رادیو زمانه > خارج از سیاست > حقوق بشر در ایران > روز سوم و پایان اعتصاب | ||
روز سوم و پایان اعتصابپیمانبرنامهی روز سوم و پایانی اعتصاب با پخش موسیقی و اجرای برنامههای هنری آغاز گشت. سپس اکبر گنجی پشت تریبون قرار گرفت تا نکاتی را یاداوری کند. گنجی در واکنش به انتقاداتی که بعضی از گروههای اپوزیسیون بر اعتصاب غذا وارد کرده بودند، گفت: «پس از چندین دهه مبارزه، طیفهای بسیاری بر اصولی چون دمکراسی و حقوق بشر توافق کردهاند» و ادامه داد: «همه برای عبور از خودکامگی به دموکراسی مبارزه میکنيم و يکی از مشخصههای حکومتهای ديکتاتوری اين است که حق ویژهای برای قشری قائل میشوند.» اين روزنامهنگار و مبارز سیاسی در ادامه گفت: «جمهوری اسلامی از ابتدا برای روحانيت حق ويژه قايل شد و ديگرانی هم حق ويژه برای يک خاندان قايل هستند. در حالی که دموکراسی نظامی است که همه با هم برابرند. دموکراسی مسابقهای است که نتايج آن مشخص نيست. حالا جالب است که برخی گروهها از همين حالا به يک خاندان، حق ويژه میدهند که تا آخر و به شکل ميراثی حکومت کنند. همانگونه که جمهوری اسلامی به روحانيت اين حق را داده است.»
گنجی افزود: «ما برای چه اینجا جمع شدهایم؟ برای اعتراض به همین رژیم سرکوبگر، این رژیمی که دزد است و دروغ میگوید. و حالا که مردم در اروپا و آمریکا و کانادا و دنیا از مردم ایران حمایت میکنند و خواستار آزادی زندانیان سیاسی میشوند، یک گروه به جای اینکه بیایند بگویند در این وضعیت ما با شما همراه هستیم، همه جا فقط و فقط به دنبال این هستند که این دستاورد را بدزدند و بگویند این دستاورد از آن ماست.خب، این هم دزدیست. دمکراسی یعنی رژیم پلورالیستی، رژیم تکثرگرا. در نظام دمکراسی همه آزادند تجمع خودشان را داشته باشند. ما هیچ تجمعی را نه تنها به هم نمیزنیم، بلکه از هر نوع تجمعی هم دفاع میکنیم. هر گروهی، هر فکری آزاد است که تبلیغ کند و تجمع خودش را داشته باشد و ما از این خواسته دفاع میکنیم. اما یکی دو گروه هستند که هر کسی تجمعی میگذارد آن را به هم میزنند. این مطلقاً با دمکراسی سازگار نیست. دوستانی که این بیانیه را امضا کردند و از همه دعوت کردند که در این تجمع شرکت کنند، از روز اول گفتند ما هیچ پرچمی را بالا نمیبریم. شما میبینید که هیچ پرچمی اینجا نیست. این برنامه یک برنامهی حقوق بشریست و می خواهد سرکوبهای جمهوری اسلامی را محکوم کند و جالب است که هر جا گروهی برنامهای میگذارد که با جمهوری اسلامی مبارزه کند برخی گروهها به جای اینکه بگویند ما هم میخواهیم با جمهوری اسلامی مبارزه کنیم، با آن گروهی مبارزه میکنند که علیه جمهوری اسلامی مبارزه میکند. میگویند ما آمدهایم