رادیو زمانه

تاریخ انتشار مطلب: ۱۰ مهر ۱۳۸۵

برای صداهای ناشنيده: صدای جوان‌ها

مراسم آغاز رسمی فعالیت رادیو زمانه، 6 مهرماه، با حضور فعالان فرهنگی، سیاسی و مقام‌های رسمی هلند در آمستردام برگزار شد.
این جشن فرصتی بود تا اهداف و خط مشی زمانه که بر اساس نظریه جریان دو سویه ارتباطات شکل گرفته، بار دیگر به طور دقیق‌تر در سخنرانی مدیر زمانه و در جمع مقام‌های رسمی هلند که درباره این رادیوی فارسی‌زبان کنجکاو و دقیق هستند، بیان شود. ترجمه متن سخنرانی:

ميهمانان برجسته،
خانم‌ها و آقايان،

دوستان عزيز،

عصر به خير

خوشحال‌ام از اين‌که امروز توانستم با شما باشم تا از شما به خاطر وقتی که برای شرکت در مراسم افتتاحيه‌ی رسمی راديو زمانه گذاشته‌ايد تشکر کنم و از بحث‌ها و نظرهای امشب چيزی بياموزم.

پيش از اين‌که سخنان مختصرم را درباره‌ی زمانه و مفاهيم اصلی‌اش آغاز کنم، می‌خواهم سپاس صميمانه‌ام را به خانم فرح کريمی ابراز کنم که آغازگر طرحی بود که مقدر بود مادر کودکان کوچک و جوانی مانند زمانه باشد – زمانه، کودکی بود که قرار بود تلويزيون شود اما فقط راديو از آب در آمد؛ کودک کوچک و باهوشی که اميدوارم آينده‌ی درخشانی داشته باشد.

همچنين مايل‌ام از پرس نو و ويلکو، رييس اين سازمان غيردولتی معتبر تشکر کنم که به من و همکاران‌ام برای راه‌اندازی يک راديو با ايده‌ای تازه اعتماد کرد. بدون پشتيبانی آن‌ها، نمی‌توانستيم زمانه را راه‌اندازی کنيم – و قطعاً امروز اين‌جا گرد هم نبوديم.

ايده راديو زمانه در آغاز راديويی در ميان راديوهای بسيار ديگر بود که مفاهيم پايه‌اش کمابيش شبيه سايرين بود. اما، ما جرأت ورزيديم و مجموعه‌ی تازه‌ای از مفاهيم را وارد رسانه‌های ايرانی کرديم. می‌خواهم بعضی از اين ايده‌ها را امشب با شما در ميان بگذارم تا ببينيد چرا راديو زمانه مدعی متفاوت بودن است.

مفهوم گوهرين راديو زمانه ايجاد يک راديوی مدرن دو سويه است در مقابل راديوی يک‌سويه‌ی سنتی؛ راديويی مدرن با حداکثر تعامل با مخاطب. در عصر مشارکت جهانی، هدف بلندپروازانه‌ی ما پديد آوردن راديويی مشارکتی است؛ راديويی از مردم و برای مردم.

بر پايه‌ی اين رهيافت، به نتايج زير رسيده‌ايم:

نخست، بايد تا حد امکان به روی مفاهيم تازه باز باشيد و از مجموعه‌ی متنوع و رنگارنگ پيشينه‌های مختلف پديدآورندگان استقبال کنيد.
دوم اينکه بايد با غير حرفه‌ای‌ها کار کنيد.

سوم اينکه بايد مردم را آموزش بدهيد تا ضبط خانگی و گزارش‌دهی مستقل داشته باشند. بايد به آن‌ها اعتماد کرده روی انگيزه‌ی شخصی آن‌ها برای به انجام رساندن همکاری‌شان تکیه کنيد. ما عملاً با شبکه‌ی عظيمی از روزنامه‌نگاران آزاد کار می‌کنيم. بسياری از اين همکاران آزاد را نديده ايم و فقط آن‌ها را از روی کارشان می‌شناسيم.

