رادیو زمانه > خارج از سیاست > زندان و مجازات > جان ارژنگ داودی در خطر است | ||
جان ارژنگ داودی در خطر استپانتهآ بهرامیارژنگ داودی، از فعالان حقوق مدنی است که اکنون، با بیش از دوماه اعتصاب غذای تر در زندان رجاییشهر در وضعیت بحرانی قرار دارد.
این نویسنده و شاعر حدود هفت سال است که در زندانهای ایران بهسر می برد. وی در سال ۱۳۸۲با یورش ماموران وزارت اطلاعات دستگیر میشود. پس از ده روز شکنجهی شدید، زمانی که می خواستند او را با وضعیت وخیم جسمی، به بند ۲- الف تحویل دهند، ماموران زندان از ترس مرگ او، به مدت شش ساعت از پذیرفتنش در اوین خودداری کردند. در سال ۱۳۸۴ به زندان گوهردشت کرج منتقل و سپس در شهریور ماه همین سال به زندان بندرعباس تبعید شد و به مدت یکماه در زندان وزارت اطلاعات ماند. بعد به زندان مرکزی بندرعباس منتقل شد. پس از مدتی به دلیل وضعیت بد جسمیاش به وی مرخصی استعلاجی داده شد، اما چندی نگذشت که دوباره در حالی که تحت درمان بود، در اردیبهشتماه سال ۱۳۸۶دستگیر شد. ارژنگ داودی، سال گذشته نیز در اعتراض به شرایط غیر انسانیای که علیه او روا شده بود برای مدت طولانی دست به اعتصاب غذا زد. با نازنین داودی همسر وی که به تازگی با او ملاقات داشته است، گفتوگویی انجام دادهام و از وی در مورد دستگیری دوبارهی این نویسنده پرسیدهام. وی میگوید: سال ۱۳۸۵ ایشان در مرخصی بودند و پروندهی جدیدی دوباره برایشان بازشد. پس از دستگیری مجدد، سه سال است که به طور مدام در زندان هستند. در مجموع هفت سال است که به طورمتناوب در زندان هستند. اتهامهای همسر شما چیست؟ سال ۱۳۸۲ اتهامهای او اقدام علیه امنیت ملی و نوشتن مانیفست سکولار، تشکیل جنبش آزاد ایرانیان، توهین به مقدسات و توهین به رهبری بوده است. تقریباً همان چیزهایی که برای همه در نظر میگیرند. شما این اواخر با ارژنگ ملاقات داشتید. وضعیت جسمیاش چگونه است؟ من پنجشنبهی پیش به ملاقات او رفتم. از نظر وضع جسمی خیلی نامناسب بود. به شدت لاغر شده بودند. ایشان را با صندلی چرخدار آورده بودند. فشار خونش پایین بود و دست و پایش یخ بود. به سختی صحبت میکردند. با اینکه وضع روحیشان خوب بود و به شدت روی خواستههاشان تاکید میکنند ولی از نظر جسمی در وضع بحرانی قرار دارند. چه بیش از ۶۵ روز است که در اعتصاب غذا هستند. علت اعتصاب غذای همسرتان چیست؟ آنقدر مشکل درست کردهاند که نمیدانم کدام را بگویم. کمترین حقوق زندانی که حق تلفن است از ایشان گرفتهاند. بیش از سه ماه است که حق تلفن زدن به خانواده را ندارند. این یکی از دلایل اعتصاب غذاست. مجتمع پرتو حکمت یک کانون فرهنگی بوده که گویا او در آن فعالیت داشته است. جریان توقیف و پلمب مجتمع و منزل شما چه بوده است؟ روی پرونده برای تحقیقات و بازرسی بیشتر تمام مدارک ملک را گرفتهاند و خانه و مجتمع را پلمب کردند که ما حق ورود به آن را نداشتیم. حتی بخشی از ملک را کندند. پس از اصرار فراوان ما و با مراجعه به مراجع مختلف قضایی و دادگاهها بعد از حدود سه سال فروردین سال ۱۳۸۹ روی نامهای میخواستند خانه را تحویل دهند. وقتی مراجعه کردیم متوجه شدیم که ملک را فروختهاند!