اینجا برای تثبیت جمهوری اسلامی. واقعا این ادعا شرمآور است و خندهآور، چون وقتی میبینم دوستانی اینجا هستند که در دههی شصت در زندانهای جمهوری اسلامی بودند و شکنجه شدند و بعضی از این دوستان چپ و مارکسیست هستند، جمهوری اسلامی که هزاران نفر از این چپها را نابود و سرکوب کرده بعد ما بیاییم بگوییم اینها برای تقویت جمهوری اسلامی هستند، اسم این دمکراسیست؟ اسم این آزادیست؟»
وی در انتقاد از طرفداران حملهی نظامی آمریکا به ایران گفت: «یک عده نشستند اینجا و به دولت آمریکا میگویند ایران را بمباران کنید و حکومت را تحویل ما بدهید. این که اسمش مبارزه نیست، اگر کسی میخواهد مبارزه کند و رژیم را تغییر بدهد، باید برود تهران و بجنگد. به این میگویند مبارزه و ما هم از آن پشتیبانی میکنیم ولی این که در واشنگتن و لسآنجلس بنشینید و خواهش و تمنا کنید از دولت آمریکا که ایران را بمباران کند، کجای این کار مبارزه است؟ این دشمنی با ایران است. دشمنی با مردم ایران است.» پس از سخنان اکبر گنجی حسین کمالی استاد ادبیات دانشگاه کلمبیا سخن گفت، وی با اشاره به اينکه «حکومت در حال سرکوب و فريب عده بزرگی از مردم است» خواهان تداوم اعتراض به سرکوبها و حفظ و تشکيل گروهها و سازماندهی نيروها شد. آقای کمالی با ذکر اين نکته که ايرانیها در «انشعاب و انحلال» متبحرند گفت: «آنچه مهم است استمرار اين حرکت است.» فاطمه حقیقت جو، نمایندهی مستعفی مجلس ششم سخنران بعدی بود. وی در قسمتی از سخنانش گفت: «رهبر فکر میکند اگر بگويد فلانی رئيس جمهور است همه چيز تمام میشود. رهبری که خودش رهبر کودتا است معلوم است که فصلالخطاب نيست. سخن و موضع رهبری زمانی میتواند فصلالخطاب تلقی شود که رهبر در جايگاه بیطرفی و در جهت آرای مردم باشد نه اينکه بر ضد مردم خودش عمل کند.» حقيقت جو با تأکيد بر اينکه «استراتژی آنها النصر و بالرعب است» خاطر نشان کرد: «فکر میکردند کودتا میکنند و عدهای را بازداشت میکنند و میکشند و همه چيز تمام میشود اما ديديم نشد.» وی ادامه داد:«از ده دوازده سال پيش حرف يک عده نظامی افراطی اين بود که اگر۲٠٠ نفر را بازداشت کنيم اصلاحات ريشه کن میشود و اکنون هم همين کار را انجام دادند.» اين نمايندهی سابق در پایان سخنان خود گفت: «نهال آزادی با خون شهدا آبیاری شده و مردم ایران تا سقوط استبداد در ایران به مبارزه ادامه خواهند داد.» در ادامه طاهر احمد زاده ،مبارز دیرپا و از فعالان سیاسی ملی - مذهبی که دو فرزند او پیش از انقلاب اعدام شدهاند و یک فرزندش پس از انقلاب اعدام شد، پشت تریبون قرار گرفت و با خواندن آیاتی از قرآن و اشعاری از شاعران حمایت خود را از جنبش مردم ایران اعلام کرد.
