رادیو زمانه

تاریخ انتشار مطلب: ۲۲ آبان ۱۳۸۷
نگاهی به کتابِ «در گرگ و میش ِ راه»، نوشته‌ی ابراهیم مختاری، زینت دریایی

وقتی زینت، برقع برداشت

ناصر غیاثی

درآمد

ابراهیم مختاری می‌رود به جزیره‌ی قشم تا فیلم مستندی از ماهیگیری - سنتی - آن‌جا بسازد. مدیرعامل تعاونی صیادی ِ سلخ، روستایی در جزیره‌ی قشم در حدود هفتاد و هفت کیلومتری شهر قشم، مرد جوانی است به نام احمدی که به مختاری می‌گوید: «همسرم به خاطر بهورزی برقع از چهره برداشته است.» مختاری شگفت زده می‌پرسد: «‌زن تو برقع برداشته است؟‌ و احمدی با اشاره به دوروبری‌ها مرا به آهسته حرف زدن دعوت کرد.»

مختاری می‌خواهد از انگیزه زینت، همسر احمدی سردربیاورد. دیدار دست می‌دهد: «آداب‌دانی و فارسی ِ درست و اتکا به نفس او برایم جالب بود. زینت‌... ترس و ضعف معمول ِ زنان ِ جوامع بسته در برابر مردانه بیگانه را نداشت. به هر پرسش با دقت گوش می‌داد و سنجیده پاسخ می‌گفت... این‌ها همه نشان می‌داد که شخصیت خاصی در پس برقع پنهان است.»


تصویر جلدِ کتابِ «در گرگ و میش ِ راه»

سلخ کجاست؟

در سلخ، هنوز دختران را ختنه می‌کنند، آن‌ها را به مدرسه نمی‌فرستند، در سیزده سالگی شوهرشان می‌دهند، کتک‌شان می‌زنند. زنان برقع می‌زنند و خود را از مردان قایم می‌کنند، خودسوزی می‌کنند، دیوانه می‌شوند و یا فرار می‌کنند.

درخواست طلاق، خواندنِ کتاب، دیدن فیلم و شنیدن موسیقی گناهی نابخشودنی محسوب می‌شود، در یک کلام مردها قادر مطلق‌اند. در چنین بافتی از عقب‌ماندگی اما زنی پیدا می‌شود که به اصرار خود و پشتیبانیِ پدر که کدخدای باسواد و شاهنامه‌خوان ده نیز هست، به مدرسه می‌رود، با حمایتِ پیدا و پنهان همسرش بهورز می‌شود، برقع برمی‌دارد، از فرط فشار سنت دوبار دست به خودکشی می‌زند، از شغل‌اش اخراج و سپس بازخرید می‌شود، اما از پا نمی‌نشید، رانندگی یادمی‌گیرد، کاندید شورای ده می‌شود و با بالاترین میزان رای انتخاب می‌شود و ادامه تحصیل می‌دهد.‌

برای نمایش فیلم داستانیِ «زینت» در لندن و برای نمایش «یک روز به‌خصوص» به سویس و آمستردام سفر می‌کند. آخرین خبرها حاکی از این است که زینت دریایی دارد در سوئد درس می‌خواند.

این زن کیست؟

اسم این زن «زینت دریایی» است، زنی که ابراهیم مختاری می‌خواهد فیلمی از زندگی او بسازد. اما دو سال دوندگیِ مختاری برای گرفتن پروانه‌ی ساخت از وزارت ارشاد بی‌نتیجه می‌ماند.

مختاری اما از پای نمی‌نشیند. سال ۱۳۷۲ یک فیلم بلند سینمایی به نام «زینت» براساس زندگی او می‌سازد و در سال ۱۳۷۷ یک مستند به نام «یک روز به‌خصوص» از روز انتخابات شورهای شهر و روستا که زینت به عنوان نامزد شورای ده در آن شرکت کرده بود.


ابراهیم مختاری

سپس او را وامی‌دارد بخشی از داستان زندگی‌اش را بنویسد و سیزده سال پس از آن با او به گفت و گو می‌نشیند و ماحصل این دو را در سال ۱۳۸۴ در کتابی به نام «در گرگ و میش راه» و با عنوانِ فرعیِ «تلاش مداوم زنی در جامعه‌ای بسته و مردسالار» منتشر می‌کند.

