رادیو زمانه

تاریخ انتشار مطلب: ۱۶ بهمن ۱۳۸۷
ابوالحسن بنی‌صدر از روزهای عزل می‌گوید - بخش اول

چرا جنگ در سال اول تمام نشد

a.roozbeh@radiozamaneh.com

سید ابوالحسن بنی‌صدر، اقتصاددان و سیاستمدار ایرانی است که در بهمن‌ماه سال ۵۸ به عنوان نخستین رییس جمهور ایران انتخاب شد و در آخرین روز از خرداد ماه ۱۳۶۰ به دلیلی که «عدم کفایت سیاسی» اعلام شد، توسط مجلس شورای اسلامی از مقام خود عزل شد.

او در روزهای ابتدایی جنگ ایران و عراق طی نامه‌ای رسمی به آیت‌الله خمینی اعتراض خودش را در مورد این‌که برخی وزیران بی‌کفایت، تهدیدی بزرگ‌تر از تجاوز عراق به خاک کشور برای امنیت محسوب می‌شوند، ابراز کرد.

این نامه و مخالفت‌های بنی‌صدر در گروگان‌گیری اعضای سفارت آمریکا در تهران، خشم مجلس وقت را برانگیخت و در تاریخ ۳۱ خرداد ماه ۱۳۶۰ مجلس شورای اسلامی بر عدم کفایت او رای داد.

خرداد ماه امسال بعد از این که دو فرمانده نظامی سپاه در اظهاراتی اعلام کردند که بنی‌صدر خائن نبود. به بهانه سالگرد عزل نخستین رییس جمهوری ایران سراغ ابوالحسن بنی‌صدر رفتم.

شاید لازم باشد اشاره کنم که دوست داشتم پیش از آن‌که سراغ او بروم با این دو فرمانده که مورد حمله روزنامه کیهان نیز قرار گرفتند، صحبت می‌کردم و یا شاید حتا سراغ کسانی که بر خیانت او اصرار می‌ورزیدند. اما باورم بر این بود که به هزار و یک علت نخواهند پذیرفت.

امیدوارم با خواندن این گفت‌وگو از منظر روشنگری پاسخی منطقی ارائه کنند. به هر حال جنگ هشت ساله با نزدیک به یک میلیون کشته و مجروح ارزش این سئوال و جواب ولو تکراری را دارد.

Download it Here!

۲۸ سال می‌گذرد. اینک دو تن از فرماندهان عالی نظامی ایران یعنی آقای رحیم‌صفوی و آقای علی شمخانی اظهار کردند که به آن معنا که در طول سال‌های جنگ ایران مطرح بود، آقای بنی‌صدر در جنگ خیانت نکرده است. فکر می‌کنید چرا این صحبت بعد از گذشت ۲۸ سال مطرح می‌شود؟

یک، به این دلیل که بنی‌صدر به عنوان منتخب مردم روی آن خطوط و روی راهنمای انقلاب ایران طی این دوران طولانی ایستاده؛ نتیجه این‌که افکار عمومی حالا دو طرف را تجربه کرده است.

از سویی برخوردهای شدیدی هم جریان دارد. در واقع برابر اطلاعاتی که ما داریم در خود سپاه سه جریان عمده وجود دارد؛ یکی جریان مربوط به افسرانی معروف به افسران صف یعنی آن‌هایی که در عملیات جنگی شرکت می‌داشتند، دسته‌ای دیگر معروف به افسران اطلاعاتی و دسته سوم اداری، آنهایی که فرصت را برای ثروت اندوزی‌های بزرگ و چنگ انداختن بر قوه اجراییه و قوه مقننه مغتنم شمردند.

این سه دسته با هم برخورد دارند. آنها که خود را صفی می‌دانند، رهبری آقای خامنه‌ای را فاجعه‌آمیز می‌دانند. به دلیل آن‌که وی در ارتش و سپاه به دنبال همین اطلاعاتی‌ها و دفتری‌ها و سپردن کارها به دست این‌ها بوده است.

