی ، Nov 22, 2008 در ساعت 02:00 PMاقای كورش.ازاد
-- مهران ، Nov 22, 2008 در ساعت 02:00 PMبا مطرح کردن این بحث ها به جایی نخواهید رسید بشر عقل داره می فهمه
سلام بر اقاي مهدي. شما مي فرمائيدداشتن يك عقيده وچشم وگوش بسته قبول كردن ان هنر نمي باشد. من هم منظورم همين نظر شمااست . كه 30 سال پيش ايشان بدون تحقيق و احساسي ان نظر را پيدا كرده بودند.وگرنه ان نظر كجا ونظر امروز كجا .حال منظور شما اين است كه انسان رو به تكامل است ومشود نظر ديروز را عوض كند .من جواب مي دهم بله .بصورت انسان عادي بايد برود ته صف. مي فرمائيد چرا .پاسخ عادلانه اي مي دهم وان اينكه كسي كه يكبار اشتباه كرده ممكن نيست دوباره اشتباه بكند.واشتباه افراد به چه قيمتي تمام مي شود. شما مي توانيد تصور بفر مائيد اگر اشتباه مانند هاي اقاي گنجي وديگراني كه الان در خارج هستند چه بلايي به سر مليونها اورده. به چه قيمتي.ديگر زمان به عقب برمي گردد.خوب فكر كنيم من واقعا از راديو زمانه ممنون هستم اشتباه نكنيد نه بخاطر چاپ كامنت خودم بخاطر اينكه تصور من اين هست كه ادامه اين تبادل نظر كمك مي كند انشااله به وحدت و اشتراك بيشتري برسيم واشتباه گذشته را تكرار نكنيم.وشخصيت پرستي نكنيم .وهر شخصي را بدون تعصب والبته باحسن نيت مطاله كنيم.واين براي شخصيت ها هم مفيد مي باشد.چون ممكن است بانقد دلسوزانه ما براه قدرت و قدرت يابي نروند.
-- كورش.ازاد ، Nov 22, 2008 در ساعت 02:00 PMبا سلام
نظام آموزشی حوزه ها و معیشت انگلی روحانیت، این بندگان خدا را بدجوری به آفت پیشرفت جامعه تبدیل کرده است. روز به روز هم به تعداد آن ها افزوده می شود. آن ها را به کره مریخ هم نمی توان شوت کرد. مخ اقشار سنتی و بیسواد را هم که علیه اندیشمندان بکار گرفته اند... بایسته است فرهیختگان ایرانی راه حل های جامع (با راهکارهایی کوتاه مدت و دراز مدت) ارایه دهند. روشنگری صرف به سبک اروپا در ایران جواب نداده است.
موجب شگفتی و شرمساری است که با این همه تلاش های ایرانیان فرهیجته، بیسوادترین و خرافی ترین آدم ها در راس امور کشور قرار گرفته اند و چهار نعل کشور را به سمت فروپاشی می رانند.
جانشینی برای پیامبر، وجود قشری بنام آخوند و روحانی، از راه دین نان خوردن.... این ها هیچکدام پشتوانه قرآنی ندارد. انسان برای وصل شدن و هارمونی با بیکرانگی خدا، رها شدن از پلیدی ها، تازه کردن روح و روان، و استفاده از مکانیزم خود-کنترل ناظری بزرگ... به هیچ واسطه ای نیاز ندارد. باید دم و دستگاه مردم فریبی و تنبلی را هوشیارانه تخته کرد. و این صد البته در گرو فکر و برنامه است. شوک های موضوعی گاهی وقت ها در رده روشنفکران کار می کند و لازم است. اما برای مردم عادی باید فکر و برنامه ارایه داد.
