رادیو زمانه > خارج از سیاست > گفت و گو > وقتی محض تربیت به کسی تجاوز شود | ||
وقتی محض تربیت به کسی تجاوز شوداردوان روزبهa.roozbeh@radiokoocheh.comکمیتهی گزارشگران حقوق بشر اعلام کرده است که مشکلات همجنسگرایان در ایران رو به افزایش است؛ تا حدی که اکثر آنان مجبور به پنهان کردن هویت جنسی خود و تن دادن به عرف جامعه میشوند.
علیرضا نعیمیان همجنسگرایی است که حدود ۴۰ سال سن دارد. او نیز مانند بسیاری دیگر از همجنسگرایان ایرانی، بنا بر فشار خانواده و عرف جامعه، به ازدواج تن داده است. او همسر خود را دوست داشته، اما تنها به عنوان یک انسان و نه به عنوان شریک زندگی و زناشویی. «چون آدرس منزل جدیدم را از طریق پارتیبازی، از داخل اسناد دادگاه بیرون آورده بودند و برایم در آنجا که منزل خواهرم بود، مزاحمت ایجاد میکردند، مجبور شدم ایران را ترک کنم و به ترکیه آمدم.» من یک رستوران کافیشاپ در رودهن داشتم. حدود یکسال در آنجا مشغول به کار بودم تا این که به خاطر ظاهرم (موهایم بلند بود) یک شب مرا در خیابان دستگیر کردند. من تازه به این خانه نقلمکان کرده بودم و وسایلم هنوز داخل کارتون بود. مامورین مرا به داخل خانه بردند، لباسهایم را از تنم درآوردند و کتکم زدند. من آشناهای زیادی داشتم که یکی از آنها پیشنماز مسجد آبعلی بود. وقتی متوجه شدند که من آشنای این آقا هستم، بیشتر مرا زدند. بعد هم از آنجا مرا به مقری بردند که به آن «مقر پذیرایی» میگفتند. آنجا هم شروع کردند به پذیرایی حسابی از من و حدود یک ساعت زیر مشت و لگد و تجاوز آنان بودم، سه نفر بودند. این مقر در خیابان لاله صحرای رودهن، جنب زمین فوتبال بود. مکان متروکه و کثیفی بود. بعد هم بدنم را با آب سرد و مایع ظرفشویی شستند، لباس تنم کردند و مرا به مغازهام بردند. مغازه را هم حسابی تفتیش کردند. سیدیهای موزیک را برداشتند، گاو صندوقام را خالی کردند و ساعت پنج صبح در حالی که تقریبا نیمههوش بودم، مرا تحویل کلانتری رودهن دادند. فردای آن روز جمعه بود و کشیک کلانتری عوض شد. رییس کلانتری با من آشنا بود، مرا خواست و جویا شد که جریان چیست. وقتی برایش توضیح دادم، گفت که میتوانی شاکی شوی. چون آنها حق ورود به منزلت را نداشتند. در دادگاه به قاضی گفتم که شما بدن من را ببینید که اینها با من چه کردهاند. پشت من کاملا جر خورده بود، تمام بدنم سیاه و کبود بود، آثار زخم در تمام بدنم دیده میشد. ساق پایام را هم لای در گذاشته بودند و کاملا زخمی و کبود بود. پیراهنم را بالا زدم که آثار جراحت را به قاضی نشان بدهم که قاضی گفت: «لباست را بکش پایین! آدم جلوی قاضی لخت نمیشود». بعد از این که به تهران آمدم، با مشورت و همراهی یکی از دوستانم که وکیل است، روز شنبهی بعد به پزشکی قانونی مراجعه کردیم. وقتی پلیس این مورد را دید، گفت که خانه مورد سرقت قرار گرفته است. بعد هم متوجه شدیم که تمام طلا و جواهراتی را که متعلق به همسر و فرزندم بودند و مقداری هم میراث مادرم بود، با خود بردهاند. نقرهجات و وسایل برقی بهدرد بخور را هم همراه خود برده بودند. گزارش این سرقت را هم تماما به «انجمن دگرباشان» دادهام. به همین دلیل مجبور شدم منزل خواهرم را ترک کنم و چون جایی نداشتم که بمانم، اجبارا به ترکیه آمدم و الان مدت ۱۴ ماه است که در ترکیه به سر میبرم. یعنی حق داشتند به شما تجاوز کنند؟ بله، حق داشتند هنگام بازپرسی به من تجاوز کنند، مرا کتک بزنند، خانهام را وارسی کنند، طلا و جواهراتام را ببرند و… اینها جزو حقوق یک بسیجی است، زمانی که برای انجام کارهای قانونی میآید. آیا کسان دیگری را میشناسید که در شرایط مشابه قرار گرفته باشند؟ دوستان دیگری دارم که بارها گرفتار شدهاند و پیش از آن که به موضوع پروندهشان رسیدگی شود، وقتی متوجه شدهاند که آنان همجنسگرا هستند، داخل به قول خودشان «آمادگاه» نه یک نفر، بلکه چندین نفر به آنها تجاوز کردهاند تا این که روز بعد آنها را برای انجام کارهای قانونی ببرند. علیرضا ادامه میدهد: «تعجب میکنم، زمانی که شخصی عصبی است و آدرنالین خونش در اثر عصبانیت بالا رفته است، چطور میتواند این عمل تجاوز را انجام بدهد؟ چنین برخوردی از هیچ انسان نرمالی برنمیآید. چون هنگام عصبانیت به هیچ عنوان هیچ احساسی به آدم دست نمیدهد. |
نظرهای خوانندگان
هموطن عزیز
متاسفم به خاطر اتفاقاتی که برای شما افتاده. خداوند میهن ما را از دروغ و خشکسالی و بسیجی متجاوز دور بدارد.
