رادیو زمانه > خارج از سیاست > پرسه در متن > آلن پو، بداقبال رمانتیک سیاه | ||
آلن پو، بداقبال رمانتیک سیاهبرگردان: ناصر غیاثیدوشنبهی گذشته، نوزدهم ژانویه، دویستمین سالگرد تولد ادگار آلنپو (۱۸۴۹ ـ ۱۸۰۹) نویسنده و شاعر آمریکایی بود. او را نخستین نویسندهی داستان کوتاه، داستان وحشت، داستان پلیسی و علمی ـ تخیلی میدانند. پو، روزنامهنگار و طنزنویس نیز بود و مقالات علمی بسیاری از او باقی مانده است. نویسندهی مجلهی فوکوس آنلاین، فریدا لایپولد، نگاهی به زندگی او انداخته است که ترجمهی فارسی آن را میخوانید. الکل، جنون و مرگامسال هم مثل هر سال صبح خیلی زود ِ نوزدهم ژانویه، شبح سیاهی وارد گورستان وستمینستر هال ِ بالتیمور آمریکا میشود. در نور صبحگاهی با کلاهی سیاه و چهرهای پوشیده به طرف گور ادگار آلنپو گام برمیدارد، یک گیلاس کنیاک به سمت گور بلند میکند، سه شاخه رُز روی گور میگذارد و بعد ناپدید میشود. اکنون شصت سال است، کسی که به اصطلاح به سلامتی پو مینوشد، در روز تولد پو ظاهر میشود، بیآنکه هویتش تاکنون فاش شده باشد.
بداقبال رمانتیک سیاهاین مناسک عجیب و غریب با تصویر مرموزی که از پو ساختهاند، مو به مو تطابق دارد. مرموز جلوه دادن پو البته بلافاصله پس از مرگش آغاز شد. از قرار بدجوری الکلی بود، به تریاک اعتیاد داشت و اواخر عمرش دچار جنون شده بود. گرچه تمام این ادعاها از جانب همکاران حسودش است اما به سرعت در آمریکای قرن نوزده اشاعه یافتند. گویا از نویسندهی داستانهایی با عناوین وحشتانگیزی مانند «زوال خاندان آشر» یا «ماسک مرگ سرخ» یا «دو قتل در خیابان مورگ» چنین چیزهایی بعید نبود. نگاهی دوباره به زندگی این مرد عجیب به نظر غیرضروری میآمد. در حالی که با نگاهی دقیقتر زندگینامهای برملا میشود که این سرنوشت واقعاً میتوانست مال یکی از داستانهای خود پو باشد: زود از دست دادن پدر و مادر، به هم خوردن رابطه با زن و مرد ثروتمندی که سرپرستی او را به عهده گرفته بودند، سالهای کوچ در فقر، عشقی دلخراش و مرگی مرموز. سمبلیست فرانسوی شارل بودلر بعدها پو را مردی خواند که روی پیشانیاش واژهی «بداقبال» نوشته بود. به کار بردن چنین لفظی در مورد پو احتمالاً تفریط است. محروم از ارثی فارغ از حس انتقامگیریروشن بود که پس از مرگ زن و مردی که سرپرستی او را به عهده داشتند، از ارث فراوان یک سنت ناقابل هم نصیب پو نمیشود. پس کوشید به عنوان نویسنده زندگیاش را بگذارند. اما به این سادگیها هم نبود. وقتی با شعر موفقیتی نصیبش نشد، کوشید به عنوان نویسنده کاری از پیش ببرد، وقتی این هم فایدهای نداشت، به عنوان روزنامهنگار دست به کار شد. وقتی در مسابقهای برنده شد، حتا هم جایزه برایش تبدیل به شکست شد چرا که به خاطر لباس فقیرانهاش نتوانست در مراسم شرکت کند. وقتی ناشری به او پیشنهاد داد در ازای پول نامش را برای چاپ کتابی در مورد نرمتنان در اختیار آنها بگذارد، پو رضایت داد. فاجعه این است که این کتاب موفقیتترین کتاب پو در زمان حیاتش بود. با تمام این احوال به اندکی محبوبیت دست یافت. بعد از انتشار شاهکارش «غُراب» آنچنان در نیویورک مشهور شده بود که بچهها در خیابان دنبالش راه میافتادند، تعقیبش میکردند و با دستهایشان ادای پر زدن کلاغ را درمیآورند. شاعر پس از مدتی ناگهان میایستاد، برمیگشت و با صدایی کلاغگونه واژهی کلیدی شعرش را میگفت: «Nevermore!».1 بچهها جیغکشان پراکنده میشدند تا بعد از فراری کوتاه بازی را از سر بگیرند.