آرش نراقی، استاد فلسفه و اخلاق، سخنران بعدی بود که به نقد فلسفهی سیاسی «دیکتاتوری مسلح» که بر مبنای تقدم معیشت و امنیت بر حق آزادی است پرداخت. دیدگاهی که معتقد است برای تأمین امنیت و معیشت مردم میتوان آزادی آنها را قربانی کرد و به باور نراقی رهبری جمهوری اسلامی به چنین دیدی معتقد است. نراقی مطرح کرد این دیدگاه با ظرافت از تقدم امنیت بر آزادی سخن میگوید و نه تقدم حق امنیت و حق آزادی. در این دیدگاهِ حقگریز مردم طفیلی لطف حاکمان خواهند شد، «ولی وقتی حرف از حق امنیت و حق معیشت شود، معنیاش این است که من گردنفرازانه حقوق خود را مطالبه میکنم و حکومت مأمور من است و موظف است در خدمت من قرار گیرد. این روحیهی مردمسالارانه است که مدافع حق امنیت و حق معیشت است. در چنین شرایطی به محض اینکه بهرهمندی از معیشت و امنیت به عنوان حق شناخته شود نیاز به تضمین دارد و برای تضمینِ حق، هیچ مکانیزمی وجود ندارد مگر آنکه صاحبان حق بتوانند به نحو مؤثر در تأمین سرنوشت خود شرکت بورزند. به همین دلیل است که تأمین حق ممکن نیست مگر آنکه پیشتر حق مشارکت مؤثر شهروندان تضمین شده باشد.» نراقی افزود: «مردم ایران دیگر با شعار سیبزمینی فریب نمیخورند بلکه حاکمیت ر را موظف و مکلف میدانند که حقشان را تضمین کند، شعار مردم ایران امروز «رأی مرا پس بده» است، چرا که حکومت این حق مردم را نقض کرده است. حق مشارکت مؤثر شهروندان از جمله حقوق بنیادین مردم است و حکومتی که حقوق بنیادین شهروندان خود را به صورت سیستماتیک نقض کند بیکفایت است و یکی از پایههای مشروعیت خود را نقض کرده است و به محض آنکه حکومتی مشروعیت داخلی خود را از دست بدهد مشروعیت بینالمللی خود را نیز از دست میدهد.» در پایان نراقی از وجدانهای بیدار جامعهی جهانی خواست تا دولت کنونی را بواسطهی نقض گسترده و سیستماتیک یکی از بنیانیترین اصول حقوق بشر به رسمیت نشناسد چرا که حکومتی که در درون مرزها مشروع نیست اخلاقاً و قانوناً مشروعیت بینالمللی نخواهد داشت. آرش نراقی سخنان خود را با نقل داستانی به نام «مسجد مهمانکش» از مثنوی مولوی به پایان رساند. موضوع این داستان مسجدی طلسم شده است که مهمانان خود را میکشد. غریبی به این مسجد می رود و نیمههای شب صدای مهیبی میشنود، اما نمیترسد، بلکه بلند میشود و نعره میزند و به محض آنکه او دلیری میکند، طلسم مسجد شکسته میشود و بر او جواهر میریزد. نراقی گفت: «امروز جسارت جوانان ما افسون این مسجد مهمانکش را باطل کرده است و ما هم بازتابندهی صدای دلیرانهی فرزندان ایرانزمین در این گوشهی جهان هستیم.» سخنران بعدی نیره توحیدی، استاد مطالعات زنان و جنسیت دانشگاه نورثریج، بود که سخنان خود را دربارهی نقش زنان در تحولات اخیر به زبان انگلیسی ایراد کرد. دکتر توحیدی گفت پس از سی سال هزاران هزار زن به خیابانها آمدند. آنها دوشادوش مردان و برای حقوق خود مبارزه میکنند بدون اینکه از مردان جدا باشند، یا پشت سر آنان قرار بگیرند و گاه حتی نیز نقش رهبری دارند. حضور پررنگ زنان در عرصههای مختلف منحصر به يک طبقهی اجتماعی يا يک تفکر نبوده و نيست و از تمامی اقلیتهای قومی و مذهبی در آن حضور دارند.» نیره توحیدی با انتقاد شدید از بعضی فعالان دانشگاهی و سیاسیِ گفتمان چپ از جمله جمز پتراس که جنبش ایران را طبقاتی و نشأت گرفته از سیاست خارجی دولت احمدی نژاد میدانند، تحلیل آنها را مبتنی بر دیدی اورینتالیستی خواند که معتقد است مردم ایران صلاحیت وظرفیت خیزش برای احقاق حق خود را ندارند و تنها مشکلات اقتصادی آنها را به تحرک وامیدارد و معترضان تنها عدهای از مردم طبقات مرفه غربگرا شمال شهر تهران هستند. نیره توحیدی