-- آرش ، Nov 22, 2008 در ساعت 02:00 PMآقاي كوروش خان،
-- علي كبيري ، Nov 23, 2008 در ساعت 02:00 PMآن زمانيكه آقاي گنجي دنبال آخوندها راه افتاد، فقط 18 سال داشت و اشتباه سياسي از جانب يك فرد 18 ساله قابل قبوله چون بي تجربه بوده ودرزمان شاه سابف هم رژيم به جوانان امكان آموزش سياسي را نميداد. پس ازاين بابت به ايشان حرجي نيست. درمقابل بايد نيش قلم انتقاد را بسوي بزرگتر از آقاي گنجي ها وسياستمداران كاركشته اي گرفت كه قبل از گرويدن آقاي گنجي به رژيم ملايان، به خميني لبيك گفتند و از اعتماد ملتي نسبت به خودشان سوء استفاده كرده وكشور وملتي را به بيراهه كشاندند. من رفتار آقاي گنجي را با منصور حلاج مقايسه ميكنم كه وقتي به درجه اجتهاد رسيد، همه آموزه هاي دين اسلام را بي پايه واساس يافت وفرياد ان الحق سرداد و جان در راه جانان باخت. من بشخصه عمل گنجي را بسيار تحسين ميكنم. گو اينكه گنجي معايبي هم دارد ولي آن معايب درمقابل محاسنش بس ناچيزند. ولي كو انسان بي عيب ونقص؟ سخن آخر اينكه اين ناميدن ‹‹قرآن محمدي›› منحصر به ايشان نيست وسابقه اش برميگردد به محققين اروپائي قرن نوزدهم. درايران خودمان هم انتقاد از قرآن برميگردد به محقق شهير علي دشتي و نفي وجود امام زمان هم برميگردد به زنده ياد احمد كسروي كه اين هر دو بدست ملايان وعواملشان جان باختند. درود بي پايان برهمه اين ايرانيان با خرد ومبارز.
( رادیو زمانه عزیز! لطفا در نشر این یادداشت؛ وسعت نظر به خرج دهید. ممنون)
-- سروش فرهنگ؛ شهروند آینده ، Nov 23, 2008 در ساعت 02:00 PMبه باور من ظلم موقعی اتفاق می افتد که فردی یا دولتی یا گروهی به خاطر داشتن قدرت؛ ثروت یا اطلاعات بیش از حد؛از دیگران؛ قادر به رفتار عادلانه نیست. یعنی نفس برخورداری از قدرت؛ ثروت و اطلاعات بیشتر موجد بی عدالتی است و تنها راه برقراری عدالت؛ ایجاد نهادهایی است که به توزیع صحیح ؛ منظم و عادلانه این سه بپردازند.در اندیشه شیعیان دوازده امامی؛ امام دوازدهم و غایب ایشان قرار است گسترنده عدالت باشد. (با فرض پذیرش وجودشان – که شخصا به آن باور ندارم-) ایشان اولا صرفا با مخالفان توزیع قدرت و ثروت و اطلاعات رو به رو نیست؛ بلکه باید با “ساختارها و فرهنگی” بجنگد که در طول قرون و اعصار موجب این نابرابری ها شده اند و در هر زمان به اشکال و بهانه های مختلف این نابرابری را بازتولید کرده اند؛ ثانیا زمان طولانی نیاز است که فرهنگی جدید را تولید و قوام و دوام بخشد؛ ثالثا به تعداد قابل توجهی روان شناس و جامعه شناس و دیگر متخصصین علوم انسانی نیاز دارد که یک کار حساب شده را آغاز کرده؛ مدیریت نموده و به سرانجام برساند.
