رادیو زمانه > خارج از سیاست > خطاهای روزمره > چگونه اشتباه میکنیم | ||
چگونه اشتباه میکنیممریم اقدمیوقتی صحبت از استدلال میشود، معمولاً بحثهای پیچیده فلسفی و منطقی به یادمان میآید و تصور میکنیم این موضوع فقط به درد آن مباحث میخورد. اما استدلال، اصلاً چیز پیچیده و عجیبی نیست، همه ما در زندگی روزمره و حتی با هر حرفمان استدلال میکنیم. یعنی برای نشان دادن درستی یک گزاره یا جمله دلیل میآوریم.
برای مثال به دوستی میگوییم «این دوربین گران است آن را نخر، فروشگاهی میشناسم که ارزانتر میفروشد». در این توصیه شاهد و دلیلی آوردهایم که به دوستمان نشان دهیم ادعای گران بودن دوربین درست است و آن دلیل ارزان بودن همان دوربین در فروشگاه دیگری است که میشناسیم. به همین سادگی استدلال کردهایم. استدلالی که از یک یا چند جمله به عنوان مقدمه و یک جمله به عنوان نتیجه تشکیل شدهاست. اما اعتبار و قابل اعتماد بودن یک استدلال معیارهای زیادی دارد، به همین دلیل اشتباه در استدلال به راحتی برای هرکسی پیش میآید. به این مثالها توجه کنید: «شما که خودتان با افراد معتاد و مشکوک رفت و آمد دارید، نمیتوانید این فیلمساز بزرگ را نقد کنید.» «تقریبا تمام شاگردان ما که تا حدودی خوب درس خوانده بودند در کنکور سراسری امسال جزء رتبههای نسبتا خوب پذیرفته شدند.» «من که اصلا برنامههای تلویزیون را تماشا نمیکنم. برنامههای تلویزیون کم ارزش و بیمحتوا هستند و فقط وقت مردم را تلف میکنند. فقط آدمهای بیکار وقتشان را پای تلویزیون هدر میدهند.» "شما باید باور کنید که ماه از پنیر ساخته شده است، رییس جمهور کشور همسایه این مطلب را گفت و از آنجا که آنها در صنعت فضانوردی پیشگام هستند باید حرفهایشان را پذیرفت.» حتماً متوجه شدهاید که در هر یک از این جملهها مشکلی وجود دارد. وقتی ادعای غلطی را به عنوان نتیجه یک استدلال ارائه میکنیم و ادعای درستی آن را داریم یا وقتی با روشی نادرست میخواهیم به نتیجه دلخواهمان برسیم، دیگر استدلالمان قابل اعتماد نیست. به چنین اشتباهاتی در منطق مغالطه میگویند که همان به اشتباه انداختن مخاطب است و لزوماً هم عمدی نیست. یعنی استدلالکننده معمولاً با قصد فریب طرف مقابل مغلطه نمیکند، اما از آنجا که میخواهد نتیجه دلخواهش را هر طور شده اثبات کند و برایش دلیل بیاورد ندانسته دچار مغالطه میشود. یکی از بخشهای جذاب منطق نشان دادن انواع مغالطه است. با دانستن اینکه چطور ممکن است دراستدلالمان اشتباه کنیم، با پرهیز از آن اشتباه میتوانیم استدلالهای درستی ارائه دهیم. به همین دلیل دانستن انواع مغالطه به جز مچگیری از دیگران، به درستی استدلال و تفکر خودمان هم کمک خواهد کرد. قرار نیست مغالطهها استدلالهایی قانع کننده باشند، اما معمولاً اینطور هستند و همین نکته است که باعث اهمیت آنها میشود. ضمن اینکه همیشه هم مانند مثالهای ذکر شده اشتباههای آشکاری نیستند و برای تشخیص آنها دقت و مطالعه لازم است. مغالطهها همه جا سر و کلهشان پیدا میشود، در تفکرات روزمره، مناظرات انتخاباتی، آگهیها و تبلیغات بازرگانی، برنامههای رادیویی و تلویزیونی و مقاله های روزنامهها. با گسترش وبلاگنویسی و رسانههای مشابه که ارتباطی دوسویه با مخاطب برقرار کردهاند؛ بخش نظرخواهی وبلاگ ها و وبسایت ها به جای مناسبی برای بحث تبدیل شدهاند. اما همین بحثها معمولا منبع مغالطههای زیادی هستند. در این سری برنامه تلاش میکنم به جای فهرست کردن انواع مغالطه