رادیو زمانه > خارج از سیاست > انديشه اجتماعی > آیا آمریکا متحد طبیعی دموکراتهای ایرانی است؟ | ||
آیا آمریکا متحد طبیعی دموکراتهای ایرانی است؟اکبر گنجیشنیدن مدعیات هموطنان در خصوص "متحد طبیعی بودن آمریکا برای ایرانیان" و تأمل در ادله ای که برای آن مدعا اقامه کرده اند، فرصت را برای ارزیابی و داوری درباره تناسب دلیل و مدعا آماده می کند. پاسخ های من به نکات ارائه شده از سوی هموطنان، به قرار زیر بود: علم آمریکایی و غیرآمریکایی ندارد در عین حال، یک نکته بسیار مهم است : تمام افرادی که از نهادهای رسماً یا قانوناً غیر دولتی آمریکایی (مانند بنیاد هوور، بنیاد کارنیگی، بنیاد دموکراسی، خانه آزادی، بنیاد دفاع از دموکراسی، پروژه دموکراسی ایران، مرکز جنبش های غیر خشونت آمیز و ...) بورس های تحقیقاتی دریافت می دارند، بهتر است به طور شفاف اصل مسأله، پروژه تحقیقاتی و نتایج حاصله را بیان دارند، تا امکان سوء استفاده رژیم ایران و عوامل فتنه جو و جنجال ساز منتفی شود. شفافیت در عمل و اطلاع رسانی همواره ارکان ضروری رشد و بقاء جامعه ی مدنی است. پرده پوشی بر منابع مالی، زمینه ساز فساد است. از سوی دیگر، باید به تفاوت این نوع نهادها با دانشگاه ها توجه داشت. اینها نهادهایی سیاسی هستند که به صراحت و شفافیت تمام، اهدافی سیاسی را تعقیب می نمایند. این تفاوت مهم، احتیاط و حساسیت را بر می انگیزد. منافع ایرانی در جامعه آمریکایی در هر صورت، مواجهه منصفانه مردم آمریکا با ایرانیان مهاجر چیزی نیست که بتوان آن را نادیده گرفت و از آن قدردانی به عمل نیاورد. بدین ترتیب، آنچه پس از این گفته خواهد شد، ناظر به روابط دولت و اپوزیسیون ایرانی با دولت آمریکاست، نه روابط جامعه مدنی ایران با جامعه مدنی آمریکا که ممکن و مطلوب است و باید تا آنجا که امکان دارد آن را گسترش داد. رویکرد ضدامپریالیستی به نفع ایران نیست در خاورمیانه، اعراب به طور سنتی در برابر ایران قرار می گیرند.حتی کسانی بر این گمانند که اعراب دشمن طبیعی ایرانند. اما ترکیه و پاکستان (و به نظر برخی حتی اسرائیل) متحدان بهتری برای ایرانند. مذاکره برای ارتباط با امریکا جبر واقعیت ،شعارهای ایدئولوژیک را از صحنه بیرون می راند. امروز، دولت ایران در حال مذاکره با دولت آمریکا است و هیچ کس آن را مصداق بی غیرتی و خود فروشی جلوه نمی دهد. این مذاکرات باید به برقراری ارتباط بینجامد. سیاست آمریکا با گسترش دموکراسی ملازمه ندارد پس این حکم کلی که دولت آمریکا همیشه پشتیبان دموکراسی بوده است، با شواهد واقعی و اعترافات دولتمردان آمریکایی تأئید نمی شود. مردم منطقه خاورمیانه بر این گمانند که آمریکا حامی رژیم های خودکامه منطقه است. کما اینکه دولت بوش وقتی دریافت که فشار آوردن بیش از حد بر حسنی مبارک جهت برگزاری انتخابات آزاد در مصر، پیروزی بنیادگرایان را به دنبال خواهد داشت که از رژیم فعلی خودکامه ترند، از این کار منصرف شد. روابط بسیار دوستانه دولت آمریکا با دولت های خودکامه خلیج فارس و آسیای میانه، بهترین شاهد این مدعاست که سیاست خارجی دولت آمریکا را نمی توان به گسترش دموکراسی فروکاست. در ماجرای "ایران-کنترا"، با اینکه کنگره کمک مستقیم آمریکا به کنتراها (که به نقض فاحش حقوق بشر شهرت داشتند) را ممنوع کرد، دولت ریگان از طریق معامله تسلیحاتی بین ایران و اسرائیل به طراحی سرهنگ آلیور نورث، مخفیانه به حمایت مالی از آنها ادامه داد. برپایه گزارش های سازمان های غیر دولتی مدافع حقوق بشر و نیز وزارت امور خارجه آمریکا، کلمبیا در سال 