رادیو زمانه > خارج از سیاست > عقايد دينی > ارتداد؛ پاسخ احمد قابل به مهدی خلجی - بخش دوم | ||
ارتداد؛ پاسخ احمد قابل به مهدی خلجی - بخش دوماحمد قابل۳- در مورد رفتارهای ارادی و اختیاری آدمی، قاعدهای عقلانی وجود دارد که شریعت محمدی از آن پیروی کرده و میکند. «اصالة الإباحة العقلیة» که یک اصل کلامی و مربوط به بحث «جایگاه انسان در هستی» است، در پی پاسخگویی به این پرسش اساسی است که «از نگاه معتقدان به وجود خدا، آیا انسان دراصل خلقت، واجد حق بهرهبرداری از توان طبیعی خویش (تمامی جوارح و جوانح خود) و سایر پدیدههای هستی است و تا وقتی دلیل قانعکنندهی عقلی یا نقلی معتبر بر ممنوعیت چیزی پیدا نکند، بهرهبرداری او مجاز است یا اساساً ممنوعالتصرف است و باید منتظر مجوز عقلی یا نقلی باشد؟» دو رویکرد کلامی اصالة الإباحه و اصالة الحظر (که در تمامی فقه و اصول فقه نیز مستقیماً تأثیر میگذارند) از ابتدای بحثهای کلامی پیروان شریعت محمدی (ص) وجود داشته است. خوشبختانه اکثریت بیش از ۹۰ درصدی متکلمان و فقهای شیعه (در کنار معتزلیان اهل سنت و برخی اشاعره) قائل به اصالة الإباحه بودهاند و چند نفری از عالمان شیعه در گزینش یکی از این دو، مردد مانده و توقف کردهاند (شیخ مفید و شیخ طوسی)فقط اخباریان شیعه و گروه اندکی از اصولیها و اکثریت اشاعره از اهل سنت، قائل به «اصالة الحظر» (اصالة المنع) بودهاند. شرح مفصلی در این باره توسط فقیه و متکلم بزرگ شیعه در قرن چهارم و پنجم هجری قمری، سید مرتضی، در کتاب «الذریعة الی اصول الشریعة» ارائه شده است. (این رویکردهای کلامی را درمقالهای با عنوان «مبانی نظری حقوق فطری» در سال ۱۳۸۲ به سمینار بینالمللی حقوق بشر در دانشگاه مفید قم ارائه کردم که متن مقاله را درکتاب مقالات این سمینار میتوان دید.) تأثیر این بحث کلامی در اصول فقه، به رویکردهایی چون «اصالة البرائة، اصالة الاحتیاط و اصالة الإشتغال» و اصول عملیهی دیگری منجر شده است. یعنی رویکردهای کلامی سه گانه، رویکردهای اصولی و فقهی مناسب با هریک را اقتضا کرده و میکند. البته اکثریت فقیهان شیعه، خصوصاً در مباحث فقهی، به مبانی کلامی خود وفادار نماندهاند و در آراء فقهی، عمدتاً تحت تأثیر مبانی کلامی اشاعرهی اهل سنت و اخباریان شیعه قرارگرفتهاند. بنابراین، حتی اگر بحث «تغییر عقیده» را اقدامی ارادی و اختیاری بدانیم، مبتنی بر مبنای کلامی «اصالة الإباحهی عقلیه» باید آن را مجاز بدانیم؛ مگر آن که دلایل اطمینان آور عقلی یا نقلی بر عدم جواز آن اقامه شود. فراموش نکنیم که احکام ناشی از اباحهی عقلیه (و تمامی دلایل عقلی دیگر) از نوع «حکم واقعی» شمرده میشوند و احکام مبتنی بر «أمارات ظنّیه» (مثل: ظواهر آیات قرآن، روایات معتبرهی غیر متواتره و اجماع) از نوع «حکم ظاهری» محسوب میگردند. البته در «منطقة الفراق حکم عقل» نوع دیگری از «حکم واقعی شریعت» را با «نص آیات قرآن یا روایات متواتره» میتوان اثبات کرد. در خصوص بحث تغییر عقیده، نه از «نص قرآنی» خبری هست و نه از «روایات متواتره» آنچه در روایات مورد تأکید بوده است، با عنوان «کفر بعد از ایمان» شناخته شده است. در هر صورت، روایات اطمینان بخشی که مؤید موضوعیت «تغییر عقیده» در بحث ارتداد باشد، وجود ندارد. آن چه هست نه تنها «احتمال موضوعیت ظلم و علو» را منتفی نمیکند که آن را اثبات میکند. روشن است که با وجود احتمال، امکان استدلال منتفی میشود تا چه رسد به جایی که اشتراط ظلم و علو در موضوع ارتداد، مبتنی بر متن قرآن و روایات صحیحه است. بنابراین، نمیتوان با استناد به متون یاد شده، حکم قطعی «اباحهی واقعی» را تغییر داد. ۴- بحث فقهی ارتداد نیز مبتنی بر مقدماتی است که به آن میپردازم: ۱.