در قالب یک بحث خشک منطقی و فلسفی، معرفی مغالطهها و اشتباههای استدلالی را به صورت وارونه انجام دهم. یعنی با انتخاب یک مثال، مغالطه موجود در آن استدلال را نشان دهم و مثالهای مشابه و روزمره هم برای آن پیدا کنم. منبع این مثالها در ابتدا بخش نظرخواهی زمانه خواهد بود، فقط به این دلیل که برای مخاطب آشناتر و دم دست تر است. با نشان دادن اشتباه در نحوه استدلال نظردهندگان زمانه قرار نیست از برنامه یا متنی که آن کامنت برایش نوشته شده، دفاع کنم. نکته مهم در انتخاب یک کامنت و نشان دادن مغالطه موجود در آن این است که محتوا اهمیت چندانی ندارد و تنها چارچوب استدلال مهم است. برای همین برای هر مغالطه میتوان مثالهای زیادی پیدا کرد که در مقالههای زمانه و بسیاری سایتها و وبلاگهای دیگر پیدا میشوند و بعدها به سراغ آنها هم خواهم رفت. |
نظرهای خوانندگان
پیشنهاد می کنم مثال های مغالطه را نه از بخش نظرخواهی زمانه، بلکه از خود متون زمانه انتخاب کنید که «هم برای مخاطب آشناتر است و هم دم دست تر». به این ترتیب از این شبهه نیز جلوگیری خواهد شد که می خواهید از برنامه یا متنی دفاع کنید.
-- مانی ب ، Apr 11, 2008 در ساعت 02:21 PMتعجبم چطور این به فکر خودتان نرسیده است.
بسیار حرکت عالی و جالبی است، بخصوص که به نظر من عوام فریبیهای سیاسی در ایران اکثرا مغالطه گونه میباشند و مغالطه یکی از ابزارهای مهم آقای احمدینژاد است.
-- مهیار ، Apr 11, 2008 در ساعت 02:21 PMمن با نظر مانی-ب موافقم. بیشتر از نویسندگان مقالات انتظار می رود که چارجوب استدلالی مشخصی داشته باشند. هم متن طولانی تر یک مقاله به نویسنده آن این اجازه را می دهد و هم اینکه این نویسنده با نوشتن مطلب پا به میدان نقد و بررسی گذاشته است. همانطور که همه مان میدانیم در این مقالات خطاهای استدلالی هم پیدا میشوند.
-- نبوی ، Apr 11, 2008 در ساعت 02:21 PMکاش ما بلاخره می توانستیم از این مصلحت بازی ها و نان قرض دادن ها ی اجدادی مان فاصله بگیریم و به جای اینکه همیشه یقه ی فرودستان را بگیریم به سراغ فرادستان، منبرداران و قدرت مندان می رفتیم. یا اینکه حداقل هر دو را با هم می نواختیم!
واقعا منتظرم بخوانم.
-- یک وحید ، Apr 12, 2008 در ساعت 02:21 PMبارها و بارها خودمان از این مغالطه ها استفاده می کنیم.
به نظر من نقد استدلال های متداول و روزمره مفیدتر است تا نقد نظرات یا حتی نقد خود مطالب!
شاد باشید
من با نظر مانی ب و نبوی موافق نیستم. مغالطههای بخش نظرات برای شروع خیلی بهترند چون ساده ترند. همچنین مقالات معمولا یک بار از این نظر بررسی میشوند و مغالطههای آنها ممکن است پیچیدهتر باشند.
-- مهیار ، Apr 12, 2008 در ساعت 02:21 PMبرای شروع و آشنایی به نظر من بخش نظرات بهتر است.
با نبوی موافقم کامنت نویس ها باید هر چی دلشان می خواهد بنویسند .
-- بدون نام ، Apr 13, 2008 در ساعت 02:21 PMخانم مهیار گرامی.
-- مانی ب ، Apr 13, 2008 در ساعت 02:21 PMپس اجازه بدهید خانم اقدمی بحث را با اولین کامنت شما شروع کند.
می گویید، تلاش برای دانستن این که چگونه اشتباه می کنیم «بسیار حرکت عالی و جالبی است».
و استدلال شما این است:
١- عوام فریبیهای سیاسی در ایران اکثرا مغالطه گونه میباشند و
٢- مغالطه یکی از ابزارهای مهم آقای احمدینژاد است.
That's a very good and necessary dissolution. Can you please give (maybe in footnote) some of keywords in English as well?
