رادیو زمانه

تاریخ انتشار مطلب: ۲۵ تیر ۱۳۸۸

« یک تیر به قلبش، تیر دیگر به سرش»

شیرین فامیلی


امروز یکشنبه بیست و یکم تیر ماه جنازه سهراب اعرابی جوان نوزده ساله‌ای که در جریان اعتراض‌های اخیر کشته شده‌است، به خانواده او تحویل داده شد. سهراب اعرابی در سال آخر دبیرستان تحصیل می‌کرد و به گفته خانواده اش برای اولین بار بود که در انتخابات شرکت می‌کرد. درباره نحوه کشته شدن او گزارش‌های مختلفی از روز گذشته تا کنون منتشر شده‌است. اما فرحناز محمدی عمه سهراب اعرابی در آلمان به رادیو زمانه می‌گوید سهراب در روز بیست و پنج خرداد ماه به ضرب گلوله کشته شده‌است.

اینقدر جوان ماه و آرامی بود. اولین باری بود که او رای داده بود. فقط همین را می‌دانم که می‌خواست از رای خودش دفاع کند. سهراب نه سیاسی بود و نه وابستگی گروهی داشت. فقط یک رای داده بود که بگوید من هم هستم. سهراب از بیست و پنج خرداد در تظاهرات ناپدید می‌شود. هر روز مادرش و بقیه بچه‌ها به اوین و دادگاه انقلاب مراجعه می‌کردند. ولی هر بار آنها را به گونه‌ای رد می‌کردند. صبح می‌رفتند دادگاه انقلاب و عصری هم به اوین می‌رفتند.

آیا در طول مدتی که خانواده مراجعه می‌کردند هیچ جواب مشخصی که فرزندشان اینجا هست یا نیست داده بودند؟

چرا. چندین بار گفته بودند که همین جاست. مثلا عکسش را به کسانی که آزاد می‌شدند نشان می‌دادند و آنها هم می‌گفتند اینجاست. ولی من خودم فکر میکنم چون عکسش بدون ریش بوده و سهراب وقتی دستگیر شده بوده با ریش بوده و بچه‌های هجده نوزده ساله خیلی شبیه به هم هستند احتمالا به دلیل تشابه قیافه بوده‌است. دو سه دفعه هم به آنها می‌گویند بروید خانه تا به شما تلفن می‌شود. که من وقتی دو سه بار به منزل آنها زنگ زدم مادرش گفت که خانه آمده‌ام تا به من تلفن بزند. یعنی فکر می‌کرد که خود سهراب تلفن می‌کند و منتظر تلفن او بود. یک مدت هم هر شب به آنها گفته بودند که امروز یک سری را آزاد می‌کنند بیایید اینجا که آزاد می‌شود. نزدیک کنکورش بود و گفته بودند که مدارکش را بیاورید که ما می‌فرستیم برود کنکورش را بدهد.

بعد این خبر دقیق کی روشن شد؟ یعنی دیروز خبرهایی بود که به خانواده از طرف سعید مرتضوی اطلاع داده شده که بیایند جنازه را بگیرد. آیا این خبر درست بود؟

من نمی‌دانم سعید مرتضوی بوده یا کس دیگری. به هر حال اینها به دادگاه انقلاب مراجعه می‌کنند به آنها گفته می‌شود که بروید اداره آگاهی. وقتی اداره آگاهی می‌روند یک سری عکس جلویشان می‌گذارند که عکس سهراب آنجا می‌بینند. امروز هم که رفته‌اند جنازه اش را گرفته‌اند. بدون هیچ قید و شرطی جنازه را به آنها تحویل داده‌اند.

دیروز به اداره آگاهی مراجعه کرده اند؟

بله

پزشک قانونی نظرش چه بوده است؟

پزشک قانونی گفته بود دو تا تیر خورده‌است. یک تیر به پایین قلبش و تیر دیگری در سرش خورده‌است. ظاهرا همان روزی بوده که از ساختمان بسیج به مردم تیر زده بودند. از قرار معلوم همان روز تیر خورده بوده‌است. و جای دستگاهی که قلبش را به کار بیندازند هم روی بدنش بوده‌است.