تصریح کرد هر چند نارسائیهای سیاست خارجی و مشکلات اقتصادی در این جنبش نقش بازی میکنند، ولی دلایل اصلی جنبش مردم ایران نادیده گرفته شدن حقوق مدنی، نقض حقوق بشر و شرافت انسانی توسط دولت احمدینژاد است. احمدینژاد با طرح امنیت اجتماعی، قانون حمایت از خانواده، اجرای مجدد حکم غیرایرانی سنگسار، تعطيل کردن روزنامههای مستقل، بستن ان جی او هايی چون کانون مدافعان حقوق بشر و... جوانان و مردم ایران را مورد تمسخر و تحقیر قرار داده است. نیره توحیدی جنبش سبز ایران را حاوی خصائل زنانه (feminine) دانست در مقابل دولت مردانهی (masculine) احمدینژاد که هارمونی این دو وجه را در اجتماع از بین برده بود و در تأئید این فرضیه به رنگ سبز، مسالمت آمیز بودن، شعارها و وجه شاعرانهی جنبش اشاره کرد. این استاد دانشگاه و فعال اجتماعی در پایان ضمن درخواست آزادی برای همهی زندانیان سیاسی از فعالان جنبش حقوق زنان که در زندان به سر می برند یاد کرد از جمله شادی صدر، شیوا نظر آهاری، ژیلا بنی یعقوب، کاوه مظفری و.. و همچنین از وکلائی که در زندان هستند و همیشه از پشتیبانان جنبش زنان ایران بودهاند چون محمد علی دادخواه و عبدالفتاح سلطانی. پس از سخنان نیره توحیدی، جلسه برای یک استراحت دو ساعته تعطیل شد. که طبق معمول روزهای پیشین در این دو ساعت حلقههای بحث و گفتگو شکل گرفت. پس از به اتمام رسیدن وقت استراحت،عبدی کلانتری، پژوهشگر،روزنامهنگار و سردبیر سایت اینترنتی نیلگون، سخنران بعدی مراسم بود که در سخنانی با عنوان «جنبشی برای تأسیس جمهوری؟» گفت: «اگر ما امروز با مادر داغدار سهراب اعرابی و خانوادهی ندا آقا سلطان و بازماندگان دهها قربانی ديگر در سرکوبهای اخير همدردی میکنيم، آيا نبايد از صحنههای مشابه سالهای گذشته هم يادی بکنيم؟ مجسم کنيد، پرستو فروهر را تک و تنها در سردخانهی پزشکی قانونی ــ چون اجازه نمیدادند کسی همراه او باشد ــ که تک و تنها بايد به جنازهی قصابی شده و آش و لاش مادرش و پدرش نگاه کند برای تأييد هويت قربانيان! مجسم کنيد خانم شيرين عبادی را که برای مطالعهی پروندهی قتل فروهرها، او را نشاندهاند در يک اتقاق دربسته و او در ميان انبوه مدارک، فهرستی را پيدا میکند که در آن، اسامی کسانی که قراربوده در آن قتلهای زنجيرهای ذبح بشوند آمده، و بعد چشم خانم عبادی میافتد به اسم خودش در آن فهرست! فرياد خاموش اين زن شجاع در آن اتاق دربسته به گوش کدام رئيس جمهور رسيد؟ که وقتی اعترافات قاتلان فروهرها را جلويش میگذارند، میخواند که با هرضربهی چاقو که به قلب خانم فروهر فرو میکردند، فرياد میزدند «يا زهرا، يا زهرا!» اين فتواهای فقاهتی و ولايتی را چه کسانی و با چه باورهايی صادر کرده بودند؟»
عبدی کلانتری در ادامهی سخنانش گفت: «به همان اندازه که جنبش به بلوغ بيشتر میرسد و خواستههايش مشخصتر میشود، بايد کمتر به زد و بندهای بالايیها و سازشهای پشت پردهی «خودیها» اتکاء داشته باشد.» او در دفاع از جمهوریتِ کامل سخنان خود را چنین پایان داد: «نظريهی ولايت يکی از ارتجاعیترين و عقبماندهترين آموزههای سياسی است که حتا در همان زمان مشروطيت هم ارتجاعی بود چه رسد به قرن بيست و يکم. ما مردم ايران سفيه و عقب مانده نيستيم که به ولايت احتياج داشته باشيم. ما شهرونديم، جمهوری حق ما است.» کاظم علمداری ديگر سخنران اين مراسم بود که در سخنان خود به بررسی «جنبش سبز» ايران پرداخت و يادآور شد که «مقاومت مردم کليد پيشبرد حرکت است و بايد ادامه پيدا کند.» اين استاد دانشگاه همچنين گفت:«آنچه اتفاق افتاده برگشتناپذير است و هيچ ديکتاتوری در تاريخ نتوانسته است پيشبينی کند که چه زمانی سقوط خواهد کرد.»
