رادیو زمانه > خارج از سیاست > پرسه در متن > مناطق مرطوب | ||
مناطق مرطوبحسن نوشآذرشارلوته روش مجری مطرح شبکهی تلویزیونی «Viva» و «3SAT » در آلمان تازگی رمانی منتشر کرده به نام «مناطق مرطوب». این رمان تاکنون نوزده بار تجدید چاپ شده و بیش از دو میلیون نسخه به فروش رسیده است. موضوع این رمان نیازهای جسمانی زن و درگیری زن با جسمش است. حوادث زیادی در این رمان اتفاق نمیافتد. داستان رمان را به شکل زیر در چند خط میتوانیم خلاصه کنیم: یک دختر نوبالغ هجده ساله به نام هلن ممل (Helen Memel) که از بواسیر رنج میبرد برای یک عمل جراحی دردناک در ناحیهی مقعد در بیمارستانی بستری میشود. هلن از برخی لحاظ یک دختر شورشی است. او از «آدمهای شُسته رفتهی بهداشتی و بدون میکرب» نفرت دارد و آنها را تحقیر میکند. یکی از دلمشغولیهای این دختر، هیجانی این است که در کنار خودارضایی به کمک چیزهایی مانند تخممرغ و هستهی آووکادو، به مایعاتی که در مهبلاش ترشح میشود و به مدفوعش فکر میکند. در این میان به تدریج معلوم میشود که هلن، فرزند طلاق است، مدتی مواد مخدر استعمال میکرده و خیلی زود به تجربههای جنسی نامتعارف روی آورده و در این قلمرو صاحب تخصص است. او که از بواسیر رنج میبرد زمینگیر است و در حالیکه روی تخت خوابیده و به مقعد و مهبل و مدفوع و ادرار و دیگر ترشحات جسمش و به انواع باکتریها و راههای شیوع آنها فکر میکند، با پرستارش که مردی است خوشرفتار و باتفاهم طرح دوستی میریزد. بوی آلت جنسی زن با مرغوبترین عطرها میتواند رقابت کند این کتاب با چنین داستان ساده و بیحادثهای راحت خوانده میشود. درست است که در این اثر حادثهای روی نمیدهد، و از تاریخ و فلسفه و زیبایی و عشق و تنکامگیهای پرشور یکسر بیبهره مانده، نه از شکوه دردناک تراژدی نصیبی برده و نه از فضیلت حماسه، ولی با این همه خواننده نمیتواند نسبت به این اثر بیتفاوت بماند. احساس تهوع و نفرت از هستی دردناک انسان که با خون و مدفوع و ادرار و ترشحات دیگر درآمیخته، نخستین حسی است که با خواندن این داستان عجیب در خواننده پیدا میشود. برجستهترین عنصر داستانی در این اثر لحن روای نوجوانِ داستان است که با نوعی بدجنسی شیطانی توأم با معصومیت، ناپاکیهای جسمش را روایت میکند و در این میان به اعتقاداتی میرسد که از هر نظر نامتعارف، عجیب و حتی از برخی لحاظ نفرتآور است. برای مثال او اعتقاد دارد بوی آلت جنسی زن میتواند با مرغوبترین عطرها رقابت کند. هلن هرگاه که میخواهد نظر مردی را به خود جلب کند، انگشتش را وارد مهبلش میکند و مقداری از مخاط مهبل را پشت گوشش میمالد. اثری که این بو در مردها ایجاد میکند، به نظر راوی هجده سالهی داستان، به معجزه شباهت دارد. در جای دیگر به این اعتقاد میرسد که مهبل زن باید آن قدر بویناک باشد که بوی آن از پشت شلوار جین شنیده شود. در این کتاب، جسم زن سخن میگوید، نه ذهن او این اثر بیتردید از قلمرو هرزهنگاری میآید. اما به دلیل جنس زبان (زبانِ موسوم بهSkazz ) که با آثاری مانند «ناطور دشتِ» سالینجر و نمونهی ایرانیاش: «سفر شبِ» بهمن