رادیو زمانه

تاریخ انتشار مطلب: ۸ اسفند ۱۳۸۸

نامه‌های جیمز جویس به نورا

ناصر غیاثی

جیمز جویس شیفته‌ی هم‌راه سالیان‌اش نورا بارناکل (Nora Barnacle) بود. نامه‌های جویس به او در تاریخ ادبیات به «Dirty letters» معروف است زیرا جویس در آن‌ها، بدون کم‌ترین ‌پرده پوشی و با رکیک‌ترین واژه‌ها، از خواسته‌ها و تمایلات جنسی‌اش برای نورا گفته است.

در زیر نگاهی کوتاه به زندگی و رابطه‌ی این دو و نیز تاریخ نامه‌ها می‌پردازم و هفته‌ی آینده ترجمه‌ی یکی از نامه‌ها در سایت رادیو زمانه درج خواهد شد.

جیمز جویس

جیمز جویس نویسنده‌ی ایرلندی و خالق آثاری چون «دوبلینی‌ها»، «جهرۀ مرد هنرمند در جوانی» و «اولیس» در سال ۱۸۸۲ به دنیا آمد. در بیست و دو سالگی هم‌راه با نورا بارناکل در جست‌وجوی کار به تبعید خودخواسته به اروپا رفت و به تناوب در شهرهای پولا، تریست، رم، زوریخ و پاریس زندگی و کار کرد.

سرانجام در کوران جنگ جهانی دوم بار دیگر ناچار شد از فرانسه به زوریخ بگریزد. در سیزدهم ژانویه ۱۹۴۱ ساعت دوی شب بیدار شد و از پرستارش خواست هم‌سر و پسرش را پیش او بیاورد. پانزده دقیقه بعد جان سپرد. جویس را در گورستان فلونترن سویس به خاک سپرده‌اند.


جیمز جویس

از ویژگی‌های معروف جویس ترس او از سگ و رعد و برق بود. در کودکی سگی او را گاز می‌گیرد و به این خاطر ترس از سگ تا آخر عمر با جویس می‌ماند. جویس از رعد و برق نیز به شدت وحشت داشت. از قرار یکی از عمه یا خاله‌های او که عمیقا مذهبی بود، به او تلقین کرده بود که رعد و برق نشانه‌ای از خشم خدا است.

نورا بارناکل

نورا بارناکل در سال ۱۸۸۴ در Galway ایرلند به دنیا آمد. پدرش نانوا و الکلی بود و خانواده‌اش در فقری دایمی بسرمی‌برد. وقتی مادر نورا برای ششمین بار حامله می‌شود، نورا را نزد مادربزرگ او می‌فرستد و سرپرستی نورا عملا در اختیار دایی او که مردی متعصب بود قرار می‌گیرد. این مرد بارها نورا را با عصایش کتک می‌زده تا سرانجام نورا برای کار به دوبلین می‌رود و در یک هتل استخدام می‌شود.

نورا بارناکل برای جویس منبع الهام بود. تمام جویس‌شناسان معتقدند تاثیر نورا در زندگی و آثار جویس انکارناپذیر است. پژوهش‌گران آثار جویس نیز بسیاری از ویژگی‌های شخصیتی نورا را در آثار جویس و به‌ویژه در «دوبلینی‌ها» یافته‌اند. نورا اما نه تنها اهل ادبیات نبود بل‌که از سطح دانشی در حد متوسط روزگار خود برخوردار بود. به مثل نامه‌هایش فاقد علایم سجاوندی بودند.


لورا بارناکل در سال ۱۹۲۸

نورا اما استعداد یادگیری زبان داشت و زبان تمام کشورهایی را که در آن‌ها زندگی کرده بود، یاد گرفته بود. جویس اما مجذوب سرزندگی، شوخ‌طبعی و صداقت عمیق نورا و خلاف توصیه‌ی همه سخت دل‌بسته‌ی او بود. از سوی دیگر آن‌گونه که از نامه‌های جویس برمی‌آید، نورا از نظر جویس زنی اثیری و در عین حال لکاته بود. او به نبوغ جویس ایمان داشت و از هیچ کوششی برای حمایت از او دریغ نکرد. معروف است که نورا مانع سوزاندن دست‌نوشته‌ی «استیون قهرمان» توسط جویس شده است.

آشنایی جویس و نورا

جویس، وقتی در دهم ژوئن ۱۹۰۴ با نورا بارناکل آشنا می‌شود، مثل استیون ددالوس، یکی از شخصیت‌های رمان «اولیس»، بیست و دو سال داشت. نورا شش ماه بود که به دوبلین آمده بود. این آشنایی زندگی جویس را از اساس تغییر می‌دهد. او که پیش از این از همه کناره می‌گرفت، پس از آشنایی با نورا دوباره بین دوستان‌اش در کافه‌ها و مجامع ادبی پیدا می‌شود.

این دو برای چهاردهم ژوئن قرار می‌گذارند اما نورا سر قرار نمی‌آید. قرار بعدی‌شان در شانزدهم ژوئن بوده و این همان روزی است که رمان معروف جیمز جویس، اولیس در آن در آن اتفاق می‌افتد. از سال ۱۹۵۴ هر سال این روز را به عنوان روز بلوم (Bloomsday) در دوبلین جشن می‌گیرند.