1999 صحنه ی کشتار و اعدام دو الی سه هزار نفر از مردم آن کشور به دست ارتش کلمبیا و واحدهای شبه نظامی وابسته به آن بود. دولت آمریکا به جای فشار وارد آوردن بر دولت آن کشور در جهت تخفیف ابعاد این فاجعه، حجم کمک های نظامی اش را به کلمبیا در سال های 1999 و 2000 به بهانه مبارزه با داد و ستد مواد مخدر و شورشیان کمونیست، به نحو چشمگیری افزایش داد. دموکراسی و حقوق بشر مساله روابط بین الملل نیست یک نکته ی مهم را نباید فراموش کرد. امروز که همه دولت ها و روشنفکران مترقی جهان نگران حمله نظامی آمریکا به ایرانند، ضرورت حمله نظامی، با تأکید بر "خودکامگی" و "ناقض حقوق بشر" بودن رژیم ایران "توجیه" (Justify) نمی شود. ضرورت استفاده از گزینه ی نظامی با اخبار زیر توجیه می شود: ایران بدنبال نابودی اسرائیل به وسیله ی بمب اتمی است؛ یا: سربازان آمریکایی در عراق با سلاح های ایرانی، توسط تروریست های آموزش دیده به وسیله ی سپاه پاسداران کشته می شوند. این گونه توجیهات نشان می دهد که حمله نظامی احتمالی، برای تأمین امنیت بلند مدت دولت اسرائیل و جلوگیری از اقدامات تروریستی دولت ایران است. دموکراسی و حقوق بشر هیچگاه مسأله ی اصلی روابط بین الملل نبوده است. آمریکایی تر از آمریکایی ها مایکل والزر، فیلسوف نامدار آمریکایی، ویژگی نقد دموکراتیک آمریکا را برجسته می سازد: "دشوار است، ولی می توانیم به روشنی و سهولت شاهد رویش نقد سیاست آمریکا از بطن روایتی غلیظ از آرمان گرایی دموکراتیک باشیم. نقدی که معطوف به دو جنبه است: نخست افشای مهم ترین نوع تجاوزگری توزیعی در جامعه آمریکا: تجاوز و تهاجم اشخاص ثروتمند یا صاحبان ثروت شرکت ها به حوزه سیاست... قدرت ثروت مسلماً مشخصه آمریکای امروز است- و به سبب همین مشخصه توجیهات ایدئولوژیک مخصوص به خودش را دارد. بنابر این تفکر دموکراتیک باید با در نظر داشتن این موارد و بر ضد آنها بیان شود و به طرق مشخص و با شواهد عینی نشان دهد که قدرت دولت چگونه کسب و حتی به کار بسته می شود، بی آنکه هرگز رضایت کسانی که در معرض این قدرت قرار می گیرند در نظر گرفته شود. دومین هدف انتقاد دموکراتیک معطوف است به بازنگری در حدود و ثغور درونی جامعه آمریکا- افشای اعمال چیزی بسیار شبیه به قدرت سیاسی در خارج از حوزه سیاسی به رسمیت شناخته شده و ورای گستره ی اصل رضایت. در این عرصه هدف های متفاوت چندی وجود دارد که هر یک استحکامات ایدئولوژیک خاص خود را دارند و باید تک تک به آنها پرداخت: حکومت مطلقه مدیران کارخانجات و شرکت ها، خودکامگی روسای دانشگاه ها، استبداد پدر سالارانه مردان رئیس خانواده و نظایر آن."2 به گمان این منتقدین، سیاستمداران تحت کنترل جامعه تجاری قرار دارند. رسانه ها تحت سیطره شرکت ها قرار دارند. در دهه 90 رسانه های جهانی به زیر سلطه 9 شرکت بزرگ درآمدند: تایم وارنر (سی ان ان)، دیزنی (ای بی سی)، برتلزمن، وایاکام، نیوز کورپریشن (فاکس)، تی سی آی ، جنرال الکتریک (ان بی سی)، سونی (کلمبیا پیکچرز) و سیگرمز (یونیورسال استودیوز)3. بی اعتمادی به واشنگتن در آمریکا مخالفت صریح و عمیق اکثریت آمریکائیان با هیولای مسلط دولت فدرال در دهه 90 نضج گرفت. بالز و براونشتاین نتایج نظرسنجیهای مختلف را به صورت زیر جمع بندی کرده اند: "نارضایتی از حکومت اکنون دو جریان نیرومند ایجاد می کند. از یک طرف، اکثریت وسیع امریکاییها همداستانند که واشنگتن (دولت فدرال) نهادی بیهوده، غیر موثر و حافظ منافع خاص، و پر از سیاستمدارانی است که فقط به منافع خود می اندیشند و حاضرند برای انتخاب شدن هر حرفی بزنند. (این بیگانگی عوام گرایانه از دولت بین کارگران سفید پوست قوی تر است- یعنی همان گروهی که طی دو دهه گذشته بیشترین فشارهای اقتصادی را تحمل کرده است). از طرف دیگر، تعداد کمتر، اما قابل توجهی از آمریکاییان مخالف ایدئولوژیک حکومت هستند- آن را هیولای مسلطی می دانند که آزادی فردی و خوداتکایی فردی را از بین می برد، دین را تضعیف می کند، و به نفع اقلیتها و فقرا تمام می شود...