رادیو زمانه > خارج از سیاست > پرسه در متن > نگاه، شعری عاشقانه به فارسی سره | ||
نگاه، شعری عاشقانه به فارسی سرهرسول پدرامrpnuri@gmail.comکمتر کسی را میتوان یافت که با شعر فارسی سر و کار داشته باشد ولی «چکامهی نگاه» اثر طبع شادروان دکتر رعدی آدرخشی را نخوانده باشد. این شعر که از شاهکارهای کممانند ادبیات فارسی در یکصد سال گذشته است، با این بیت آغاز میشود:
ولی کمتر کسی میداند مخاطب شاعر در این شعر یکی نامزد (همسر آتی) او و دیگری برادر بیزبانش بوده است. به فارسی سره سروده شده است و در آن تنها یک کلمهی عربی میتوان یافت. ویژگی این چکامه در فارسی سره بودن آن است. به طوری که در تمامی ۴۹ بیت آن جز کلمهی «بنیان»1 هیچ واژهی عربی و یا خارجی دیگری نمیتوان یافت. چگونگی سروده شدن این چکامه نیز داستانی شنیدنی دارد که آن را به طور مختصر و از زبان خود سراینده در اینجا باز گو میکنم. دکتر رعدی در مقالهای به تاریخ اردیبشهت ۱۳۴۷ (۱۹۶۸) در این باره مینویسد: «زمستان ۱۳۱۴ خورشیدی روزی در یکی از جلسههای فرهنگستان... بحث پر هیجانی بین دو گروه در گرفته بود. چند تن از طرفداران دو آتشهی پارسی سره (از جُمله سرلشگر نخجوان، فرمانده نیروی هوایی و دکتر عیسی صدیق و...) خواستار پیراستن و سره کردن زبان فارسی بودند.» ایشان ادامه میدهد: «چند تن دیگر مانند محمدعلی فروغی ذکاءالملک، محمدتقی ملکالشعراء، رشید یاسمی، بدیعالزمان فروزانفر و غیره که طرفدار روش اعتدال بودند استعمال مقداری از لغاتی را که در طی قرون در زبان فارسی وارد و رایج شده است، جایز و حتی لازم میشمردند. من هم در آن زمان رییس دارالانشاء [دبیرخانه] فرهنگستان بودم و در روزنامه ایران در سرمقالههایی به امضاء «تندر» با سرهنویسی مبارزه و مخالفت میکردم.» دکتر رعدی در ادامه میگوید: «در آن جلسه نیز مطالبی در تأیید عقاید گروه دوم میگفتم که غالباً مورد تصدیق مرحوم فروغی واقع میشد. در این اثنا، سرلشگر نخجوان که از اظهارات مخالفان برآشفته بود... رو کرد [به من] و گفت علت اینکه شما با فارسی سره مخالفت میکنید این است که نمیتوانید حتی دو سطر که کلمهی عربی نداشته باشد، بنویسید.» او مینویسد: «من از این خطاب عتابآمیز سرلشگر نخجوان بسیار دلآزرده شده و آن را توهینی به خود تلقی کردم. بدین سبب همین که جلسه پایان گرفت، به خانه رفتم و شروع به سرودن چکامهی نگاه ـ که موضوع آن را از دو، سه روز پیش در خاطر پرورانده بودم ـ به فارسی سره کردم.» دکتر رعدی در ادامه میافزاید: «هنگامی که چکامه از نیمه گذشت دو اندیشه به خاطرم آمد. اول آنکه با خود گفتم اگر تمام چکامه به فارسی خالص باشد، ممکن است خواننده چنین پندارد که من عقیده سرهنویسان را صددر صد پذیرفتهام. ثانیاً با توجه به اندیشه اول، چنین اندیشیدم که شاید سزاوار باشد که اقلاً یک کلمه تازی در چکامه بیاورم.» و این کلمه، «بنیان» است که در بالا به آن اشاره کردم. در بیتی که میگوید:
دکتر رعدی میافزاید:... «و چکامه را که یک کلمهی تازی و بقیهاش به فارسی سره بود به پایان رساندم. و پس از دو سه روزی آن را بدون اشاره به این خصوصیات در مجله «مهر» منتشر کردم.» ایشان در ادامه میگوید: «قریب یک هفته بعد از انتشار مجله، نسخههای متعدد از چاپهای جداگانهی آن چکامه را که مستخرج از مجله «مهر» بود در کیف خود گذاشتم و در جلسهی هفتگی فرهنگستان حضور یافتم.» دکتر رعدی ادامه میدهد: «اغلب اعضاء فرهنگستان که چکامه را در مجلهی مهر خوانده بودند، حتی طرفداران فارسی سره شروع به اظهار لطف به من کردند و هر کسی دربارهی اینکه موضوع چکامه و طرز بیان آن از مزایایی برخوردار است، سخن گفت...» او در ادامه سخنانش میگوید: «ناگهان شادروان ملکالشعرای بهار که نسخه را مطالعه میکرد، گفت این چکامه به فارسی سره است ولی طوری سروده شده است که نبودن و غیبت کلمات عربی در آن احساس نمیشود و به همین سبب خود من هم که این چکامه را در مجلهی مهر خواندم متوجه نشدم به فارسی سره است زیرا کمترین تکلفی حاکی از سرهپردازی در آن ندیدم.» دکتر رعدی در دنبالهی داستان سروده شدن «چکامه نگاه» میگوید: «... اگرچه من آن چکامه را به برادر بیزبانم اهداء کردهام ولی هر فارسی شعرشناس به آسانی درمییابد که قسمت اعظم آن چکامه ۴۹ بیتی، یعنی ۴۱ بیت اول آن تغزلی است که در آن شاعر از نگاه معشوقهی آن روز (همسر آینده خود) سخن میگوید... و فقط در هشت بیت آخر که یک ششم چکامه است، گوینده به برادر بیزبان خود میاندیشد و از او یاد میکند.» (به نقل از مجلهی آینده، شماره بهمنماه سال ۱۳۶۱)