در نتیجه به نظر من نیروهای مسلح ما وضعیت مناسبی ندارند. از جمله همین آقای جعفری که از دید برخی از آن صفی‌ها او لایق فرماندهی سپاه که نیست هیچ، لایق فرماندهی یک لشکر سپاه هم نیست.

این برخوردها در درون، طبیعتن محلی ایجاد کرده، برای این‌که در جدا کردن صف‌ها فرصت‌ها مغتنم شمرده بشوند. دلیل سوم این‌که در جنگ هشت ساله قطعن خیانتی شده است. به لحاظ این‌که اولن از شروع جنگ می‌توانست جلوگیری بشود که دست‌ها و عواملی مانع شدند که جلوگیری شود.

ثانین، جنگ در خرداد ۶۰ با توجه به پیشنهاد هیات کشورهای عضو کنفرانس عدم تعهد و نیز پیشنهاد کنفرانس اسلامی که سران هشت کشور به ایران آورده بودند، می‌توانست تمام بشود. ما پیشنهاد عدم تعهد را به لحاظ این‌که از دید ما یک پیروزی مسلم بود، قبول کردیم.

آقای خمینی و شورای دفاع هم با تغییراتی که البته در آن داده شد، با آن پیشنهاد موافقت کردند. آن هیات قرار بود جواب عراق را در ۲۴ خرداد به ایران بیاورد. اما از دفتر آقای رجایی تلفن شد به وزیر خارجه کوبا که سرپرست آن هیات بود با این عنوان که «در ایران فعل و انفعالاتی درجریان است و شما فعلن نیایید». فعل و انفعالات هم، همان کودتای خرداد ۶۰ بود. آنها هم نه آن وقت و نه بعد آمدند.

در نتیجه جنگ هشت سال ادامه یافت و این ادامه، براساس آنچه آلن کلارک، وزیر دفاع خانم تاچر در دادگاه فروش اسلحه غیرقانونی به ایران و عراق، یعنی «ایران گیت انگلیسی» گفت: همه دانستند که جنگ زیر سر کی بوده که هشت سال ادامه یافت.

او گفت: جنگ به سود انگلستان و غرب بود و اسباب ایجاد و ادامه آن را ما فراهم کردیم. به لحاظ سندی که در آمریکا بعد پیدا شد و روبرت پاری منتشر کرد، یعنی نامه محرمانه اولین وزیر خارجه آقای ریگان الکساندر هیگ، حمله به ایران با حمایت مستقیم آمریکا انجام گرفته بود، مسلم است که ایجاد آن را از طریق عراق بود.

اما جنگ را کی ادامه داد؟ برای این‌که آقای صدام در خرداد ۶۰ حاضر به متارکه بود. حتا کشورهای خلیج فارس حاضر بودند غرامت هم بدهند. آنها ۲۵ میلیارد غرامت پیشنهاد می‌کردند و ما ۵۰ میلیارد مطالبه می‌کردیم. از آن به بعد هفت سال دیگر جنگ ادامه پیدا کرد و با جام زهر تمام شد. پس خیانتی به این ملت شده است و یک نسل ایرانی قربانی شده. خب حال اگر بنی‌صدر نکرده، چه کسی این خیانت را کرده است؟

وقتی سران هشت کشور مسلمان به ایران آمدند، در جلسه مشترک گفت‌وگو در ستاد ارتش ایران، آقای خامنه‌ای حاضر بود، آقای رجایی هم بود و به احتمال زیاد؛ الان در ذهنم نیست، آقای هاشمی رفسنجانی هم حاضر بود. آنها گفتند که کاری که ارتش ایران کرد «حماسه نبود؛ معجزه بود»

ارتش را این آقایان متلاشی کرده بودند. این‌که آقای هاشمی رفسنجانی می‌گوید، اگر عقل می‌داشتیم آن روز اصلن جنگی رخ نمی‌داد، همین مساله است. آن روز عقل آنها در گرو این بود که چگونه قدرت را تصرف کنند و طرح انحلال ارتش را به شورای انقلاب آوردند.

