گفتوگو با فرح کریمی:
زمانه میتواند یک مفهوم بشود
بعد از هشت سال نمایندگی پارلمان هلند خانم فرح کریمی این بار در انتخابات پارلمان هلند شرکت نکرد تا راه تازهای را در زندگی سیاسیاش تجربه کند. او بزودی راهی افغانستان میشود تا به عنوان مشاور سازمان ملل فعالیت کند.
در آخرین روزهای حضورش در هلند با او درباره رؤیاهایی که در گذشته در سر داشت و ایدههایش برای آینده گفتگو کردیم.
گفتگو را در اينجا بشنويد
شما نماینده سابق پارلمان هلند از حزب «سبزها» هستند. میگویند که حزب سبزها مثل هندوانه بیرونش سبز است و داخلش قرمز، درست است؟
اسمش هم هست «حزب سبز چپ»، در نتیجه سرخی بهقول معروف یک قسمت از هویت حزب سبزها در هلند است.
چی شد که بالاخره دل کندید از عالم سیاست و پارلمان؟
من از عالم پارلمان دل کندم، نه از عالم سیاست. از سال ۱۹۹۸ تا نوامبر سال گذشته، هشت سال نماینده پارلمان هلند بودم. برای خود من واقعا تجربه خیلی خیلی جالبی بود. من در یک فرهنگ دیکتاتور بزرگ شده بودم. بعد هم که میدانید به عنوان یک پناهنده سیاسی وارد اروپا شدم. بعد از این تجربه هشت –نه ساله برای خودم هم سوال بود که آیا حضور دوباره در پارلمان در دوره بعدی چیزی به فعالیتها و تجربیاتی که من داشتهام، اضافه میکند یا اینکه راهها و امکانات دیگری هم وجود دارد که بشود تجربه کرد و این انتخابی بود که من کردم و گفتم، ببینیم که بعد از ۸ سال باز دوباره یک چالش دیگری میتوانیم پیدا بکنیم یا نه!
ما از امروز رسما استودیو لندنمان را افتتاح کردیم. حدس میزنید استودیو بعدی ما کجا باشد؟
اول باید به شما تبریک بگویم، چون این واقعا قدم خیلی بزرگی هست. آن موقع که شما شروع میکردید، من تصورش را نمیکردم به این سرعت بتوانید دنیا را فتح کنید. حدس میزنم که استودیوی بعدیتان در قاره آمریکا باشد.
فعلاً البته فقط لندن را فتح کردهایم...
درست است. ولی با این امکانات ارتباطی که الان در دنیا وجود دارد، می شود گفت که امکان فتح دنیا هم وجود دارد. من فکر میکنم در قدم بعدی شما به قاره آمریکا هم بروید...
ما خودمان اسم این کار را میگذاریم یکجور ماجراجویی رسانهای. میخواهم بپرسم تلاش شما از روز اول برای راهاندازی رسانهای ایرانی خارج از ایران با این شرایط یکجور ماجراجویی نبوده؟
دقیقاً! یک ماجراجویی است که خودش هم در طی این چند مدتی که شما مشغول هستید، نشان داده که به طریق دیگری دارد تکامل پیدا میکند. یعنی در وهله اول هم بیشتر هدف چیز دیگری بود. شاید هم نشود گفت هدف ولی ایده، ایده دیگری بود، ایجاد یک تلویزیون ایرانی در خارج از کشور که الان به یک سری پروژهای مختلف تقسیم شده و یکی از آن پروژهها هم همین رادیو زمانه است. من واقعا بسیار کنجکاو هستم و خیلی هم علاقهمندم که ببینم بالاخره این پروژههای مختلف به چه ترتیبی میتواند روی مطبوعات و رسانهها در ایران تاثیر بگذارد.