به برادر بیزبانم:
دکتر رعدی آدرخشی به سال ۱۲۸۸ (۱۹۰۹ میلادی) در شهر تبریز دیده به جهان گشود. سرودن شعر را از ۱۵ سالگی آغاز کرد تا جایی که چون در سال ۱۳۰۶ (۱۹۲۷ میلادی) برای تحصیل در رشتهی حقوق به تهران آمد، شاعری نامدار بود. دکتر رعدی پس از سالها استادی و فعالیتهای فرهنگی، آموزشی و روزنامهنگاری، روز شانزدهم مردادماه ۱۳۷۸ (۱۹۹۹ میلادی) در تهران درگذشت. دربارهی جزء دوم نام خانوادگی دکتر رعدی نیز باید توضیح بدهم که به عقیدهی آقای ایرج افشار «آدرخشی» درست است و نه صورت مصطلح «آذرخشی» که ناشی از یک اشتباه چاپی بوده و همچنان تکرار شده است. پینوشت: ۱. در زبان فارسی به جای «بنیان»، بنیاد به کار میرود ۲. یکران بر وزن دربان: اسب تندرو ۳. چونان: آن چنان که ۴. هماره: همواره، پیوسته ۵. فره بر وزن دره: جلال و عظمت ۶. زهی سخت کمان: آفرین بر تیرانداز ماهر ۷. پژمان بر وزن چشمان: اندوهگین ۸. تاوان ستاندن: انتقام گرفتن، جبران کردن • فایل پیدیاف مقاله |
نظرهای خوانندگان
درود بر حال و نبوغ "رعدی" انگاه که "نگاه" را سرود و نیز بر همت "پدرام" که در این "زمانه" از او یاد کرد. (سعید کوشا)
-- بدون نام ، Dec 13, 2008 در ساعت 06:00 PMقصیده ی زیبای است. بیت نخستینه اش، زبانزد فارسی زبانان بسیاری است.
و اما به گمانم در ثبت یکی از ابیات این چکامه، اشتباهی رخ داداه است. چون بیت ها بدون شماره درج شده است، من هم صرف نحوه ی درستش را در اینجا می نویسم:
نگه «شیر» ترا گوید بشتاب و ببند
نگه «بره» ترا گوید بگریز و نمان!
پیروزی روز افزون کارکنان رادیو زمانه، آرزوی من است.
-- شهروند افغانستان ، Dec 13, 2008 در ساعت 06:00 PMجناب پدرام درود بر شما
-- ناخدا ، Dec 13, 2008 در ساعت 06:00 PMبهره بردیم.
روانش شاد وجاودان باد
-- بدون نام ، Dec 13, 2008 در ساعت 06:00 PM«کمتر کسی را میتوان یافت که با شعر فارسی سر و کار داشته باشد ولی «چکامهی نگاه» اثر طبع شادروان دکتر رعدی آدرخشی را نخوانده باشد.»
-- سعید ، Dec 13, 2008 در ساعت 06:00 PM!!
کمتر کسی؟ نویسنده ی محترم، دوست دارید دست کم 1000 نفر را بیاورم خدمتتان که با شعر فارسی سر و کار داشته باشند و ....
با سپاس فراوان از دقّت و تَوَجُّه آن شهروند عزیز افغانی، باید بگویم که ممکن است اشتباه از من باشد. متاسفانه در این جا (مادرید) دسترسی به منابعی ندارم که بتوانم آن مورد را تصحیح کنم. من این شعر را چندین و چند سال پیش و در زمان دانشجویی ام دستنویس کرده ام. اگر کسانی به مخزن جراید و مطبوعات کتابخانه ملی در تهران دسترسی دارند می توانند با مراجعه به شماره های نخستین مَجلّه مهر اشتباهات آن را خاطر نشان سازند. در ضمن برای اینکه یادی از بزرگوار دیگری کرده باشم؛ این نکته را هم اضافه کنم که من این شعر را از یکی از شماره های مَجلّه زبان که شادروان جبار باغچه بان (پدر ثمین باغچه بان که چند ماه پیش از دنیا رفت) و حدود شصت سال پیش منتشر می کرده است، رونویس کرده ام. رسول پدرام
-- رسول پدرام ، Dec 13, 2008 در ساعت 06:00 PMچرا متن شعر را به این شکل بد با اندازه بزرگرتر و ایتالیک درج کرده آید. خواندنش بسیار دشوار است. بهتر است آن را به همان شکل شعر آخر که تقدیم به برادر است مینوشتنید و بین بیتها هم فاصله میگذاشتید.
-- سعید ، Dec 14, 2008 در ساعت 06:00 PMپيش از اين در مجموعه ها وگزيده هاي شعري از شاعران معاصر، هم از رعدي آذرخشي نشان بود و هم از همين سروده معروفش؛ ولي اينك نه از آن گزيده ها خبري هست ونه از رعدي وسروده زيبايش ؛بنابر اين هرگز نيازي نيست كه آن دوست دار محترم شعر، هزار شاهدبراي اثبات مدعاي خود بياورد.
-- كيومرث ، Dec 14, 2008 در ساعت 06:00 PM