لورن را از یاد ببردر ابتدا غیر از شهرت چیز زیادی از این شعر دست پو را نگرفت، دقیق بگوییم: درست نُه دلار. اما حکایات دلپذیر نمیتواند داستان دلخراش به وجود آمدن این شعر را جبران کند. «غُراب» در طول زناشویی پو با دخترعمهاش، ویرجینیا کلم [Clemm] به بار نشست. پو زمانی با او ازدواج کرد که ۲۶ سال یعنی دو برابر همسرش سن داشت. رابطهی زن و شوهر با یک دیگر ابهامآمیز است. مثلاً میدانیم که پو به همسرش در تکلیف شب مدرسه کمک میکرد. اما اینکه آیا رابطهای رمانتیک با هم داشتند یا نه، هنوز مورد مناقشه است. در هر حال تمام منابع حکایت از فضایی پر مهر و محبت در خانهی پو دارند. اما خوشبختی دیری نپایید. قرار نبود ویرجینیا از یک خونریزی شدید ناگهانی در سال ۱۸۴۷ جان سالم بدر ببرد. درست در همین زمان شعر «غُراب» به بار نشست. در این شعر یک غُراب، مرد بیوهی جوانی را عذاب میدهد: غُراب پایان قطعی آرامش روحی او را پیشبینی میکند. مرد هرگز به همسرش لنور نخواهد پیوست. پو این شعر را، در پیشآگاهی از سوگواری در راه برای همسرش، در همان خانهای مینویسد که همسرش چند در آن طرفتر با سل میجنگد. و وقتی هم نامههایی بیامضاء به همسرش، اتهام رابطه با زنی دیگر را به شاعر میزنند، حال ویرجینیا وخیمتر شده و در سال ۱۸۴۷ میمیرد.
فقری اسرارآمیزوقتی پو پس از به خاکسپاری مادر و نامادریاش، همسر محبوبش را هم به گور میسپارد، کاملاً از پا در میآید. در ۲۷ سپتامبر ۱۸۴۹ در راه بازگشت از یکی از سفرهای کتابخوانی که حالا وسیلهی امرار معاشش بود، ناپدید شد. یک هفته بعد آشفته و در لباس مندرسی که از آن او نبود در بالتیمور آفتابی شد. مردی که او را در خیابان یافته بود، گفت: «پو سخت در مضیقه است و به کمک فوری نیاز دارد.» پو سه روز بعد، بیآنکه حتا یک بار هم کاملاً به هوش بیاید، مُرد. زندگی نویسنده سخت تحت تأثیر همان درونمایههایی بود که آثارش. در واقع هم ستارهی تاریک ادگار آلن پو پس از مرگش طلوع کرد. نمادگراهای فرانسوی دور و بر شارل بودلر از او به عنوان نابغهای تکرو تجلیل به عمل آوردند. پدر داستانهای علمی ـ تخیلی، ژول ورن، ادامهی داستانی از پو را نوشت. شرلوک هولمز بزرگ هم کاملاً به سبک کارآگاههای پو تحقیق میکرد. حالا دیگر ادگار آلنپو پایش به هالیوود و فرهنگ پوپ هم رسیده است و از هر طرف ستایشش میکنند. لابد این شهرت پس از مرگ کار آن کسی را که هر سال به سلامتی پو مینوشد، مشکلتر میکند. سال گذشته در نوزدهم ژانویه درست ۱۵۰ نفر تمام تماشاگر کنجکاو جمع شده بودند تا در مراسم دلهرهآور او حضور داشته باشند. پینوشت: منبع: • فوکوس آنلاین |
نظرهای خوانندگان
اعتیاد به الکل و تریاک با هم و بطور همزمان امکان پذیر نیست. شاید برای مدتی کوتاه بتوان این دو عمل را با هم انجام داد ولی نه در دراز مدت.
-- بی نام ، Jan 24, 2009 در ساعت 01:55 PMیعنی در شصت سال گذشته همان یک نفر بخصوص این کار را بر سر گور پو و در سالمرگش تکرار کرده است!؟ چه آدم سالم و پر توانی!
-- بی نام ، Jan 24, 2009 در ساعت 01:55 PMاین یارو که شصت سال است در سالروز تولد پو این کار را تکرار می کند احتمالاً از بنگاههای نشر کتابی که آثار پو را منتشر می کنند و می فروشند و اندک پولی به دست می آورند حقوق می گیرد تا این کار احمقانه و "مرده پرستانه" را انجام دهد! وقتی مرده یک آدم بیشتر از زنده اش بیارزد آنوقت است که بازار فرهنگ معبد و امامزاده و شهیدبازی گرم و پر در آمد می شود. یا در این مورد، دست کم یک درآمد کم اما ثابت را برای عده خاصی تضمین می کند. آیا اگر خود پو زنده بود این کار ناپسند و "تحمیقی" را تایید می کرد یا از آن خوشش می آمد؟
-- foxy ، Jan 24, 2009 در ساعت 01:55 PMبد نیست تکه ای کوتاه از یک از اشعار پو را در اینجا بیاوریم:
Much of madness
And more of sin
And horror
The soul of the plot
ترجمه ضعیف را ببخشید:
بسی دیوانگی
و گناه بسیار
و ترس
جان توطئه
-- ناشناس ، Jan 24, 2009 در ساعت 01:55 PMگفته می شود چند سیاستمدار دروغین از پو در روزهای آخر عمرش سوءاستفاده هایی تبلیغاتی کرده ا ند ...
ممنون از مطلب خوبتون در مورد آلن پو...
-- HOSSEIN ، Jan 25, 2009 در ساعت 01:55 PMاسم کامل پو این است:
Edgar Allan Poe
که در این متن نیز آمده. کمتر پیش می آید که در خود آمریکا یا جاهای دیگر در میان اهل ادبیات کسی این شخص را به نام "آلن پو" بخواند. معمولاً همان "پو" به تنهایی کفایت می کند.
-- بی نام ، Jan 26, 2009 در ساعت 01:55 PM