رادیو زمانه

تاریخ انتشار مطلب: ۱۴ خرداد ۱۳۸۷
خطاهای روزمره - ۱۳

احساسات به جای استدلال

مریم اقدمی

Download it Here!

همه ما عادت داریم عقل و منطق را نقطه مقابل احساسات و عواطف بدانیم. یعنی تصور می‌کنیم عقل‌گرایی نوعی ارزش است و استفاده از احساسات نقطه ضعف به شمار می‌رود.

در واقع ارزش و اعتبار خاصی برای عقل و منطق قائل هستیم؛ اما احساسات و عواطف درست مثل عقل و منطق از ویژگی‌های انسانی هستند و هیچ یک به خودی خود برتر از دیگری نیستند. اما مهم این است که بحث دلیل و شاهد آوردن در میان باشد، دیگر نمی‌توان به احساسات متوسل شد و عواطف را جایگزین استدلال کرد.

این رویکردی است که در چنین مثال‌هایی دیده می‌شود: «مردم مسلمان فلسطین در غزه در محاصره‌اند؛ آن وقت این ملعون کثیف در سرزمین غصبی فلسطین، در سالروز روز نکبت در جشن دشمنان اسلام شرکت می‌کند.»

این ادعا درست شبیه ادعاهایی در نقطه مقابل آن است که: «مردم ایران این همه مشکلات اقتصادی دارند، آن‌وقت حکومت به لبنان و فلسطین کمک‌های میلیاردی می‌کند.»

هر دوی این قضاوت‌ها، سعی دارند با تحریک احساسات مخاطب ادعای خود را اثبات کنند؛ بدون این‌که دلایل و شواهدشان ربطی به نتیجه‌ای که می‌خواهند استنتاج کنند، داشته باشد.

استفاده از احساسات در مقدمه‌ها، روند استدلال و یا حتی به جای خود استدلال، یک اشتباه منطقی است. به این نوع دلیل و شاهد آوردن مغالطه‌ی «استدلال بر اساس عواطف» گفته می‌شود. این مغالطه هم مانند مغلطه‌های قبلی نوعی «ادعای نامربوط» است که در آن دلایل استدلال‌کننده، رابطه منطقی معتبر و درستی با ادعایی که می‌خواهد ثابت کند، ندارند.

در این نوع مغالطه معمولا با استفاده از تحریک احساسات مخاطب تلاش می‌کند موضوعی را درست جلوه دهند و ادعایی را به‌جای استفاده از استدلال درست بر اساس احساسات ثابت کنند. هر فردی معمولا نقطه ضعفی دارد و همین باعث می‌شود که با تحت تأثیر قرار دادن او، چنین مغالطه‌ای شکل بگیرد. یعنی این اشتباه استدلالی چه عمدی باشد و چه ناخواسته، روی عواطف طرف مقابل حساب می‌کند.


استدلال بر اساس عواطف، روش‌های متنوعی دارد. این طبیعی است زیرا همه ما احساسات متفاوت و متنوعی داریم. در بعضی موارد استفاده از این مغالطه، مدعی با تهدید به عواقب بد یا توسل به زور و قدرت، با استفاده از احساس ترس طرف مقابل به دنبال اثبات ادعای مورد نظر خود است.

مثال این نوع مغلطه علاوه بر تهدیدهای آشنای از روی قدرت، در قانع کردن مشتری برای خرید یک کالای خاص هم دیده می‌شود. معمولاً شعار این نوع تبلیغ‌ها ترساندن مخاطب از استفاده کالاهای رقیب است، مثل این‌که اگر از نرم‌افزارهای ما استفاده نکنید، کامپیوترتان خطر ویروسی شدن خواهد داشت.

روش‌های مثبت هم در همین طبقه‌بندی قرار دارند. مثل استدلال بر اساس سود و فایده احتمالی، یا توسل به ترحم و دل‌سوزی، راه‌هایی هستند که برای قانع کردن طرف مقابل به کار ‌می روند. مثلاً تبلیغ‌های اقتصادی یا حتی سیاسی که کاملاً روی قانع کردن مخاطب از راه احساسات سرمایه‌گذاری می‌کنند؛ یا برای مثال جلب ترحم دانشجویی از استادش برای گرفتن نمره قبولی، استفاده از عواطف است.

حتی مسخره و تحقیر کردن هم ممکن است راهی باشد برای قانع کردن طرف مقابل که او را مجبور به سکوت و قبول ادعای مورد نظر کند. مثل مسخره کردن یک عقیده خاص مانند این‌که فقط بچه مدرسه‌ای‌ها و آدم‌های کوتوله و نابالغ ایده‌آلیست هستند و آدم‌های بزرگ و بالغ باید واقع‌گرا باشند. در چنین اظهار نظری به جز تحقیر، هیچ قضاوت منطقی‌ای وجود ندارد.

پس اگر کسی عقایدی داشته باشد که شما آن‌ها را نمی‌پسندید یا حتی به درستی فکر می‌کنید اشتباه هستند، اگر با کمک زور یا قدرت یا جلب ترحم یا حتی وعده‌های خوب کاری کنید که از عقایدش دست بردارد، مرتکب مغالطه شده‌اید.

در واقع بدون این‌که استدلالی برایش آورده باشید و از راه منطقی قانعش کرده باشید از روش‌های نادرستی استفاده کرده‌اید. در این موارد حتی اگر ادعا و عقیده طرف مقابل اشتباه باشد، روش استدلال شما برای رد آن‌ها معتبر نیست.

در آخر اما توجه به این نکته ضروری است که در بیشتر این موارد اصلاً کسی به دنبال استدلال معتبر نیست و فقط نتیجه برایش اهمیت دارد.

همین که مثلاً افراد بیشتری در یک شرکت سرمایه‌گذاری کنند یا پرونده‌ای در دادگاه برنده شود یا مخالفان از عقایدشان دست بردارند، برای مدعی کافی است. در واقع می‌توان گفت پشت «استدلال بر اساس عواطف» نوعی عمل‌گرایی و نتیجه‌گرایی وجود دارد.

Share/Save/Bookmark

برای مطالعه بیشتر:
Logical Fallacy: Emotional Appeal
مغالطه‌ی توسل به عواطف