شعلهور خویشاوند است، فراتر از پرنوگرافیست. در این کتاب یک زن جوان و شورشی به خواستههای جنسی خود میدان میدهد، زبانِ تنکامگیهایش را مییابد و از محرمیّات جنسیاش با ما سخن میگوید. خانم روش در مصاحبهای با هفتهنامهی آلمانی زبان دی سایت میگوید: «زنها رابطهی درستی با جسمشان ندارند. آنها حتی از تخیلات جنسی مستقل بیبهره اند.» توجه داشته باشید که این جملات را یک زن متجدد غربی به زبان میآورد. نکتهی مهم در این اثر و آنچه این اثر را از دیگر آثار فمینیستی متمایز میکند این است که در این کتاب، جسم زن سخن میگوید و نه ذهن او. در آثار فمینیستی که سراغ داریم، نویسنده به شخصیت و به ذهنیت زنانه راوی داستانش در متن روابط اجتماعی و خانوادگی میپردازد، کشش و کوشش میان مرد و زن و نزاع دو جنس را در مرکز توجه قرار میدهد و در یک متن فمینیستی، قهرمان داستانش را به خودآگاهی سیاسی، فلسفی یا اجتماعی میرساند و گاهی از او یک زن نمونه و متجدد میسازد و او را بر ضد هنجارهای اجتماعی که مردها به زنها تحمیل کردهاند میشوراند. در «مناطق مرطوب» اما زنِ نوجوان داستان با جسم خودش و با اخلاق مسلط مسیحی در جامعه درگیر میشود. به همین جهت تضاد داستان در این رمان درگیری زن با مرد نیست. زن در این رمان با جامعهای درگیر است که به گفتهی خانم روش جسمستیز است و جسم و فضولات آن را برنمیتابد. در این معنا ما در این کتاب، با زنی آشنا میشویم که نیازهای جسمانیاش را به خوبی میشناسد، با جسم خود ارتباط دارد و به هیچوجه حاضر نیست در یک جامعهی پاستوریزه خواستههای خود را سرکوب کند. تهوع علاوه بر درگیری زن با جسمش، یکی دیگر از مهمترین مضامین کتاب، تهوع است. راوی داستان موفق میشود با وصف بیپردهی مایعات جسم و تنکامگیهایش در خواننده حس تهوع به وجود بیاورد. «تهوع» را اگر در یک متن فرهنگی و اجتماعی ارزیابی کنیم، میتوانیم از طریق آن به دوگانگی زن در جوامع پیشرفته پی ببریم. از یک سو از زن انتظار میرود که مانند مردان در فعالیتهای اجتماعی و اقتصادی مشارکت کند و از سوی دیگر از او میخواهند که به وظایف سنتیاش در خانواده، یعنی مادری و خانهداری عمل کند. یک دختر نوجوان در چنین جامعهای میبایست در وهلهی نخست جای مناسب خود را بیابد و سپس به عنوان یک زن نوبالغ فاصلهای میان خودش و نیازهایش با خانواده و انتظاراتش به وجود بیاورد. در زندگی هلن، راوی نوجوان این داستان که فرزند طلاق است، ظاهراً این اتفاق به درستی روی نمیدهد. به همین جهت میتوانیم تصور کنیم که او گرفتار نوعی بحران است. نکته اینجاست که به جای آن که راوی داستان مانند بسیاری از زنان دیگر در اثر این بحران از زنانگی و از جسمش بیزار شود، از هنجارهایی که جامعهی پاستوریزهی صنعتی به او تحمیل میکند بیزار میشود و به همین شکل به جای آن که حالش از زنانگی و از خواستههای جنسیاش به هم بخورد، با وصف بیپردهی مایعات بدن و ایجاد حس تهوع در خواننده بیزاری خودش از هنجارهای اجتماعی را در فاصلهی بین سطرها اعلام میکند. در این معنا قهرمان این داستان، یک زن کاملاً آگاه است. او