امام دوازدهم شیعه برای عدل گستری در سراسر جهان؛ کاری به غایت دشوار و زمان بر پیش رو دارد. زیرا حتی اگر با ظهور ایشان؛ تمام مخالفین عدالت (= مخالفین توزیع عادلانه قدرت؛ ثروت و اطلاعات) در دم و به خواست خداوند ( خدای متشخص انسان وارمورد اعتقاد شیعیان) بمیرند؛ ساختار و فرهنگ بیمار؛ مجددا آن افراد را بازتولید می کند. ایشان مهم تر از هر چیز؛ مبارزه ای فرهنگی پیش رو خواهد داشت و لاجرم سپاهیانش را باید از بین دانشمندان و عالمان برگزیند. از شمشیر و بمب و موشک کاری ساخته نیست و ذهن فعال؛ برنامه ریز ؛ با سواد و کارآزموده لازم است. شرط حضور در رکاب ایشان؛ پرورش چنین ذهنی است. نداشتن خصوصیات فوق الذکر و بی باور بودن به لوازم گسترش عدالت کافی است تا فردی را در سپاه مقابل ایشان بنشاند. زیرا ایشان مسلما با نهادهایی که کارشان توزیع ثروت و قدرت و اطلاعات است؛ نه تنها مخالف نیستند؛ بلکه ضرورتا و برای گسترش عدالت؛ از آنها حمایت به عمل می آورند. از این رو صف ایشان در برابر صف کسانی است که فی المثل آزادی مطبوعات را برنمی تابند یا جامعه مدنی را ضعیف می خواهند تا بتوانند به هر نحو که مایلند بر جامعه حکم رانی کنند. باورمندانی که مایلند اعمالشان مورد رضایت و موجب خشنودی ایشان شود؛ باید بدانند که هر اقدامی که در جهت توزیع قدرت و ثروت و اطلاعات صورت گیرد؛ از آن جا که در جهت گسترش عدالت است؛ عملی است مطلوب ایشان. و هر عملی که برخلاف آن باشد و به تمرکز قدرت و ثروت و اطلاعات بی انجامد گامی است در جهت به تعویق انداختن ظهور شان.
با توجه به موارد پیش گفته؛ به نظر می رسد مشکل اصلی امام دوازدهم شیعیان در کشورهای جهان سوم باشد. در جوامع توسعه نیافته ای که توزیع سه گانه ذکر شده را به دلایل مختلف و از جمله مذهبی بر نمی تابد. جالب آن که تقریبا همه باورمندان به ایشان ساکن چنین جوامعی هستند و در واقع امام زمان باید اولا و در ابتدا به جنگ مسلمانانی نظیر طالبان شیعه و سنی برود. طالبان شیعه؛ مهم ترین و قدرت مند ترین طرفداران امام زمان هستند.
به خاطر کوتاه ماندن سخن؛ نویسنده تمایلی نداشت که به مساله حکومت جهانی امام زمان از این زاویه بپردازد که ایشان یک عرب است و در شرایطی نظیر امروز؛ امکان سیادت یک عرب بر جهان فراهم نیست. اساسا جهان امروز جهانی متکثر و رنگارنگ است و این توهم که فردی بتواند یک پادگان به بزرگی دنیا بسازد و همه را یکسان و متحد الشکل – در درون و بیرون - کند؛ صرفا در ذهنی نا آشنا به دنیای امروز وجود دارد.
آقای کورش
-- فرشاد ، Nov 23, 2008 در ساعت 02:00 PM30 سال پیش مگه گنجی چند سال داشته؟
احتمالا بین 20 تا 25 سال. چه انتظاری از یه جوون 20 - 25 ساله توی اون دوران اوج احساسات و انقلاب و جنگ داری؟
من خودم تا 4 سال پیش طرفدار دو آتشه امام زمان بودم، اما وقتی فکر کردم و مطالعه، دیدم همش چرت و پرته.
بحثهای این چنین بسیار مفید میباشند و باید چاره ای اندیشید تا این مباحث بگونه ای منطقی وارد جامعه شود و مردم عادی که قربانیان اصلی سوء استفاده از مذهب هستند آگاه شوند .
-- بدون نام ، Nov 23, 2008 در ساعت 02:00 PMگنجی
-- پژمان ، Nov 23, 2008 در ساعت 02:00 PMزبانم دوختی!
I am speechless
انآ صاِمت
Je suis sans voix
私は言葉です
我無話可說
Estoy sin palabras
لال بیمه(فتح باء و سکون یا-مازندرانی)
....
