رادیو زمانه > خارج از سیاست > تورنتو > مقدمهای بر نامهای خانوادگی در ایران | ||
مقدمهای بر نامهای خانوادگی در ایرانمحمد تاجدولتیهفتمین کنفرانس دو سالانهی انجمن جهانی پژوهشهای ایرانی از روز پنجشنبه ۳۱ ژوییه در شهر تورنتو آغاز شد. در این کنفرانس بیش از ۲۰۰ نفر از پژوهشگران ایرانی و غیرایرانی که در دانشگاهها و مراکز تحقیقاتی کشورهای مختلف اروپا، آسیا، ایالتهای گوناگون آمریکا و ایران در زمینهی مطالعات تاریخی، فرهنگی، هنری، ادبی و حقوق بشری فعالیت میکنند؛ نتیجهی آخرین تحقیقات خود را در جلسات سخنرانی و بحث و گفت و گو ارایه کردند. قرار بود در کنفرانس امسال حدود ۶۰ تن از استادان و پژوهشگران مطالعات ایرانی از ایران به تورنتو بیایند که به دلیل سختگیریهای سفارت کانادا در ایران، ویزای سفر به کانادا برای آنها صادر نشد. روز پنجشنبه در یکی از جلسات سخنرانی و بحث و گفت و گو که زیر عنوان هویت شخصی و اسکیزوفرنی فرهنگی ترتیب یافته بود؛ دکتر هوشنگ شهابی، استاد دانشگاه بوستون در آمریکا سخنرانی خود را با عنوان «مقدمهای بر نامهای خانوادگی در ایران» ارایه کرد.این سخنرانی، فشردهی تحقیقی بود که دربارهی تاریخ ایجاد و صدور شناسنامه در ایران صورت گرفته.
از دکتر شهابی میپرسم انتخاب نام خانوادگی و صدور شناسنامه در ایران چگونه و از چه زمانی آغاز شد؟ قانونی در ۱۳۰۴ یا ۱۹۲۵ در مجلس ایران دربارهی سجل احوال تصویب شد که یکی از نکات این قانون اجباری کردن اسم فامیل در ایران بود. قبل از آن چطور بود و ایرانیها چه نام فامیلی را برای خودشان انتخاب میکردند؟ کلاً نام فامیل وجود نداشت. اسم یک شخص عبارت بود از اسمش، مثلاً حسن، حسین؛ گاهی وقتها یک کنیه مثل ابوسعید، یک لقب مثل عمر خیام، یعنی عمر خیمهساز یا ازونحسن، یعنی حسندراز. بعد، یک نسبت هم بود مثل خراسانی، اصفهانی؛ یا پسر فلانی، دختر فلانی، ابن؛ زاد؛ خیلی وقتها شعرا تخلص داشتند. لقب هم بود مثلاً آدمهای متشخص مثل نظامالاطباء؛ میرزا؛ حاج؛ و با تمام این عناصر مختلف هویت یک شخص مشخص میشد.
بعد از تصویب این قانون، انتخاب نام فامیل از طرف مردم به چه شکلی صورت گرفت و چه عواملی باعث میشد که مردم نام فامیل خودشان را انتخاب کنند؟ در خانوادههای دیوانی که نخبگان مملکت بودند خیلی وقتها عنصر اول لقب را میگرفتند و یک یای نسبت به آن اضافه میکردند. آنچنانکه مثلاً القاب امینالدوله شدند امینی. در خانوادههای طبقهی متوسط خیلی وقتها شغل آنها اسم فامیل میشد مثل جورابچی یعنی جورابفروش یا بلورفروش یا بزاز، پارچهفروش و اینها. خیلی از خانوادهها یک ناحیهای را انتخاب میکردند که میتوانست یک ناحیهای از یک شهر مثل سنگلجی، یک استان مثل خراسانی یا شیرازی باشد. خیلیها هم اسم زاده را به اسم یکی از پدرانشان اضافه میکردند، مثل احمدزاده. یا اگر هیچ کدام از اینها مورد قبول نبود با به هم وصل کردن چند تا لغت اسمی برای خودشان میساختند. در بخشی از سخنرانیتان به اجباری که بعد از گذراندن این قانون از طرف رضاشاه در مورد حداقل تغییر نام خانوادگی خودش پیش آمد اشاره کردید. این اجبار چه مراحل قانونی را طی کرد؟ وقتی رضاخان هنوز نخستوزیر بود اسم پهلوی را برای خودش انتخاب کرد. با اینکه نام خانوادگی در ۱۹۲۵ اجباری شد ولی از ۱۹۱۸ امکان داشتن اسم فامیل در ایران وجود داشت. مخصوصاً در تهران. در این فاصله یعنی بین ۱۹۱۸ و ۱۹۲۵رضاخان اسم پهلوی را برای خودش انتخاب کرد و بعد از به سلطنت رسیدن دیگران را از انتخاب این نام منع کرد. یعنی آدمهای دیگری هم پهلوی را انتخاب کرده بودند که آنها من جمله فامیلهای خودش را منع کرد. در تحقیقی که شما انجام داده اید، تغییر و تحولات سیاسی و اجتماعی چه نقشی در انتخاب نام خانوادگی مردم داشته؟ یکی از تحولاتی که پیش آمده این است که بعد از انقلاب (اسلامی) اشخاص خیلی علاقهمند شدند که خودشان را به یک منطقهای در خارج از مرکز منصوب کنند. اگر نخبگان سیاسی ایران را بعد از انقلاب ببینیم؛ خیلی از آنها اسمی دارند که بر این مساله که خارج از تهران بزرگ شدهاند دلالت میکند مثل رفسنجانی یا خلخالی یا حتی خمینی که خمین شهری است در جنوب تهران.