فریب نمیخورد و انتظارات جامعهی صنعتی با ماشین عظیم تبلیغاتیاش را درونی نمیکند. او به جسم و نیازهای جنسیاش وفادار است و از طریق وصفهای بیپردهی جنسی و تهوعآور خواننده را با ارزشهای درونیشدهی یک جامعهی پاستوریزه درگیر میکند. این امر مهمترین دستآورد این رمان است. از حس تهوع میتوانیم به ساختار شخصیتی راوی نیز پیببریم. از این نظر این رمان را نه در یک متن هیستوریکال (یا تاریخی)، بلکه باید در یک متن هیستریکال قرائت کرد. اندوه، درد و به میل به استمناء مناطق مرطوب با چنین قهرمان تابوشکنی چندی پیش در شرق آلمان با کارگردانی کریستیا فردریش به روی صحنهی تآتر آمد. هفت بازیگر که هفت سویهی گوناگون شخصیت راوی داستان را به نمایش میگذاشتند، روی یک صحنهی سفید با زیرجامههای سفید زندگی درونی هلن ممل، تخیلات جنسی او و درگیری او با جسمش و با هنجارهای جامعه را نمایش دادند. کارگردان این نمایش از بازیگران خواسته بود که به خودشان نگاه کنند و با خودشان ارتباط بگیرند و تلاش کنند اندوه، درد، اشتیاق، خواهش تن و به میل به اسمناء را که در درونشان سراغ دارند، برای تماشاگر چنان به نمایش بگذارند که او نیز بتواند آن را حس کند. روایت بیپرده یک جسم هیجانزده ما در زمانهای زندگی میکنیم که دستگاههای فکری و زیباشناختی کارآیی و قدرت خود را در تبیین جهان از دست دادهاند، مرجعیت ادبی از بین رفته و رسانهها با شتابزدگی و هیجان تولید خبر و فکر میکنند و در این میان مخاطبان عام را هم به مشارکت میطلبند. در این شرایط رمان خانم روش که تاکنون دو میلیون نسخه به فروش رفته و هفتههاست که در صدر فهرست کتابهای پرخواننده آلمان قرار دارد، نشانهای از تلاش رسانهای گسترده و یکپارچه برای ایجاد یک گفتمان فمنیستی با موضوع چالش زن با جسمش در یک متن اروتیک - پرنوگرافیست. رمان اروتیک و پورنوگرافی پیشینهای دراز دارد. در رمانهایی مانند «سرد و گرم» نوشتهی الیزابت آمبراس و «با چشمان بسته»ی ملیسا پی ماجراهای رختخوابی از دریچهی چشم زن روایت میشود. آنچه تازگی دارد همین چالش زن با جسمش به عنوان یک گفتمان تازهی فمینیستی و قطعیت شارلوته روش در روایت بیپردهی یک جسم هیجانزده است که در یکایک صفحات این کتاب با جسارت و وقاحت پهلو میزند. لینکها: • سفارش کتاب در آمازون • شارلوته روش در یوتیوب • شارلوته روش در گوگل • پارهای از نقدها بر این کتاب در آلمان • فصلی از مناطق مرطوب، نوشتهی شارلوته روش به زبان آلمانی |
نظرهای خوانندگان
به نظرم برخی از زن ها بخصوص در دنیای غرب به آگاهی عظیمی در رابطه با پتانسیل های عظیم جسم خود پی برده اند! این مسئله بویژه بعد از آن معلوم شد که روسپی های آمریکایی فهمیدند که با کمی تمرین بازیگری می توانند این چیز را به بهایی خیلی گران تر از آنچه در کنار خیابان میشه فروخت به پول تبدیل کرد. به همین خاطر این روزها تقریبا هر دختر نوجوان آمریکایی می داند که فقط کافی است کمی از زنانگی خود را قاطی همه زندگی اش کند تا پیشرفتش تضمین شود چون در هرصورت همه مردان، حداقل در این یک مورد، سروته یک کرباسند.