رادیو زمانهای که شما امروز میبینید... البته رادیو را میشنوند، حالا رادیو زمانهای که امروز میشنوید، چقدر شبیه آن رسانهایست که شما از روز اول در سر داشتید؟
در اصولش خیلی شبیه همان تصوریست که من داشتم. منظور من از اصول این است که یک سری افرادی باشند که بدون اینکه کسی برایشان نوشته باشد یا از قبل تعریف کرده باشد که شما بایستی این کار یا آن کار را بکنید، فقط بر مبنای ایده و تفکر رسانهای و ایده و تفکر حرفهای ژورنالیستی بتوانند روی این پروژه کار بکنند و شکلاش بدهند و به آن محتوا ببخشند. در آن رابطه دقیقا همان چیزیست که من امیدوار بودم که اتفاق بیفتد ولی میشود گفت در نوآوری، در رابطه با تحولات دیگری که اتفاق میافتد، مثل ارتباط با وبلاگها، اینها چیزهای خیلی جدیدیست که من تصورش را هم نکرده بودم.
روزهای اولی که ما توی رادیو زمانه کارمان را شروع کرده بودیم، بعضیها یا بهتر است بگویم، خیلیها در ایران میگفتند، آهان رادیو زمانه! همان رسانهای که از طرف پارلمان هلند ساپورت میشود وای شما اپوزیسیوناید! با فعالیت رادیو زمانه این تصورها به نظرم خیلی تغییر کرده. راستی شما اپوزیسیوناید؟
نه، من یک سیاستمدار هلندی هستم، در هلند زندگی میکنم، حتی تابعیت هلندی هم دارم و نقش و فعالیت من در هلند هم خیلی مشخص بوده است...
در نسبتتان با جامعه ایران و حکومتش ...؟
این مطلب را چندینبار در مصاحبههای مختلف در خارج از کشور و در داخل کشور مطرح کردم. این یک مساله بود وقتی نماینده مجلس هلند شدم که به چه طریقی شما با ایران رفتار میکنی؟ طبیعیست من بعنوان پناهنده سیاسی وارد اینجا شدم و معنای این که شما از اپوزیسیون بودهاید نیز همین هست. ولی وقتی وارد اینجا میشوی و وقتی بعد از ۲۰ سال یک موقعیت سیاسیـ اجتماعی برای خودت ایجاد میکنی، این سوال مطرح میشود که حالا چی؟ الان موقعیت من چی هست؟
خب من الان از شما همین سوال را میپرسم که حالا چی؟
در حال حاضر من به عنوان یک فرد فعال حقوق بشری و فعال سیاسی هلندی با ایران رابطه دارم، همانطور که با کشورهای دیگر دنیا رابطه دارم، همانطوری که با افغانستان و عربستان سعودی ارتباط دارم. بنابراین نمیشود گفت شما اپوزیسیون و غیره و ذلک هستید. من کاری به کار اپوزیسیون ندارم، چون به عنوان یک فعال حقوق بشری بینالمللی با ایران رفتار میکنم. در ثانی حمایت کردن از رسانههای آزاد هم چیز جدیدی در هلند نبوده. این در تاریخ هلند در رابطه با کشورهای دیگر هم انجام شده است. حالا یا کشورهای اروپایی، مثلا کشورهای اروپایی شرقی، یا در کشورهای آفریقایی و آسیایی، شما میبینید که از اینجور ابتکار عملها و از اینجور پروژهها دولت هلند مکررا حمایت کرده است.
برویم سراغ برنامهای که شما برای آینده سیاسیتان در سر دارید. شما بزودی به افغانستان میروید.
درست است. من در واقع هفتهی آینده عازم افغانستان هستم. آنجا قرار است برای سازمان ملل به عنوان مشاور کار بکنم و پروژهای هم که روی آن کار خواهم کرد حول این موضوع است که از مجلس و پارلمان افغانستان حمایت بکنیم که بتواند بیشتر در افغانستان فعالیت کند.
فضای افغانستان، تا آنجایی که میدانیم، فضای محدودیست این فضای بسته شما را محدود نخواهد کرد؟ به هرحال آنجا آمریکاییها حضور دارند و فضا تا حد زیادی تحت تاثیر حضور آمریکاییها و نظامیهاست.