نورا و جویس هشتم اکتبر ۱۹۰۴ در حالی که بی‌پول بودند، به امید یافتن کار سوار کشتی می‌شوند تا به انگلیس و از آن‌جا از طریق پاریس به زوریخ بروند.

زندگی مشترک

نورا و جویس سال‌های متمادی در فقر زندگی کردند. محل درآمد عمده‌ی جویس تدریس زبان انگلیسی بود و نورا با رخت‌شویی و اطوکشی به درآمد خانواده کمک می‌کرد. جویس و نورا سال‌ها با هم زندگی کردند، بی آن که ازدواج قانونی کرده باشند؛ چرا که جویس مخالف ازدواج بود. سرانجام اما به ازدواج رسمی تن می‌دهد و در سال ۱۹۳۱ در لندن با هم ازدواج می‌کنند.


لورا و جویس در روز ازدواج

جدایی‌ها، نامه‌ها

در طول بیست سال، از۱۹۰۴ تا ۱۹۲۴ حدود شصت نامه از جویس به نورا باقی مانده است. جویس ظاهرا مخالفتی با انتشار این نامه‌ها نداشته، چرا که هیچ وقت نه تلاشی برای از بین بردن آن‌ها کرد و نه هرگز چنین تقاضایی داشت. بیش‌تر نامه‌ها به مسائل روزمره مربوط می‌شوند و جویس تنها یک بار در نامه‌ی اوت ۱۹۰۴ از خانواده‌اش برای نورا می‌نویسد.

در این مجموعه نامه‌ها دو نامه از سال ۱۹۰۹ به خاطر قباحت بیرون از اندازه‌ی نویسنده‌شان حذف شده است. تصمیم‌گیری در مورد انتشار یا عدم انتشار این نامه‌ها در حوزه‌ی اختیارات گردآورنده‌ی این نامه‌ها نبوده، زیرا بازماندگان و اداره‌ کننده‌ی آثار باقی مانده از جویس مایل نبوده‌اند آن‌ها را در اختیار عموم قرار دهند.

بخش‌هایی از برخی نامه‌ها نیز که حاوی خاطرات اروتیک جویس و تخیلات جنسی او بوده و نشان از گرایش‌های خاص جنسی جویس دارند، حذف شده است. نامه‌های نورا که از قرار حاوی چنین نوشته‌هایی بودند، هرگز پیدا نشدند.

این نامه‌ها به لحاظ حجم شامل چهار دوره‌ی می‌شود: دوره‌ی اول نامه‌های سال ۱۹۰۴ است و دوران آشنایی جویس و لورا تا مقطع رفتن آن‌ها از ایرلند را دربرمی‌گیرد. دوره‌ی دوم نامه‌های سال ۱۹۰۹ است. در این سال جویس هم‌راه پسرش به دوبلین رفته بود تا با ناشری برای چاپ دوبلینی‌ها حرف بزند.

نورا با دخترشان در تریست مانده بودند. این جدایی نزدیک به هفت ماه طول می‌کشد و طولانی‌ترین دوران جدایی آن‌ها بود. در طول سی و هفت سال زندگی مشترک این نخستین بار بود که این چنین دور از هم‌ بودند. بیش‌ترین حجم نامه‌ها و قبیح‌ترین‌شان مربوط به این دوران است که در تاریخ ادبیات به Dirty letters معروف است.

در سال ۱۹۱۰ جویس نزد نورا برمی‌گردد. دوره‌ی سوم شامل نامه‌های سال ۱۹۱۲ است. این بار نورا بعد از هشت سال دوری از ایرلند هم‌راه دخترش برای دیدار به ایرلند می‌رود و جویس با پسرشان در تریست می‌مانند. و سرانجام دوره‌ی چهارم نامه‌های نوشته شده در سال ۱۹۱۷ است.

در این سال نخستین نشانه‌های وخامت بیماری چشم جویس نمایان می‌شوند. پزشک به جویس توصیه می‌کند زمستان را در جنوب لوکارنو بگذراند. نورا هم از آب و هوای زوریخ در رنج بود. جویس نورا و بچه‌ها را اول می‌فرستد تا خودش بعدا به آن‌ها بپیوندد.

یک نامه هم از سال ۱۹۲۲ است که جویس از پاریس به ایرلند می‌نویسد. در این سال نورا برخلاف میل جویس با بچه‌ها به ایرلند برگشته بود و ظاهرا تهدید کرده بود دیگر هرگز به برنخواهد گشت. و سرانجام آخرین نامه که چند سطری بیش نیست، مربوط به سال ۱۹۲۴ است.

Share/Save/Bookmark

نظرهای خوانندگان

خیلی الکی بود. بلاخره ما ندانستیم که ادبیات دریتی یعنی چه؟ موضوع، تابو و به لحاظ اخلاقی مشکل دار است. پس وقتی وبسایت جای اش نیست از خیر آن بگذرید، نه این که الکی و کلی مرور نمایید

-- خالد ، Feb 26, 2010 در ساعت 06:00 PM

very good

-- niknejad ، Feb 27, 2010 در ساعت 06:00 PM

چرا ترجمه را به نام خود چاپ کرده اید. این از امانتداری ادبی به دور است.

-- آذر ، Feb 27, 2010 در ساعت 06:00 PM