رادیو زمانه > خارج از سیاست > پرسه در متن > درآمدی بر سانسور | ||
درآمدی بر سانسورناصر غیاثیسانسور چیست؟ از کجا آمده و عواقب آن چیست؟ نوشتهی زیر میکوشد، در نگاهی اجمالی برای این پرسش و پرسشهای دیگری از این دست پاسخهای کوتاهی بیابد.
تعریف سانسور یا ممیزی در فرهنگهای فارسی برای درک و دریافتی مستقیم از واژهی سانسور یا ممیزی ابتدا به سراغ فرهنگ واژهها میرویم. در فرهنگ سخن ذیلِ «سانسور» آمده است: «بازرسی و کنترل سختگیرانهی دولت دربارهی فراوردههای فرهنگی، مکاتبات، و رسانههای همگانی، و حذف مواردی در کتابها، اخبار، فیلمها، و مانند آنها که به ضرر خود یا جامعه تشخیص میدهند.» این فرهنگ ذیل «ممیز» و «ممیزی» هیچ اشارهای به مترادف بودن ممیزی و سانسور نمیکند و تنها موردی که با اغماض میتوان آن را اشارهای گذار به مفهوم سانسور دانست، در معنی سوم و چهارم واژهی «ممیز» مینویسد: «تشخیص دهندهی نیک از بد؛ تمیزدهنده، و به مجاز دانا، آگاه، با فراست» و ذیل «ممیزی» تنها یک معنی آورده است: «ارزیابی مالیاتی». به این ترتیب میتوان ممیز یا مامور سانسور را کسی قلمداد کرد که کار تشخیص نیک از بد در عرصهی فرهنگ به او سپرده شده، کسی که بهتر از بقیه میداند انتشار چه چیزی به خیر و صلاح جامعه و فرهنگ هست یا نیست. او در نقش همه چیزدان ظاهر میشود و تصمیم میگیرد. از نگاه مردم کتابخوان و فرهنگسازان را شایستهی این تمیز نیستند. فرهنگ معین نیز ذیل «ممیز» توضیحی شبیه به فرهنگ سخن دارد و اشارهای به مترادف بودن این دو کلمه نمیکند. ذیل «سانسور» مینویسد: «تفتیش و مراقبت در مطالب کتب، جراید، فیلمها و نمایشنامهها بوسیلهی دولت و حذف مطالبی که ضد منافع دولت است.» تاریخ سانسور کلمهی «سانسور» از کلمهی census لاتین مشتق شده و به معنی کارمندی بود که کارش تعیین میزان مالیاتی بود که هر شهروند باید میپرداختند. پس از کشف ماشین چاپ در نیمهی اول قرن پانزدهم میلادی توسط گوتنبرگ آلمانی که باعث گسترش هر چه بیشتر کلام مکتوب شد، سانسور معنایی تازه و امروزین یافت. ارباب کلیسا و دولت به منظور مراقبت از دین و اخلاق جامعه مانع نشر کتابهایی میشدند که بر اساس تعریف خودشان و به زعم آنان سستی اعتقاد دینی مردم یا فساد اخلاقی آنها را در پی داشت. از آن پس سانسور به معنای امروزین آن شکل گرفته و کم و بیش صورت قانونی درآمد. به عبارت دیگر نخستین بار این کلیسا و یا به عبارتی دیگر زعمای دین بودند که اعمال سانسور کردند. این سانسور به طور عمده دو حوزهی مذهب و مسایل جنسی را دربرمیگرفت. سانسور چییست حکومتهای تمامیتخواه کنترل و نظارت خود را به تمامی عرصههای زندگی اجتماعی حتا عرصههای خصوصی ِ مردم جامعهی تحت حکومتاش گسترش داده و خواهان ادارهی آن هستند. نهادهای حکومتی هنگام نظارت و کنترل بر فرآوردههای فرهنگی دست به حذف آن دسته از این فراوردهها میزنند که به زعم آنان در تقابل با معیارهای سیاسی اخلاقی آنهاست.