آقای گنجی عزیز،
-- شاهین ، Nov 23, 2008 در ساعت 02:00 PMتا آنجا که آوردن گفتاوردهائی از مطهری به منظور نشان دادن تناقض نظرات او با مدعیانی چون خامنهای است و تا آنجائی که به بنیاد اقتصادی سازمان روحانیت اشاره دارد کار جالبی است، ولی شما طوری این گفتاوردها را آوردهاید که انگار آنها را تماما قبول دارید. آیا ریشه خرافات عوام واقعا «کتمان حقیقت» از طرف روحانیون به سبب ترس از نان خوردن افتادن است؟ آیا روحانیون و اصلا خود اسلام ریشه اصلی خرافات و خشونت نیست؟ مطهری طوری صحبت میکند که انگار ولتر است ولی ارکان اندیشه او همان خرافات اسلامی ـ شیعی است ـ گیرم که کمی صیقل خورده باشد.
درضمن دولتی شدن روحانیت ـ گرچه فعلا بکام ولی فقیه است ـ ولی برای آینده ایران کاملا مثبت است و این امر مصداقی دیگر برای «نیرنگ خرد» است که در واقع اهداف خود را سوای اهداف عاملان فردی و حتی با نااگاهی کامل آنان پیش میبرد. امیدوارم شما هنوز دل در گرو «مجتهدان حر» نداشته باشید. ما به منتظری و طاهری نیاز نداریم، قدرت سیاسی باید دموکراتیک شود و توسط نهادهای سیاسی، جامعه مدنی ـ که خاتمی آنرا به گه کشاند ـ و رسانههای آزاد کنترل شود. هر «مجتهد حری» که پایه مستقل اقتصادی داشته باشد خطری بالقوه در مقابل روند پیدایش دمکراسی و عقلانیت است. دین اسلام و روحانیت ـ بدون انجام اصلاحات عظیم در آن ـ در قوه و فعل متغایر، متباین و متضاد با جامعه مدرن و مستلزمات آن است و چیزی جز «ارتجاع سیاه» نمیتواند باشد.
با تشکر
-- mad ، Nov 23, 2008 در ساعت 02:00 PMاقای گنجی لطفا در مورد قتلهای سال 1367 به فرمان خمینی کبیر(!) مطلب بنویسید.نسل من(جوانان زیر 30 سال)اصلا چیزی در این مورد نمی دونن.هر چه زودتر بهتر!
با سلام
چند نکته در باره ی خمس:
- خمس زیر مجموعه ی زکات در قرآن است و مختص به هر چیزی است که مفت بدست می آید مانند غنایم جنگی در گذشته و الان مانند :جوایز بزرگ و سودهای بادآورده .
- آنچه امروز بنام خمس از شیعیان گرفته می شود در حقیقت زکات است که باید به فقراء و یتیمان و خویشاوندان و .. داد.
چند نکته در باره ی امام زمان:
- امام زمان زنده نیست چرا؟ چون آدم زنده احتیاج به وکیل و وصی و نایب و جانشین ندارد.
- اگر نایب امام زمان الان حکومت می کند دیگر احتیاجی به امام زمان نیست چرا؟
چون که امام زمان هم راه نایب خود را ادامه باید بدهد.
- به یک معنا امام زمان زنده است و آن حقیقت امام زمان است که مانند حقیقت شهداء و پیامبران جاویدان است و قبل از تولد و بعد از مرگ بوده و هست و خواهد بود.
- مهم نیست که امام زمان زنده است و یا آینده به دنیا خواهد آمد و مهم نیست که از چه نسلی و چه نژادی دارد مهم این است که رسالت او رسالت پیامبران گذشته که احیای توحید در عبادت است خواهد بود .
-- محسن کریمی ، Nov 23, 2008 در ساعت 02:00 PMدرود و آفرین بر گنجی و همه ی کامنت گذاران موافق و مخالف او . امیدوارم که بیشتر این عزیزان، از جرگه ی جوانان برومند ایران زمین باشند، جوانان دختر وپسری که با افسون اینترنت آشنایند و به کمک این پدیده ی شگفت انگیز قرن ما می خوانند و می نویسند و مسایل را از همه ی جنبه ها بر می رسند.
-- بابک جاودان خرد ، Nov 23, 2008 در ساعت 02:00 PMاما گنجی عزیز. به او درود می فرستم و به گمانم وی دارد تقریبا به تنهایی بار کم کاری دیگر روشنفکران دینی را بر دوش می کشد.