برایت ارزوی تندرستی و شادی و موفقیت در همه ی کارهایت را دارم.
از طرف یک ایرانی هم وطن
-- ali ، Dec 16, 2009 در ساعت 08:36 AMواقعا متاسفم.
-- بدون نام ، Dec 16, 2009 در ساعت 08:36 AMخیلی متاسف شدم. اما از کجا فهمیدن همجنسگرا هستید؟
-- بدون نام ، Dec 16, 2009 در ساعت 08:36 AMفکر نمیکنم رفتارشون به خاطر این موضوع بوده از همون خوی وحشیشون نشات میگیره. هرکی گیر اینا بیفته عاقبتش همینه. مگه اونایی که تو کهریزک بودن همه همجنسگرا بودن؟
براتون آرزوی تندرستی و سلامتی میکمنم.
با عنوان این مطلب اصلا موافق نیستم. کسانی که این اعمال وحشیانه را انجام میدهند، قصد تربیت ندارد، بلکه بیمارانی هستند که امکان و فرصت پیدا کردهاند تا در پناه زور و قدرت، به آزار دیگران بپردازند و بعد هم اسمش را مجازات و تربیت میگذارند.
-- پروین ، Dec 16, 2009 در ساعت 08:36 AMخیلی ناراحت کننده بود...خیلی. چه بر سر آدمها می آورند؟هیچکس هم نیست که به داد ما برسد. ترومایی که به این دوست عزیز وارد شده به این راحتی ها فراموش نمی شود. ما همه پر از کینه ایم. شما تنها نیستید. خوشحالم که از آن مملکت بیرون آمدید. چون مردم هم پذیرای آدمهای متفاوت نیستند. خواه همجنس گرا - خواه روشنفکر- آزاده....عرف و مذهب مملکت ما را به نابودی کشاند.
-- بدون نام ، Dec 16, 2009 در ساعت 08:36 AMفکر میکنم عنوان گزارش لحن طعنه و تا حدودی طنز دارد.
-- بدون نام ، Dec 16, 2009 در ساعت 08:36 AMفکر می کنم اقدام این برادران کثیف بسیجی در راستار طرح های اصلاحی نیروی انتظامی و سپاه در کشور است که تنها قایله سیاسی حاضر ان را به نعویق انداخته است. خوشحالم دوست عزیز که شما از جمله کسانی نیستید که در این طرح ها مرگ خاموش را تجربه کردند.
-- nima ، Dec 16, 2009 در ساعت 08:36 AMبايد عرض شود انقدر اين قوم لعين و دون مايه پست و بي همه چيز و تهي هستن كه يك همجنس گرا هم به راحتي سخني محكم در محكوم كردنشان مي يابد توجه كنيــــــد !!!
-- بدون نام ، Dec 17, 2009 در ساعت 08:36 AMاینکه بخواهیم چنین اعمال ناشایستی را صرفا به مامورین رسمی و غیر رسمی دولت ج.ا. ارتباط دهیم کار نادرستی است.چون در زمان شاه هم صورت گرفته و در کشورهای غیر اسلامی هم اتفاق افتاده است.نمونه ان تجاوز به اسیران عراقی و افقانی توسط نیروهای اشغالگر مسیحی
-- mansour piry khanghah ، Dec 18, 2009 در ساعت 08:36 AMاین اعمال ناشایست مکن است از طرف خود ما که مخالف ان هستیم و انرا جنایت میدانیم هم در شرایط خاصی صورت پذیرد.