-- بدون نام ، Apr 14, 2008 در ساعت 02:21 PMکار خیلی جالبی ه.
-- کمانگیر ، Apr 14, 2008 در ساعت 02:21 PMنمیدانم چرا دوستانی در اینجا تصور میکنند که کامنت گذار فرودست و مقاله نویس فرادست است. چنین سخنی تنها در جامعه ای که حق نویسنده بودن را محدود به دوستداران خود میداند صادق است نه در مورد رادیو زمانه که بر اساس اصول دمکراتیک اداره میشود و موافق و مخالف هر دو اگر بخواهند هم میتوانند مقاله بنویسند و هم کامنت بگذارند.
-- سیامک ، Apr 14, 2008 در ساعت 02:21 PMمیتوان این مسئله را از زاویه ای کاملا مخالف نظر ایشان نیز دید: اینکه در فضای نسبتا باز سایت زمانه آنکه مقاله مینویسد خود را و نظرات خود را آشکار و عریان میسازد.
در حالی که کامنت گذار در اکثر مواقع در مقام قاضی به داوری مینشیند و هر چه دلش میخواهد میگوید. اینکه میگویم هر چه دلش میخواهد مینویسد به این خاطر است که کامنت گذار هر گاه بخواهد به راحتی میتواند هویت خود را مخفی کرده و در نتیجه بدون پذیرش کامل مسئولیت آنچه میگوید حرفش را بزند. در حالی که مقاله نویس از چنین امتیازی برخوردار نیست.
موضوع صحبتمان جالب شد چون دقیقا با مقاله دوم خانم مریم اقدامی در ارتباط قرار دارد!
سیامک، من هم با نظر نبوی مبنی بر تمایز فرا/فرودستان=مقاله نویسان/کامنتگذاران موافق نیستم. اما یک چیز این جا هست که نباید فراموش شود. به هرحال نویسندگان مقالات زمانه از ابزار رسانه ای برخوردار هستند. ابزار رسانه ای ابزار قدرت هستند. این نویسنده ی مقالات زمانه است که توجه شما/من را به موضوعی جلب می کند. آن ها کنشگران و ما کامنت گذاران واکنش کننده هستیم. غیر از تعیین کردن موضوعی که «باید» به آن توجه کنیم، رادیوزمانه معمولا بعد از یک روز کامنت های مربوط به مقاله ای را منتشر می کند. یعنی اگر مقاله مربوطه ده هزار خواننده داشته است، نظرات طرح شده در کامنت ها شاید صد خواننده داشته باشد.
-- مانی ب ، Apr 15, 2008 در ساعت 02:21 PMیکی دیگر این که: درست است که خانم اقدمی همان طور که گفته است، به محتواها کاری ندارد، و تنها به فرم می پردازد،اما علی رغم نیت او، نشان دادن مغالطه در استدلال یک کامنت که فرضا در مخالفت با ادعا یا نظریه ای (در یک مقاله) طرح شده است، خودبخود صحت ادعا یا نظریه یادشده را تقویت می کند.
تازه، هیچ کجای دنیا هیچکس از «همه» انتظار ندارد که منطق تحصیل کرده باشد، اما از نویسندگان یک رسانه توقع به جا هست که ادعاها و نظریه های خویش را درست استدلال کنند.
پرداختن به مغالطه در مقالات رادیو زمانه (که بیشتر از کافی یافت می شود)، در کنار نمایش نحوه استدلال صحیح/غلط، این فایده را دارد که مقاله نویسان هم چیزی «یاد بگیرند».