البته نوشته های او جای نقد دارد و چه خوب
هم هست که نقد و نقادی فرهنگ مدار دارد
جای خودرا در میان مردم، بویژه جوانان گرانمایه ایران باز می کند. از سایت رادیو زمانه هم که بخشی از فضای مجازی خودرا به این
کاربزرگ گنجی اختصاص داده است، سپاسگزارم.
درودبرجناب گنجی...شمارا به خاطر روشنگریهایی که میکنی دوست داریم...به امید روزی که همه اگاه مثل شما باشیم
-- سعید ، Nov 24, 2008 در ساعت 02:00 PMبه قهرمان المپیک میگویند:چه احساسی داری؟
-- علی رفیع ، Nov 24, 2008 در ساعت 02:00 PMمیگوید:خیلی خوشحالم.
به کسی که به دانشگاه راه یافته می گویند:چه احساسی داری؟
می گوید:خیلی خوشحالم.
به دانش آموزی که انتظار نمرۀ18داشته ولی19می گیرد می گویند:چه احساسی داری؟
می گوید:خیلی خوشحالم.آیا خوشحالی همه در یک سطح است؟ آیا احساسات را می توان به نحو دقیق بیان کرد؟آیا در اینجا کلمات لَنگ نمی زنند؟ما برای درک بعضی از مطالب نمی توانیم احساسات خود رادرست بیان کنیم.
به نام همين امام زمان خيالي جنايت ميكنند
-- راوي ، Nov 24, 2008 در ساعت 02:00 PMآدم ميكشند فريب ميدهند خرافات را در ذهن مردم تزريق ميكنند.
آقای گنجی با سلام
-- علی ، Nov 24, 2008 در ساعت 02:00 PMامکان دارد پاسخی به نظر اقای آرش نراقی در باره مقاله ی قرآن محمدی بدهید؟
آقای گنجی درود برشما. به مباحثتان ادامه دهید و از انتقادهای بی مورد نا امید نشوید. ای کاش راهی وجود داشت که مقالات شما توسط افراد بیشتری خوانده شود.
-- زیبا ، Nov 24, 2008 در ساعت 02:00 PMشاهین عزیز، با نظر تو نسبت به عقاید و تفکرات مطهری و اینکه ما به منتظری و طاهری نیاز نداریم کاملاً موافقم.
-- حامد ، Nov 24, 2008 در ساعت 02:00 PMنکتهای که باید مورد توجه قرار داد این است که گنجی هم ولتر نیست و نباید از او انتظار ولتری داشت، او نهایتاً یک لوتر است که در پی ایجاد یک پروتستانیزم اسلامی (تنها کمی متفاوتتر از ورژن دوستانش، یوسفی اشکوری و کدیور و ..) است.
شخصاً نظرم این است که مسیری که گنجی میپیماید مجدداً سر از هزارتوی تناقضات جدیدی در خواهد آورد، اما در هر صورت برای گنجی قدمی بسیار بزرگ به جلو محسوب میشود. به امید این که گنجی قدمهای بعدی را هم بردارد.
نوشتهای که: "دین اسلام و روحانیت ـ بدون انجام اصلاحات عظیم در آن ـ در قوه و فعل متغایر، متباین و متضاد با جامعه مدرن و مستلزمات آن است و چیزی جز «ارتجاع سیاه» نمیتواند باشد."
در این مورد با تو موافق نیستم چرا که میپندارم حتی پس از انجام اصلاحات عظیم هم چیزی از تباین و تضاد آن با جامعه مدرن کم نخواهد شد و بازهم منجر به ارتجاع سیاه خواهد شد. توجه داشته باشید که مثال موجود در مورد دین مسیحیت و سکولاریسمی که در مورد آن به وقوع پیوست، به دلیل تفاوتهای ماهوی اسلام با مسیحیت در اسلام قابل اعمال نیست. توجه کنید که مسیح بر خلاف محمد با شعار ایجاد حکومت دینی الهی ادعای نبوت نکرد. در نهایت این تعبیر تو در مورد ایجاد اصلاحات عظیم در دین اسلام را در تناقض با بخش ابتدایی کامنتت میدانم. چرا که گنجی هم با رویهای که در پیش گرفته میپندارد که مشغول انجام همان اصلاحات عظیم مورد نظر شما برای تطبیق اسلام و روحانیت با جامعه مدرن است.است.