افغانستان در حال حاضرهم صحنه جنگ و جدل است، بخصوص در جنوب افغانستان، و هم صحنه اتفاقات خیلی جالبیست. به خاطر اینکه امکان این وجود دارد که شما در یک کشوری که طی ۳۰ـ ۲۵ سال گذشته مدام در آن هم جنگ داخلی بوده هم جنگ خارجی بوده و مردمش هم فشار و بدبختی زیادی را چشیدهاند، بشود یک سیستم دمکراتیک جدیدی را به وجود آورد و کمک کرد که مردم از آن فضای جنگی که وجود داشته رها بشوند و بتوانند رشد بکنند و کم کم وارد یک زندگی معمولیتری بشوند. درست است که آنجا آمریکاییها حاضرند و ناتو هم وجود دارد و نظامیها هم هستند، ولی مخصوصا این یکی از انتقادات خود من بوده که در سالهای گذشته خیلی روی مسایل نظامی در افغانستان تاکید شده و از هر ۱۰دلاری که وارد افغانستان میشد، ۹ دلارش هزینه نظامیها بود و فقط ۱ دلارش صرف مسایل غیرنظامی میشد و رشد اقتصادی و مسایل ساخت جامعه مدنی، اقتصاد و اینجور چیزها. و بایستی بیشتر روی این گونه مسایل کار کرد. و من مطمئنم که سازمان ملل میتواند نقش خیلی خوبی را در افغانستان بازی بکند، اگر امکانات و منابع مالی لازم در اختیارش گذاشته بشود.
من فکر نمیکنم که این مسایل من را محدود بکند. برای من حتی یک موقعیت خیلی عالیست که بتوانم آن تجارب را، تجاربی که شخصا داشتهام بعنوان کسی که از یک سیستم دیکتاتوری آمده و وارد سیستم دمکراسی شده به کسانی که در حال حاضر دارند همان پروسه را میگذرانند منتقل کنم.
شما سفر یا ماموریتتان چه مدت به طول خواهد انجامید؟
در حال حاضر که برای سهماه مطمئنا آنجا خواهم ماند، ولی احتمالا طولانیتر خواهد شد.
فکر میکنید تجارب زندگی و کار سیاسی در یک فضای دمکراتیک در یک مدت زمان کوتاه سهماهه، یکساله یا دوساله قابل انتقال به کشوری مثل افغانستان با آن سوابق خواهد بود؟
اگر به صورت کلی نگاه بشود،نه! اصلا هم نمیشود این انتظار را داشت که فرضا آدم یک چیزی را کپی بکند. نباید هم با چنین دیدی سفر کرد و آنجا وارد عمل شد. چیزی که هست اینکه الان آنجا انتخابات شکل گرفته، قانون اساسی جدیدی وجود دارد، سازمانهای جدیدی مثل پارلمان، دادگاه عالی و ریاستجمهوری ساخته و تشکیل شدهاند، اینها سازمانهای جدیدی هستند که تشکیل شده، ولی این سازمانها بیشتر با فشار خارج بوجود آمده. حالا بایستی محتوا بگیرد و این محتوا محتوایی افغانی خواهد بود. شما نمیتوانید محتوای هلندی، آمریکایی یا انگلیسی واردش بکنید. واقعا چالشی که الان برای جامعه بینالمللی و خود دولت افغانستان وجود دارد این است که ما چطور میتوانیم از آن محتوایی که افغانیها آن را بعنوان یک سیستم دلخواه میبینند، حمایت کنیم و در کنارش اینها بتواند با الگو و معیارهای دمکراتیک هم قابل قبول باشد. آیا موفق خواهیم شد یا نه؟ باید ببینیم.