درگرگ و میش راه

کتاب به دو بخش تقسیم شده‌است:

بخش اول «خاطرات» که به قلم زینت دریایی است، شرح تلاش‌های اوست برای رفتن به مدرسه راهنمایی، مصیبت‌هایش در سال اول راهنمایی، ترک تحصیل اجباری، سپس آشنایی با پزشکی و آموختن آمپول‌زنی و کمک به بیماران ده. پس از آن از چگونگیِِ ازدواجِِ اجباری‌ و غم‌انگیزش در سیزده سالگی همراه با توصیف ِمفصل مراسم ازدواج در ده، و زندگی در خانه همسر می‌نویسد: «احمدی، برادرم، شوهرخواهرانم و مادرشوهرم هیچ‌کدام راضی به کارکردن من نبودند.»


زینت در ۳۵ سالگی

اما ممانعت آن‌ها از کمک کردن به بیماران روستا، از تلاش و التماس او برای بهورز شدن نمی‌کاهد: «خواهرم، شوهرانشان، مادرم، شوهرم، خاله‌ها، دایی‌ها، همسایه‌ها و خلاصه همه مخالف بودند... از غذا افتادم و مریض شدم.» تا سرانجام با کسب موافقت شوهر و بستگان دور و نزدیک، برای گذراندن ِ دور سه ماه بهورزی به بندرعباس می‌رود.

پس از پایان دوره در خانه بهداشت روستا مستقر می‌شود و نقطه عطف زندگیِ زینت همین جاست: طبق دستور اداری باید موقع کار، برقع را بردارد: «احمدی به من گفت: «...ما را از روستا بیرون می‌کنند. می‌دانی خانواده هر دو ما و مردم چه بر سر ما می‌آورند؟... تو خودت می‌توانی بی‌برقع در روستا بگردی؟... اگر برقع برداری... همه خیال می‌کنند دیوانه شده‌ای... وقتی دکتر مرا به عنوان بهورز ده معرفی کرد، آن‌ها [مردم روستا] با تعجب به من نگاه می‌کردند و کسی مرا نمی‌شناخت.‌»

تا این‌که پس از کشمکش‌های طاقت‌فرسا «در خانه‌ی بهداشت لباس فرم تن می‌کردم و بیرون از آن‌جا لباس محلی می‌پوشیدم، ولی دیگر برقع نزدم.» سال ۱۳۷۷ زینت با بالاترین رای عضوی شورای ده می‌شود: «اصولاً رییس شورا و نایب رییس باید براساس میزان رای انتخاب شوند، ولی مردم این‌جا هنوز نمی‌توانند قبول کنند زن رییس شورا باشد. می‌گفتند بروی ده ما می‌رود.‌»

بخش دوم زیر عنوان «پس از سیزده سال»، گفت و گوی ابراهیم مختاری و زینت دریایی است، پس از سیزده سال که دیدار مجددی دست می‌دهد.

در این گفت و گو زینت دریایی از موضع همسرش، از راوبط جنسی مردم جزیره، از تبعیض‌های جنسی، از رقابت ماماروستاهای سنتی با او که مامایی را هم آموخته می‌گوید: «زائو درد داشت. من معاینه کردم...گفتم باید ببریمش بیمارستان سزارین بشود. گفتند اگر عمرش به دنیا باشد...زایمان می‌کند، اما اگر عمرش به دنیا نباشد، هرجا ببریم می‌میرد».

وقتی از رنج‌هایش از برخوردِِ مردم جزیره به او که برقع را برداشته بود، مامایی می‌کرد و بخیه می‌زد، روایت می‌کند، می‌گوید: «من به زندگی، به دنیا و به همه‌ی مردم عشق می‌ورزم... بگذار هرچه پشت سر من می‌خواهند بگویند... شاید بفهمند که رفتن زن به میان مردم چیز بدی نیست.»

زینت ده سال طرد می‌شود، تهمت‌ها می‌شنود، تنهایی‌هایی‌ها می‌کشد، کتاب می‌خواند‌ و شاعر می‌شود: «من از درد این مردم شاعر شدم» و با ماه و موج حرف می‌زند: «البته موج بیشتر خودش را دوست دارد، نمی‌تواند درد را تحمل کند، آرام نمی‌گیرد. اگر یک ذره هم درد داشته باشد رسوایی به بار می‌آورد. ولی ماه دردپذیر است. ماه صبور است. احساس می‌کنم ماه مرا خیلی دوست دارد.»

شناسنامه کتاب:
در گرگ و میش راه؛ تلاش مداوم زنی در جامعه‌ای بسته و مردسالار، ابراهیم مختاری/ زینت دریایی، نشر چشمه، چاپ سوم، زمستان ۱۳۸۶، تهران، قیمت: ۲۵۰۰ تومان

سایت ِ ابراهیم مختاری

Share/Save/Bookmark

نظرهای خوانندگان

امیدوارم زینب هم طعم دلنشین آزادی را بزودی همراه با دیگر شیرزنان سرزمینش بنوشد . و ثمره ی تلاشهای چنین زنانی ست که ارتجاع توهم و خیالات را از ما دور میکند و فرهنگ عجین شده با دین را به تاریخ خواهد سپرد .