۴- قرآن کریم در آیات مختلفی به عنوان یا مفهوم ارتداد پرداخته است که قبل از ورود به بخش بررسی روایات، موارد عمدهی آن را بررسی میکنیم: الف) یا ایّها الّذین آمنوا، من یرتدّ منکم عن دینه فسوف یأتی الله بقوم یحبّهم و یحبّونه، اذلّة علی المؤمنین اعزّة علی الکافرین، یجاهدون فی سبیل الله و لایخافون لومة لائم، ذلک فضل الله یؤتیه من یشاء والله واسع علیم ای کسانی که ایمان آوردهاید، کسی که از دین خود مرتد شود، زود است که خداوند (به جای آنان) گروهی را بیاورد که آنان را دوست بدارد و آنان نیز خدای را دوست بدارند، در برابر مومنان باتواضع و در برابر منکران حقیقت با عزت و قدرتمند باشند و در راه خدا بکوشند و از سرزنش ملامت کنندگان هراسی نداشته باشند، این برتری و شرافتی است که خداوند به هرکه خواهد دهد و خداست که توسعه دهنده و دانا است. (مائدة /۵۴) ب) یسئلونک عن الشّهر الحرام قتال فیه، قل قتالٌ فیه کبیرٌ و صدٌّ عن سبیل الله و کفرٌ به و المسجد الحرام، و اخراج اهله منه اکبر عند الله، و الفتنة اکبر من القتل، ولایزالون یقاتلونکم حتی یردّوکم عن دینکم ان استطاعوا،و من یرتدد منکم عن دینه فیمت و هو کافر، حبطت اعمالهم فی الدنیا و الآخرة و اولئک اصحاب النار هم فیها خالدون از تو در مورد ماه حرام میپرسند، بگو جنگ در ماه حرام، گناهی بزرگ و بازداشتن از راه خدا و منکر شدن حقیقت خدا و مسجدالحرام است، و بیرون راندن اهل مکه از آن شهر گناهی بزرگتر است و گناه فتنه از کشتن بیشتر است. مخالفان اسلام همیشه با شما نبرد خواهند کرد تا اگر توان یابند شما را از دینتان برگردانند، و هرکس که از دین خود برگردد (تسلیم مخالفان گردد) و در حالی بمیرد که منکر حقیقت باشد، کارهای آنان در دنیا و آخرت بیاثر شده و یار و همراه آتش گردیده و در آن همیشه خواهند ماند. (بقرة /۲۱۷) پ) انّ الّذین ارتدّوا علی ادبارهم من بعد ماتبیّن لهم الهدی، الشّیطان سوّل لهم و ابدی لهم کسانی که به راه و روش پشت سر گذاشتهی خود بر میگردند، پس از آن که راه رسانای به مقصد برایشان روشن شده است، شیطان گمراهشان کرده و آن را همچون راهی رسانا، پیش چشم ایشان جلوهگر ساخته است. (محمد / ۲۵) ت) ام تریدون ان تسئلوا رسولکم کما سئل موسی من قبل، و من یتبدل الکفر بالإیمان فقد ضلّ سواء السّبیل. ودّ کثیر من اهل الکتاب لو یردّونکم من بعد ایمانکم کفارا، حسدا من عند انفسهم من بعد ما تبیّن لهم الحقّ، فاعفوا و اصفحوا حتی یأتی الله بأمره، ان الله علی کل شیئ قدیر [ آیا...] یا این که اراده کردهاید که از پیامبرتان چیزی بخواهید، آنگونه که پیش از شما بنی اسرائیل از موسی (ع) خواستند، و هر کس که انکار حقیقت را جایگزین ایمان کند، حقیقتاً از راه و روش متعادل گمراه شده است. بسیاری از اهل کتاب، دوست دارند که شما را به انکار حقیقت برگردانند؛ پس از آن که ایمان آوردهاید، و این خواستهای از روی حسادت است پس از آن که حقیقت برای آنان آشکار گردیده است، پس با گذشت و مدارا رفتار کنید تا خداوند تصمیمش را آشکار کند، همانا خداوند بر هر چیزی توانا است. (بقرة / ۱۰۸ و ۱۰۹) ث)کیف یهدی الله قوما کفروا بعد