او کودتا را آغاز شکافهای بیشتر میان اصولگرایان دانست. کاظم علمداری با ستایش از نسل جوان گفت: «من پس از سی سال مبارزهی سیاسی با افتخار به این جنبش سبز پیوستهام و شور جوانان به انرژی ما افزوده است.» محد برقعی سخنران بعدی مراسم بود. اشاره کرد که در این سی سال «اینها فقط رأیهای ما رو ندزدیدند، بلکه ارزشهای ما را هم دزدیدند. ارزشهایی که متعلق به گروه دیگری بوده، یعنی عدالت اجتماعی، آزادی، استقلال و عدم وابستگی را مال خود کردند.» دکتر برقعی افزود: «یکی از زیباترین مناظر را من دیروز اینجا دیدم. وقتی که باران میآمد و هوا سرد هم بود، ٤٠، ٥٠ جوان زیر باران اکثراً هم خیس شده بودند، داشتند شعارهای عدالتخواهانهشان را میدادند و سرود میخواندند که همه دم از استقلال و آزادی و سازندگی جامعه میزد. یکی به من گفت ببین این سرودهایی که بچهها میخوانند، قبلا مال چریکهای فدایی بوده انگار یک آشتی بین اینها برقرار شده، گفتم مشکل این است که این بیست، سی سال چنان ذهنها را به هم ریختهاند که همه فکر میکنند که این تنگنظری و یک بعدی بودن ویژگی جامعه است، در حالی که شما صبح دیدید که طاهر آقا (احمدزاده) جز قرآن چیزی نمیخواند، تمام عمرش در فضای مذهبی بوده و با شریعتی و نزدیکترین یار آقای طالقانی. ایشان دو تا از بچه هاش تئوریسینهای چریک های فدایی خلق بودند(مسعود و مجید) که زمان شاه اعدام شدند و پسر دیگرش هم چپ بود که در این رژیم اعدام شد و دخترش هم که فراری است چپ است. طاهرآقا اینطور نیست که چپ را تحمل کند، بلکه معتقد است که اینها مسلمان واقعی هستند و وقتی من این خصلت او را تقدیر میکنم میگوید، این را من نمیگویم، قرآن به من این را میگوید. این فرهنگ ما بوده که از ما دزدیدهاند.» عبدالعلی رضايی جامعهشناس که از تورنتو به جمع اعتصابکنندگان پیوسته بود، در ادامهی این مراسم سخنان خود را بيان کرد. وی با اشاره به مساله «پرچم» در اعترضات مختلف ايرانيان گفت: «پرچم هر کشوری با رفراندوم تصويب می شود. هيچ کسی نمی تواند پرچم يا نمادی را تحميل کند. ما باید دنبالهروی جنبش داخل ایران باشیم. مرکز جنبش دمکراسیخواهی در ایران است.» آقای رضايی در بررسی تحولات اخير در ايران، درکنار هم قرار گرفتن سه نسل را از مشخصههای بارز حرکت جنبش سبز دانست و گفت:«بايد کاری کنيم اين سه نسل همچنان با هم مرتبط بمانند.» علی اکبر موسوی خوئينی، نماينده سابق مجلس سخنران ديگر سومين روز اعتصاب و تحصن بود. وی در سخنان خود گفت:«آنهايی که در اين مدت استراحت و خواب و آرامش مردم را گرفتهاند و اين خونها را ريختهاند، بايد بدانند که نمیگذاريم خواب راحت داشته باشند. اجازه نخواهيم داد فردی که با زور و تقلب و تحقير مردم سرکار آمده است آرامش داشته باشد. هرجا قدم بگذارد مردم سبزپوش نخواهند گذاشت کاری