-- رضا ، Oct 17, 2008 در ساعت 03:10 PMروشن است که تلویزیون و شبکه های خبری و صد البته مجریان نیز بلافاصله بعد از هالیود متوجه این موضوع شوند. و صد البته بعید نیست که این خانم دامنه ی این روش پرفروش را به ادبیات نیز بکشاند و من حتم دارم که در رابطه با کتاب او هزاران ساعت بحث خواهد شد. احتمالا شاخه ی جدیدی به علم روان شناسی و عقده های جنسی انسان ها افزوده شود. اما مطمئن باشید مشکلاتی که این خانم مطرح می کند برای اغلب زنان دنیا در حد یک جوک تنفر انگیز است. این تیپ از زنان جامعه ی غرب که برای هر تحقیر کوچک دوران بچگی شان چندین فیلم ساخته شده است، حاصل نوع خاصی از بی دردی است که بجای ثمر بخشی، منجر به تولید انگل شده است. دردهای این ها در مقایسه با دردهای زنانی که هر روز در اقصی نقاط دنیا زیربار مسئولیت های شغلی، مادری، همسری، و هزاران نوع بی عدالتی و ظلم خرد می شوند و نمی توانند برای احیای منطقی ترین حقوق خود کاری از پیش ببرند، در حد یک شوخی بی مزه و نفرت انگیز است که یک آدم آشغال ممکن است در یک مهمانی یا محل کار انجام دهد. و در پایان واقعا متاسفم که رادیو زمانه برای چنین چیزی وقت می گذارد و کتابی را معرفی می کند که نه کتاب و نه نویسنده اش پشیزی ارزش نداشته و تنها نشان دهنده ی عقده شهرت یک زن ابله است. دردهای زنان این ها نیست. نه در دنیای غرب و نه در دنیای شرق. این بهانه هم کافی نیست که بلاخره ایشان هم نظر خودش را بیان کرده... کرده که کرده... برخی از حرفها جوابش سکوت است. چون حتی در یک مهمانی نیز، یک مشت آدم بی ارزش هستند که همه کاری می کنند که دیگران به آنها توجه کنند. و درست نیست که به آنها توجه شود.
اينها امراض شكم سيري است.
-- بدون نام ، Oct 17, 2008 در ساعت 03:10 PMفقط حيف كه راديو زمانه تبديل شده به محل روشنفكران رختخوابي
شارلوته روش همان زمانی که در ویوا مجری بود هم شخصیتی مخصوص به خود را داشت که در لحن سخن گفتن و حتی لباس پوشیدنش کاملا به نمایش در می آمد و شاید این نوشته خانم روش یک اثر «قالب شکن» باشد و البته گفتگو در محافل ادبی آلمان هم در این زمینه چشمگیر است ولی به نظر شخصی اینجانب دید او به جهان «پاستوریزه امروز» که نویسنده این متن به آن اشاره نموده نه یک دید انتقادی، بلکه یک دید تایید کننده و تحسین کننده است و نقد واقعی متوجه قهرمان «سردرگم» و «شورشی» داستان است که کاریکاتوری از شورشی های واقعی در متن جامعه را ارائه می دهد و برای خواننده پاستوریزه متن، در عمل و به عمد در برابر شورشی ها و سردرگمان اجتماع ایجاد «تهوع» می کند. به هر حال کار ایشان از یک نظر مطمئنا برای افراد «ویژه» که نگاهشان زیر پوست روایات را می کاود بسیار مفید خواهد بود. خود من کنار گذاشتن تلویزیون های مردم پسند و پاپ مانند «ویوا» و «ام تی وی» را مدیون مجری گری این خانم هستم.
-- شبیر ، Oct 17, 2008 در ساعت 03:10 PMاصلن معلوم هستش که چی شما رو اذیت کرده؟ از این ناراحت شدین که زن جسم داره و می تونه به جسمش فکر کنه و با جسمش ارتباط داشته باشه و فقط وظیفه اش این نیست که بچه بزاد و شهوت شما رو ارضا کنه و اززندگیش هیچی نفهمه. خیلی از مردای ایرونی و عرب حتی نمی تونن فکرش رو بکنن که خواهرشون یا مادرشون می تونه ارگاسم داشته باشه. چه برسه به این که از تنش مثلاً بعضی وقتا متنفر بشه، اونم توی جامعه ای که این قدر به بدن زن گیر می دن. چه اشکال داره که یه مادر که خیلی هم زحمت کش باشه یا هر چی به بدنش هم فکر کنه؟ یعنی امکان نداره که زنی مثل مادر توی فیلم میم مثل مادر فقط خودش رو با مادری تعریف نکنه، بلمه جسمیت هم داشته باشه؟
-- شهلا ، Oct 17, 2008 در ساعت 03:10 PMمن با نظر رضا موافقم. دست اندرکاران رادیو زمانه باید فرق رهایی زن ( Emanzipation) و تجاری کردن اندام زن (kommerzielle Schönheit) را به شکل چندش آورش در کتاب این خانوم درک کنند. محتوای کتاب جلق زدن دائمی یک زن است. این کتاب برای ما مردان نوشته شده است. سوال من این است که مرز رسالت تابو شکنی رادیو زمانه کجاست. به نظر می رسد زندگی در یک جامعه ی پر از خط های قرمز، ما را به تفریط بی مرزی کشانده است. با سبیل طلا مصاحبه می کنید که به راحتی در یک رادیو اسم کس و کیر را بر زبان می آورد. من که چنین چیزی را در هیچ رادیوی خارجی نشنیده ام. لابد می خواهیم در این زمینه هم ار غرب جلو بزنیم. به نظر من دست اندرکاران رادیو باید درباره مفهوم تابو دقیق تر فکر کنند. این سوال که آیا یک جامعه بدون تابو می تواند به حیات خود ادامه دهد؟ به عنوان مثال تابوی ازدواج خواهر و برادر آیا تابوی «خوبی» است؟ تابوی سکس با بچه ها و حیوانات چه؟ چرا کلیتوریس(Klitoris) زن در عکس های سکسی سانسور می شود؟ چرا توهین به محمدِ پیامبر تابو است؟
-- Saied ، Oct 17, 2008 در ساعت 03:10 PMحریم تابو شکنی همونی باشه که الان تو غربه خوبه دیگه رادیو زمانه هم به نظر من کار قابل تحسینی کرده دوستان توجه کنن این کتاب چاپ شده نوشته رادیو زمانه نیست!