از این نظر سانسور نتیجهی یک توهم است، این توهم که فرهنگ و هنر میتواند نظم ِ مطلوب جامعه از نظر حکومت را به هم زده و اخلاق آن را دچار نقصان کند. و نیز این توهم که با جلوگیری از انتشار آثاری که به زعم آنها فساد اخلاقی به وجود آورده و پایههای حکومت را سست میکند، به دوام و بقای خود و فرهنگ مطلوب خویش تداوم ببخشند. علاوه بر اینها دچار این توهم نیز هستند که آثاری که اجازهی انتشار نمییابند، برای همیشه نابود خواهند شد. حال آن که بویژه در عصر اینترنت، این آثار دست به دست میچرخند و خوانده و دیده میشوند. حکومت و جامعهای که سانسور اعمال میکند هیچ اعتقاد و اطمینان و اعتمادی به دانایی مردم کشورش ندارد و پس خود به مثابهی قیمی بالای سر آنها ایستاده و تنها خود را تمیزدهندهی خیر از شر میداند و بس. سانسور در ایران گرچه در گذشتههای دور ایران میتوان نشانههایی از سانسور را یافت، اما برای نخستین بار در زمان ناصرالدین شاه قاجار و به دستور او بود که ادارهای به نام «ادارهی سانسور» بنا نهاده شد. از آن زمان تا کنون آزادی قلم، بسته به تحولات سیاسی در حکومت، افت و خیزهای زیادی را پشت سر گذاشته است. دوران کوتاهی در مشروطه بساط سانسور برچیده شد اما با کودتای محمدعلی شاه و پس از آن رضا شاه سانسور دوباره سر بیرون آورد و در دوران محمدرضا شاه به اوج خود رسید. در دوران کوتاهی پس از انقلاب ۵۷ سانسور محلی از اعراب نداشت اما رفته رفته با مستحکم شدن پایههای قدرت جمهوری اسلامی بار دیگر و این بار گاه به اشکال مسخرهای سانسورهای گستردهای اعمال شد و هنوز هم هیچ کتاب و فیلم و موسیقیی تا مجوز ممیزان وزارت ارشاد را نداشته باشد، اجازهی انتشار نمییابد. بد نیست بدانیم انگلستان در قرن هفدهم، آمریکا و فرانسه و دانمارک در قرن هیجدهم سانسور را ملغی اعلام کردند. انواع سانسور در کنار سانسور دولتی، انواع سانسورهای دیگری نیز وجود دارد که توسط ِ جامعه و عرف و سنت آن اعمال میشود. یکی از نتایج بلاواسطهی چنین سانسورهایی، خودسانسوری است. هنرمند برای این که در مقابل معیارهای حکومتی و اخلاق جاری و مسلط جامعه قرار نگیرد و در نتیجه از انتشار آثارش باز نماند، از طرح ِ برخی نظرها و ایدهها در آثارش احتراز میکند. نتایج سانسور تاریخ فرهنگ نشان میدهد که سانسور به هیچ وجه نتوانسته سدی غیرقابل نفوذ در برابر انتشار آثار ممنوعه بسازد. هر محصول فرهنگی که اجازهی انتشار رسمی نیابد، سرانجام به نخوی از انحاه به دست مخاطباش میرسد. گذشته از این دستهای از آثار ممنوعه نه به دلیل ارزشهای هنری، بلکه تنها به خاطر ممنوع بودن برای مخاطب جذاب میشوند و در نتیجه در جایگاهی در خور قرار نمیگیرند. بیبهرگی از دستآوردهای کوشندگان ِ فرهنگ در ایران و جهان، نپیوستن و وارد نشدن در بده بستانهای فرهنگی در جهان، عقب ماندن از فرهنگ جهانی، خودسانسوری و عدم اعتماد مصرف کنندگان فرهنگ به آثار انتشار یافته تنها دست چینی از دیگر عواقب مخرب سانسوراند. و یک پرسش با توجه بر این که نمیتوان هیچ جامعهای را یافت که در آن آزادی مطلق وجود داشته باشد، این پرسش مطرح میشود که آیا اگر قدرتی مانع رواج اندیشههای نژادپرستانه، جنگطلبانه و اشاعهی خشونت شد، میتوان او را متهم به سانسور و مخالفت با آزادی ِ بیان کرد؟ آیا حضور سانسوری معقول از الزامات جامعه نیست؟ |
نظرهای خوانندگان
پرسش شما مطمعنا با پاسخ مثبت هر خواننده منصفی رو برو خواهد شد.مشکل از انجائی اغاز می شود که سانسورچیان منصف و باشعور اینده چه کسانی باید باشند و چگونه و با چه معیار حد اقلی باید انان را انتخاب کرد؟
-- mansour piry khanghah ، Mar 27, 2010 در ساعت 04:15 PMای کاش شما نظر شخصی تان را هم به طور مختصر می نوشتید که خوانندگان کمی با درک شما از مبارزه با سانسور اشنا می شدند.ضمنا شنیده ام در امریکا در رسانه ها اجازه پخش فیلم و یا نمایش عکس لختی زنان و مردان و غیره ممنوع می باشد.اگر درست است،هنوز در امریکا بر خلاف اروپا سانسور می شود.این جمله اخر من صرفا جهت تذکر است نه چیز دیگری.موفق باشید