این اعمال غیر انسانی ریشه در تربیت غلت مردم دارد و تا زمانی که با این تربیت غلT برخوردی علمی و روانشناسی صورت نگیرد / باز هم شاهد چنین اعمالی خواهیم بود.
اگر توجه فرمایید وازه گاییدن و کردن در ذهن مردم ایران و بسیاری از کشورها به عنوان یک عکس العمل انتقامی رواج دارد و کسانی که نمی توانند و یا نمی خواهند مشکلات را از طریق قانون حل کنند/ به چنین روشهایی متوسل میشوند و این عمل را به عنوان یک مجازات سخت برای رقیب و یا دشمن خود / به شمار می اورند.
برسی و تحقیق کارشناسانه از طرف مقامات دادگستری/روانشناsن/روانکاوان/جامعه شناسان و نیز گفتگو با فرد متجاوز کمک زیادی به از بین بردن این تفکر غلط در جامعه خواهد نمود.
پیشنهاد میکنم از طریق رادیو زمانه این بحث و برسی اغاز گردد که مسوولین در ایران هم دنبال انرا بگیرند.شاید از این طریق در کاستن این تربیت غلط در جامعه گامی اساسی برداشه شود.
mansourpirykhanghah@t-online.de
لطفا در رابطه با تجاوز جنسی به ان اقای همجنس باز و یا تجاوزاتی که در زندان و در جامعه صورت می گیرد/نظر بنده را درج مایید.
-- بدون نام ، Dec 18, 2009 در ساعت 08:36 AMاقای روزبه/ مشکل تجاوز جنسی در جامعه ایران را نمی توان به گردن جمهوری اسلامی انداخت.این فرهنگ غلط در تمام دنیا رایج است.حتی در مهد سوسیالیستی شما و مهد دمکراسی جنبش سبز- امریکا و غرب
-- mansour piry khanghah ، Dec 18, 2009 در ساعت 08:36 AMمتاسفانه تجاوز ناموسی در ذهن مردم عادی و ماموران به عنوان یک مجازات جا افتاده و بکار گرفته میشود .ان عده از مسلمانان که من میشناسم و میدانم واقعا مسلمانند /دارای چنین تربیت و فرهنگی نیستند.اما مسلمانان عادی اکثرا دارای این تربیت و فرهنگ غلط میباشند.
این مشکل جوامع بشری است و در غرب با ان مبارزه خوبی شده است.اما متاسفانه هنوز نتیجه کامل گرفته نشده.
در ایران هم باید جامعه شناسان/روانشناسان/روانکاوان/روحانیان کارشناسان قضایی و افراد متجاوز و تجاوز شده در این رابطه دور هم جمع گردند و پس از گفتگو /توسط کارشناسان عوامل برسی شوند و چگونگی حل این مشکل جامعه را به بحث کشیده و پیشنهادهای کارشناسانه اراعه نمایند.
من از این طریق به بحث دامن زده و از مسوولن رادیو زمانه هم خواهش میکنم با به راه انداختن بحث و میز گرد با کارشناسان نسبت به رفع این مشکل مردم پیشتاز باشند تا دولت ج. ا. هم اقدامات خود را در ایران اغاز نمایند.
mansourpirykhanghah@t-online.de
اگه از مشهدی ها بپرسی خیلیاشون ماجرای کودکی رو برات تعریف می کنن که در سن کم بخاطر خوشگلی بارها مورد تجاوز قرار گرفته بوده که کسی نیست جز خود خامنه ای. این کثافت بخاطر انتقام گیری از بقیه این همه جنایت انجام می ده و آدمایی رو هم که دور و برش جمع کرده همشون جزو آدمای عقده ای و سادیست هستند بنابراین این چیزی که شما تعریف کردی نه تنها از بسیجی های فعلی بعید نیست که اتفاقا کاملا منطبق بر خوی وحشی گری و ضدانسانی خودشون و فرماندهانشون هست. به امید روزی که خاطره تلخ حکومت این جماعت از ذهن سرزمین خوبمون پاک بشه.