-- کاوه ، Oct 17, 2008 در ساعت 03:10 PMاین هیچ ربطی به ازدواج با خواهرو...
در ضمن بحث سکس با محرم یا سکس با حیوانات یه مسئله شخصیه اگه کسی باشه خوشش بیاد استفاده میکنه
نقش مردم سالاری دینی رو بازی نکنین اگه قبول کردین تابو شکسته شه طاقت اینا رم داشته باشین دست به عصا راه رفتن شما رو به جایی نمیرسونه
به جای انتقاد و توصیه به رادیو زمانه برای تعیین خط مشیش یه ذره هم اعتقادات خودتونو اصلاح کنید
یا اصلا بده آقا جون؟؟ نخون! تمام من دوست دارم
خانوم شهلا قضیه ربطی به حقوق زنان نداره.مگر در ایران مردها راجع به خودارضایی شون حرف میزدند که زنها از این حق محروم باشند؟
-- بدون نام ، Oct 18, 2008 در ساعت 03:10 PMحرف زدن درباب مسایل جنسی برای همه تابو بوده (و هست) این یکی زنونه مردونه نداره.
دقيقا نظر رضا تاييد ميشود:
"دردهای این ها در مقایسه با دردهای زنانی که هر روز در اقصی نقاط دنیا زیربار مسئولیت های شغلی، مادری، همسری، و هزاران نوع بی عدالتی و ظلم خرد می شوند و نمی توانند برای احیای منطقی ترین حقوق خود کاری از پیش ببرند، در حد یک شوخی بی مزه و نفرت انگیز است که یک آدم آشغال ممکن است در یک مهمانی یا محل کار انجام دهد. و در پایان واقعا متاسفم که رادیو زمانه برای چنین چیزی وقت می گذارد و کتابی را معرفی می کند که نه کتاب و نه نویسنده اش پشیزی ارزش نداشته و تنها نشان دهنده ی عقده شهرت یک زن ابله است."
من فكر ميكنم راديو زمانه مرعوب و ذليل و بدخت چهار نفر ليچارگوي آشغال كله شده كه ميگويند "واه واه شما خائنا چرا از كس و كير نمينويسين!؟ چرا راديوتون جوان پسند نيست؟ شما مزدور جمهوري اسلامي هستين! مگه نميبينين تو اروپا و امريكا مردم راه ميرن و هي ميگن كير... راه ميرن و ورد زبونشون شده كس!"
-- يك مرد ايراني ، Oct 18, 2008 در ساعت 03:10 PMو البته ما همچنان به حماقتها و ناداني ها و جهالت هائي كه به نامهاي مختلف به خوردمان داده ميشود ميخنديم.