تاریخ مرگش را پزشک قانونی تعیین کرده بوده که چه زمانی بوده است؟

زمان مثل اینکه همان روز بیست و پنجم خرداد بوده‌است. زنده نمانده و در جا مرده‌است. ولی چون سهراب ریش داشته و سنش را بالاتر حدس زده بودند و اینها هر چقدر می‌گفتند نوزده ساله آنها هم دنبال یک بچه نوزده ساله می‌گشتند. ولی چون سنش بیشتر نشان می‌داده‌است آنها نتوانسته بودند بفهمند.

هیچ مدرک یا کارت شناسایی همراه او نبوده که شناسایی بکنند؟

فرحناز محمدی:ظاهرا چیزی نداشته‌است. چون به تظاهرات رفته بوده.

مراسم تشییع جنازه کی هست؟

فردا ۸ صبح از غسالخانه بهشت زهرا تشییع می‌شود.

Share/Save/Bookmark

نظرهای خوانندگان

man az masoulin myporsam cheh kasy bayad javab khoon in bigonahan ra ke shoma be dast vabastegan arab khod be ghatl myresanid bedahad? jorm va gonah in javan delavar cheh bood??be madar va pedar va khanevadeh o cheh javab mydahid?/ vay be roozy ke mosalah shavim

-- mohamad Rafiee ، Jul 14, 2009 در ساعت 03:01 PM

عنوان مطلب آدمی را به فکر وامیدارد ...
خدایا چقدر این کلمات آشناست...!!!
خوب که می اندیشم سرانجام بخاطر می آورم
زمان : 17 بهمن 1359
مکان : همان حول و حوش یعنی میدان آزادی!!
تجمع : نخستین انشعاب اقلیت از اکثریت سازمان چریک های فدائی خلق
ضارب : همان یعنی سپاه و نیرو های حزب الهی
راهی : جهانگیر قلعه میاندوآب کارگر کمونیست
و سرانجام ...
سروده ای در وصف آن قهرمان...
گلوله‌ای در دهان
گلوله‌ای در چشم
در تکه‌های یخ
در سرد خانه پزشک قانونی
در شعله منجمد خون می‌تابد
شعله‌ای در دهان
شعله‌ای در چشم
در میتینگ هفدهم بهمن
در انبوه هواداران و مردم
در میان پلاکاردها و شعارها
در گردش تفنگداران جمهوری و گله‌های پاسدار واوباش
در قرق چماق وزنجیر و نانچیکو
در صدای شلیک‌های ترس و
دشنام‌های جنون
..............
در میان پلاکاردها
انقلاب
با پیشانی شکسته و خونچکان
می‌خواند
با صدای درخشان جهان و
رودخانه‌ها
و رفیقان جهان
جهان کمونیست را
می‌سرایند و
می‌سرایند
با دسته گل‌هایی از خون
آری درست حدس زدید شاعر کسی نیست جز سعید سلطانپور که اوجب واجبات آقایان (حفظ نظام) حکم به حذفش داد...!!!
درود و هزاران درود ...به همه حذف شدگان تاریخ حکومت توتالیتر اسلامی فارغ از هر مسلک و آئینی ...از فریدون فرخزاد...تا فروهر ها...از احمد کاظمی ها...تا شرفکندی و قاسملو ها و از بختیار ها تا سعید حجاریان این رسته از چنگال پلید حاکمیت پلشت این سرزمین..درود بر تمامشان

-- مبینا ، Jul 14, 2009 در ساعت 03:01 PM

سلام خانم شیرین فامیلی ,لطفا این تیتر را عوض کنید چون همانطور که بعدا هم متوجه
شدید هنوز نحوه قتل سهراب مشخص نشده ولی چیزی که تا به حال معلوم شده یک تیر به سهراب اصابت کرده وزمان مصاحبه اخبار ضدونقیض داشتیم .خواهشمندم که این را اصلاح کنید.متشکرم

-- farah ، Jul 16, 2009 در ساعت 03:01 PM