اندیشه انتقادی، برنامه ۴۳
نقد روشنگرانهی پیشداوریها
محمدرضا نیکفر
برای شنیدن فایل صوتی «اینجا» را کلیک کنید.
گفتارهایی برای مخاطبان زمانه:
روشنگری عنوانِ یک دورهی تاریخی در اروپاست که شاخص آن برآمد اندیشهی انتقادی است. فکر سنجشگر دورهی روشنگری، که گرانیگاه تاریخیاش در قرن هجدهم است، بهترین تجلیِ خود را در آثار کانت داشته است. کانت در نوشتهای با عنوان «روشنگری چیست؟» روشنگری را بیداری از خواب غفلتی تعبیر میکند که انسان به تقصیر خود در آن فرو میرود. او در دورهی غفلت به جای فکر کردن توکل میکند. به کودکی میماند که سرپرستی میشود و کسی یا کسانی قیموار به جای او و برای او تصمیم میگیرند. از همین جا برمیآید که روشنگری افزون بر این که یک دوره و تداوم فکر آن را مشخص میکند، یک بینش و منش نیز هست. روشنگر به لحاظ بینشی خردورز و انتقادی و به لحاظ منشی استقلالجو و آزادیخواه است.
عصر انتقاد
عصری را که به طور مشخص عنوان عصر روشنگری را بر خود دارد، عصر انتقاد نیز مینامند. اتفاقی نیست که سنجش و انتقاد از واژههای محبوب این عصر اند. در عنوان سه کتاب مهم کانت، که حاویِ سه بخش اساسی فلسفهی او هستند، مفهوم سنجش راه یافته است: «سنجش خرد ناب»، «سنجش خرد عملی»، «سنجش نیروی داوری». آنچه کارل مارکس، که در فضای روشنگری پرورش یافته است، نوشته، نه یک اقتصاد سیاسی، بلکه نقد اقتصاد سیاسی بوده است. «نقد اقتصاد سیاسی» عنوان دومِ کتاب «سرمایه» است. آموزهی مارکس منجمد شد، آنگاه که از خاستگاه نقاد خود دور شد و به صورت یک آموزهی تثبیتشدهی تثبیتکنندهی قدرت حزبی و دولتی درآمد.
نقد عقل منفصل
مارکسیستی که با ادعای روشنگری میآغازد، از منش روشنگری دور میافتد، آنگاه که عقلش عقل منفصل میشود، یعنی آنگاه که خود فکر نمیکند، فکر را به یک قطب جهانی، به پولیتبورو و به بیفکریِ حرکتهای پوپولیستی میسپارد و شور و ایمان و غریزه را در مرتبهای بالاتر از شعور مینشاند. انفصال عقل، نقضِ هنجار اصلی روشنگری است، هنجاری که بحث کانت دربارهی روشنگری با تشریح آن آغاز میشود. نخستین سپارش روشنگرانهی کانت این است که «دلیر باش در به کار گرفتنِ فهم خویش!» منظور این است که شجاعت داشته باش که با مغز خودت فکر کنی، روشن بنگر و روشن بیندیش.
نقد پیشداوریها
شرط نخست روشننگری کنار گذاشتن پیشداوریها و جزمیات سنتی است، کنار گذاشتن همهی آن چیزهایی است که فرانسیس بیکن از پیشاهنگان روشنگری بر آنها نام «بُت» نهاده بود. بتها چهار دستهاند: بتهای طایفهای، که نوع بشر به آنها گرایش دارد و از کاهلی عمومی فکری و شتابزدگی در نتیجهگیری برمیآیند، بتهای شخصی که در خصلت فردی ریشه دارند و مانع تفکر میشوند، اگر به خود نگرش انتقادی نداشته باشیم، بتهای بازار، که در جریان رابطههای انسانی و بر بستر زبان بهعنوانِ وسیلهی اصلی ارتباط در جامعه شکل گرفته و قداست مییابند و سر انجام بتهای نمایشی، که خاستگاه و پرورشگاه آنها صحنههای بازیِ سنتهای جهانبینی است.