در حال حاضر خصومت با واشنگتن به اندازه احترام گذاشتن به پرچم، جزیی از فرهنگ آمریکایی است"5. بخش مهمی از احساسات ضد دولتی (دولت فدرال) مردم آمریکا به دلیل دفاع هر چه بیشتر از خودمختاری محلی است و بخش مهمی از مخالفت با اقدامات نظامی دولت فدرال در خارج، ناشی از انزواطلبی سیاسی جامعه مدنی آمریکا است. آنان می پرسند چرا مردم آمریکا باید هزینه ها و مشقات عراق و سودان و سومالی و یوگسلاوی سابق که به آنها مربوط نیست را تحمل کنند؟ نقد آمریکا ضدآمریکایی شدن نیست در عین حال،با تمام انتقاداتی که بر دموکراسی واقعاً موجود آمریکایی وارد است، حتی منتقد رادیکالی چون نوام چامسکی جامعه آمریکا را در حال پیشرفت می بیند. او می گوید: "ایالات متحده در مقایسه با بیست و پنج سال پیش مکانی به مراتب متمدنانه تر است. بحران دموکراسی و استقلال فکری که آن قدر مایه هراس نخبگان بود کاملاً واقعیت داشته و اثرات عمیقی بر جامعه گذاشته و روی هم رفته مفید بوده است. این تأثیر را می توان به وضوح در طیف وسیعی از مسائل مشاهده کرد. از جمله نژاد پرستی، محیط زیست، فمینیسم، مداخله قهر آمیز و بسیاری مسائل دیگر، همچنین در رسانه ها که طی سالیان اخیر فضایی نسبی برای طرح آرای مخالف و گزارش های انتقادی گشوده اند، فضایی که حتی در اوج تب و تاب دهه شصت هم قابل تصور نبود، چه برسد به قبل از آن"6. دموکراسی واقعاً موجود آمریکا، در مقایسه با دیگر دموکراسی های موجود، دارای برخی وجوه بی نظیر است، اما از برخی زوایا، دارای نواقصی جدی و باورنکردنی است. 1. در خصوص اینکه سیاست دولت ایران در حمایت از جمهوری ارمنستان به نفع منافع ملی ایران تمام شده است یا نه، مناقشه فراوانی وجود دارد. دولت ایران نگران تجزیه آذربایجان ایران و پیوستن آن به جمهوری آذربایجان است. برخی اقدامات تحریک آمیز توسط برخی محافل پان ترکیست کشور همسایه، به این نگرانی دامن زده است. اما حمایت از ارمنستان موجب سه واکنش زیان آور شده است. اول: نزدیکی هر چه بیشتر جمهوری آذربایجان به دولت آمریکا و تبدیل آمریکا به متحد استراتژیک آن کشور؛ دوم: ناراحتی و نارضایتی مردم ترک زبان ایران از حمایت دولت از جمهوری ارمنستان. رضایت شهروندان از سیاست دولت، بهترین پشتوانه امنیت ملی ایران است؛ سوم: پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، ایران عشق مردم جمهوری آذربایجان بود و آرزوی آنها پیوستن به ایران بود. پس از حمایت ایران از ارمنستان، نگاه مردم آذربایجان به ترکیه معطوف شد، اما با توجه به اینکه ترکیه هم نتوانست انتظارات آنها را برآورده نماید، نگاه آنها به آمریکا معطوف گشت 2. Michael Walzer , Thick and Thin : Moral Argument at Home and Abroad ---------------------------- مرتبط: |
نظرهای خوانندگان
خوب بود آقای گنجی، لينک سخنرانی بوش در ۶ نوامبر ۲۰۰۳ را نیز اضافه میکرد. لينک اين است:
-- داريوش ، Nov 9, 2007 در ساعت 02:33 AMhttp://www.whitehouse.gov/
news/releases/2003/11/20031106-2.html
و جورج بوش در آن حرفهای ديگری هم زده است!