ایمانهم و شهدوا ان الرسول حق و جائهم البینات والله لایهدی القوم الظالمین. اولئک جزائهم ان علیهم لعنة الله و الملائکة والناس اجمعین. خالدین فیها لایخفف عنهم العذاب و لاهم ینظرون. الا الذین تابوا من بعد ذلک و اصلحوا، فان الله غفور رحیم. ان الذین کفروا بعد ایمانهم ثم ازدادوا کفرا لن تقبل توبتهم و اولئک هم الضالّون خداوند چگونه هدایت کند (به مقاصد و اهدافشان برساند) گروهی را که بعد از ایمان به خدا و گواهی دادن بر حقانیت پیامبر و دیدن دلایل آشکار کنندهی حقیقت، به انکار این حقایق پرداختند، و خدا گروه ستمگر را به مقصد نمیرساند. جزای این گروه این است که از رحمت خدا محروم گردند و ملائکه و تمامی مردم نیز برای آنان دوری از رحمت خدا را آرزو کنند. در این محرومیت از رحمت خدا، همیشه خواهند ماند و از رنج و گرفتاری آن کاسته نخواهد شد و مورد توجه قرار نخواهند گرفت. همانا کسانی که پس از ایمان، به انکار حقیقت اقدام کنند و سپس بر این انکارها بیفزایند، بازگشت آنان پذیرفته نمیشود و آنان همان گمراهانند. (آل عمران / ۸۶ تا ۹۰) ج) من کفر بالله من بعد ایمانه، الا من اکره و قلبه مطمئن بالإیمان، و لکن من شرح بالکفر صدرا فعلیهم غضب من الله و لهم عذاب عظیم چه کسی حقیقت خداوندی را انکار میکند پس از آن که به آن اطمینان یافته (ایمان آورده) است، جز کسی که مورد آزار دیگران قرار گرفته و با کراهت قلبی به انکار زبانی اجباری میپردازد ولی قلبش مطمئن به باورهای حقیقی (ایمان) است؟ ولی آن کس که سینهاش مالامال انکار حقیقتها است، پس غضب خداوندی بر آنان است و رنج و گرفتاری بس بزرگی برایشان خواهد بود. (نحل /۱۰۶) چ) ان الذین اشتروا الکفر بالإیمان لن یضرّوا الله شیئا و لهم عذاب الیم همانا کسانی که «انکار حقیقت» را به بهای «رها کردن ایمان» خریدند، هرگز زیانی به خداوند نمیرسانند و برای آنان است رنج و گرفتاری دردناک. (آل عمران / ۱۷۷) ح) ان الذین آمنوا ثمّ کفروا ثمّ آمنوا ثمّ کفروا ثمّ ازدادوا کفرا لم یکن الله لیغفر لهم و لا لیهدیهم سبیلا همانا کسانی که ایمان آورده، پس از آن به انکار حقیقت پرداخته، باردیگر ایمان آورده، پس از آن نیز به انکار حقیقت پرداخته و سپس بر انکارهاشان میافزایند، خداوند آنان را شایستهی بخشایش و هدایت به راهی رسانای به مقصد، نمیداند. (نساء / ۱۳۷) خ) و قالت طائفة من اهل الکتاب، آمنوا بالذی انزل علی الذین آمنوا وجه النهار و اکفروا آخره لعلهم یرجعون گروهی از اهل کتاب (به یاران خود) گفتند : در میانهی روز به قرآن ایمان آورید و در آخر روز آن را انکار کنید، شاید مؤمنان از ایمان خود برگردند. (آل عمران / ۷۲) د) و من یکفر بالإیمان فقد حبط عمله و هو فی الآخرة من الخاسرین و هرکس به انکار حقیقتی بپردازد که به آن اطمینان یافته (ایمان آورده) است، مطمئناً کارهای خویش را بیاثر ساخته و در آخرت از زیاندیدگان است. (مائدة / ۵) گر چه برخی مضامین این آیات، در بسیاری از آیات دیگر قرآن نیز تکرار شده است، ولی همین مقدار برای نشان دادن رویکرد قرآن کریم به بحث ارتداد، کفایت میکند. اهم مطالبی که از مجموع این آیات برداشت میشود، عبارتند از: یکم: همه جا سخن از «کفر بعد از ایمان» است. یعنی «ایمان» که برآمده از «آشکار شدن حقیقت» نزد آدمی (بینات، تبین لهم الحق) و «شناخت و پذیرش قلبی» او است (قلبه مطمئن بالإیمان) در رویکردی غیر منطقی و غیر عقلانی، با «انکار حقیقت» جایگزین