رادیو زمانه > خارج از سیاست > خطاهای روزمره > مسموم کردن سرچشمه | ||
مسموم کردن سرچشمهمریم اقدمی
یکی از مشکلاتی که در نقدها و اظهار نظرها زیاد اتفاق میافتد، ارزشگذاری پیشینی و کلی روی حرفهای مخاطب است. درست مانند این مثال: «وقتی که ادبیات خلاقهی یک مملکت تبدیل میشود به چند صفحهی ادبی و فرهنگیای که نه به درد دنیا میخورد نه به درد آخرت، یا نمایندهِ ادبیاتاش در وجود تعدادی آدم باندباز و جویای نام بِیهنر و بیسواد خلاصه میشود، طبیعی است که نمونهی این جور مصاحبهها هم به عنوان ادبیات و پدیده و شاهکار و این جور چیزها باشد دیگر» چنین نقد و نظری را میشود «نقد خلع سلاح کننده» نامید. البته تا وقتی با استدلال درست و معتبر بتوان طرف مقابل بحث را خلع سلاح کرد، هیچ مغلطه یا اشتباه استدلالی رخ نداده است. اما اگر از جملاتی شبیه این استفاده شود که هر کس این طور فکر نکند، مشکل دارد یا هر کس آن طور فکر کند خیلی آدم خوبی است، مخاطب به روشی مغلطهآمیز خلع سلاح شده است. پس از آن با این فرض که هیچ کس نمیخواهد به صفتهای بد منتسب شود، اظهار نظرهای منتقد را تأیید میکند. اما چنین مغالطهای بستن راه گفتگو و استدلال است و «مسموم کردن چاه» یا سرچشمه نام دارد. این مغالطه نوعی از مغالطه «شخصستیزی» و یک ادعای نامربوط است. اصطلاح مسموم کردن چاه از افسانهای در اروپای قرون وسطا گرفته شده است که بر طبق آن، علت شیوع طاعون، آلوده کردن چاههای شهرها توسط یهودیان بوده است. در آن دوران، از این افسانه برای توجیه آزار و اذیت و از بین بردن یهودیان استفادههای زیادی شده است.
در مغالطهای هم که نامش از آن افسانه گرفته شده، مغلطهکننده به جای نقد منطقی، تنها به دنبال روشهای جانبی برای توجیه حمله غیرمنطقیاش به مخاطب است. روش چنین استدلالی، فرض گرفتن بعضی صفتها به عنوان صفتهای خوب است. سپس با این ادعا که هر کس آن صفتها را ندارد، سخنانش قابل قبول نیست، طرف مقابل بحث را خلع سلاح میکند. در واقع مغلطهکننده با بیان مجموعهای از پیشفرضها به عنوان مقدمه، راه چارهای جز انکار ادعای اولیه برای مخاطب باقی نمیگذارد. جملههای کلیدی که در این مغالطه زیاد به کار میروند، از این دست هستند: «فقط یک آدم کمسواد و ناآگاه ممکن است چنین عقیدهای داشته باشد.» یا «لطفاً طرح به اصطلاح جدید خود را ارائه دهید.» در این نوع جملهها، مغلطهکننده با ارزشگذاری پیشاپیش بر روی ادعای طرف مقابل، از قبل او را در بحث بازنده اعلام کرده است. نمونهی این مغالطه در بحثهای ادبی و هنری بسیار رایج است. مشابه چنین نقدی را احتمالاً زیاد دیدهاید که «هر کس از رمان جدید خانم الف خوشش بیاید و آن را یک اثر قابل توجه ادبی بداند، چیزی از ادبیات نمیفهمد.» چنین اظهار نظری به مخاطب نشان میدهد که اگر از آن رمان حمایت کند، عواقب بدی در انتظار اوست. مهمترین نکته در مورد مغالطه مسموم کردن چاه این است که نمیتوان آن را از نوع استدلالهای اشتباه و مغالطهآمیز معمول به حساب آورد. در واقع در این مغالطه، استدلالی وجود ندارد و تنها با تهدید و ترساندن غیرمستقیم طرف مقابل با تعدادی پیشفرضهای ارزشگذاری شده، بحث به نفع مغلطهکننده پیش میرود. برای همین، شاید بتوان با دعوت مغالطه کننده به بحث بر روی موضوع اصلی به جای بحثهای جانبی و نامربوط، با این مغالطه مقابله کرد. برای مطالعه بیشتر: Logical Fallacy: Poisoning the Well |
نظرهای خوانندگان
سلام خانم اقدمی
یادتون رفت مثال مشخص بزنید، گفتم کمکتون کنم. این پاراگراف را نگاه کنید:
«روايت کيارستمی از اشعار حافظ، روايتی مدرن، مينی ماليستی و ساختار شکن از اين اشعار است که شايد با ذهنيتهای کهنه، تنگ و قالبی جور درنيايد و داد اصولگرايان و بنيادگرايان و پاسداران قلمرو شعر کهن فارسی را درآورد اما بدون شک برای همه کسانی که دوست دارند با رويکردی مدرن و غير متعارف با ادبيات کهن فارسی مواجه شوند، اثری جذاب و شگفت انگيز است»
یعنی انتقاد به کار شخص یادشده فرد منقد را خودبخود به عضویت گروه صاحبان «ذهنيتهای کهنه، تنگ و قالبی» در می آورد، حال آن که پذیرش ادعای نویسنده افتخار عضویت در گروه «مدرن»ها را نصیب او می سازد.
این را به عنوان مغالطه ی «مسموم کردن سرچشمه» می پذیرید؟
-- مانی ب ، Jul 1, 2008 در ساعت 03:57 PMلینک مطلب:
http://www.radiozamaneh.org/
literature/2007/02/post_165.html