اَقای گنجی در جایی می فرماید که در ابتدا مردم انتظار طولانی شدن غیبت را نداشتند و بعد که طولانی شد فقها مردم را عامل اَن نامیدند.
-- محمدرضا ، Nov 24, 2008 در ساعت 02:00 PMاما علی(ع) در نهج البلاغه می فرماید که "اَمدن اَن موعود اَنقدر به طول می انجامد که اثر نگاران اثری از او نمی یابند"
ایا اَقای گنجی این مطلب را نخوانده اند؟
کار گنجی شجاعانه-پرسشگرایانه و روشنگر است و مغایرتی با کار سیاسی نیز ندارد.
-- ahmad ، Nov 24, 2008 در ساعت 02:00 PMجانم به فدايت گنجي
تنها كاري كه از دستان كوچكم ساخته است
ارسال نوشته هايت از طريق ايميل به هر آنكس كه ميشناسم، است.
ببخش و بپذير.
-- بي ريا ، Nov 24, 2008 در ساعت 02:00 PMبا سلام. آقای گنجی یک نفر ساکن ایران چگونه می تواند به کتاب راهی به دموکراسی در ایران دسترسی داشته باشد. آیا ناشر اجازه انتشار نسخه فارسی آن را در وب سایتتان می دهد. در ضمن مطالبی را که در ایران نوشته اید در سایتتان بگذارید.
-- سوشیانت ، Nov 24, 2008 در ساعت 02:00 PMاین قسمت برای کسانی که از آقای گنجی پیرامون هدفشان از نوشتن این متن می پرسد است که به نظر من باید به مقاله ایشان در آدرس زیر مراجعه نمایند:
http://www.akbarganji.org/?p=29&langswitch_lang=fa
خرافه زدایی و روشنگری دینی کار آسان و به فوریتی نیست. زمان طولانی میخواهد و روح جامعه باید برایش آماده باشدو پذیرایش بشود. خوشبختانه ملایان در کشور ما نقش بسزایی در برانداختن دین خرافی دارند و خودشان هم نمیدانند با پیشرفت دادن این غده سرطانی که خودشان باشند، اخطار و چراغهای قرمز رازودتر روشن میکنند و سریعتر جامعه را برای یافتن راه چاره بر می انگیزند. وجود اینها برای از ریشه کندن خرافات در حال حاضر بسیار لازم است و باید تحمل دوران بحران های این غده پیشرفته سرطانی را داشت.
-- ن.ب ، Nov 25, 2008 در ساعت 02:00 PMآقای گنجی جنبش و چالش بزرگی را آغاز کرده. به امید آنکه روح دسته جمعی پشتیبان و موید این حرکت بزرگ باشد.
CONGRATULATIONS YOU ARE SO WISE
-- maryam ، Nov 25, 2008 در ساعت 02:00 PMجناب کوروش خان به نظر شما ته صف کجاست که به اقای گنجی پیشنهاد میکنیدبرود ته صف.بهتر نیست با حمایت ازاقای گنجی(سوای موافق یا مخالف بودن)تشویقی برای دیگران باشد که ترسی به خود راه ندهند.
-- مازی ، Nov 26, 2008 در ساعت 02:00 PMاكبر جون به مولا ما يكي كرتيم. بزن بابا. بزن پنبه هرچي آخونده و اينارو سكه يه پولشون كن. تو نميري ما يكي كه لنگ انداختيم. رصخت. ياعلي
-- اصغر جنگي ، Nov 27, 2008 در ساعت 02:00 PMIt is actually surprising that a few comments are looking back to Ganji\'s past 30 years, just suppose that an anonymous person has declared some statements about the origin of Velayate Faghih and its supporting shiaism metaphisic , so try to debate positively or negatively about it, instead of zooming on Ganji himself.