میشود و به «افزایش انکار حقایق» میانجامد (ازدادوا کفرا، شرح بالکفر صدرا) یعنی موجب پدیدار شدن روحیه، روش و رویکرد «مخالفت همیشگی با حقایق» میگردد. به عبارت ساده تر، آدمی را «کافر پیشه» میگرداند و عملا زندگی او را به گونهای رقم میزند که هیچ حقیقتی ورای منافع شخصی را نشناسد و دائما در برابر دیگران قرار گرفته و علیه آنان اقدام کند. بنابراین مفهوم، انگیزههایی چون «توطئه و اقدام برای تزلزل ایمان دیگران» (الفتنة اکبر من القتل /... لعلهم یرجعون) در یک برنامه ریزی حساب شده از سوی مخالفان سیاسی و اعتقادی، یا «حسادت» نسبت به گرایش و پذیرش عمومی در مورد «اندیشههای مخالف» یا «حسادت نسبت به سبقت رقیبان و مخالفان سیاسی در پذیرش حقیقت» (حسدا من عند انفسهم) به عنوان عوامل مؤثر یا علل رویکردهای انکاری، نباید از نظر محققان و فقیهان شریعت محمدی (ص) دور بماند. به عبارت دیگر، تمامی آیاتی که فاقد این جزئیاتند و به صورت «مطلق» از کفر سخن گفتهاند، در مقام رویکرد فقهی نسبت به مقولهی ارتداد، باید «مقید» به این جزئیات گردند، چرا که بدون تردید، این آیات، وقتی در مقام «تبیین موضوع ارتداد» بکار میروند، تمامی قیود و شروطی را که منفردا یا مجموعا مورد توجه قرار میدهند، برای روشن ساختن مقصود شارع از موضوع ارتداد، یادآوری آنها لازم بوده است. بنابراین «تمامی قیود و شروط را در تحقق موضوع باید دخیل دانست» دوم: در آیات قرآن، هرگز سخنی در بارهی کیفر دنیوی «مرتد» نیامده است. حتی نسبت به کسانی که دست به فتنهانگیزی زده و با توطئه، در پی ایجاد تزلزل در ایمان افرادی برآمدند که به تازگی به پیامبر خدا (ص) ایمان آورده بودند، در متن قرآن توصیه به «عفو و مدارا» شده است (فاعفوا و اصفحوا) و البته تاکید شده است که این عفو ومدارا تا وقتی ادامه یابد که خداوند در مورد آنان تصمیمش را آشکار کند (حتی یأتی الله بامره) سوم: اقدام شریعت محمدی به «مقابله به مثل» در برابر توطئه گران یهود، به عنوان اقدامی سیاسی و «اصلی عقلانی» و پذیرفته شده در عرف عمومی عقلاء بود که باید از سوی پیامبر خدا و مؤمنان بر علیه توطئهگران اعمال میشد. مصداق این اصل عقلانی (مقابله به مثل) در خصوص موضوع «ارتداد» همان است که در روایات رسیده از پیامبر خدا (ص) و ائمهی هدی (ع) با عنوان «حکم مرتد» صادر شده است. این حکم، دقیقا همان حکمی است که یهودیان و مسیحیان، نسبت به مخالفان اعتقادی خود، از جمله یهودیان یا مسیحیانی که به پیامبر خدا (ص) ایمان میآوردند، (در محیطهایی که اقتدار کافی داشتند) اعمال میکردند. چهارم: کیفر اخروی، البته مبتنی بر دیدگاه تجسم اعمال بشر در آخرت، چیزی جز «محصول کشت و کار ارادی خود فرد در دنیا» نیست. اگر سخن از «عذاب عظیم یا الیم» است، هیچ اتفاق خاصی جز «رنجها و گرفتاریهای برآمده از رویکرد نارسا و گمراهی نسبت به اهداف انسانی مورد نظر خالق انسان» نیست. یعنی در منطق قرآن و پیام آور وحی، سخن از «عذاب اخروی» به منزلهی هشداری است نسبت به گرفتاریهای شدیدی که از رویکرد مخالفت با حقایق، برای آدمی در آخرت فراهم میآید. پنجم: در مورد «کفر ورزیدن به ایمان = و من یکفر بالإیمان» مطابق نظریهی رایج فقهی نیز، این آیه «اطلاق» ندارد. یعنی مطلق «کفر به ایمان» مصداق ارتداد نیست، چرا که شامل «فسق» نیز میشود و تردیدی نیست که حتی منطبق بر نظریهی رایج فقهی، «هر فسقی موجب ارتداد نیست» ۲.