رادیو زمانه

تاریخ انتشار مطلب: ۹ مرداد ۱۳۸۶
مجله‌ی زمانه با بیگ بن

«دين و دنيا» در مرکز اسماعيلی لندن

داريوش رجبيان
london@radiozamaneh.com

گزارش را از اینجا بشنوید.


طبق وعده‌ای که هفته‌ی گذشته به شما داده بودم، امشب می‌روم تا نمایشگاه «روان و زندگی» یا «دین و دنیا»ی آقاخان، رهبر اسماعیلی‌های جهان، را از نزدیک ببینم. برای این کار، کروکی مرکز اسماعیلی لندن را چاپ کردم؛ چون هرگز قبلاً به این محل نرفته بودم. سوار مترو می‌شوم و راه می‌افتم.

هیچ جای دیگری را توی لندن نمی‌توان به‌راحتی مرکز اسماعیلی پیدا کرد. به محض این‌که از ايستگاه مترو می‌آیید بیرون، یک عالمه پیکان و نشانه است که همین‌جوری راهنمایی می‌کند تا دم در مرکز. یک تابلوی بزرگی هست که آدم‌ها دارند می‌روند، می‌آیند، و درست روبه‌رویش می‌ایستند و نگاه می‌کنند. نوشته: «روان و زندگی، شاهکارهای هنر اسلامی از کلکسیون موزه‌ی آقاخان» و «این موزه از ۱۴ ژوئیه باز است تا ۳۱ اوت...»

در مرکز اسماعيلی، آن ترجمه‌ای که از عنوان این نمایشگاه دم در کردیم، غلط از آب درآمد! برای اینکه "Spirit and Life" يا همان "روان و زندگی" که ما گفتیم، اینجا اسمش «دین و دنیا» است. در ورودی نمايشگاه، تابلوی آقاخان، رهبر اسماعیلی‌های جهان را می‌شود ديد با فرازی از گفته‌هايش که می‌گوید: «این نمایشگاه راهنمای هنر اسلامی‌ست در دنیای امروزی؛ در غرب به‌ویژه درباره‌ی جهان اسلام پرسش‌های بسیاری مطرح می‌شود و متأسفانه در هر دو جامعه از يکدیگر سوءتفاهم‌هایی وجود دارد. ولی من امیدوارم که این نمایشگاه بتواند برای روشنگری در میان باورها و فرهنگ‌های مختلف اهمیت ويژه‌ای داشته باشد.»

من حسابی سرگرم تماشای ساختمان مرکز اسماعیلی شدم. یکی از کارمندهای این مرکز همه‌ی روزنامه‌نگارها را، به‌جز من که نمایندگی شما را برعهده دارم، به نمایشگاه «دین ودنیا» راهنمایی می‌کند و دارد در مورد اشیاء نمایشی آن داد سخن می‌دهد. یکی از خدمه‌ی مرکز به من می‌گوید "نگران نباش. جمعیت تازه لحظاتی پیش وارد نمایشگاه شدند."

آقای راه‌بلد، در حالی‌که به کشکول منقش برنجی اشاره می‌کرد، گفت یکی از لوازم درویش‌ها همین کاسه‌های گدایی بود که به فارسی "کشکول" گویند. و درویشان آن را به گردن می‌انداختند و سفر می‌کردند و صوفی‌ای که این کشکول را داشته، در حاشیه‌ی آن یک دعای معروفی را هم نگاشته که از حضرت علی، امام نخست شیعیان، مدد می‌خواهد. این از دعاهای معروف رایج در میان شیعه‌ها و کلاً سنتی اسلامی‌ست.


کشکول درویش

کشکولی که این آقا بهش اشاره می‌کرد برنجی‌ست و شکل قایق را دارد و واقعاً بسیار سنگین به نظر می‌آید. این کشکول متعلق به نیمه‌ی دوم سده‌ی شانزده میلادی‌ست و گفته می‌شود صاحب آن پیر یک خانقاه درویش‌های ایرانی بوده است. سنگینی کشکول به اندازه‌ای نمودار بود که یکی از روزنامه‌نگارها تحمل نکرد و پرسید بابا فکر نمی‌کنید این کشکول برای حمل توسط یک درویش خیلی سنگین باشد.

آقای راه‌بلد می‌گوید آره، راست می‌گویی. خیلی‌ها تعجب می‌کنند که یک درویش که تصور می‌رود باید آدم بینوایی باشد، چه جوری یک چنین چیز گرانبها و گران‌وزنی را حمل می‌کرده؛ ولی این کشکول اهمیت سنت تصوف را نشان می‌دهد. و توی این تصاویر بالا می‌توانید صحنه‌ای را از گفت‌وگوی درویش با نماینده‌های قشر حاکم ببینید. یعنی یک گفت‌وگوی مدامی جریان داشت بین آنها؛ و در واقع در دوره‌ی حکومت مغول حکام دنبال درویش‌ها و اهل تصوف می‌گشتند که معماهای زندگی‌شان را حل بکنند.