-- فرهاد- فریاد ، Jul 25, 2008 در ساعت 04:39 PM

ایشان در کشور اشغال شده من به واژه * شیر زن * در مقابل * غیرت مرد ؟! * معنی میدهد !.
داوید.

-- داوید ، Jul 25, 2008 در ساعت 04:39 PM

من داستان زینت را از زبان یکی از دوستان نزدیکش بنام فخرالسادات در سفر قشم شنیدم. اگر خانم دریایی می خواند بداند که فخری دلتنگتان است.

-- عادل ، Jul 26, 2008 در ساعت 04:39 PM

زنده باد چنین زنان ارجمند و قدرتمند ایرانی که آبروی مردان بزدلمان از کشور بردند و می برند اینان در صدد جمع کردن دوباره ی آنانند.

-- شهرزاد ، Jul 26, 2008 در ساعت 04:39 PM

شهرجنون گرفته

زنان به خون نشسته

كودكان به دارآويخته

باورش نيست

حتي خداي تنهای آسمان!

قهقهه ي پيرمجنون

دشنه ي مانده درمحراب

سربازان

تشنه ي دريدن

باورش نيست

حتي خداي خسته ي آسمان

زمين ويراني

روزهاي پريشاني

انسان حيواني

باورش نيست

حتي خداي فراموش شده ي آسمان

-- saeed ، Jul 27, 2008 در ساعت 04:39 PM

نامه ی زیر را آقای مختاری برای من نوشته اند:
ناصر غیاثی عزیز.
خوشحال و سپاسگزارم که باعث معرفی کتاب "در گرگ و میش راه" شده ای. امیدوارم این کتاب راهش را در میان خوانندگان علاقمند بیشتر باز کند. در معرفی کتاب نوشته ای بخش اول کتاب به قلم زینت و بخش دوم به قلم ابراهیم مختاری است. چنین نیست. هر دو بخش را من نوشته ام. بخش اول با استفاده از نوشته ها و شنیده های از زینت و یادداشت های فراوان من در طول سالها و ضبط پاسخ های او به پرسش های من، نوشته شده است. از آغاز یادداشت برداشتن و طراحی چارچوب بخش اول مدتی حدود ده سال طول کشید. البته این مدت بطور مرتب روی آن کار نکردم. اما این مدت – تا آماده شدن کل کتاب - فرصت بی نظیری بود که این داستان را ذره ذره کشف کنم و با زبان آن وربروم تا ورز بیاید. این حدودا هشتاد صفحه بارها و بارهاو بارها... بازنویسی شده است.
در این مدت کوشش برای نگارش سناریوی اولیه زینت – که ساخته نشد – کوشش برای نگارش سناریوی داستانی زینت - که ساخته شد- و کوشش برای نوشتن سناریوی سیزده قسمتی متقابلا روی تقویت داستان پردازی و نگارش بخش اول تاثیر گذاشت.
موضوع دیگری که در شکل گیری زبان "گرگ و میش" تاثیر داشت نوشتن کتاب "میراث پهلوانی" در ایران بود که حدود هفت سال پیش از گرگ و میش نوشتم.
این کتاب که از پیدایش فکر اولیه تا پژوهش و نگارش به صورت گسسته حدود پنج سال به درازا کشید به دو بخش زبانی بخش بندی شده است که یکی بخش "زبان نویسنده" و دیگری بخش "زبان گوینده" است. در واقع توجه به زبان "نوشتاری" و "گفتاری" هنگام پژوهش و نگارش کتاب پهلوانی پیدا شد.
پیشینه مستندسازی من – بخصوص با فیلم های نان بلوچی، اجاره نشینی، و سه چهره نگاری زنانه (ملا خدیجه، مکرمه و یک روز بخصوص زینت) در گرایش به "داستان گوئی واقعگرایانه" و کشف راه های رسیدن به "زبان" دو کتاب میراث پهلوانی و گرگ و میش البته تاثیر داشته است.
خوش و خرم باشی: ابراهیم مختاری.
6/تیر/ 87

-- ناصر غیاثی ، Jul 28, 2008 در ساعت 04:39 PM

کتابش رو کجا میشه گیر آورد

-- آرش ، Nov 12, 2008 در ساعت 04:39 PM