از پيش ببرد.» او همگان را از هم اکنون دعوت کرد تا اگر احمدی نژاد در ماه سپتامبر به سازمان ملل آمد، در مقابل ساختمان سازمان ملل تجمع کنند. در روز سوم اعتصاب، «خوزه کازانوا» از جامعهشناسان برجسته معاصر دنيا نيز از شخصيتهايی بود که به جمع متحصنين آمد و در سخنانی کوتاه حمايت خود را از خواستههای معترضان اعلام کرد و با امضا کردن طومار و پوشیدن لباس سبز حمایت خود را از جنبش مردم ایران اعلام کرد. خانم «جوئن لندی» از فعالان چپ آمريکا نيز به عنوان نماينده «کمپين صلح و دموکراسی» در تجمع حاضر شد و از معترضان اعلام حمايت کرد. «نل هيکس» حقوقدانان امريکايی نيز به نمايندگی از طرف سازمان «حقوق بشر اول» در سخنان کوتاهی از خواستههای متحصنين حمايت کرد. از دیگر سخنرانان الهه شریفپور- هیکس، از فعالان باسابقهی حقوق بشر بود که در حالی که میگریست از همبستگی ایجاد شده و انرژی جوانان تقدیر کرد. مراسم با تقدیر اکبر گنجی از جوانانی که در این چند روزه تدارکات مراسم را بر عهده داشتند ادامه یافت، گنجی هنگامی که در میان صحبتهایش به تاریخ سی سالهی قتل و زندان و جنایت در ایران اشاره میکرد، بغض راه صدایش را بست و حمید دباشی ادامهی مراسم تقدیر از داوطلبان را بر عهده گرفت. بعدتر گنجی در چرائی بغض خود آن را اشک شوق خواند و در مصاحبهای با روزآنلاین گفت: «همهی ما کار می کنیم تا به رغم همهی اختلافات زیر یک پرچم واحد گرد بیاییم. این اشک شوق بود که این همه نیروهای متفاوت میآیند و دعواهای گذشته را که مشخصه نسل ما بود، ادامه نمیدهند. آنها میخواهند برای مردم ایران کار کنند. برای دموکراسی و آزادی. وقتی شما این را می بینید هیجان زده می شوید.» سپس دو نقاشی بزرگ که توسط سهیل توکلی در این سه روز ملهم از تظاهرات و دلاوریهای مردم ایران کشیده شده بود به مزایده گذاشته شد. و کسانی که سه روز اعتصاب غذا کرده بودند با قرار گرفتن پشت تریبون عکس یادگاری انداختند، در آخر و پیش از شکستن سه روز اعتصاب غذا با آش و شله زردی که تهیه دیده شده بود اکبر گنجی با تشکر از همهی کسانی که از راههای دور و نزدیک در این اعتصاب غذا شرکت کرده بودند، امضاکنندگان بیانیهی اولیه را فراخواند تا با تشکر از شرکتکنندگان با هم عکسی به یادگار بگیرند. این حرکت سه روزه که تلاشی بود برای رساندن صدای خواستههای مردم ایران به گوش جهانیان و جلب توجه افکار عمومی به نقض حقوق بشر در ایران روز جمعه پایان یافت. حرکتی که میتوان آن را نقطه عطفی در حرکتهای آزادیخواهانهی مردم ایران دانست و رنگین کمانی از صاحبان فکر و عقیده را یک جا و هم صدا برای هدفی مشترک و حول محور دمکراسی و حقوق بشر برای ایران گرد هم آورد. بخش پیشین • سه روز اعتصاب غذا در مقابل سازمان ملل • «شکوه آزادی» مقابل ساختمان مرکزی سازمان ملل |