http://www.news-iran.de/
-- فرید ، Nov 9, 2007 در ساعت 02:33 AMkhabargah/index.php?option=
com_content&task
=view&id=6673&Itemid=122
به نظر می رسد آقای گنجی یا از سیر وقایع عقب مانده اند و یا دارند خودشان را آماده می کنند که آمریکا ایشان را به عنوان مرد نظم و دموکراسی در ایران به جهانیان معرفی کند. توجه کنید که ایشان چه چهرۀ بزک کرده ای از آمریکا به دست می دهد و چگونه بری جنایات بی شمار این دولت در چهار گوشۀ دنیا توجیه می تراشد. آری، دموکراسی چیز خوبی است، ولی نه وقتی که به ابزار سلطه و تحمیل جنگ و وابستگی به غرب تبدیل شود. کاش آقای گنجی فقط یک نمونۀ مثبت از صدور دموکراسی و آزادی و امنیت آمریکا برای جهان سوم مثال زده بود. آری، سرمایه به امنیت نیاز دارد، ولی کجا و در چه زمانی غرب و آمریکا این امنیت را برای مردم جهان سوم ایجاد کرده اند؟ اگر قرار بر ایجاد امنیت برای سرمایه باشد، پس تکلیف تولید تسلیحات نظامی آمریکا و غرب چه می شود؟ مگر غیر از این است که اینها باید مصرف شوند؟ آری، آمریکا چهرۀ خوب دیگری هم دارد و همیشه هم داشته است، که رابطه با آن خوب است. ولی اکنون کدام چهره است که دارد بر آمریکا حکومت می کند؟ نوام چامسکی یا جرج بوش؟ دموکراسی مردمی یا هارترین نمایندگان صنایع تسلیحاتی؟ آری، دموکراسی خوب است، ولی مگر تا به حال دموکراسی مردمی در آمریکا توانسته برای سیاست داخلی یا خارجی دولت خط مش تعیین کند که حالا بار دومش باشد؟ عجیب است که آقای گنجی همان شعار آمریکا و اسرائیل را علیه ایران نقل می کند: ایران می خواهد با بمب اتمی اسرائیل را نابود کند! هیچ عقل سلیمی، نه در میان مردم آگاه و نه از رهبران دنیا، این ادعا را جدی نگرفته است. این فقط ادعای آمریکا و اسرائیل است، و آقای گنجی چه خوب خودش را بیان می کند. کاش فقط این را هم می نوشت که ایران به تعهد خود در استفادۀ صلح آمیز از انرژی هسته ای عمل کرده است، ولی چرا آمریکا که منادی حقوق بشر و صلح و دموکراسی و آزادی در جهان است، دست اسرائیل را در پر کردن زرادخانۀ تسلیحات اتمی اش باز گذاشته است؟ (تازه اسرائیل عضو معاهدۀ منع تولید سلاحهای اتمی هم نیست!) آقای گنچی، سیر وقایع دارد از این دیدگاههای شما جلو می زند و ایرانیان خارج از کشور هم رفته رفته مسائل و مشکلات را بهتر می بینند و می فهمند (مردم داخل که دیگر حکایت خودش را دارد). رهبری یک «جبهۀ دموکراتیک» نیاز به واقع بینی سیاسی و شناخت ژرف از مسائل دارد، مثل ماندلا!