۴- معنی و مفهوم «ردّ» در لغت عرب (که واژهای«مضاعف» است، همچون مفهوم سایر واژگان مضاعف) با «تکرار» عجین است. این مفهوم را از تصریف این واژه و واژگان هم خانوادهی آن نیز میتوان دریافت. مثلا واژهی «تردید» به معنی «اضطرابی است که آدمی را به رفت و برگشت مکرر وادار میکند» واژهی دیگری که آشکارا بر تکرار دلالت میکند، واژهی «تردّد» است که به معنی «رفت و آمد مکرر» است. میگوییم «محل تردد عابر پیاده» یا «محل تردد حیوانات اهلی» و... که مقصود از آن، جاهایی است که مکررا برای عبور و مرور از آن استفاده میشود. در آیات قرآن که مربوط به بحث ارتداد شمرده میشوند، دو آیهی آن به این مفهوم تصریح کردهاند: الف) آیهی ۱۳۷ سورهی نساء، که میگوید: «انّ الّذین آمنوا ثمّ کفروا ثمّ آمنوا ثمّ کفروا ثمّ ازدادوا کفرا، لم یکن الله لیغفر لهم و لا لیهدیهم سبیلا = آنانی که ایمان آورده، سپس کفر ورزیده، سپس ایمان آورده، سپس کفر ورزیده، سپس بر کفر خویش افزودند، خداوند آنان را نمیبخشد و به راهی هدایتشان نمیکند» ب) آیهی ۷۲ سورهی آل عمران، که میگوید: «و قالت طائفة من اهل الکتاب، آمنوا بالّذی انزل علی الّذین آمنوا وجه النّهار و اکفروا آخره لعلّهم یرجعون = گروهی از اهل کتاب گفتند : ایمان بیاورید به قرآن در وسط روز و کفر بورزید در پایان روز، شاید مسلمانان از ایمانشان برگردند» مرحوم شیخ طبرسی در تفسیر «مجمع البیان» و در ذیل آیهی ۱۳۷ سورهی نساء (آیهی قبلی) مینویسد: «...احتمال سوم آن است که مقصود آیه گروهی از اهل کتاب باشند که خواستند عدهای از اصحاب رسول خدا را دچار شک کنند و به همین جهت در حضور مسلمانان اظهار ایمان میکردند و بعد میگفتند : برای ما شبههای پیش آمده و کفر میورزیدند و این امر را تکرار میکردند...که همین موضوع در آیهی دیگر قرآن (یعنی ۷۲ آل عمران) صریحا بیان شده است» (۲/۱۲۶، انتشارات کتابخانهی آیتالله مرعشی نجفی) راغب اصفهانی در «مفردات الفاظ القرآن /۱۹۷ و ۱۹۸» نوشته است: «قوله تعالی : «فردّوا ایدیهم فی افواههم».. و استعمال «الردّ» فی ذلک، تنبیها انّهم فعلوا ذلک مرّة بعد اخری... = بیان خدا «پس رد کردند دستهاشان را بر دهانهاشان».. و به کار بردن واژهی «ردّ» در این عبارت، برای بیان این مفهوم است که: آنها این کار را پی در پی و مکرّرا انجام میدادند...» بنابراین، علامت توطئهی سیاسی بودن «ارتداد» تکرار ایمان و کفر نسبت به شریعت است. اگر تنها یک بار چنین امری اتفاق افتد، اصولا «ارتداد» محقق نشده است، چرا که هیچ علامتی که دلالت بر توطئه بودن رفتار او باشد، دیده نمیشود. ۳.۴- در متن روایات مربوط به «ارتداد»، سه واژهی کلیدی: «کفر»، «جحد» و «شک» مورد تأکید قرار گرفته است (الكافی - الشیخ الكلینی - ج ۶ - ص ۱۷۴: «كل مسلم بین مسلمین ارتد عن الاسلام و جحد رسول الله صلى الله علیه و آله نبوته.... # من رغب عن الاسلام و كفر بما انزل على محمد صلى الله علیه و آله بعد إسلامه... # من شک فی الله و فی رسوله (ص) فهو کافر - کافی ۲/ ۳۸۶») بنابراین باید ابتدا، مفهوم مورد نظر از این سه واژه را کشف کنیم تا مفهوم حقیقی «ارتداد» را بدانیم. الف) در متون اصلی شریعت محمدی (ص) واژهی «کفر» در موارد گوناگونی استعمال شده است. این گوناگونی، خبر از «اشتراک لفظی» وسیعی میدهد. شاید بهتر باشد که بجای اشتراک لفظی، از آن به عنوان «حقیقت مشککه» و مصادیق ضعیف و قوی آن یاد کرد. میتوان مفهوم یگانهای چون «پوشاندن