نکته‌ی آخر که به هيچ رو اهميت‌اش از بقيه کمتر نيست اين که: شما در مقامی هستيد که تلاش کنيد مفهوم روزنامه‌نگار-شهروند را توسعه دهيد - مفهومی که به نظر می‌رسد آينده‌ی همه‌ی رسانه‌ها باشد.

کار کردن با افراد زياد هميشه الهام‌بخش است اما بردباری می‌خواهد. همه نياز به توجه کافی دارند و صحبت کردن يا نوشتن برای يکايک متقاضيان وقت زيادی می‌برد. اين يک کار سنتی ۹ صبح تا ۵ بعد از ظهر نیست بلکه يک سرمايه‌‌گذاری بزرگ است. ما روی انسان‌ها و افراد سرمايه‌‌گذاری می‌کنيم. ما سعی می‌کنيم برای کسانی که مرکزی ندارند، نقش مرکز را ايفا کنيم؛ تريبونی برای کسانی باشيم که تريبونی ندارند. زمانه سعی دارد راديويی باشد برای صداهای ناشنيده: صدای جوان‌ها.

ما پشتيبان آزاد انديشان هستيم و اين متکی بر بينش است. ما برای آزاد کردن ايران گرد هم نيامده‌ايم. ما اينجا جمع شده‌ايم تا ذهن‌های‌مان را از کليشه‌ها، قالب‌های تنگ و جزم‌انديشانه آزاد کنيم. ما پست مدرن می‌انديشيم و در عين حال بسيار ايرانی هم هستيم: هر گونه ترکيبی امکان‌پذير است. چنين کاری آيا ممکن است؟ ما فکر می‌کنيم ممکن است. ما تجربه‌ی کهن ايرانی را بار دیگر کشف می‌کنيم. قرن‌ها زيستن در ميان اديان مختلف، گروه‌های قومی، فرهنگ‌ها و اقليم‌های متفاوت به ما آموخته است که در برابر تفاوت‌ها مدارا بورزیم و اهل رواداری باشيم و «يک» فرهنگ را بر پايه‌ی «چند» فرهنگ پديد بياوريم. بهترين الگوی مدارا در فرهنگ ما ميراث شاعران ماست از خيام گرفته تا مولوی. فرهنگ ايرانی، فرهنگ تلفيق است؛ تلفيق‌هايی که گاهی اوقات عجيب‌اند و شانه به شانه‌ی محال می‌سايند. اما، در درازنای تاريخ، آموخته‌ايم که چگونه اين کار را بکنيم. ما هنر پنهان تلفيق را داريم. زمانه تلاش می‌کند تا از اين هنر در رهيافت‌اش و در ميان شهروند-روزنامه‌نگاران‌اش پرده بردارد.

نخستين چيزی که يک ايران آزاد لازم دارد، انديشمندان، نويسندگان و روزنامه‌نگاران آزاد است. شبکه‌ی وبلاگستان ايرانی مشتاقانه از ما حمایت می‌کند. ما به آن‌‌ها اتکا داريم چون فکر می‌کنيم وبلاگ‌نويسان هم اکنون شهروند-روزنامه‌نگار هستند. ما از قواعد و جزميت‌های کهن در رسانه‌ها و سياست پيروی نمی‌کنيم. ما راه خودمان را می‌پوييم. ما راه خودمان را می‌آفرينيم. فکر می‌کنيم اين گوهر سياست واقعی و رسانه‌ی مدرن است.

سيستم‌ توليد باز در زمانه صداهای تازه‌ی ای را به رسانه‌‌ی ايرانی معرفی کرده است و انتظار ورود بسياری ديگر را می‌کشد. اين داستانی بی‌پايان است. ما هنوز در آغاز راه‌ايم.

