رادیو زمانه > خارج از سیاست > آموزش و کليات > ماده یک: شأن انسان | ||
ماده یک: شأن انسانمحمد میرزاخانیاگر از همان نخست با این گزاره موافق باشیم که اعلامیهی جهانی حقوق بشر نتیجهی لازمِ صدها و هزاران سال جنگ و جنایت و خونریزی و تجاوز افراد بشر به یکدیگر، و دستاورد عقلانی خرَد جمعی و جهانی انسانها برای نقطهی پایان گذاشتن بر این توحش بوده است، بر لزوم پایبندی به تک تک مواد آن بهتر پی میبریم. به طور کلی و بدون ریز شدن در اصل مساله، میتوان از همین آغاز حکم کرد که در ایران حقوق بشر چندان به درستی رعایت نمیشود و حق و حقوق بسیاری از مردم، هر یک به دلایلی، تضییع میگردد. حتی نه تنها در عمل که بارها شنیدهایم برخی سران یا متفکران یا روحانیان این کشور به صورت نظری هم حقوق بشر را زیر سوال بردهاند و آن را ـ یا برخی مواد آن را ـ مغایر با ارزشهای دینی و فرهنگی خود به شمار آوردهاند. اما از آنجا که خودشان در عوض رد کردن این اعلامیه، هیچ راهکار عملی ـ نظری جهانپسندی که سهل است، حتی راهکار ایران و ایرانیپسندی هم ارایه نکردهاند، نمیتوان به گفتههایشان چندان اعتنایی کرد. چرا که آنها تنها در مقام نفی برآمده و میآیند و تجربه ی این چند دهه نشان داده که اغلب این مخالفت کردنها نه از سر تأمل و اندیشه و تدبّر، بلکه از سر لجبازی و عناد با هر آنچه غربی است، صورت میگیرد. دلیل دیگر مخالفتشان با اعلامیه این است که پذیرفتن برخی از مواد این اعلامیه از نظر سیاسی نه تنها به صلاحشان نیست که حتی با ماهیت و جایگاهشان در تضاد است، پذیرفتن این مواد مساوی است با نفی اقتدار آنها و از دست دادن امتیازهایی که بیحساب و کتاب به چنگ آوردهاند. دلیل مهم دیگر برای مخالفت اینان با اعلامیه، ماهیت سکولار اعلامیه است. آنها دستِ بالا چیزی را میپذیرند که ماهیتی اسلامی ـ شیعی ـ ولایی داشته باشد و تصریح شود که از قرآن و سنت (آنهم با قرائتی شیعی و انقلاب اسلامی) استخراج شده است، اینها عقل را به محک سنت میسنجند نه بالعکس. به هر رو قصد این نوشتار این است که وضعیت تکتک مادههای اعلامیهی جهانی حقوق بشر را در ایران مورد بازبینی و بازخوانی قرار دهد و از رهگذر این بینش و خوانش به خواست و نظر سران سیاسی ـ مذهبی امروز این سرزمین از حقوق بشر برسد. Article 1.
مادهی یک تمام افراد بشر آزاد و با شأن و حقوق برابر به دنیا میآیند. همه از موهبت عقل و وجدان برخوردارند و باید نسبت به یکدیگر با روحیهی برادرانه رفتار کنند.1
یک. شک نباید داشت که هیچیک از سران کشور هرگز به طور علنی با این مادهی اعلامیه مخالفت نخواهد کرد و حتی بالاتر از این، برخی از عبارتهای آن مثل «رفتار با روحیهی برادرانه» ورد زبان بسیاری از آنهاست. دو. باز شک نباید داشت که شیعیان یا سران و اندیشمندان شیعه، در گام نخست یک یک مسلمانان دنیا را برتر از همهی دیگر مردم روی زمین میدانند و موهبتی ویژه از جانب خداوند برای آنان قائلند که همان «اسلام و مسلمانی» است. و در گام دوم شیعیان را برتر از همهی مسلمانان دیگر میدانند و «شیعه و پیرو علی و اولادش بودن» (آنهم به ویژه از نوع ۱۲ امامیاش) را موهبتی خاص برای خود میدانند که نصیب درصد اندکی از مردم دنیا شده است ـ دست بالا یک تا دو درصد از جمعیت هفت میلیاردی امروز دنیا. اینگونه نگاه که مدار آن بر «قوم برگزیده» (the chosen people) بنا شده، نگاهی است که به اصالت تاریخ معتقد است و بر همین اساس وظیفهی خود میداند قوانین جامعه را به گونهای وضع کند و به راهی ببرد که هدف ازلی ـ ابدی قومشان که گویی مشیت لایزال الاهی آن را رقم زده است، بر آورده شود.2 سه. در میان شیعیان نیز عدهای «سید» هستند و نسبشان را به پیامبر و علی و پسرانش میرسانند. اینها در طول تاریخ پر فراز و نشیب ایران و اسلام شیعی اغلب جایگاه برجسته و والایی داشتهاند و مردم همواره به دیدهی احترام به آنها مینگریستهاند. حتی در میان آنچه مسلمانان آن را فروع دین میدانند، مادهای با نام «خمس» هست که ویژهی آنهاست. اما اینجا کاری با تاریخ ندارم. امروزه به صورت شناسنامهای، واژهی «سید» پیش از نام اینها میآید. هنوز بسیاری از مردم عالم و عامی به اینها اعتقاد فراوانی دارند و گاه کشف و کراماتی هم به آنها منسوب میکنند. به سیدها نباید توهین کرد (البته آشکار است که به هیچکس نباید توهین کرد، اما توهین به هرکس توهین به شخص خود اوست، اما توهین به سید دامن خاندان عصمت و طهارت را به میان میکشد). سیدها حتی در کسوت روحانیت هم عبا و عمامهی متفاوتی دارند. رهبر سابق و رهبر فعلی این کشور سید بوده و هست. رییسجمهور قبلی کشور نیز سید بود. چهار. به همان نسبت برگزیدهتر بودن مسلمان و شیعیان بر دیگران، در همهی ارکان و مناصب و مناسبات سیاسی ـ اجتماعی ـ فرهنگی کشور، شیعیان از حق و حقوق بسیار برتر و ویژهای برخوردارند و پیروان دیگر ادیان و مذاهب از آن محرومند. برای مثال رهبر یا رییس جمهور یا وزرای دولت از غیر شیعیان نیستند و اکثر قریب به اتفاق نمایندگان مجلس، استانداران، شهرداران، روسای ادارهها و سازمانهای دولتی، شیعه ـ آن هم از نوع ولایی و حکومتیاش ـ هستند. پیروان بسیاری از ادیان و مذاهب که اصلاً به رسمیت شناخته نمیشوند و آنهایی هم که طبق قانون اساسی به رسمیت شناخته میشوند، بر پایهی قوانین نانوشتهی دیگری از بسیاری حقوق مثل تحصیل در بعضی مدارس و دانشگاهها و کار در برخی ادارهها و سازمانها و کارخانهها و غیره محروماند. تنها اقلیتهایی به رسمیت شناخته شده طبق اصل سیزدهم قانون اساسی، «ایرانیان زرتشتی، کلیمی و مسیحی» هستند.3 که برای نمونه بر اساس اصل ۶۴ همین قانون تنها در مجموع پنج نفر از ۲۷۰ نمایندهی مجلس در هر دوره میتواند از این اقلیتها باشد. در نتیجه اینکه همه در ایران با شأن و حقوق برابر به دنیا نمیآیند. شأن و حقوق هر کس ارتباط تنگاتنگی با دین و مذهبش دارد. پیروان دیگر ادیان و مذاهب مثل مانوی، بودایی، بابی و بهایی حق و حقوقی که ندارند هیچ، اغلب جانشان هم در خطر است. باید پنهانی و با دردسرهای فراوان زندگی کنند یا راه مهاجرت در پیش بگیرند، یا تقیه ـ دروغ مصلحتی ـ پیشه کنند. آشکار است در جایی که دایرهی ادیان رسمی اینقدر تنگ گرفته شده، صحبت از بیدینی و لاییک بودن به کل بیمورد است.
