اندیشه انتقادی، برنامه ۱۵
فهم و تفاهم
محمدرضا نیکفر
برای شنیدن فابل صوتی «اینجا» را کلیک کنید.
گفتارهايی برای مخاطبان زمانه:
انتقاد فرهنگی ممکن است با این اعتراض مواجه شود که از بیرون به موضوع انتقاد مینگرد و با آن بیگانه است. لازم است این اعتراض و جوانب و انگیزههای مختلف آن را بررسی کنیم. نخست بر این نکته انگشت میگذاریم که نگاه بیرونی، به خودیِ خود، مغرضانه یا تحریفکننده نیست. مثال: در میان جمعی اختلافی بروز میکند. کسی را فرامیخوانند، تا در میانشان داوری کند. تجربهی زندگی میآموزد که داور بهتر است از "بیرون" بیاید. تنها آن هنگام که از بیرونِ ماجرا به ماجرا بنگرد میتواند همهی سویههای آن را در نظر گیرد. طبعا او در این حال بر کلیتِ فشار و شور و هیجان و رنگآمیزیِ ماجرا وقوف ندارد. این اما نه ضعف او، بلکه نقطهی قوت اوست، نقطهی قوت اوست به شرط آن که به زمینههای عینی ماجرا آگاهی داشته باشد، انگیزههای ذهنی نقشآفرینان آن را در نظر گیرد، منصف باشد و به خود نیز انتقادی بنگرد، یعنی مدام بپرسد که آیا همهی اطلاعات لازم را فراهم آورده و آیا داوریاش از بررسی منصفانهی واقعیتها برخاسته یا آن که تمایلات شخصیاش به آن جهت داده.
خصلت بیرونی نگاه علمی
نگاه علمی نیز اساسا نگاه از بیرون است، زیرا غیرشخصی است. پاسخ علمی به یک پرسش با این ادعا همراه است که تابع نظر شخصی پاسخدهنده نیست و هر کس که اصول کار علمی را رعایت کند، میتواند به شرط داشتن تخصص لازم درستی آن را دریابد. نگاه علمی چون بدین معنا عمومی است، تابع یک موقعیت ویژه نیست، موقعیت ویژهای که مثلا نقشآفرینان یک ماجرا اسیر آن اند.
ترجیح نگاه از بیرون
بنابر این دست کم در دو حالت نگاه بیرونی ترجیح دارد بر نگاه کسی که دخیل در ماجراست: در داوری حقوقی و در بررسی علمی. بر این مبنا دست کم در دو حالت میتوانیم این اعتراض را نپذیریم که انتقاد از باوری، رسمی و پدیدهای در یک فرهنگ به دلیل فاصلهای که از موضوع انتقاد میگیرد، فاقد حقانیت است.
امکان فهمی بدون تفاهم
مبنای اعتراضی که به انتقاد از یک پدیدهی فرهنگی میشود و توجیه آن این است که آن انتقاد از بیرون به موضوع خویش مینگرد، میتواند این باشد که شرط انتقاد از یک پدیده فهمیدن آن است و فهم یک پدیدهی فرهنگی چه بسا در گرو تفاهم با آن است. از این سخن میتوان هرآینه عدم امکان انتقاد از یک پدیدهی فرهنگیِ فهمیده شده را نتیجه گرفت، زیرا از فهمیدنی که با تفاهم و همدلی همراه باشد، معمولاً نمیتوان به انتقاد رسید. فهمیدن اما حتما نبایستی با تفاهم همراه باشد. میشود رخدادی را فهمید، آن هم به این صورت که خود را در درون آن و همچون یکی از بازیگران آن تصور کرد، با وجود این نسبت به فرایند و پیامدهای آن هیچ تفاهمی نداشت. ما هنگام خواندن گزارش یک جنگ میتوانیم تصور کنیم که در اتقاق فرماندهی جنگی نشستهایم و داریم برای یک کشتار تودهای تصمیم میگیریم. شرطِ این تصور تفاهم نیست، اما از طریق آن کوشش میکنیم رخدادی را بفهمیم، تا این حد که دریابیم در ذهن آن فرماندهی نظامیای که فرمان کشتار را صادر میکند، چه میگذرد. ما برای فهم تصمیمات گرفته شده در اتاق فرماندهی، حتما لازم نیست تئاتر آن را در ذهن خود بازی کنیم و در این بازی نقشی هم به خود بدهیم. ما آن اتاق را در متن جهان تصور میکنیم و آن را محصور میکنیم با فهمی که از جهان داریم، حتا اگر جهان را در سامانِ مشخصی که دارد، نپسندیم و در آن احساس غربت کنیم.
فهم موقعیت
فهمیدن یک موقعیت انسانی منوط به وجود امکان مشخص بازیافتن خود در آن نیست. در مواردی این امکان برقرار است و ما برقرار بودن آن را شرط درست فهم یک رخداد میدانیم، مثلا در هنگامی که از یک دوست خود میخواهیم خود را به جای ما بگذارد، تا دریابد چرا ما در فلان موقعیت بهمان واکنش را از خود نشان دادهایم. در بسیاری از موارد فقط یک ادراک کلی از موضوع وجود دارد، اما بر پایهی آن نیز میتوان فهمی درست و قضاوتی متین داشت.