ما دو کار را توأمان انجام می‌دهيم: کمک به جريانی که می‌توان آن را نهضت ضبط خانگی خواند و ديگر تغيير جهت دادن از سياست به سوی موضوعات اجتماعی. حرکت نخست مهم است چون می‌خواهيم با شبکه‌ی وسيعی از شهروند-خبرنگاران کار کنيم. حرکت ديگر از آن جهت مهم است که بايد زاویه‌ای متفاوت را برای نگريستن به مسايل ايران انتخاب کنيم – نگاه از درون.

طبق نخستين بررسی‌هايم در سياست‌گذاری برای زمانه، ايرانی‌ها نسبت به مسايل سياسی روزانه و رسمی بی‌تفاوت‌تر شده‌اند. اين فرضيه در دو ماه گذشته به اثبات رسيد. بيشتر افرادی که می‌خواهند با ما کار کنند موضوعات غیر سياسی را پيشنهاد می‌کنند. آن‌ها وقعی به سياست، حداقل در روايت رسمی‌اش، نمی‌نهند.

گرايش به مسايل اجتماعی بسيار قوی است. اما پوشش دادن اين نوع اخبار و ديدگاه‌ها به هيچ وجه آسان نيست. اين موضوعات حساسيت برانگيزند و گاهی اوقات از مسايل سياسی حساسيت‌آفرين‌ترند. مشکل اصلی تابوها هستند. پوشش خوب موضوعات اجتماعی در بسياری از موارد نياز به شکستن برخی از تابوها دارد. اين روزها، شکستن تابوها همه جا مخصوصاً ميان جوانان ايرانی دهان به دهان می‌گردد – اين يک مزيت است،‌ اما در واقع اکثريت غالب مردم هنوز بسيار محافظه‌کار، مذهبی و سنتی هستند. جذب کسانی که می‌دانند تابوها را چطور بايد شکست بسيار حياتی است. کار ظريفی است. ما داريم ميان خود و مخاطبان‌مان اعتمادسازی می‌کنيم تا آن‌ها را متقاعد کنيم که ما قصد آزارشان را نداريم و احساسات و اصول‌ آن‌ها را ناديده نمی‌گيريم. ظاهراً اين کاری متناقض‌نماست. اما فرهنگ و جامعه‌ی ايرانی سرشار از تناقضات است. ما در دل تناقض‌ها زندگی می‌کنيم. ما تلاش داريم که با اين جامعه‌ی پيچيده در تماس باشيم. ساده‌سازی مسايل ايران ناديده گرفتن منحصر به فرد بودن اين کشور متنوع و رنگارنگ است. تلاش ما نه ساده‌سازی امور در ايران، بلکه فهم ايران با تمام پيچيدگی‌ آن است.

از طريق شهروند-خبرنگاران، ما اميدواريم که به اين هدف بلندپروازانه برسيم. مثلی در فارسی هست که می‌گويد: «همه چيز را همگان دانند». به عبارت ديگر، برای اينکه همه چيز را بدانيم، ناگزير بايد به «همه» مراجعه کنيم. همه مهم‌اند. هر قرائت شخصی از وضعيت مهم است. هر چه دريافت ما از مردم بيشتر باشد، در فهم خود از وضعيت ايران مطمئن‌تر خواهيم بود. کاری که می‌خواهيم بکنيم اين است: فهم ايران. ما با مخاطب‌مان رشد می‌کنيم. ما هيچ قرائت خاصی را به آن‌ها تحميل نخواهيم کرد. اين راديوی آن‌هاست. ما در راديو زمانه به شنوندگان‌مان گوش می‌دهيم. فکر می‌کنيم گوهر دموکراسی اين است.

در راه رسيدن به اين هدف، برای همکاران‌ام استواری، بينش، شهامت و رهيافتی صلح‌جويانه آرزو دارم. آن‌ها بار مسئوليتی سنگين را به دوش دارند.

متشکرم.
مهدی جامی

Share/Save/Bookmark