از افغانستان برگردیم به مسائل خودمان، مدتی پیش آقای آشوری، انديشه ورز خوب ایرانی اینجا میهمان رادیو زمانه بودند. صحبت از اتهام براندازی و رسانه برانداز بود. ایشان یک اصطلاح جالب بهکار میبرد. میگفت، ما باید این اتهام را بپذیریم بگوییم که ما جامعه را برانداز (به مفهوم سرتا پای کسی را تماشا کردن) میکنیم! سوال من این است که اصلا رسانه میتواند برانداز باشد؟ اصلا رسانهی برانداز مفهوم دارد به نظر شما؟
رسانهی برانداز شاید بتواند مفهوم بگیرد، اگر رسانه یک حزب یا ارگان یک تشکیلاتی باشد که اهداف سیاسی دنبال میکند. این یک چیز دیگری است.
رادیو زمانه و حتی آن پروژهای که از روز اول ما راجع به آن فکر کردیم و آخرش هم پارلمان هلند تصویب کرد، منظورش این نبوده که از تشکیلات سیاسی و یا از سازمانهای سیاسی حمایت بشود و آنها رسانه داشته باشند تا از طریق آن بتوانند یک انقلابی را بوجود بیاورند یا کارهای براندازانه انجام دهند. چنین چیزی هیچوقت در تصور ما نبوده است.
رسانه میتواند مردم را به فکر بیندازد. حتی میتواند با تشویق خلاقیتها یکسری حرکتها را هم بوجود بیاورد. یک سیستم سیاسی که از خلاقیت ترس داشته باشد باید از خودش سوال بکند که تا چه حد من میتوانم در مقابل تداوم داشته باشم و تا چه حدی میتوانم عمر پایدار داشته باشم.
اگر شما نگاه بکنید به همین موسیقی زیرزمینی که شما همین الان پخشاش کردید، ، سوالی که من کردم در همین گفتوگوی قبلیمان این بود، که خب چرا باید این زیرزمینی باشد؟ دلیلی برایش وجود ندارد. نه شعرش، نه موسیقیاش و اصلا چه تاثیری میتواند داشته باشد که شما اصلا اجازه نداشته باشید منتشرش کنید.
یک رسانه میتواند جایی و یا محفلی باشد که این فضا را برای خلاقیت بازتر بکند و من امیدوارم که رادیو زمانه بیشتر یک چنین رسانهای باشد.
(با نشان دادن عکسی از استوديوی ساده لندن که شبيه روزهای اول زمانه در خود آمستردام است به شوخی می پرسم) فکر میکنید ما با اینهمه امکاناتی که با آن استودیوی لندن رادیو زمانه را راه انداختیم بتوانیم یک روز تلویزیون بشویم؟
چرا نه؟! من همیشه اینجا این را برای هلندیها ترجمه میکنم، میگویم من از بچگی با شعار «خواستن، توانستن است» بزرگ شدم. نمیدانم یادتان میآید یا نه، ولی به هرحال روی کتابهای ما همیشه نوشته شده بود «خواستن، توانستن است». بنابراین اگر رادیو زمانه بخواهد که قدم بعدی را بگذارد و تلویزیون ایجاد بکند، میشود، چرا نشود؟ فقط سوال این است که این امکانات از کجا میآید و چه کسی حمایت میکند و به چه ترتیبی این کار میشود. و من امیداوارم که رادیو زمانه بتواند این قدمها را بگذارد و قدم بعدیاش هم اینکه تبدیل بشود به یک رسانهی تلویزیونی.
شما از رسانههایی مثل رادیو زمانه و از رادیو زمانه حمایت کردهاید. فکر میکنید، یعنی برایتان قابل تصور است که از تداوم این رسانه و بوجود آمدن یک رسانه بزرگتر از این حمایت کنید؟
ببینید، آنچه ما از آن حمایت کردیم، رادیو زمانه نبوده. رادیو زمانه ثمره آن پروژهای بود...
آن تلویزیونی که خرد شد و ...