ممکن است بفرمایید بدجنسی شبطانی همراه با معصومیت چه نوع اشی است علاوه بر اینکه این داستان شاید برای روانی ها مفیدباشد و ادم معمولی فقط استنباطی که از ان دارد همان مطرح بودن تحت هرشرایطی مانند رییس جمهور محترم مورد نظر است
-- امانت ، Oct 18, 2008 در ساعت 03:10 PMبرایم جالب بود بدانم چند نفر از کسانی که در مورد این کتاب و نویسنده اش و مشکلات زن در جهان امروز و خط مشی رادیو زمانه اینجا نظرشان را نوشته اند، این کتاب را خوانده اند. ظاهرا این کتاب هنوز به زبان انگلیسی ترجمه نشده و سایت آمازون هم ترجمه آن را برای ماه آوریل سال آینده پیش فروش می کند.
-- کاوه ، Oct 18, 2008 در ساعت 03:10 PMمن موندم چی آقایون خواننده رو اینقدر دستپاچه و عصبانی کرده که همه یه جورایی دارن زمانه رو امر به معروف می کن. نکنه ناموس ایران به خطر افتاده که اینهمه قوقولی می کنین.
-- بدون نام ، Oct 18, 2008 در ساعت 03:10 PMبابا جون. یه خانومی یه کتابی نوشته از قرار توی آلمانم مردم باهاش حال کردن. همین.
تازه این وسط کسی متوجه نشد که نوش آذر درست مثل آخوندا حرف میزنه وقتی می نویسه
ما در زمانهای زندگی میکنیم که دستگاههای فکری و زیباشناختی کارآیی و قدرت خود را در تبیین جهان از دست دادهاند.
یا اینجا که می گه
یک سو از زن انتظار میرود که مانند مردان در فعالیتهای اجتماعی و اقتصادی مشارکت کند و از سوی دیگر از او میخواهند که به وظایف سنتیاش در خانواده، یعنی مادری و خانهداری عمل کند
مشكلات، رنجها و دردهاي بشريت اعم از زن و مرد اين مسائل نيست. بنده هم از راديو زمانه بيش از اينها انتظار دارم. با رجوع به فرهنگ كلاسيك كه حاكميت خرد يا همان Domination of Reason از خصوصيات آن است در جهت روشنگري گام برداريد. اين به معني آن نيست كه خانم ها تمايلات جنسي ندارند و يا به ارگاسم نمي رسند و يا به تمايلات جنسي آنها بايد بي اعتنا بود.
-- فرامرز ، Oct 19, 2008 در ساعت 03:10 PMوقتی در کلاس درس روانپزشکی از استاد مربوطه می شنوی که:
-- astm1834 ، Oct 19, 2008 در ساعت 03:10 PM" در زنان رسیدن به ارگاسم نیاز ضروری نبوده و همون تحریکات اولیه هم برای ارضا شدن یک زن کافیست"...!
این جامعه ایست که میخواد به زن ارزش بذاره و حقوق مساوی برای زن قائل بشه...ولی در رعایت بدیهی ترین و ابتدایی ترین این حقوق عاجزه... جامعه ای که حماقت تا خرخره اونرو گرفته ...یک جامعه پوسیده از درون و بیرون/.
نتیجه اینکه برای به تعادل رسوندن اندیشه ای که در 1000- درجه سیر میکنه...اندیشه ای با قدرت 1000+ درجه لازمه تا حداقل اونرو به صفر برسونه...مثبت پیشکش/.
این خانم یا آقای شبیر مثل اینکه یک سوی دیگر این داستان را می دانند و کمی اش را در این کامنت گفتند . می شود لطفا از ایشان بخواهید که کمی بیشتر توضیح بدهند در راستای همین کامنتشان. به نظرجالب می آید.
-- مریم ، Oct 19, 2008 در ساعت 03:10 PMبعد آن وقت این وسط آقای نوش آذر یک مقدار تکلیف هم تعیین کردند مثلا اینجا که گفته اند:" ناپاکیهای جسمش را روایت میکند و در این میان به اعتقاداتی میرسد که از هر نظر نامتعارف، عجیب و حتی از برخی لحاظ نفرتآور است.برای مثال او اعتقاد دارد بوی آلت جنسی زن میتواند با مرغوبترین عطرها رقابت کند."
خوب حالا باید پرسید که مثال ناپاکی آیا ترشحات مهبل است؟ آقای نوش آذر! برادر! ما زن ها فکر نمی کنیم که ترشحات مهبل ناپاک است و فکر هم نمی کنیم که بدبو است. حالا اگر این نظری است که به شما رسیده بعد از خواندن این کتاب یا آنکه نظری است که مردم باخواندن این کتاب در آلمان دارند باید گفت که خوب می شود حدس زد که این کتاب برای مردان نوشته شده است. چون تا اینجایی که شما برای ما تعریف کردید ما چیز تهوع آوری در آن ندیدیم.