پیشداوریهای روشنگری
همین استفاده از عنوان «بت» برای مشخص کردنِ پیشداوریها نشان میدهد که روشنگران خود در آغاز اسیر برخی پیشداوریهای دارای خاستگاه دینی بوده، به دین حقیقی میاندیشیدند، میان آن با خرافه مرز قاطعی میکشیدند و حقیقت را همچون خدای کوه طور و پیشداوریهای خطاآور را همچون گوسالهی سامری میپنداشتند. گروهی از روشنگران در آغاز به یک الهیات استدلالی گرایش داشتند و در یک مذهب عقل، که آن را در برابر مذهب نقل و سنت میگذاشتند، مذهب حقیقی را متجلی میدیدند. کانت یک هدف خویش را از نوشتن کتاب «سنجش خرد ناب» این اعلام کرده بود که حد و مرز علم را مشخص کند تا جا برای ایمان باز شود. او این سخن را از سر ملاحظهکاری ننوشته و واقعا به آن اعتقاد داشته است. کتاب کانت کمکی به دینداران نکرد. یک نتیجهی مستقیم کار او پایان کار هر گونه الهیات استدلالی بود. کانت الهیات را آنگونه فرو افکند، که انقلاب فرانسه رژیم کهنهی سلطنتی را سرنگون کرده بود. هاینریش هاینه، شاعر نامدار آلمانی، در نوشتهای با عنوان «دربارهی تاریخ دین و فلسفه در آلمان» کار کانت را با کار روبسپیر مقایسه میکند. او کار کانت را کارستان و انقلاب کانتی در فلسفه را بهریشهزنندهتر از انقلابیگری ژاکوبنیستی میداند.
نقد اسطورهی طبیعت حقیقی
نگاه مذهبی به حقیقت در این پیشداوری کهن ریشه داشت که که انسان بایستی به طبیعت حقیقی خود بازگردد تا بتواند به حقیقت دست یابد. اکثر روشنگران نخست به چیزی چون طبیعت حقیقی انسانی اعتقاد داشتند، طبیعتی که غیر جسمانی پنداشته میشد. از این اعتقاد به تدریج انتقاد شد. از نیمهی دوم قرن هجدهم انسانشناسیای شکل گرفت که در صدد ادراک کل طبیعت بشری بود. قلمرو حس و جسم و ماده به تدریج ارج خود را یافتند. روشنگری گام به گام بر دوگانهپنداریِ خود چیره شد.
امتیاز روشنگری
موضوعی که بدان اشاره شد، نمونهی است بیانگر این که روشنگری، درست است که منتقد پیشداوریها بوده، اما خود نیز از یک نقطهی صفر بیپیشداوری آغاز نکرده است. هر چه تاریخی است و در تاریخ است، فاقد نقطهی صفر آغاز است، یعنی با پیشداوری شروع میشود. امتیاز روشنگری در اندیشهی دلیر آن برای ادراک این واقعیت و توانایی نگرش انتقادی به خود است.
|
نظرهای خوانندگان
نوشته خیلی گویا و عالی بود.
-- خسرو احسنی قهرمان ، Jan 1, 2007 در ساعت 08:00 PMیک نکته اینکه فقدان به قول شما نقطه صفر که من هم قبول دارم. اما فقدان معیار همگانی به نظر من مشکل و پرسش بزرگ عصر ماست. یعنی یک زمانی از روی انقلاب فرانسه یا چیزهای دیگر نسخه می بیچیدند. امروز یک عده درد را کتمان می کنند عده دیگر هم در پناه نسبی باوری سرپوش بر دردشناسی می گذارند. و آن را فرومی کاهند به نوعی فرهنگ شناسی خنثی.