رادیو زمانه > خارج از سیاست > عقايد دينی > کمیسرهای فقهی و صوفیان خانقاهی | ||
کمیسرهای فقهی و صوفیان خانقاهیسعید حجاریانعرفان پایگاه محكمی در ایران و كل خاورمیانه و شبهقاره هند دارد و عرفای زیادی از این منطقه برخاستهاند كه هر كدام سرسلسلة حلقههای صوفیانه شدهاند و جنگ بین صوفیان و فقیهان امری تازه نیست. تشیع از زمانی كه پا به ایران گذاشت، به صورت فرقهای باطنی پدیدار شد. بهخصوص در سلسلههای زیاریان و آل بویه رنگ و بوی باطنیگری بیشتر دیده میشود. حتی صفویه در بدو پیدایش، بخصوص سرسلسلههای آنان یعنی شاه صفی و شاه اسماعیل بیشتر از آنكه پادشاه باشند، مراد و مرشد قزلباشان بودند. اما با نهادینه شدن دین در ایران و پیدایش مكتبخانههای درسی و پیدایش فقها، این دو جلوه از امر واحد یعنی «حقیقت» و «شریعت» (یا به قولی طریقت و شریعت) از هم جدا شدند. حتی به صورت فضایی این جدایی كاملا در جغرافیا مشهود است. شما اگر كویر ایران را نصف كنید، نیمه غربی فقیهانه است و نیمه شرقی طریقانه. یعنی شهرهایی مثل تهران، قم، كاشان، نایین، اردستان، یزد، زواره و اصفهان مركز فقهای بزرگ بودهاند. از آن سمت، سمنان، سبزوار، شاهرود، نیشابور، گناباد، قائن، بیرجند، زابل و كرمان عرفای بزرگی را تحویل داده است. علاءالدوله سمنانی، بایزید بسطامی و ابوالحسن خرقانی از این جملهاند. اینكه چرا این جداگزینی فضایی به وجود آمده است و چرا بالعكس نشده، موضوعی است که مجال دیگری میطلبد. از میان فرقههای مهم در ایران، قادریه و سلسله نعمهاللهیه تابنده گنابادیه از همه مشهورترند. جریان قادریه عمدتا متعلق به اهل سنت هستند و در چارچوب تحلیل ما نمیگنجند. گرچه آنها هم زمانی در معرض آسیب فقهای محلی بودهاند، اما امروزه كسی به آنها كاری ندارد. آنها فقط در اوایل انقلاب به خاطر شاربهای بلندشان به دستور امام جمعه ارومیه در معرض بعضی جوانان خودسر قرار گرفته و آنها شوارب (سبیلها) را میچیدند. (یاد پطر كبیر بخیر كه به خاطر تجدد به دست سربازان قیچی داده بود تا ریشهای موژیكها (دهقانان روسی) را بچینند!) تا اینكه عده ای از سران آنها شكایت پیش امام بردند كه ما اهل حق هستیم و ما را بیخود اذیت میكنند. امام هم فرموند كه انشاء الله ما همه اهل حق باشیم. آنها خوشحال شدند و در شهرشان دیوارها را پر كردند كه «ما همه اهل حقیم، امام خمینی». از آن پس،كسی آنها را اذیت نكرد! فرقه دراویش گنابادی دارای خانقاههای بزرگی در بیدخت گناباد نزدیك قائن هستند و از قدیمالایام از مسافرین در راه مانده در خانقاه خود پذیرایی میكردند. امام در تفسیر سوره حمد خود در یك مورد استنادی به یكی از مشایخ این فرقه كرده است و از وی تجلیل نموده است. امام به خاطر مذاق عرفانی خود احساس همدلی زیادی با بعضی عرفا مانند محیالدین عربی و دیگران میكرد. امری كه در حوزه علمیه قم و در بین فقها مطعون بود و كوزهای را كه پسرش مصطفی از آن آب خورده بود، فقها آب میكشیدند. ایشان در نامه به گورباچف از دو عارف نامدار یعنی محیالدین عربی و ملاصدرا نام میبرند و اسم فقیهی در این نامه نیست. این درگیری بین فقیه و صوفی تا زمانی كه امام زنده بود، چندان جلوهای نداشت. ما نمونهای نداریم كه جایی