یک پدیدهی حقیقی و واقعی» را برای واژهی «کفر» برگزید. اکنون به اهم موارد استعمال این واژه در قرآن و روایات میپردازیم تا گستردگی معنای آن را مجددا به یاد آوریم و تفاوتها را ببینیم: ۱- کفر در برابر اسلام: یعنی «تسلیم بودن در برابر حقیقت» که معنی اصلی اسلام است. بنابراین، هرگونه «سرکشی در برابر حقیقت» که از آن با عنوان «کفر جحودی» یاد میشود، به لحاظ معنای حقیقی «کفر» محسوب میشود. البته در اصطلاح خاص کلامی، اسلام به مفهوم «اقرار زبانی به پذیرش خدای یگانه و معاد» است. (و کفروا بعد اسلامهم... / توبة /۷۴) اگر اسلام فرد، اختصاصا ناشی از «اقرار زبانی» باشد (نه اقرار و اطمینان قلبی) در اطلاق حقیقی کفر به چنین فردی باید تردید کرد، چرا که «تحقق جحد» عملا منتفی است و تعبیر به کفر در این مورد، همراه با نوعی «تسامح در تعبیر» خواهد بود. همین نسبت در مورد «اسلام تقلیدی افراد از آباء و اجداد خود» وجود دارد. یعنی با تسامح در تعبیر، میتوان این رویکرد را «اسلام» و تسلیم در برابر حق دانست. سخن دیگر این است که: در اصطلاح فقهی، عمدتاً تفکیکی بین اسلام عام (ایمان به خدا و روز چزا و عمل صالح) و اسلام خاص (علاوه بر موارد فوق، پذیرش رسالت محمد بن عبد الله) صورت نگرفته و ظاهرا کفر در برابر «اسلام خاص» یعنی «اقرار زبانی به پذیرش توحید و رسالت محمدبن عبدالله (ص)» مورد توجه بوده است. به همین دلیل هر فرد غیر پیرو شریعت محمدی (ص) را «کافر» میخوانند، در حالی که فقط «جحود و انکار حقیقت آشکار نزد منکر» سبب کفر میشود. بنابراین، اگر «اسلام» به معنی «تابع شریعت محمدی بودن» مورد نظر باشد و هر غیر مسلمان ناآگاه به حقایق شریعت محمدی (ص) را کافر بشمارند، عملا از محدودهی «جحد و انکار» خارج شده و اصطلاح خاصی (که با قرآن و روایات و لغت عرب سازگار نیست) را ابداع کردهاند. بنابراین، تمامی کسانی که به خدای یگانه و روز جزا ایمان داشته باشند «مسلمان عام» محسوب میشوند و عنوان «کافر» در صورتی به عملکرد آنان اطلاق میشود که «حقایقی خاص» (که از نظر کلامی مورد اختلاف است) را از روی جحد و انکار و ستم و برتری جویی، انکار کنند. همان گونه که عنوان «شرک» نیز بر بعضی از رویکردهای عملی و نظری برخی از آنان اطلاق میگردد و تعمیم آن فاقد دلیل علمی است. البته، مشابه همان بحثی که در مورد «اسلام عام و خاص» شد، در مورد «ایمان» نیز وجود دارد. یعنی اگر ایمان به «رسالت محمد مصطفی(ص)» را جزئی از موضوع ایمان بدانیم (که رویکرد فقهی رایج چنین است) صرفا برخی از پیروان شریعت محمدی (ص) را میتوان مؤمن دانست و همهی افراد بشر، غیر از آنان را باید «کافر» دانست. این همان رویکردی است که در بین اکثریت فقهای شیعه، نسبت به اهل سنت و بالعکس (و حتی فرقههای مختلف اهل سنت نسبت به یکدیگر) وجود دارد و تنها «پیروان اندیشههای اختصاصی خود» را مؤمن میشمارند. کاش این گروهها به «دو قطبی: کافر و مؤمن» باور نداشتند؛ چرا که در آن صورت، بازهم فرجهای برای دیگران وجود داشت که کافر محسوب نشوند. ولی با کمال تأسف، گرایش رایج اکثر پیروان شریعت محمدی (ص) باور به این «دوقطبی خطرناک» و مخالف عقل و نقل است. اگر این باور به «چند قطبی: کافر، مشرک، مؤمن، مسلم، متحیر، مستضعف و...» تغییر کند (که مقتضای عقل و نقل است) انطباق بیشتر و نزدیکتری با نسخهی فطری دین و شریعت پیدا میکرد. ۳- کفر در برابر شرک: یعنی تفاوت حقوقی دو اصطلاح «کفر و شرک» که اولی به معنی «عدم پذیرش وجود خدا» است و دومی به معنی «پذیرش وجود خدای بزرگ در کنار سایر خدایان همردیف یا کوچکتر» است. (... الذین کفروا من اهل الکتاب و المشرکین... / بیّنة /۱ و ۶. و من یکفر بالله و ملائکته و کتبه و رسله و الیوم الآخر فقد ضل ضلالا بعیدا. / نساء / ۱۳۶. ذلکم بأنه اذا دعی الله وحده کفرتم و إن یشرک به تؤمنوا. / غافر / ۱۲) ۴- کفر در برابر برخی آیات خدا و برخی احکام شریعت: یعنی «پذیرش عملی برخی آیات و احکام و عدم پذیرش برخی دیگر» این امر، گاه به ارتکاب «گناهان کبیره» میانجامد که از آن نیز با عنوان «کفر» یاد شده است (أفتؤمنون ببعض الکتاب و تکفرون ببعض... / بقرة / ۸۵. یسئلونک عن الشهر الحرام قتال فیه، قل قتال فیه کبیر و صدّ عن سبیل الله و کفر به و المسجد الحرام... / بقرة / ۱۱۷) ظاهراً این استعمال، ناشی از بررسی «جزء به جزء» رویکردها و اندیشهها است؛ وگرنه اطلاق همزمان «ایمان کلی در برابر کفر کلی» به یک فرد (هم مؤمن و هم کافر بودن یک شخص در یک زمان) صحیح نیست، چرا که امری متناقض است. بنابراین، چیزی به عنوان «کفر حقیقی، در برابر مطلق اسلام یا ایمان» (کفر اصطلاحی کلام و فقه) مراد این قسم از کفر نیست. ۵- کفر در برابر شکر: یعنی روش «ناسپاسی در برابر نعمتهای الهی» در برابر روش «سپاسگزاری» (فاذکرونی اذکرکم و اشکروا لی و لاتکفرون. /بقرة / ۱۵۲. و من شکر فإنما یشکر لنفسه و من کفر فإن ربی غنی کریم. / نمل / ۴۰. لئن شکرتم لأزیدنکم و لئن کفرتم إن عذابی لشدید. / ابراهیم / ۷) تردیدی نمیتوان کرد که «کفر یا کفران نعمت» موجب کفر اصطلاحی باب «کلام و فقه» نمیشود. ۶- کفر به معنی «تبری = دوری جستن»: یعنی اظهار «عدم تأیید عملی و یا گفتاری از گفتار یا کردار دیگران» (ثم یوم القیامة یکفر بعضکم ببعض و یلعن بعضکم بعضا... /عنکبوت /۲۵) روشن است که این نوع از کفر، مربوط به کفری نیست که موضوع بحث در کلام و فقه است. ۷- کفر به معنی «انکار ستمگری و طغیان»: یعنی «جبهه گیری در برابر ستم، طغیان و باطل» (فمن یکفر بالطاغوت و یؤمن بالله، فقد استمسک بالعروة الوثقی... /بقرة /۲۵۱. یریدون أن یتحاکموا الی الطاغوت و قد امروا أن یکفروا به... / نساء /۱۰) شاید بتوان این مورد را «مصداق کفر به معنی تبری» دانست و عملاً آن را با گزارهی پیشین، یکسان دانست. این نوع کفر، وظیفهی عقلی و نقلی (شرعی) مؤمن و مصداق «عمل صالح» شمرده شده است. ۸- کفر به معنی لغوی: یعنی «پوشاندن» به همین جهت به «زارع و کشاورز» نیز «کافر» گفتهاند. مبتنی بر نظر اکثر مفسران، قرآن کریم نیز کشاورزان را با عنوان «کفار» یاد کرده است. (کمثل غیث اعجب الکفار نباته... /حدید /۲۰) این معنی در کتب لغت عرب نیز آمده است و برخی از آنها افزودهاند که: «عربها به " شب تیره " که همه چیز را از دید مردم میپوشاند و " کسی که سلاح بر تن میکند و بدن خود را با سلاح (زره) میپوشاند " میگویند : کافر» (لسان العرب ۵/ ۱۴۶ و ۱۴۷. مجمع البحرین ۳/ ۴۷۵) این قسم از کفر نیز، ارتباطی به موضوع بحث کلام و فقه ندارد. تمامی فقهای اهل اسلام، از نظر «مصداق و مفهوم» عنوان «کفر» را در بحث ارتداد و امثال آن به «کفر مقابل اسلام و ایمان کامل» محدود کردهاند. هرچند در تبیین «ایمان کامل» همچنان به برخی آیات و روایات مفسره، اعتنایی نکرده و عملا فقه را به «توسعه در مفهوم و مصداق کفر» دچار کردهاند. آن چه مورد تأکید است، لزوم