-- منصور ، Nov 9, 2007 در ساعت 02:33 AMاقای گنجی: می توانید بما بگوئید که کمک ایران به ارمنستان متجاور چه منافع ملی برایمان به ارمغان آورده است.؟ من نمی گویم که ایران باید از اذربایجان دفاع می کرد ولی حد اقل می توانست بی طرفی کرده و ابروی خودش را در بین اذربایجانی ها و مسلمانان منطقه بهدر نمی داد. " جوجه را آخر پائیز می شمارند." و ما نتایج این همکاری ایران با ارمنستان را بعدا خواهیم دید. به شتر گفتند که کوهانت کج است که گفت کجایم صاف است. کدام سیاست خارجی ایران درست بود که اینهم یکیش باشد.؟ ایا ایران با اذربایجان مسلمان و ثروت مند و همسایه ایکه فرهنگ و دین و اقتصاد و ملت اش با هزاران رشته با فرهنگ و دین و اقتصاد مردم ایران ایران رابطه دارد بیشتر نقاط مشترک دارد و یا با ارمنستان ایزوله شده؟ همین سیاست های کج و معوج و بی حساب شده و دو لا دولا شترسواری ایران است که بعدا نتایج منفی اش را خواهید دید. وقتیکه مردم می بینند که این ارامنه داشناک مساجد مسلمانان را به طویله گاوداری تبدیل کرده ولی دولت اسلامی ایران چشمانش را به توهین به این بزرگی بسته است دیگر به شعار های دفاع از اسلام و مردم فلسطین اش باور نخواهند کرد. دم خروس خیلی درازتر از آنست که بتوان زیر عبا قائم اش کرد.
-- سهند ، Nov 11, 2007 در ساعت 02:33 AMبا تشکر از حرفهای مستدل و منطقی شما آقای گنجی .
-- مینا ، Nov 11, 2007 در ساعت 02:33 AMکاش این حرفها در کله .... هایی که 28 سال پیش از دیوار سفارت بالا رفتند و ما و خودشان را بدبخت کردند و خائنینی که امروز برای منافع گروه بسیار معدودی نمی گذارند این رابطه به حالت عادی برگردد ، می رفت .
آیا می توان خوشبین بود و گفت که گفتاوردهای زیر از متن بالا آغاز برخوردِ گنجی با خمینی است؟ یعنی همان "پدیده ی یلتسین" گه رامین احمدی از آن حرف زده است؟
-- بدون نام ، Nov 11, 2007 در ساعت 02:33 AM"موضع ضد آمریکایی آقای خمینی، نه تنها به زیان منافع ملی ایران بود و هست، بلکه "ضد علم" هم بود و بر این پیش فرض نادرست مبتنی بود که علم به آمریکایی و ضد آمریکایی تقسیم می شود.
"یک روز آقای خمینی گفت: ما رابطه ی با آمریکا را می خواهیم چه کنیم؟ کاریزمای آقای خمینی به منتقدان اجازه نمی داد که پاسخ متکی بر منافع ملی عرضه نمایند. کمترین پاسخی که در آن زمان به آقای خمینی می شد داد این بود که به همان دلائلی که رابطه با دیگر دولت ها را می خواهیم، رابطه با آمریکا را هم می خواهیم. پس از آقای خمینی، آقای خامنه ای، معتقدان به مذاکره با آمریکا را عده ای جاهل، ساده لوح، مرعوب، بی غیرت و خود فروخته خواند. گذشت زمان، خود فروشی و بی غیرتی را به "عزت ،حکمت، مصلحت" و تفهیم اتهام تبدیل کرد. "
دوست عزیز
-- اکبر گنجی ، Nov 11, 2007 در ساعت 02:33 AMدر خصوص رابطه ایران با ارمنستان و آذربایجان،یک پاورقی در بخش دوم وجود داشت،که متاسفانه افتاده است.مجدداً برای رادیو زمانه ارسال شد، تا اضافه شود.امیدوارم به رفع ابهام کمک کند. اکبر گنجی