گزارشی از آن شده باشد. اما كمكم با تبدیل نهاد تشیع به church، گروهی محتسب دینی و یا میتوان گفت كمیسر فقهی به وجود آمدند كه نمونه بنیادگرای آن را در زمان ضیاءالحق در پاكستان شاهد بودیم كه به آنان، «شرطهالخمیس» میگفتند. این كمیسرهای فقهی، به شدت شاخكهایش حساس شده است و به هر چیزی كه اندك مغایرتی با عرفیات اهل شرع دارد، مواجه شود با آن برخورد می كند كه یكی از آنها نارواداری و عدم مدارا با فرقهها و سلسلههایی است كه سالهاست در ایران زندگی عادی خود را میگذرانند و به سبك خود، خدای خویش را پرستش میكنند و حتی مبادی به آداب شرع نیز هستند. تخریب خانقاههای دراویش گنابادی در قم و بروجرد، برخورد با شیخیان اسكو و بناب، تخریب مساجد اهل سنت و تبدیل آنها به پارك كه یك مورد آن دو ماه پیش اتفاق افتاد، نمونههایی از این عدم تساهل است. ما باید بدانیم كه شیعه در جهان اسلام در اقلیت قرار دارد و اگر بنا باشد كه رواداری را پیشه خود نكند، آنگاه شیعیان سایر كشورها در معرض خطر خواهند بود و چه بسا كه دامنه انتقامجویی گروههای بنیادگرای سنی به داخل ایران نیز كشیده شود. البته دراویش هیچگاه اهل خشونتورزی نبودهاند و از تعالیم آنهاست كه در قبال قدرت مركزی كرنش میكردهاند. اما ترس از آن است كه آنها به عنوان دستگرمی در معرض آسیبی قرار بگیرند و سیستم كمیسیاریای فقهی ما تجری پیدا كند و به دیگرانی بپردازد كه دارای قدرت به مراتب بیشتری هستند و دارای پشتیبانان قوی خارجی نیز میباشند. كما اینكه شاهد بودیم به ازای تخریب مسجد كوچكی در مشهد، چه فاجعهای در حرم امام رضا (ع) آفریدند. گذشته از سلسلههای عرفانی استخواندار، در سنوات اخیر حلقههای عرفانی به اصطلاح فرنگیان newage نیز در ایران به وجود آمده است. مانند طرفداران یوگا، مدیتیشن، سای بابا، مون، ذن، بودیسم، شینتو و فرقههایی از این قبیل. این حلقهها به خاطر آنكه دین رسمی پاسخگوی نیازهای معنوی جوانان نیست، به وجود میآیند و شاخههایی از مراكز خارج از كشور هستند كه معمولاً با این گروهها نیز با شدت عمل برخورد میشود. البته نمیتوان منكر شد كه ممكن است در بین آنها خلافكاریهایی هم وجود داشته باشد، اما روش صحیح آن است كه تكثر سابق به عالم تشیع بازگردد و دیگر كسی كوزهای را آب نكشد تا بتوان در درون همین مذهب شیعه، مجالی برای پرستش برای همگان پیدا كرد. برگرفته از: نوروز |
نظرهای خوانندگان
بدون اينكه به جبرگرائي تاريخي بغلتيم بايد توجه كنيم كه روند مسدود كردن حلقهء قدرت در ايدتولوژي هائي كه مذهب رسمي حكومتداري ميشوند آنچنان است كه كم كم خود سردمداران را نيز خفه خواهد كرد، نگاه كنيد به اواخر كار استالين و نيز خمرهاي سرخ . لذا اين روند خشونت آنچنان گسترش مييابد كه بناگزير ريشه هاي خود را نيز به پوسيدگي و گنداب خواهد كشاند.
-- سهراب ، Dec 10, 2007 در ساعت 04:36 AMبگذار اينچنين باشد.
مگر نگفتن منافقین در حرم امام رضا بمب گذاشتن؟
-- حمید ، Dec 10, 2007 در ساعت 04:36 AMمتن دارای ایرادات اساسی است.
نوشته اند: ...با نهادینه شدن دین در ایران [عطف به دورهی صفویه] و پیدایش مكتبخانههای درسی و پیدایش فقها... یعنی قبل از صفویه ما فقیه شیعی ایرانی نداریم؟ که داریم.