تقیید «کفر» به «تمامی قیود احتمالی» است تا چه رسد به قیودی که مبتنی بر سایر آیات کریمهی قرآن و روایات معتبره، لزوم آن مورد تأیید و تأکید قرار گرفته است. مبتنی بر آن آیات و روایات، تنها «کفر در برابر اسلام و ایمان» است که در صورت «جحودی بودن» میتواند «موضوع حکم شرعی» قرار گیرد. در روایات نیز به این تفاوت مصادیق و مفاهیم در مورد کفر، توجه شده است. برای نمونه به دو روایت توجه شود: یکم: از امام صادق خواستم که در بارهی گونههای کفر در قرآن مرا آگاه کند. امام (ع) چنین توضیح داد: «کفر در قزآن به پنج صورت آمده است. ۱) انکار چیزی که علم به بطلان آن ندارند، مثل انکار خدا و آخرت. دوم: تفسیر نعمانی در بحث «فضل القرآن» از امیر مومنان علی (ع) روایتی با همین مضمون (مختصر تر و با تفاوتهایی از نظرمستندات قرآنی ولی یکسان در پنج گونه دانستن کفر در قرآن)را گزارش کرده است. (بحار الأنوار ۷۲ / ۱۰۰ الی ۱۰۳. عن امیر المؤمنین (ع) : و اما الکفر المذکور فی کتاب الله تعالی، فخمسة وجوه: منها کفر الجحود و منها کفر فقط - و الجحود ینقسم علی وجهین – و منها کفر الترک لما أمر الله تعالی به و منها کفر البرائة و منها کفر النعم...) ادامه دارد... احمد قابل مرتبط: |
نظرهای خوانندگان
"یکم: همه جا سخن از «کفر بعد از ایمان» است. یعنی «ایمان» که برآمده از «آشکار شدن حقیقت» نزد آدمی (بینات، تبین لهم الحق) و «شناخت و پذیرش قلبی» او است (قلبه مطمئن بالإیمان) در رویکردی غیر منطقی و غیر عقلانی، با «انکار حقیقت» جایگزین میشود و به «افزایش انکار حقایق» میانجامد (ازدادوا کفرا، شرح بالکفر صدرا) یعنی موجب پدیدار شدن روحیه، روش و رویکرد «مخالفت همیشگی با حقایق» میگردد. به عبارت ساده تر، آدمی را «کافر پیشه» میگرداند و عملا زندگی او را به گونهای رقم میزند که هیچ حقیقتی ورای منافع شخصی را نشناسد و دائما در برابر دیگران قرار گرفته و علیه آنان اقدام کند."
-- بدون نام ، Nov 11, 2007 در ساعت 04:33 PMخوبه حداقل شما هم قبول داريد كه مرتدان از حقيقت گريزان و به ونبال منفعت شخصي هستند.
"بنابراین مفهوم، انگیزههایی چون «توطئه و اقدام برای تزلزل ایمان دیگران» (الفتنة اکبر من القتل /... لعلهم یرجعون) در یک برنامه ریزی حساب شده از سوی مخالفان سیاسی و اعتقادی، یا «حسادت» نسبت به گرایش و پذیرش عمومی در مورد «اندیشههای مخالف» یا «حسادت نسبت به سبقت رقیبان و مخالفان سیاسی در پذیرش حقیقت» (حسدا من عند انفسهم) به عنوان عوامل مؤثر یا علل رویکردهای انکاری، نباید از نظر محققان و فقیهان شریعت محمدی (ص) دور بماند"
بنابراين شما هم افرادي چون سلمان رشدي را مرتد مي دانيد.
"ارْتِدَاداً ]ردّ[ الشيءَ: آن چيز را برگردانيد، از او خواست كه آن چيز را برگرداند،- عَن هِبَته: آنچه را كه بخشيده بود پس گرفت،- الى الصّواب: به كار خوب و درست بازگشت »ارتدَّ على عَقِبَيْهِ« و »ارتدّوا على اعْقابِهم«: به روش پيشينيان خود بازگشت يا بازگشتند،- عن دينِهِ: از دين خود بازگشت و مرتد شد."(فرهنگ ابجدي-ص40)
"بنابراین، تمامی کسانی که به خدای یگانه و روز جزا ایمان داشته باشند «مسلمان عام» محسوب میشوند" و البته پيامبري حضرت محمد(ص). وگرنه چه خدايي.
"مبتنی بر آن آیات و روایات، تنها «کفر در برابر اسلام و ایمان» است که در صورت «جحودی بودن» میتواند «موضوع حکم شرعی» قرار گیرد" تازه داريد حقيقت رو قبول مي كنيد برادر.