-- yoonos ، Dec 2, 2008 در ساعت 02:00 PMايران درحال گذراست.رنسانس فكري. هرچنداين عبورسخت خواهدبود وهزينه ي زيادي خواهدداشت.واقعيتي است كه نمي توان ناديده گرفت.سوالات ونوشته هاي گنجي وسروش و...شايد پاسخ به بخشي ازسوالاتي است كه سالها بلكه قرنهاست كه درمردم اين دياربوده وهست وخواهدبود. دردنياي جديد منطق حكم مي كندكه سخنها رابشنويم وبهترين آنراپذيراباشيم.اين درقرآن حضرت محمد هم هست.
-- پورمحمد ، Dec 2, 2008 در ساعت 02:00 PMبراي همه آرزوي توفيق دارم.
سلام
-- عبدالله صالح ، Jan 18, 2009 در ساعت 02:00 PMعقیده به وجود منجی در اکثر ادیان موجود وجود دارد ، ولی هرکدام از ظن خود شد یار موعود شده اند ، امروز عقیده به اینکه موعود از کجا و چه زمانی ظهور یا قیام می کند مهم نیست ، اعتقاد به موعود برای مردم امید است ، ولی این امید تنها امروز امید است و بس !
ملتی که به فکر نجات خود نباشد ، دلیلی ندارد کس دیگری غمش را بخورد ، ملل مظلوم چه گلی به سر خداوند زده اند که خدا بخواهد آنها را نجات دهد ؟ جز اینکه گوش به فرمان سلطان بوده اند ، جز اینکه مشرک به الله یگانه بوده اند ؟ چه فرض بر دروغ بودن ، چه فرض بر راست بودن مهدویت ، گره ای از مشکلات ما حل نمی کند !
من از این انقلاب بسیار خوشحالم ! چون ملت ایران عزمش را جزم کرده بود که قدرت عریان را به دست روحانی بدهد ، که اینکار را کردند ، خود کرده را تدبیری نیست ، ولی زمان خیلی از مسائل را حل می کند ، ما به سرعت داریم گذار و رونسانس فکری و اجتماعی را طی می کنیم ، ملت تنیل و بی مطالعه هیچ وقت از حوادث تلخ جلوگیری نمی کند ، بلکه هرچه پیش آید خوش آید است ! اصلاً در مثالهای فارسی آمده که یک نفر از یک سوراخ دو بار گزیده نمی شود ! یعنی حتماً باید یک بار از جایی گزیده شود تا درس عبرتی برایش شود ، مردم ما هر روز به کشف پدیده های نو نائل می شوند ، یک روز ولایت فقیه ، یک روز احمدی نزاد و... ، روش آزمون و خطا مردم را به یک بن بست می برد ولی نهایتاً با قطعیت تمام می گویم که مردم آگاه می شوند ، این آگاهی شاید به اندازۀ غیبت کبری طول بکشد .
باسلام
-- فرهاد ، Feb 5, 2009 در ساعت 02:00 PMآقای گنجی حقیقت بلاخره آشکار خواهد شد بحث شما کاملا منطقیست و هیچ جای چون وچرا ندارد شما طی سال های اخیر به این دانایی رسیدید اما زمانی بوده که این آگاهی رو نداشتید نمی خوام گذشته رو به رخ کسی بکشم می خوام از گدشته درس بگیریم شما زمانی که به آگاهی رسیدید از رزیم حکومتی کنار زده شدید دوست دارم از روند آگاهی شما بگید که چی شد که اکبر گنجی آن زمان که در فلان فلان بود به جایی رسید که الان امام زمان این بت بزرگ تاریخ ما رو خلیل وار تبر می زند دوست دارم مقاله ای از شما داشته باشم که این روند فکری رو یاد بگیرم
با تشکر
من با آنچه عبداللاه صالح بیان کرد بسیار موافقم. از آقای گنجی، دکتر سروش و عزیزان دیگری که باعث آگاهی مردم از خرافات دینی می شوند نیز بسیار سپاسگذارم.
-- سارا ، Aug 21, 2010 در ساعت 02:00 PM