چطور ممکن است بدون اطلاع به شما ملکتان را بفروشند؟ این سئوالی است که برای ما نیز مطرح است که چقدر این عمل غیر انسانی است. البته این در راستای فعالیتهای آقای حداد، معاونت امنیت سابق بوده است که به آقای داودی، همسرم گفته بود که نابودت میکنم. واقعاً ما را از هست و نیست ساقط کردند. هدف همین بود که هرچه داشتیم بگیرند. به مراجع قضایی نوشتیم مگر میشود شما در مدارک و ملکی که به امانت برای تحقیق گرفته بودید خیانت بکنید و بعد از سه سال که مراجعه کردیم خانه فروخته شده باشد؟ حال شما امکان شکایت به مراجع بالاتر قضایی را دارید؟ ما به عالیترین مرجع به دادگستری و دادستانی مراجعه کردیم. فکر کنم آقایان وظیفهی خود نمیدانند که به ما جواب دهند. یکی از خواستههای همسرتان، ارژنگ داودی نیز برگرداندن این خانه به شماست؟ بله، یکی از موارد همین است. ایشان در جلسهی دادگاه، شمارهی ۱۵ گفتهاند، ما با همین لباسهای تنمان از خانه خارج شدیم. از این زندگی چندساله همین لباسهای تنمان بوده، ما هیچ چیز دیگری نداریم. چه خواستهای از مسئولان دارید؟ خواستههای ما مشخص است. خود آقایان میگویند میتوانید به قانون مراجعه کنید. ما الان چندسال است که به قانون مراجعه میکنیم و پاسخی نگرفتیم که هیچ، بلکه محدودیتهای بیشتری برایمان اعمال کردند. آقای داودی از رییس زندان شکایت کردند و اولین پاسخ برای رسیدگی قطع ملاقات بود. یکماه و نیم بود که ملاقات نداشتیم. واقعاً ما میتوانیم خواستهای داشته باشیم؟ جمهوری اسلامی فعلاً کاری را برای ما پیش نبرده است. متاسفانه روی پروندهی جدید در شعبهی ۱۵ دادگاه انقلاب نیز کاری نشده است. بعد از سه سال گفتند ما صلاحیت رسیدگی به پرونده را نداشتیم و باید پرونده به بندرعباس برود. به همین واضحی که برایتان میگویم. یعنی ما سهسال علاف بودیم. یعنی همان مشکلات دوباره باید از صفر شروع شود. حال آن مرجع بندرعباس صلاحیت داشته باشد و بخواهد رسیدگی کند یا نه، نمیدانم. تنها چیزی که ارزش ندارد وقت و عمر انسان است که باید اینگونه سپری شود. علت اینکه پروندهی باید در بندرعباس رسیدگی شود چیست؟ محکومیت روی پروندهی اول تبعید به بندرعباس بود. ایشان از بندرعباس به مرخصی آمدند. وقتی به من گفتند، متوجه منظورشان نشدم، برای ما هم در هالهای از ابهام است. درصورتی که هم دستگیری و هم دادگاه در تهران بوده است. ما از این معادلات چیزی سر در نمیآوریم. ایشان به چندسال زندان محکوم شدهاند؟ روی پروندهی اول در ظاهر به ده سال محکوم شدهاند. روی پروندهی دوم هنوز دادگاهی نشدهاند. گفتهاند باید در بندرعباس به آن رسیدگی شود. آیا شما به حکم دادگاه اول اعتراض نکردید؟ خیلی تلاش کردیم و با یک مصیبتی پرونده را به دیوان عالی کشور فرستادیم. گفتند شما باید همان ۲۰ روز اول اعتراض میکردید. قدری راجع به مجتمع توضیح دهید؟ ارژنگ، مدیر مجتمع پرتو حکمت بودند. نویسنده و شاعر هم هستند. دو مطلب در مورد نظام وکیل جمهوری و ملی شدن درآمدها با زحمت بسیار فراوان نوشتند. نظام وکیل جمهوری بر این موضوع تاکید دارد که ما میخواهیم مقام اول مملکت انتخابی باشد. این مطلب به صورت مقاله منتشر شده است. در ملاقاتی که با همسرتان داشتید آیا به شما گفت که تا کجا میخواهد این اعتصاب غذا را ادامه دهد؟ گفتند تا زمانی که به شرایطش رسیدگی نکنند کوتاه نمیآیند. چون دفعهی قبل، دوسال اعتصاب غذا کردند و قولهایی دادند که اجرا نکردند. بنایراین تا نشانهای از رسیدگی نبینند ادامه میدهند. بههر حال او بیش از ۶۰ روز است که در اعتصاب غذا بهسر میبرد و بنابراین جانش نیز در خطر است؟ بله؛ به شدت. در وضع خیلی بحرانی هستند. من هفتهی پیش ایشان را دیدم. از آنهایی که مسئول هستند، اما سکوت و پشت به موضوع کردهاند و ادعای اسلام، قانون و عدالت میکنند، میخواهم توجه کنند که جان انسانی در زندان، در خطر است. |