بله! یکی از آن رسانهها زمانه است. من اینجا تکرار میکنم رادیو زمانه کاملا مستقل است، هم در سیاست داخلیاش و هم در هر کاری که انجام میدهد. من هم از آن حمایت میکنم و اگر هم لازم باشد ازآن انتقاد میکنم. یعنی هیچگونه وابستگی نه شخصی و نه کاری، هیچگونه وابستگی شخصی بین من و رادیو زمانه وجود ندارد و حتا از سوی دولت هلند هم وجود ندارد. مهمترین مسئله این است که رادیو زمانه میتواند به عنوان اولین رسانهای که خیلی شفاف مطرح کرده که از کجا آمده، چه کسانی از آن حمایت میکنند خودش را مطرح کند. من فکر میکنم همین خودش باعث بشود افراد دیگری باز دوباره بیشتر از من از آن حمایت بکنند و این ادامه پیدا بکند و من امیدوارم این کار هم اتفاق بیفتد، یعنی مطمئنم خواهد شد.
فکر میکنید بچههای ما آنقدر خوشتیپ هستند که توی تلویزیون هم ظاهر بشوند؟
راستش قضاوتش را بهعهده کسان دیگری بگذارم. اینجا که همه واقعا بسیار زیبا هستند.
متشکرم! این اعتماد به نفس میدهد به بچههای استودیوی ما.
خانم کریمی گفتید که اینروزها به افغانستان میروید. فکر میکنید که ما بتوانیم بزودی، بعد از اینکه به آنجا رفتید، استودیومان را در افغانستان راه بیندازیم؟
فکر نکنم این رابطهی مستقیمی با حضور من داشته باشد. ولی امیدوارم شما موفق بشوید در افغانستان...
حداقل میتوانید بگویید که اینترنت و دی.اس.ال آنجا هم هست یا نه؟
هست. من این را الان هم میتوانم اعلام بکنم. هست، چون سفرهای قبلی هم که آنجا بودم از اینترنت استفاده میکردم. به اضافه اینکه من افراد زیادی را هم میشناسم، واقعا جوانان افغانی را که خیلی هم دلشان میخواهد در اینجور مسایل فعال بشوند و کار بکنند. کسانیکه حتا خیلیهاشان در ایران درس خواندهاند.
زبان مشترک امکانات خیلی زیادی را هم ایجاد میکند. بنابراین من مطمئنم اگر رادیو زمانه دلش بخواهد که با جوانان افغان همکاری بکند، آنجا آمادگی و علاقهاش هست. به نظر من نمیشود فقط به عنوان یک رادیو ایرانی وارد آنجا شد. فکر میکنم افراد خیلی خیلی خوبی باشند که بشود با آنها همکاری کرد.
به عنوان یک همکار رادیو زمانه من اینجا اعلام میکنم که همانطور که بعضی از همکاران ما در اینجا از همزبانهای تاجیک ما هستند رادیو زمانه آماده است که از افغانستان هم همکارهایی داشته باشد.
من از شما تشکر میکنم خانم کریمی که در این گفتوگو شرکت کردید. برای شما سفر خوبی آرزو میکنیم. اگر حرفی در پایان دارید برای شنوندههای رادیو زمانه، منتظریم که بشنویم.
اول از همه خیلی متشکرم از اینکه این وقت را به من دادید و واقعا امیدوارم که رادیو زمانه بتواند پاسخگوی انتظاراتی باشد که از آن وجود دارد. چون انتظارات خیلی خیلی بالاست و من مطمئنم که با این شور و اشتیاقی که بوده و با این امکانات کم، چون ما واقعا نمیتوانیم تصورش را بکنیم که چقدر امکانات کم بوده، اینکه با این امکانات کم موفق شدهاید این کار را انجام بدهید امیدوارم تداوم پیدا بکند و شاید یک مدت دیگر یک سال، چهارسال، پنج سال دیگر یا ده سال دیگر، نمیدانم، به یک ترتیبی و در یک شکل دیگر «زمانه» واقعا یک مفهوم بشود، مفهومی که تا به هرکسی گفته بشود «رادیو زمانه»، بگوید آهان، رادیو زمانه!
Interview with Farah Karimi
|