به نظر من این عکسالعملی بود علیه نخبگان سیاسی قبل از انقلاب که اکثراً در پایتخت بودند؛ و همچنین خیلی از آدمهایی که اسم فامیل داشتند یک نسبت شهرستانی را به اسم خودشان اضافه میکردند. مثلاً اسم من احمدی است ولی احمدی مشهدی یا احمدی خراسانی میشوم. آیا تغییر نام خانوادگی در ایران در مقایسه با سایر کشورها امکانپذیر است، و روند آن چطور است؟ معمولاً ممکن نیست. دلایل آن را نمیدانم ولی به هرحال در همهی کشورهای دنیا آدم میتواند اسم خودش را عوض کند ولی نه بیدلیل. آدم باید یک دلایلی داشته باشد. دلایل قابل قبول. مثلاً اگر اسم آدمی مضحک باشد و باعث مسخره کردن شود مقامات اجازهی تغییر اسمش را میدهند. ساعت نه صبح روز پنجشنبه تا شامگاه که مراسم گشایش رسمی کنفرانس برگزار شد؛ چندین جلسهی سخنرانی و بحث و گفت و گو با ارایهی گزارشهای تحقیقاتی پژوهشگران مطالعات ایرانی در سالنهای یکی از بزرگترین هتلهای شهر تورنتو انجام شد. برای کنفرانس امسال بیش از ۶۰۰ مقالهی تحقیقی از سوی پژوهشگران ایرانی و غیرایرانی ارایه شده بود که مقالههای حدود ۲۵۰ محقق برای شرکت و ارایه در کنفرانس انتخاب شدند.همهی مقالهها بهجز چند تا به زبان انگلیسی بود. در همین روز پنجشنبه جلسات سخنرانی دیگری در زمینههای زبانشناسی، متون اخلاقی و سیاسی، ردپای خاطره و یادبود در تاریخ ایران پس از اسلام، زبان سانسکریت و فرهنگهای ایرانی، هنر و سیاست در دوران صفوی، ساختار و روند تغییرات حقوقی در ایران پس از انقلاب، فمینیسم ایرانی و چند موضوع دیگر برگزار شد. شامگاه پنجشنبه مراسم گشایش رسمی هفتمین کنفرانس دوسالانهی انجمن جهانی پژوهشهای ایرانی با حضور همهی استادان و پژوهشگران ایرانی و غیرایرانی و صدها تن از شرکتکنندگان در جلسات گوناگون سخنرانی و بحث و گفت و گو برگزار شد. این مراسم در حرکتی بسیار جالب توجه توسط مرشد ولیالله ترابی؛ شاهنامهخوان و نقال معروف ایرانی، در کنسرت بزرگ هزارهی شاهنامه که روز شنبه دوم اوت برگزارشد گشایش یافت. کنسرت هزارهی شاهنامه برنامهای است که در آن اثر معروف بهزاد رنجبران، موسیقیدان مقیم آمریکا به نام سهگانهی پارسی توسط ارکستر سمفونیک ۸۰ نفره تورنتو اجرا شد.