آقای مانی عزیز، من مخالفتی با نفس سخن شما ندارم: اینکه مثالها از مقالات آورده شوند یا از کامنتها. اما با نحوه ی استدلال نبوی و تا حدی شما مشکل دارم. مشکلم آنجاست که رابطه ی نابرابر را به صرف نابرابر بودنش به رابطه فرودست یا فرادست و یا به گفته شما رابطه ی "قدرت" تعبیر میشود که گویی در آن از ابتدا امری ناعادلانه وجود دارد. این گونه استدلال هر نابرابری در رابطه را ناعادلانه جلوه میدهد. حرف من در مقابل اینست: رابطه ی نابرابر همیشه ناعادلانه نیست. از مثالهای واضح و روشن رابطه ی نابرابر که نه تنها ناعادلانه نیستند بلکه ضروری میباشند رابطه ی مادر و نوزاد است. از دل این وابستگی یک جانبه و نابرابر است که استقلال آتی کودک شکل میگیرد. مثال دیگر سیستم آموزشی در هر فرهنگی است: اگر رابطه نابرابر با آموزگار را نپذیرید هیچوقت هم چیزی از او نمیتوانید یاد بگیرید. مثال دیگر رابطه پزشک و بیمار است. بیماری که به هر قیمت بخواهد رابطه ی برابر با پزشکش در فهم بیماری برقراری سازد هیچوقت قادر به پذیرش معالجه نخواهد بود. بنابراین هر رابطه قدرتی رابطه ای ناعادلانه نمی باشد. بنابراین تنها گفتن اینکه رابطه میان نویسنده (هر نویسنده ای نه فقط مقاله نویسهای زمانه) و خوانندگان کامنت گذارش رابطه ی قدرت نابرابر است کافی نیست. باید با استدلال نشان دهید که چنین رابطه ی نابرابری در این مورد خاص (رادیو زمانه)رابطه ای همزمان ناعادلانه نیز هست. یکی از مشکلات امروز ما به نظر من همین است. تمایل به فروکشیدن هر فرا دستی. دلایلش نیز فکر میکنم به اندازه کافی به خاطر تجربیات چند دهه گذشته بسیار روشن است: اینکه از بی عدالتی در رابطه های نابرابر بسیار رنج کشیده ایم. با این وجود خطر چنین اندیشه ای در اینست که به سوی "دیکتاتوری برابری" در همه عرصه برویم و هر پیوندی با قدرت را از ابتدا خطرناک تشخیص دهیم. هر رابطه ی نابرابری الزاما افراد را به ظالم و مظلوم تقسیم نمیکند. هر نویسنده ای وقتی مینویسد ادعایی دارد: اینکه حرفی برای گفتن برای دیگران دارد. تنها بررسی این ادعا است که جایگاه و مقام نویسنده را تعیین میکند نه رابطه ای که با امر نوشتن با دیگری برقرار میکند.
-- سیامک ، Apr 16, 2008 در ساعت 02:21 PMبا سپاس
سیامک گرامی. من نستبی بین نابرابری و (عدم) عدالت برقرار نکردم. اساس بیعدالتیها نابرابری است، اما همهی نابرابریها بیعدالتی نیستند. بحث این نیست. به همین خاطر هم معتقد نیستم هر فردی باید یک رسانهی خصوصی داشته باشد تا عدالت برقرار باشد. رسانهها در کنار «قوای سهگانه» نقش «قوه چهارم» را دارند. این یک واقعیت است. آنها سمتوسوی توجه ما را مشخص میکنند. همین موضوعی که ما همین الان در باره آن با هم حرف میزنیم، ما انتخاب نکردهایم. گفتگوی ما بدون اعمال «خواست» رسانهی زمانه به وجود نمیآمد. و رادیو زمانه به خود میبالد که خود را با مخاطبان در یک دیالوگ دمکراتیک میبیند. البته که میدانم خانم اقدمی قصد نشان دادن مغالطه را دارد، اما من تا به حال رسانهای ندیدهام که با استفاده از نمایش خطاهای مخاطبین خود درس استدلال بدهد. خود خانم اقدمی هم این "خطر" را احساس کرده است که صورت نشان دادن مغالطه موجود در کامنتها، میتواند به «نفع» مقالهای تمام شود که کامنت مذکور برای آن نوشته شده است.
-- مانی ب ، Apr 17, 2008 در ساعت 02:21 PMخانم اقدمی مینویسد: «وقتی کسی برای اثبات ادعا و نتیجه دلخواهش تنها شواهد و دلایلی را که موافق با نظر او هستند ارائه کند، ادعایش یکطرفه است». من فقط یک پیشنهاد کردم: یک مورد نشان بدهید که مجتبا پورمحسن، خلجی یا عباس معروفی یا ... برای اثبات ادعای خود دلایل مخالف نظرات خود را نیز ارائه نکرده باشند. خود خانم اقدمی هم قول داده است که به مقالات زمانه هم خواهد پرداخت. کنجکاوم ببینم چطور.
من که اصلا برنامههای تلویزیون را تماشا نمیکنم. برنامههای تلویزیون کم ارزش و بیمحتوا هستند و فقط وقت مردم را تلف میکنند. فقط آدمهای بیکار وقتشان را پای تلویزیون هدر میدهند
-- سینا ، Jun 28, 2008 در ساعت 02:21 PMغلط این چیه؟