-- محمدرضا ، Dec 25, 2009 در ساعت 08:36 AMبا درود
-- علی مومنی.از اروپا ، Dec 25, 2009 در ساعت 08:36 AMفقط میتونم بگم متاسفم
وقتی درکشوری خرد ورزی واستدلال جای خودشو به فکریت بسته و متحجر وطالبانی جوجه بسیجی شستشوی مغزی شده والواط بده متاسفانه وقوع این اتفاقات یک چیز عادیه
اما طرف دیگه قضیه هم بگم ...آقای روزبه عزیز ما در اروپا خیلی از کسائی را دیدیم که میگفتند هم جنس گرا هستن و نمی تونن برگردند ایران ولی در کمال ناباوری پس از گرفتن پاسپورت کمتر از یک ماه طول نمیکشد و خودشونو می رسوندن سفارت ایران و یک پاسپورت هم از اونا میگرفتند و بعدها حتی ازدواج هم میکردند
البته امیدوارم سوتفاهم نشه ... وامیدوارم موفق بشید ..
you always lie!I never believe you
-- بدون نام ، Dec 25, 2009 در ساعت 08:36 AMIt is sad that to see these young genration have to suffer this much.lets have a hope that one day monsters will go to hell.
-- Talayeh ، Dec 25, 2009 در ساعت 08:36 AMنظر آقای خانقاه برای درازمدت درست است.اما آیا جانیان بسیجی تاتربیت نسل جدید مجازاند هر عمل مجرمانه ای که اراده کردندانجام دهند؟درکدام کشور سراغ دارید خود پلیس اش چنین اعمالی انجام دهدو قاضی وکلانتری ازمامور مجرم حمایت کند. من اگر جای آقای نعیمیان مظلوم بودم ضمن مصاحبه های بیشتر مثلا باآقای علامه زاده ویا روزنامه نگاران حامی همجنسگرایان به افشای بیشتر ماهیت خلافکار پلیس ودادگاههای ج.ا.ا می پرداختم.
-- هوشنگ امینی ، Dec 25, 2009 در ساعت 08:36 AMهنگام دستگیری من نصف شب بود. ده نفر مامور لباس شخصی که بعضی هاشون بسیجی و بعضی هاشون پلیس تجسس و نیز اطلاعات بودند بدون حکم به خانه ام ریختند و پس از کتک کاری من ، تمام وسایلم را وسط اتاق ریختند. در میان وسایلم چندین قطعه طلا داشتم که آنها را به همراه وسایل کامپیوتر مصادره کردند . حتی از روی نا آشنایی با سیستم کامپیوتر خواستند تا خود مانیتور را هم ببرند که من گفتم درون مانیتور هیچ اطلاعاتی نیست و خلاصه همانجا یک کلاس خصوصی کامپیوتر براشون گذاشتم و این در حالی بود که صورتم از شدت درد مشت هایی که نثارم کردند خونی بود و درد تمام وجودم را فرا گرفته بود. اول از همه من رو به پاسگاه پلیس بردند و بعد از 2 روز به زندان منتقل شدم. بطور خلاصه بگم که حدود 50 نفر درون یک اتاقکی به اندازه کمی بزرگتر از یک کانکس بودیم. شب ها بروی هم می خوابیدیم چون جا نبود. جا برای نفس کشیدن هم کم میاوردیم. برای توالت یک سطل به ما داده بودند و ما جلوی بقیه مجبور بودیم درونش ادرار و مدفوع بکنیم . غذا را مثل کثافت درون یک دیگ سیاه می ریختند که از بوی بد آن حالمان بهم می خورد. داستانش خیلی طولانیه ... بگذریم. خلاصه چون مدرکی از من نداشتند ، پس از 2 ماه و گرفتن غرامت بخاطر رسیور و بشقاب و ... با کلی پارتی بازی آزاد شدم. دوستانم گفتند که بخاطر گزارش یک بسیجی بوده که من بازداشت شدم. بعد از ماه ها از آزادیم گذشت که وسایل کامپیوترم را به من برگرداندند ولی اثری از طلاهایم نبود و بعضی از قطعات کامپیوتر را سرقت کرده بودند و به من باز نگرداندند. هم از کارم موندم و هم پولم سرقت شد. هم گشنگی کشیدم و هم مریض حال شدم. من نماز نمی خونم ولی از ته قلبم از خدا توی اون شرایط خواستم که این کارهاشون رو بی جواب نگذاره. مطمئنم خدا صدای من شنیده و این نظام نفسای آخرش میکشه.
-- siamak ، Dec 25, 2009 در ساعت 08:36 AM