پنج. برادری و رفتار برادرانه چیزی است که همه میگویند و تأیید میکنند اما در عرصهی عمل کمتر کسی است که همواره به آن پایبند بماند. وقتی پای سیاست و مصلحت پیش بیاید دیگر هیچ برادریای نمیتواند در رفتار مشاهده شود. اغلب در درگیریهای سیاسی جناحها ـ که میبایست یک چیز طبیعی و عادی برای ادامهی حیات سیاسی ـ اجتماعی کشور تلقی شود ـ دو طرف درگیر چنان رفتار غیرانسانی پیشه میکنند و با بدترین تهمتهای غیراخلاقی و اساسن ضد بشری همدیگر را از گردونه خارج میکنند که گویی هرگز واژهی برادری به گوششان نخورده است. شش. اغلب برای برخی از افراد در ایران حقوق ویژهی نانوشته و ناگفتهای وجود دارد که همین حقوق برای بسیاری دیگر هرگز نمیتواند لحاظ شود. برای مثال اگر کسی روزی روزگاری دم از دوستی ایران و آمریکا یا ایران و اسرائیل میزد، هیچ بعید نبود که سرش را در این راه بگذارد و به هزاران تهمت و ناسزا گرفتار شود و زندانها و شکنجهها متحمل شود و از حقوق شهروندیاش محروم گردد، اما همین حرف را کس دیگری میتواند بزند و به آن افتخار کند و رسانههای ملی هم آن را منعکس کنند. هفت. بیش از دو دهه است که فرزند شهید یا جانباز بودن یا انتساب به خانوادهی شهدا و جانبازان شأن و حقوق مادی و معنوی فراوانی را در پی دارد. به ویژه در قبولی دانشگاه و گذشتن از سد کنکورها این امتیاز سخت مؤثر میافتد و گاه از میان ۱۰ برگزیدهی یک رشتهی خاص، نیمی با همین حقوق ویژه، بدون داشتن کمترین صلاحیت علمی، دستچین میشوند. هشت. زنان در خیلی عرصهها چه از لحاظ شرعی چه عرفی و چه قانونی، حقوق برابری با مردان ندارند. برای مثال هیچ زنی نمیتواند رهبر یا رییسجمهور کشور شود. بر اساس قوانین دینی، ارث و میراث زنان یا دیهشان، بسیار کمتر از مردان است. مردان ـ پدران، شوهرها، برادران و بالاتر از همهی اینها حکومت به عنوان یک ابرمرد ـ که در بسیاری مسایل اختیار زنان در دستشان است. در مورد ازدواج، کار، تحصیل، سفر، دوستی و رفت و آمد، پوشش، و جز اینها. نتیجه: شاید همهی سران امروزی این کشور به مادهی یکم اعلامیهی جهانی حقوق بشر در سخن و نظر اعتقاد داشته باشند، اما در عمل چندان به آن پایبند نیستند. البته چنان برخی حقوق را طبیعی و ذاتی خود میدانند که اصلاً نمیتوانند تصور کنند قائل شدن آن حقوق برای خودشان مساوی با پایمال کردن حقوق دیگران است. پینوشت ۲. برای بحثی تفصیلی در باب این موضوع، نک به: جامعهی باز و دشمنان آن، کارل پوپر، ترجمهی عزتالله فولادوند، انتشارات خوارزمی، چ ۱۳۷۷، ص ۳۰ به بعد. اساساً این کتاب در نقد چنین نگاههایی نگارش یافته است. ۳. قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، تدوین جهانگیر منصور، نشر دوران، چ ۱۳۸۶. |
نظرهای خوانندگان
agaye mirza khani baraye man kheili jaleb bud ke shoma madeye yek ra be tore kheili mofasal arzyabi kardid va tazad hayash ra dar iran neshan dadid vali barayam jaleb tar in bud ke engar shoma az tabeeze jensiati ke dar iran hast ya khabar nadarid ya manande bagieye roshanfekran in masale ra be andazeye bagieye mohem nemidanid dar sorati ke midanid dar masaele hogoge bashar hich olaviati vozod nadarad ya baz manande bagie mitarsid .
-- yavar ، Oct 15, 2008 در ساعت 07:58 PMبد نیست این نکته را باز کنید که نظر ِ مردم راجع به حقوق بشر چیست. آیا مردم در عمل یا در نظر با حقوق بشر آشنا و موافق هستند یا نه.
-- محمود ، Oct 15, 2008 در ساعت 07:58 PMراستش ياد شعر و آهنگ هيچكس افتادم
اينجا ايران لعنتي شوخی نیستش خبری از گل و بستنی چوبی نیستش
اینجا جنگل بخور تا خورده نشی اینجا نصف عقده ای اند نصف وحشی
اختلاف طبقاتی اینجا بیداد می کنه روح مردم و زخمی و بیمار می کنه
به نظر من اگه روزي برسه كه همه ي مردم حق و حقوق خودشون رو بدونن اونوقت شايد بشه اميدوار بود
-- saeed ، Oct 18, 2008 در ساعت 07:58 PMزود باشد که سر چوب پاره سرخ کنی.
-- servati ، Oct 19, 2008 در ساعت 07:58 PMمن که کلا فکر می کنم این جماعتی که در موردشان صحبت میکنید اگر هم مدعی رعایت حقوق بشر هستند تعریفشان از بشر مرد است ولاغیر . (صدرحمت به اجدادشون که دخترا رو زنده به گور می کردن. اینا باهوشتر شدن از جسم زنها به طرق مختلف جهت گذران امور استفاده می کنند و همزمان روح اونها رو زنده به گور می کنند. نمای قضیه هم حفظ میشه...)
-- فاطمه ، Oct 21, 2008 در ساعت 07:58 PM