2- نوشتهاند: نیمه غربی فقیهانه است و نیمه شرقی طریقانه... این را دیگر همه میدانند که کرمانشاه و کردستان که در غرب کشور هستند از هستههای بسیار مهم طریقتهای عرفانیست. مگر اینکه بخواهیم غرب کشور را اصولاً جزو ایران بهحساب نیاوریم!!!
3- نوشتهاند: از میان فرقههای مهم در ایران، قادریه و سلسله نعمهاللهیه تابنده گنابادیه از همه مشهورترند. یعنی اهل حق با آن کثرت، سلسلهی نعمتاللهی صفی علیشاهی با این کثرت جمعیت در تهران، مشتاقیه، خاکساریه و... شهرتشان از این دو کمتر است؟ خیر نیست!
4- نوشتهاند: ... تا اینكه عده ای از سران آنها [سلسلهی قادریه] شكایت پیش امام بردند كه ما اهل حق هستیم و ما را بیخود اذیت میكنند... از کی تا حالا سلسلهی قادریه خود را اهل حق دانسته؟ آنهایی که به دیدار آقای خمینی رفته بودند از اهل حق یارسان بودند و جملهای هم که آقای خمینی گفته بود این بود: اگر شما علی را حق میدانید، ما هم اهل حقیم. و نه آن جمله که در متن آمده.
5- نوشتهاند: امری كه در حوزه علمیه قم و در بین فقها مطعون بود [همدلی آقای خمینی با برخی از عرفا] و كوزهای را كه پسرش مصطفی از آن آب خورده بود، فقها آب میكشیدند. داستان آب کشیدن یا شکستن کوزهی مصطفی ربطی به اهل عرفان بودن پدرش ندارد. مشکل با دروس فلسفی آقای خمینی بود و نه مذاق عرفانی وی.
6- نوشتهاند: ...تخریب خانقاههای دراویش گنابادی در قم و بروجرد... حا آنکه گنابادیان اصولاً خانقاه ندارند و حسینیه دارند.
نتیجه گیری: ایشان برای اینگونه بحثها صلاحیت ندارند
-- سوشیانت ، Dec 10, 2007 در ساعت 04:36 AM"نیمه غربی فقیهانه است و نیمه شرقی طریقانه" ... فرض بسیار پریشانی است، از ایشان بعید بود !
-- بدون نام ، Dec 10, 2007 در ساعت 04:36 AMبحث بسیار سطحی و تکرار مکررات می باشد. آقای حجاریان بهتر است به مسایل سیاسی بپردازند.
-- بدون نام ، Dec 11, 2007 در ساعت 04:36 AMببينم اين آقا سعيد همونيه كه گلوله خورده!
-- جعفر ، Dec 11, 2007 در ساعت 04:36 AMانگار اين گلوله بدجوري روش اثر داشته چون كيه كه ندونه ملاصدرا سر سلسله فقهاي بزرگ ايران است، و اصولا جدا كردن فقه از عرفان اشتباه است چرا كه هر فقيهي ميتواند عارف باشد اصلا عرفان به معني واقعي مكتب نيست درجهاي از انسانيت است كه هر انساني مي تواند عارف بالله باشد.
بعد هم چرا ميخواد مجاهدین رو تطهير كنه همه ميدونيم كه انفجار حرم كار اونا بود
http://pejhwak.blogfa.com/
aslan mesle een ke eeshan majboor shode and dar een morede yek nazare ejmaali dar moghaabele microphone yek khabarnegaar eraa-e konanand, vagar na, az aadami mesle hajjariyaan hamchin tabeeri maghoolaane nist, magar een ke khaaste baashad sambal kaari konad:
خلافكاریهایی هم وجود داشته باشد، اما روش صحیح آن است كه تكثر سابق به عالم تشیع بازگردد و دیگر كسی كوزهای را آب نكشد تا بتوان در درون همین مذهب شیعه، مجالی برای پرستش برای همگان پیدا كرد.
magar eeshaan khaab hastand ke az ozaa khabar nadaashte baashand va be donbaale peidaa kardane majaali dar hamin mazhabe shia , baraaye parasteshe hamegaan raah oftaade and,
-- بدون نام ، Dec 11, 2007 در ساعت 04:36 AMAJABAA , hairataa