رادیو زمانه

تاریخ انتشار مطلب: ۱۱ آذر ۱۳۸۵
اندیشه انتقادی، برنامه ۳۷

مساعدت حق

محمدرضا نیکفر

شنیدن فایل صوتی

ما مدام در حال صحبت با یکدیگریم. حتا در طول خواب نیز دست از سر هم برنمی‌داریم. من خواب می‌بینم که به او این را گفتم و او به من آن را گفت. مضمون صحبتهای ما فقط حقیقت نیست. کم پیش می‌آید که بحث کنیم و در بحث به راستی در جستجوی حقیقت باشیم. بحثها به ندرت پژوهشی هستند و بحثهای دسته‌بندی‌شده به‌عنوانِ پژوهشی نیز به ندرت به دور از خودنمایی و قدرت‌نمایی‌‌اند. با وجود همه‌ی اینها، توصیه‌هایی که در فرهنگهای مختلف درباره‌ی آداب بحث شده فقط اندرزهایی شیرین و یکسر دور از واقعیت نیستند. عزیمتگاهِ حکمتِ نهفته در پسِ آداب بحث این باور است که بحثِ حقیقت‌جویانه ممکن است. چنین بحثی مظهر عقلانیت است و دستاورد آن نیز عقلانیت است. افراد از چنین بحثی نه به صورت پیروز و شکست‌خورده، بلکه همگی به گونه‌ای فهمیده‌تر و آگاهتر بیرون می‌آیند. در تاریخ هیچگاه موردی این چنین ثبت نشده است: خردمندانه بحث کردند، پس از آن خون یکدیگر را ریختند. اما در یاد تاریخ مانده است که افراد بحث کردند و به صلح رسیدند.

اصل اساسی در آداب بحث
انسان با وجود همه‌ی پرخاشجویی و خردستیزی‌اش، تصوری از صلح وخردورزی دارد که با کمک آن می‌تواند وضع موجود را نقد کند. به همین دلیل است که بازخوانی و فراگیریِ آداب بحث، امری پسندیده و خردمندانه است. با ادراک حکمت آن می‌توان رقابت‌جویی‌ها و خودنمایی‌ها و سرکوبگری‌های آشکار و پنهان در بحثهای جاری را بهتر دریافت. اصل اساسی در آداب بحث این است که حقیقت آنی است که مدلل شود؛ آنچه مدلل نیست، بایستی در جریان بحث پس زده شود یا تصمیم درباره‌ی آن به بحثی دیگر واگذاشته شود.

تک‌گویی و هم‌گویی
بحث از دو یا چند تک‌گفتار جدا تشکیل نشده است. بحث خوب هم‌گویی‌ا‌ی است تجزیه‌نشدنی به چند تک‌گویی. خواجه نصیر طوسی زیر تأثیر آیین یونانی بحث در مقالتی از «اساس الاقتباس» که اقتباسی از توپیکای ارسطو زیر عنوان «جدل» است، می‌گوید که مباحثه بررسی موضوعی پیچیده است «به طریق تعاون». این «تعاون» یعنی همکاری دو طرف بحث از آن جایی می‌آید که هر دو در جستجوی حقیقت‌اند و به این خاطر «مساعدت حق» می‌کنند. «مساعدت حق» کردن یعنی کمک کردن به این که حقیقت رخ بنماید.

حق مساوی در اتهام‌زنی
حال گیریم که دو نفر بحث ‌کنند و یکی به دیگری بگوید: تو «مساعدت حق» نمی‌کنی، بحث با تو بی‌فایده است. بعید است که فرد متهم این اتهام را بپذیرد. او در پاسخ تواند گفت که خود تو به دنبال حقیقت نیستی. بر پیشانی هیچ کس نوشته نشده که حقیقت‌جو است یا نیست. بنابر این هر دو طرف به طور کلی و منتزع از انگیزه و آغاز و روند مناظره در اتهام‌زنی حق مساوی دارند. به طور کلی همان قدر که من حق دارم تو را متهم به عدم مساعدت حق در بحث کنم، تو هم حق داری به من ایراد گیری که در جستجوی حقیقت نیستم و شرطهای یک هم‌صحبتی حقیقت‌جویانه را برآورده نمی‌کنم.

پهنه و زبرپهنه‌ی بحث
از کسی که حریف خود را متهم می‌کند که در بحث حق‌جو نیست، می‌توان خواست که دلیل بیاورد. دلیلی که می‌آورد در ردیف دلیلهایی نیست که به موضوع بحث مربوط می‌شوند. این بار نه موضوع بحث بلکه خود بحث و سیر آن مضمون استدلال را می‌سازد. به سخنی دیگر ما پهنه‌ی بحث را ترک می‌کنیم و پا در پهنه‌ی زبرینی می‌گذریم که نگرنده بر پهنه‌ی پیشین است. آن را به همین دلیل زبرپهنه می‌نامیم، یعنی پهنه‌ای که بالای پهنه‌ی دیگر قرار دارد. استدلال استاندارد در زبرپهنه این گونه است: تو چنین کردی، برای پیشبرد بحث خوب اما باید چنان کرد، پس تو خوب بحث نمی‌کنی. به نظر می‌رسد که در مورد کبرای این قیاس، یعنی جمله‌ی کلی "برای پیشبرد بحث خوب باید چنان کرد" توافقی وجود دارد یا فرض می‌شود در صورت وجود عقل و انصاف و تجربه توافقی وجود خواهد داشت.

تناقض خودکامگان
فرض می‌کنیم "الف" به "ب" بگوید بیا بحث کنیم و بدان که شرط بحث عاقلانه این است که تو بایستی هر چه من می‌گویم، تأیید کنی. "ب" در جواب می‌گوید که باشد، اما به شرطی که نخست در باره‌ی همین شرطی که گذاشته‌ای بحث کنیم. "ب" با این واکنش، دعوت به ورود به زبرپهنه می‌کند، یعنی بحث درباره‌ی بحث. "الف" یا می‌پذیرد یا نمی‌پذیرد. اگر نپذیرد، بایستی از اصل بحث چشم پوشد، و به این دلیل محق نیست که خود را در آن بحث به دلیل عدم شرکت "ب" پیروز بداند. اگر بپذیرد، اما در زبرپهنه نیز شرط خودخواهانه‌ی خود را جاری داند، در واقع دچار تناقض شده است: یعنی بحث درباره‌ی چیزی را پذیرفته که ادعا می‌کند بحث‌ناپذیر است. چاره فقط آن است که در زبرپهنه، خودخواهی خود را کنار بگذارد و بپذیرد که "گزاره‌ی حق با من است" نمی‌تواند بر خود ناظر باشد. یعنی او مجاز نیست که بگوید: «من حق دارم که همیشه بگویم حق دارم.» خودکامگان البته برای خود چنین حقی قایل‌اند. این نکته را اما می‌توانیم از این بحث بیاموزیم: آنان که به خود حق می‌دهند که همیشه حق داشته باشند، از خرد به دور‌اند.

Share/Save/Bookmark