سهگانهی پارسی اثری کلاسیک است که با الهام از سه داستان اصلی شاهنامه – سیمرغ، هفتخوان رستم و سیاوش – توسط بهزاد رنجبران ساخته شده و برای نخستین بار در لابلای قطعات این سمفونی ضمن نمایش تصویرهای مینیاتور از داستانهای شاهنامه؛ مرشد ولیالله ترابی تکههایی از شاهنامه را نقالی میکند. «جای بسیار خوشوقتی است. نمیدانم واقعاً احساساتم را چگونه بیان بکنم. ابتدا میخواهم از آقای دکتر توکلی و خانم دکتر رحیمییه و بقیهی دوستانی که زحمت کشیدند و این کنفرانس را در دانشگاه تورنتو برگزار کردند صمیمانه سپاسگزاری کنم. هم بهعنوان یک ایرانی و هم بهعنوان معاون وزارت علوم و آموزش عالی انتاریو و هم بهعنوان اولین نماینده ایرانی در پارلمان انتاریو. به هر حال جای بسیار خوشوقتی است که ما ایرانیها دوستانی در این سطح داریم که میتوانند چنین کنفرانسهایی را در شهر تورنتو برگزار کنند و دانشمندان و زبانشناسان و ادبا از تمام کشورهای دنیا را دعوت کنند تا در این جمع حضور به هم رسانند و باعث سرافرازی و باعث افتخار ما شوند. من به شخصه از ایشان تشکر و سپاسگزاری میکنم». در پایان مراسم رسمی گشایش کنفرانس مطالعات ایرانی، دکتر محمد توکلی ترقی – مدیر اجرایی کنفرانس – توضیحاتی دربارهی ویژگیهای کنفرانس امسال ارایه کرد. سپس سه جایزهی ادبی به نامهای جایزهی سعیدی سیرجانی به دکتر «نصرالله پورجوادی»؛ جایزهی لطیفهی یارشاطر مشترکاً به «نگار متحده» و «جینا نهایی» بهخاطر تحقیقات تاریخی و فرهنگی و جایزهی انستیتوی آمریکایی مطالعات ایرانی به «فرزانه میلانی» و «کاوه صفا» بهخاطر ترجمهی مجموعه اشعار سیمین بهبهانی به زبان انگلیسی اهدا شد. جلسات هفتمین کنفرانس دوسالانهی انجمن جهانی پژوهشهای ایرانی تا روز یکشنبه، سوم اوت ادامه داشت. در همین باره: • جشنوارهی تیرگان پایان یافت • از «زیر گنبد کبود» تا «یکی بود، یکی نبود» • آغاز جشن تیرگان در تورنتو • «هنرمند ایرانی مهاجر، مشکلات مضاعف دارد» |
نظرهای خوانندگان
Aghaye Tajdolati ba tashakor az gozareshetan vaghean tarh kardane chonin soali ke hich rabti be takhasose mosahebe shavande va bahs nadarad, az shoma baid ast
-- بدون نام ، Aug 9, 2008 در ساعت 04:06 PM"آیا تغییر نام خانوادگی در ایران در مقایسه با سایر کشورها امکانپذیر است، و روند آن چطور است؟"
یه پژوهشی هم درباره نام کوچک ایرانی ها بکنید که همه اش عربیه.من نمی دونم خانواده های ایرانی چرا اینقدر بی خیالن.مثل اینکه یک انگلیسی اسم روسی رو خودش بذاره.حالا این ملت هم صدها ساله دارن اسم عربی رو بچه اشون می ذارن.انگار ما در عربستان سعودی یا امارات متحد عربی زندگی می کنیم؟
-- بدون نام ، Aug 9, 2008 در ساعت 04:06 PM"یا حتی خمینی که خمین شهری است در جنوب تهران.!!" جدا؟ پس اون که تو استان مرکزی هست کجاست ؟ نوفل لوشانوتو؟ میشه لطفن اون آدرس شهر خمین نزدیک تهران رو بخ ما هم بدین؟
-- amir ، Aug 12, 2008 در ساعت 04:06 PMعلت انتخاب اسم شهرستان هاتوسط اقایان این بوده که در حوزه های علمیه بنا به یک رسم قدیمی طلبه ها با اسم شهر یا روستائی که از ان امده بودندشناخته می شدند و این اسم معمولا روی انها می مانده.مثلا نام فامیل اصلی اقای خمینی مصطفوی است ولی در حوزه همیشه او را بنام شهر محل تولدش خمینی می خواندند.نمیدانم اقای دکتر این نظر را که بعد از انقلاب چنین اتفاقی افتاده از کجا اورده است.
-- lمسعود ، Aug 14, 2008 در ساعت 04:06 PM