رادیو زمانه

تاریخ انتشار مطلب: ۱۲ شهریور ۱۳۸۷

طرح‌هایی از صمد بهرنگی

اکرم ابویی

صمد بهرنگی، داستان‌نویس، شاعر، مترجم و محقق در دوم تیرماه ۱۳۱۸ در تبریز به دنیا آمد. ماهی سیاه کوچولو معروف‌ترین اثر اوست.

بهرنگی در ۹ شهریور ۱۳۴۷ در رود ارس غرق شد. جلال آل‌احمد، مرگ بهرنگی را مشکوک تلقی کرد... جنازه او در گورستان امامیه تبریز دفن شد.


طرح از اکرم ابویی

ماهی سیاه کوچولو

شب چله بود. ته دریا ماهی پیر دوازده هزار تا از بچه‌ها و نوه‌های‌اش را دور خودش جمع کرده بود و برای آن‌ها قصه می‌گفت:
یکی بود یکی نبود. یک ماهی سیاه کوچولو بود كه با مادرش در جویباری زندگی می‌کرد. این جویبار از دیواره‌های سنگی کوه بیرون می‌زد و در ته دره روان می‌شد.


طرح از اکرم ابویی

خانه‌ی ماهی کوچولو و مادرش پشت سنگ سیاهی بود؛ زیر سقفی از خزه. شب‌ها ، دوتایی زیر خزه‌ها می‌خوابیدند. ماهی کوچولو حسرت به دلش مانده بود که یک‌دفعه هم که شده، مهتاب را توی خانه‌شان ببیند!

مادر و بچه‌، صبح تا شام دنبال همدیگر می‌افتادند و گاهی هم قاطی ماهی‌های دیگر می‌شدند و تند تند‌، توی یک‌ تکه جا‌، می‌رفتند و بر‌می‌گشتند. این بچه یکی یک دانه بود - چون از ۱۰ هزار تخمی که مادر گذاشته بود - تنها همین یک بچه سالم در آمده بود.


طرح از اکرم ابویی

چند روزی بود که ماهی کوچولو تو فکر بود و خیلی کم حرف می‌زد. با تنبلی و بی‌میلی از این طرف به آن طرف می‌رفت و بر‌می‌گشت و بیشتر وقت‌ها هم از مادرش عقب می‌افتاد.

مادر خیال می‌کرد بچه‌اش کسالتی دارد که به زودی برطرف خواهد شد‌، اما نگو که درد ماهی سیاه از چیز دیگری است!


طرح از اکرم ابویی



یک روز صبح زود، آفتاب نزده‌، ماهی کوچولو مادرش را بیدار کرد و گفت:

«مادر، می‌خواهم با تو چند کلمه‌ای حرف بزنم».

مادر خواب‌آلود گفت: «بچه جون ، حالا هم وقت گیر آوردی! حرفت را بگذار برای بعد‌، بهتر نیست برویم گردش؟»

ماهی کوچولو گفت: «نه مادر‌، من دیگر نمی‌توانم گردش کنم. باید از اینجا بروم.»

مادرش گفت : «‌حتما باید بروی؟»

ماهی کوچولو گفت: «آره مادر باید بروم.»

مادرش گفت: «آخر، صبح به این زودی کجا می‌خواهی بروی؟»


طرح از اکرم ابویی

ماهی سیاه کوچولو گفت: «می‌خواهم بروم ببینم آخر جویبار کجاست. می‌دانی مادر ، من ماه‌هاست تو این فکرم که آخر جویبار کجاست و هنوز که هنوز است‌، نتوانسته‌ام چیزی سر در بیاورم. از دیشب تا حالا چشم به هم نگذاشته‌ام و همه‌اش فکر کرده‌ام. آخرش هم تصمیم گرفتم خودم بروم آخر جویبار را پیدا کنم. دلم می‌خواهد بدانم جاهای دیگر چه خبرهایی هست.»...

Share/Save/Bookmark

نظرهای خوانندگان

یاد دوست خوب بچه ها و آرزومند جامعه ای آرمانی و بی طبقه همیشه زنده و پاینده باد

-- یادگار ، Aug 29, 2008 در ساعت 05:03 PM

tarha ghashang wa be yad mandani hastand wali samade behrangi khodash dar aras ghragh shode bud chon shena balad nabud. an saman haman tor ke neweshte budid al ahmad gofte bud sha samad ra koshte .

-- mahbube ، Aug 29, 2008 در ساعت 05:03 PM

خانم ابويی اين طرح ها که همه يکی است! فقط با فتوشاپ بالا و پائين و دوتاشان کرديد. چرا عنوان زده ايد طرح ها؟

-- سارا ، Aug 30, 2008 در ساعت 05:03 PM

سارا عزیز، اگر به طرحها به دقت نگاه کنی طرحها با هم متفاوت هستند. طرحها آزادانه به تصویر کشیده شده اند و اضافه و حذف یکی از عناصر بصری مثل خط، نقطه، سطح .. در صفحه، تصویر بعدی را ساخته.
در ضمن هر هنرمندی مجاز است از هر نوع ابزار و وسیله و امکاناتی برای بیان کار خود استفاده کند.
ابویی

-- ابویی ، Sep 2, 2008 در ساعت 05:03 PM