دیگر اینکه یک جا واژه هرزه نگاری را به کار بردید و از آن به بعد گفته اید پورنوگرافی. لطفا تکلیفتان را معلوم کنید که از کدام گروه هستید ؟ آیا هرزه نگاری همان پورنوگرافی است؟ قدمای همین سی سال پیش می گفتند بله. اهل بخیه جدید می گویند خیر. شما این وسط معلوم نیست کدام طرفی هستید. لطفا موضعتان را مشخص کنید.
عجب مباحث روشنفکری خفنی! دیگه همه مشکلات مملکت حل شد چرا یه مقاله در مورد بواسیر ویا خود ارضایی مردها نمینویسید مگه مردا بدن نداند ! چرا تبعیض؟! از دست اندرکاران این سایت هم که این کتاب ارزشمند رو در بین هزاران کتابی که در آلمان چاپ شده پیدا کردند خواهشمند هستیم که این روند رو ادامه داده و کتابهایی با موضوعات مشابه راکه ازجهت آشنایی با بدن زن کاملتر باشند رو معرفی منه اگه چند تا عکس و فیلم هم بزاره که مشتری های شب جمعش زیادتر شه خیلی ممنون میشیم. از جنده های گرامی که با بدنشون آشناهستند و مردم را هم با بدنشون آشنا میکنند پیشاپیش تشکر و قدر دانی میکنیم.
-- بدون نام ، Oct 19, 2008 در ساعت 03:10 PMliteratur magazin shabake 2 alman az bahs rooye in ketab khoddari kard be jahate keyfiate paeene adabi.mohem faghat taboo shekani nist, kare adabi hesab ketabi dare ke dar in ketab nemishe kheyli jedi gerefte shodeh bashe.
-- mohammad masoud ، Oct 19, 2008 در ساعت 03:10 PMبا نظر سعید موافقم. با یک معمار سویسی در یزد صحبت میکردم نکته جالبی گفت که حتما شنیدید. او میگفت(مطمئنا او نماینده همه نیست من هم اینرا نمیگویم) :"ما در اروپا رنسانس کردیم و همه چیز را دفن کردیم اما گویی حال چیزهای خوبی را هم قاطی آنها از دست داده ایم و حالا به جستجویش هستیم". حالا ما باید چکار کنیم؟ همه چیز را دفن کنیم به اسم تابوشکنی و مدرن شدن؟ و به هرچیز تن دهیم؟
-- مهدی ، Oct 19, 2008 در ساعت 03:10 PMبه بدون نام ِ 18 اکتبر: یعنی چی این حرفا که می زنی؟ یعنی می خوای ما نگیم که چی درسته چی غلطه؟ یعنی می خوای ما نگیم که از همه چی سر درمیاریم و همون که ما می گیم درسته؟ یعنی می خوای ما نگیم که این نویسنده به چه بیماریهای دچاره، چه داروهایی مصرف می کنه ، توی چه محیطی بزرگ شده، چه اخلاقی داره و چه بلایی باید سرش بیاد؟؟ یه دفعه بگو کارامونو ول کنیم بشینیم یه کم فکر هم بکنیم؟
-- مژده ، Oct 19, 2008 در ساعت 03:10 PMکاش آقای نوش آذرکه با بزرگان رادیو زمانه در ارتباط است و زبان آلمانی هم می داند جنجال اخیر رد جایزه ی سالانه ی کانال های تلوزیونی آلمان (Fernsehpreis) از سوی مارسل رایش-رانیسکی (Marcel Reich-Ranicki) منتقد ادبی سرشناش آلمانی به خاطر ابتذال شان را هم به سمع و نظر خوانندگان رادیو زمانه می رساندند. کنش اخیر ایشان در هفته ی گذشته تلوزیون این کشور را با بحران جدی ای مواجه کرده است. شاید یک گزارش در این زمینه برای مشی خود رادیو زمانه هم بد نباشد.
-- Saied ، Oct 19, 2008 در ساعت 03:10 PM