راه‌بلد می‌گوید توی جعبه‌ی بعدی، ما کوشیدیم نشان بدهیم که در قرآن "باغ" در واقع بُعدی را از "پردیس" نشان می‌دهد. توی این جعبه می‌شود تصاویری را از گل‌ها و پرنده‌ها، بخوردان‌ها و مینیاتورها را دید که اهمیت پردیس در زندگی روزمره‌ی مسلمان‌ها را نشان می‌دهند. همین‌طور که راه‌بلدِ اسماعیلی‌ها مفهوم پردیس را توضیح می‌داد، من یاد پردیسی افتادم که بنا بر روایت گذشته‌ی حسن صباح و سایر پیشواهای اسماعیلیه‌ها در سده‌های دوازده و سیزده میلادی توی کوهستان الموت درست کرده بودند که خیلی‌ها آنها را تمثالی از بهشت می‌دانستند. و آن پردیس به دست هلاکوخان مغول، نوه‌ی چنگیز، ویران شد.

راه‌بلد می‌گوید اینجا روبه‌رویتان دو جعبه را می‌بینید که اشیایی را از ایران قاجاری نشان می‌دهد. سلسله‌ی قاجار در سده‌ی نوزده در ایران حکومت می‌کرد و با قدرت‌های غربی روابط استوار فرهنگی و بازرگانی داشت. برای نمونه: توی این تابلوی دربار فتحعلی‌شاه می‌شود سفیرهای فرانسه و انگلیس را دید؛ در کنار سفیرهای هند، ترکیه و عربستان. همه‌ی آنها چهره‌هایی تاریخی‌اند. می‌گوید فتحعلی‌شاه قاجار خودش را خوشنویس آماتور می‌دانست و اینجا می‌شود نمونه‌ای از خطاطی فتحعلی‌شاه قاجار را دید.

راه‌بلد ما از کنار این خطاطی فتحعلی‌شاه قاجار با همین یک جمله‌ی کوتاه رد شد؛ ولی من پشت آن قفسه گیر کرده‌ام. چون برایم واقعاً تازگی داشت که فتحعلی‌شاه قاجار به چه زیبایی می‌توانسته خوشنویسی بکند. یک لوحه‌ی دو رویه، یک‌سو تابلوی خود شاه را داشت و توی روی دیگرش خط فتحعلی‌شاه را که نوشته بود: «کان را نه ز پی مخامت دی»، که فکر می‌کنم منظورش مفهوم بخصوصی نبوده، بلکه هدف فقط خوشنویسی بوده.

راه‌بلد می‌گوید: و این پشت، دو سند را می‌شود دید که یکیش نامه‌ی رسمی ولیعهد ایران قاجاریه به ناپلئون بناپارت است و سمت چپ آن یک سند دیگر است که فتحعلی‌شاه آن را به سفیر بریتانیا داده بود که در اوایل سده‌ی نوزده میلادی به ایران رفته بود. اسمش هم اینجا هست: هارفورد جونز. نکته‌ای که جالب است این‌که وقتی هارفورد جونز به انگلیس برگشت، او از نشانی که در ایران بهش داده بودند به‌عنوان جزئی از نشان شخصی خودش در نامه‌نگاری‌هایش استفاده می‌کرد.


کتاب قانون ابن سينا

گفتنی‌ها زیاد بود و راه‌بلدِ اسماعیلی‌ها همه را گفت. با تمام جزئیات تابلوی بازمانده از دربار کریمخان زند، مینیاتورهای قرون وسطایی، صندوق ابزار حکاک از اسپانیا دوره‌ی امویان، صفحاتی از کتاب قانون ابن سینا بازمانده از سده‌ی یازده میلادی (تصورش را بکنید! این در واقع قدیمی‌ترین نسخه است که از این کتاب توی دنیا وجود دارد)، کوزه‌های پزشکی که از سوریه به ایتالیا صادر شده بود و نشان شهر فلورانس رویشان حکاکی شده بود، لوازم شکار و عیش و عشرت شاه‌ها، نسخه‌های متعدد قدیمی از قرآن، سازهای موسیقی افغانستان و آسیای میانه، و شاهنامه.


صفحه‌ای از شاهنامه‌ی طهماسبی

راه‌بلد می‌گوید زیباترین دست‌نویسی که در جهان اسلام تا کنون وجود دارد، همین شاهنامه‌ی طهماسبی‌ست. شاهنامه کتابی‌ست که حدود هزار سال پیش توسط فردوسی، شاعر پارس، نوشته شده بود. این تنها مینیاتوری‌ست که ما از آن دست‌نویس داریم. خود دست‌نویس حاوی حدود ۲۵۰ مینیاتور است. این کتاب به دستور شاه طهماسب صفوی تهیه شده است و تهیه‌ی آن حدود ۲۰ سال طول کشیده است. موزه‌ی آقاخان این صفحه از شاهنامه‌ی طهماسبی را همراه با هشت صفحه‌ی دیگر چندین سال پیش توی مزایده به‌دست آورده است.


