رادیو زمانه > خارج از سیاست > خطاهای روزمره > همه میدانند؛ پس درست است | ||
همه میدانند؛ پس درست استمریم اقدمیدر بسیاری از موارد شاهد و دلیلمان برای اثبات حرفی که میزنیم که بر اساس نظر دیگران است. یعنی ادعا میکنیم همه قبول دارند این حرف درست است، پس باید درست باشد. درست شبیه این مثال که: «همه میدانند این رژیم بیش از آنی که دشمن اسراییل و قوم یهود باشد، دشمن ایران و ایرانیست و ملت ایران از آن اطلاع کافی دارد.»
این ادعا میتواند درست یا غلط باشد، اما اینکه همه آن را میدانند، تاثیری روی ارزش صدق آن ندارد. چنین اشتباهی مغالطه، «توسل به اکثریتی» (Appeal to Popularity) نام دارد. روش استدلالی این مغلطه این است که «همه ادعای الف را قبول دارند، پس این ادعا درست است.» این استدلال میتواند به شکل منفی هم ارائه شود، یعنی «هیچ کس ادعای ب را قبول ندارد، پس این ادعا درست نیست.» این مغالطه با اسامی مختلفی شناخته میشود و از انواع ادعاهای نامربوط است. «استدلال بر اساس اجماع» و «توسل به باور عامه» اسامی دیگری برای این مغلطه هستند. مساله این است که ببینیم چرا یک چنین استدلالی، ادعای نامربوط به شمار میرود. نکته مهم در نامربوط بودن چنین استدلالی آن است که درستی یک گزاره یا ادعا هیچ ربطی به اینکه چند نفر آن را باور دارند، ندارد. تعداد این آدمها هر چقدر هم زیاد باشد، ارزش صدق آن گزاره را عوض نمیکند. در واقع هیچ رابطه منطقی بین این مقدمه که «همه ادعایی را قبول دارند» و نتیجه مورد نظر که «آن ادعا، درست است» وجود ندارد. استدلال کننده باید با استفاده از شواهد و دلایل معتبری که به طور منطقی و عینی از نتیجه حمایت میکنند، ادعایش را ثابت کند.
نکته جالب این نوع استدلالها این است که معمولاً ادعاهای درستی را مطرح میکنند. اما باید توجه کرد اینکه مردم چیزی را قبول دارند، دلیل درستیاش نیست. برعکس، شاید بتوان گفت چون به دلایل دیگری آن ادعا درست است، پس مردم هم قبولش دارند. البته همیشه هم نمیتوان روی این موضوع حساب کرد و اجماع عام را نشانه درستی یک قضاوت یا ادعا دانست. در خیلی از موارد همه مردم به چیزی باور داشتند، اما باور کاملاً اشتباهی بوده است. مثلاً زمانی همه قبول داشتند که زمین تخت است یا اینکه مرکز همه سیارات و ستارههاست، اما با گذشت زمان و پیدا شدن شواهد عینی و واقعی معلوم شد این باور عام، اشتباه بوده است. مغالطه «توسل به اکثریت» در سیاست، زندگی روزمره و حتی در تبلیغات بازرگانی بسیار رایج است. مثلاً ممکن است یه حاکم سیاسی در یک سخنرانی بگوید «همه ملت کشور ما با حمله به مریخ موافقاند، پس حمله به مریخ کار درستی است» اما استفاده از این مغلطه خیلی وقتها به این واضحی نیست و دقیقاً برای همین مخاطب را به اشتباه میاندازد. تبلیغات هم منبع خوبی از نمونههای این مغالطه هستند. جملههایی مثل« محصولی که همه آن را میپسندند» با ساختارهای متنوع در تبلیغها زیاد به کار میرود. این ادعا در واقع توسل به اکثریت است. با این همه باید توجه کرد که از مغلطه بودن چنین استدلالی، نمیتوان مفاهیمی مثل دموکراسی را زیر سوال برد. زیرا دموکراسی، نوعی انتخاب عملی برای تصمیمگیریهای بزرگ یک جامعه است. اما همچنان این امکان وجود دارد که نتیجهی رای اکثریت اشتباه باشد، همانطور که نمونههای زیادی هم در تاریخ برایش سراغ داریم. در واقع دموکراسی یک روش قراردادی، برای رسیدن به یک توافق مشترک است، اما میدانیم که این تصمیمها خالی از اشتباه نیستند. پس اینکه همه مردم چیزی را باور دارند، دلیلی برای درستی آن نیست، اما همچنان ممکن است بتوان بر اساس قبول عام تصمیمهایی گرفت. مهم این است که بدانیم همه خطاپذیر هستند و میتوانند اشتباه کنند. |