جهتمندی فهم
این را نیز باید در نظر داشت که فهم همیشه جهتمند است. ما ممکن است موضوعی را از یک جهت بفهمیم، اما از جهتی دیگر خوب درک نکنیم. مثلا دانشمندی دارد یک سلاح کشنده میسازد. ما چون متخصص کار نیستیم، نمیدانیم او در آزمایشگاهش دقیقا چه میکند، با وجود این به لحاظ اخلاقی فهم و داوری صایبی نسبت به کار او و پیامدهایش داریم. آن دانشمند نظر ما را میشنود و به ما اعتراض میکند که ما نظر غلطی دربارهی او داریم، آن هم به این دلیل که اصولا نمیدانیم او چه میکند؛ ما از صنف او نیستیم و به اصطلاح از بیرون به او مینگریم. آیا اعتراض او درست است؟ نه. ما فقط به اعتبار این که همدست او نیستیم، بیرون از جهان اوییم، اما از بسیاری نظرهای دیگر با او در یک جهان به سر میبریم. او حق ندارد، از بیرون بودنِ ما از دایرهی همدستانش به این نتیجه برسد که ما در دو جهانِ مطلقاً جدا از هم به سر میبریم و بر این پایه انتقاد ما از کار او نارواست.
نسبیت درون و بیرون
ما در یک جهان هستیم، و در یک جهان نیستیم. ما به یکدیگر همهنگام از درون و بیرون مینگریم. بنابر این حق نداریم درونبودگی و بیرونبودگی را مطلق در نظر گیریم. هر فرهنگ انسانیای را که در نظر گیریم، هر چند هم برای ما غریب و عجیب باشد، به طور مطلق خارج از آن نیستیم، در عین حال ما در درون مطلق هیچ فرهنگی پا سفت نکردهایم، آن هم به این دلیل ساده که چنینِ درون مطلقی وجود ندارد. رواست به کسی ایراد بگیریم که روی موضوعی که از آن انتقاد میکند به اندازهی کافی بررسی نکرده، اما روا نیست به او بگوییم حق انتقاد ندارد، چون نیست یا نمیخواهد باشد اندرون موقعیتی، که آن موضوع یکی از نمودها و پدیدههای آن است.
فهم هرمنوتیکی
با توجه به بحثی که شد، به لحاظِ حقانیتِ ممکنِ نگاهی که مستقیماً درگیر یک موقعیت نیست، به دو مورد علمی و حقوقی ، مورد دیگری را با ماهیتی تفسیری میافزاییم که در آن شرط لازم فهمندگی و فهمیدگی داشتن تفاهم نسبت به موضوع فهم نیست. این مورد چون فهمجوییِ تفسیرکننده است، از مقولهی هرمنوتیکی است. هرمنوتیک، دانشِ هنرمندانهی تفسیر، یا به عبارت دیگری بر همین سیاق، هنر دانشورانهی تفسیر است. یک معنای هرمنوتیکی، بهعنوان صفت، تفسیرآمیز بودن است. فهم فرهنگی، فهم هرمنوتیکی است.
|
نظرهای خوانندگان
سلام
-- اقبال ، Oct 1, 2006 در ساعت 08:22 PMیه پیشنهاد دارم و اون اینکه در کنار نسخه ی صوتی این نوشتار نسخه ی PDF اون رو هم بذارید تا برای مطالعه و آرشیو مناسب تر باشد.
ممنون
لطفا فایلهای صوتی آخر را چک کنید. اکثر آنها اشکال دارند. یا تق تق میکنند یا این که صدا تند و کند می گردد. من با دو کامپیوتر مختلف امتحان کردم. به هر حال ممنونم از این برنامه عالی. به آقای دکتر نیکفر سلام می رسانم
-- احمد ، Oct 2, 2006 در ساعت 08:22 PMfile'e soti kar nemikonad.
----------------
-- بدون نام ، Oct 5, 2006 در ساعت 08:22 PMبررسی شد و مشکلی نيست دوباره تلاش کنيد- زمانه
من می فهمم که تفاهم همیشه دو طرف دارد مثل نیوتن که اگر بپرسی کدام عمل است کدام عکس العمل جواب می دهد این جاذبه مربوط به هردوست و فهم در موضوعات انسانی همیشه تفاهم است نه فهم ولی تفاهم همانطور که گفتی توافق نیست بلکه نگاه همدلانه است و این دل کلمه رسایی نیست بلکه دیدن با چشم اوست و این دیدن نباید موازی شود وگرنه چشم بیرونی نیست. و نگاه بیرون یکی از ضرورت های بنیادیست وگرنه می شود پارادوکس دروغگو که آتنی بود و گفت همه آتنی ها دروغ می گویند پس فرهنگ را هم اگر از بیرون هم نگاه نکنی این کل منسجم دروغ خودش را بر خودش نمی بیند. اما من بن بست ها را در این می بینم که چیزی مثل دستگاه هاضمه فرهنگی هست که گفتمان بیرون از خود را قبل از ورود ترجمه و دستکاری می کند و من این را مانع تر می بینم برای ورود یک معنی از بیرون تولید شده و باقی ماندن در خود و در خود و در خود .
-- خسرو احسنی قهرمان ، Oct 23, 2006 در ساعت 08:22 PMمتأسفانه نمی توانم از برنامه 1 تا 15 را داون لود کنم و ذخیره کنم. آیا اساساً قرار بوده اینگونه باشد؟ اگر نه، لطفاً امکان داون لود کردن این برنامه ها را نیز فراهم بفرمائید تا امکان استفاده بیشتر از این برنامه های عالی فراهم شود.
-- شکیب ، Dec 31, 2006 در ساعت 08:22 PM