جامه‌ی شاهزاده‌ی مغول

راه‌بلد ادامه می‌دهد: آخرین چیزی که برایتان معرفی می‌کنم در واقع نخستین چیزی‌ست که موقع ورود به نمایشگاه به چشم‌تان می‌خورد. این جامه‌ی خیره‌کننده‌ی شاهزاده‌ی مغول است که از سده‌ی چهارده میلادی به ما رسیده است و این از نمونه‌های نادر جامه‌ی آن دوران است که در این حالت تا زمان ما رسیده. من به آن جامه‌ی خیره‌کننده خیره شدم و با خودم فکر کردم که خشکشویی در دوره‌ی مغول چقدر خوب کار می‌کرده که یک جامه را به این خوبی نگه داشته!

تا راه‌بلدمان دور نشده ازش خواستم که خودش را معرفی کند:

«النور مرچانت، از مؤسسه‌ی مطالعات اسماعیلیه‌ی لندن».

آیا همه‌ی اشیاء متعلق به کلکسیون خصوصی آقاخان است؟

«نه، این بخشی از کلکسیون موزه‌ی آقاخان است که سال ۲۰۱۰ توی شهر تورنتو کانادا گشایش خواهد یافت. این موزه برای نگهداری از همین اشیاء و اشیای دیگر ساخته شده است. طی پنجاه سال اخیر عموی خدابیامرز شاهزاده آقاخان چهارم، پیشوای اسماعیلی‌ها، اشیای تاریخی را جمع می‌کرده و توی ده سال اخیر خود آقاخان چهارم اشیاء و مینیاتورهای بیشتری را جمع کرده است. این کلکسیون بیانگر همه‌ی دوره‌های جهان اسلام است. هدف هم تنها نمایش اشیای برجسته و زیبا نبوده، بلکه هدف این است که از اين اشیاء بشود در زمینه‌ی فرهنگ و آموزش استفاده کرد.»

چرا این اشیاء را توی لندن به نمایش گذاشته‌ايد؟

«چون تا چند سال دیگر این کلکسیون به کانادا منتقل خواهد شد. این یک نمایشگاه سیار است و قبل از لندن توی شهر پارمای ایتالیا برگزار شد، حدود دو ماه پیش. آقاخان چهارم بر این نظر بود که این فرصتی خواهد بود برای معرفی اشیاء به جماعات لندن. این نمایشگاه در ترکیبی یک‌خرده متفاوت ماه اکتبر به موزه‌ی لوور پاریس برده خواهد شد و سال آینده به شهر بن آلمان می‌رود و هدف معرفی فرهنگ اسلامی‌ست.»

گشت‌وگذاری بود در نمایشگاه «دین و دنیا» که این‌روزها توی مرکز اسماعیلی لندن برپاست و تا روز ۳۱ اوت درش به روی عموم باز خواهد ماند.

تنها پرسشی که پس از تماشای این نمایشگاه توی ذهن من باقی ماند، این بود که گذشته‌ی ما واقعاً هم درخشان است، ولی امروز ما چه چیزی داریم که بهش افتخار بکنیم؟ اگر شما در این مورد نظری دارید، لطفاً برایمان بنویسید: london@radiozamaneh.com


در همین باره:

ـ پيکار با "برخورد جهالت ها"

Share/Save/Bookmark

نظرهای خوانندگان

Congratulations and thanks to all of you. I salute your effort and wish you good luck in your, hard long yet rewarding, path.

Two things:

1) Y'all are beginning to sound, and act, arrogantly. Being sand-nigaa eeroonis, that's not unexpected of you (you're your parents' kids after all!) But try to avoid your parents' genetic foot steps if you can;
2) Instead, try to learn and become humble. Since you are living outside Iran, you are in the best position to attempt to pick-up the west's GOOD traits and throw the bad ones away, cleanse yourselves out of your own past bad habits, and then lead us (your past generation) to hopefully a better kind of Iranian-ness.

Peace,
Seyed Moussavi (http://www.Amousonny.org)

-- Seyed Moussavi ، Jul 30, 2007 در ساعت 10:29 PM

مايه‌ي تعجب و شرمساري است که اين‌جا هم همان قصه‌هاي مارکوپولو را راوي تکرار کرده است.قصه‌ي بهشت در الموت و پرديسي که حسن صباح در کوهستان ساخته است)

-- علی ، Jul 31, 2007 در ساعت 10:29 PM

آقاي نايب رييستون این متنی که شما فرستادین فقط به دردخودتون میخوره ،چون متاسفانه نمی دانید دین ودنیا یعنی چه ؟

-- بدون نام ، Jul 31, 2007 در ساعت 10:29 PM