چون در آنجا با مقاومت من، موفق نشدند این طرح را بگذرانند. از طریق دادگاه انقلاب این کار را به اجرا گذاشتند و آقای خمینی هم، حالا بگویم از آنها حمایت کرد، ممکن است یک مقدار مبالغه باشد، اما این‌که دربرابر کوشش آنها برای متلاشی کردن ارتش حاضر نبود یک واکنش جدی نشان بدهد، این یک واقعیت است.

به این ترتیب ملاحظه می‌کنید که این بحث اخیر که واکنشی در جامعه ایجاد کرد. این ماجرا آقای شریعتمداری را نگران کرده، چون یک نسل ایرانی قربانی شده و مردم بیش از حد حساس هستند و حق هم با مردم است که باید حساس باشند.


شما اشاره کردید که با تایید آقای خمینی، طرح صلحی که کشورها با رهبری کوبا مطرح کرده بودند، پذیرفته شد. اما با نظر دیگر دوستان در دولت روند صلح متوقف شد. با تاکیدی که شما می‌کنید آیا آقای خمینی در طول آن هشت سال با ادامه جنگ مخالف بودند؟

نخیر، موافق بودند. یکی از همان مسائل مهم این است. این‌ها خیلی راحت می‌توانستند این کودتا را ده روز عقب بیندازند، آسمان به زمین نمی‌آمد. لازم نبود به هیات بی‌طرف بگویند شما نیایید، چرا که فعل و انفعال در کار است. جنگ تمام می‌شد خود من هم اصلن گفته بودم می‌روم و استعفا می‌دهم و احتیاج به کودتا هم نبود.

استعفای من هم نزد آقای خمینی بود. راحت می‌توانست منتشر کند و هیچ‌کدام از این بازی‌ها لازم نبود. اگر این بازی‌ها را کردند، دلیلی جز این نداشت که می‌خواستند جنگ را ادامه بدهند. چرا می‌خواستند جنگ را ادامه بدهند؟ آیا فقط به این دلیل که دل آمریکا و انگلیس را بدست بیاورند؟ نه!

مساله این نیست که این‌ها می‌خواستند در مقام نوکری انگلیس و آمریکا و مقداری هم اسراییل اصرار به ادامه جنگ داشته‌باشند، خیر. میل این‌ها به ادامه جنگ تطابق کرده بود با منافع آمریکا و انگلیس. پس هدف آنها چه بود؟ ‌استقرار استبداد.

این‌ها می‌دانستند که در آن اوضاع و احوال دوران اول انقلاب و این‌که ملتی در تنها انتخابات آزاد سراسر کشوری یک نفر را به عنوان رییس جمهور انتخاب کرده؛ استقرار استبداد کار آسانی نیست. جنگ به آنها این امکان را می‌داد. دلیل دیگری هم داشت این بود که می‌توانستند جابه‌جایی بوجود بیاورند. در جنگ ارتش فرسوده بشود و سپاه نیروی اول بشود که در عمل هم این‌طور شد.

اما امروز کسانی در همان سپاه که در آن جنگ شرکت داشتند و بعد از جنگ هم به اصطلاح در بخش عملیات بودند و معروف به «افسران صف» هستند از خود می‌پرسند در آن عمری که گذاشتند و نتیجه‌ای که گرفتند، آیا خلل، اشکال و نارسایی نیست؟ جوابی که می‌دهند می‌بینند که نه هست و به خود حق می‌دهند. چون بسیاری از آنها در راه وطن و باورهای‌شان کشته شدند. آنها هم که ماندند امروز وضعیت کشور را که غرق فساد است و کسانی مثل احمدی‌نژاد بر سرنوشت‌شان حاکم است، می‌بینند و از خود می‌پرسند چه کسی در این میان سبب شد که جنگ هشت سال با این نتایج ادامه پیدا کند.

آقای شمخانی در مقدمه کتاب‌شان در مورد عملیات هویزه اشاره‌ای به شما کرده‌اند. من می‌خواهم نقبی به این عملیات بزنیم. شما معتقد بودید که ارتش با چهل درصد نیرویش بیشتر نمی‌تواند در جنگ حاضر بشود اما از ارتش حمایت کردید. اول سئوال این است که آیا در آن زمان برای شما دفاع از ارتش در تقابل با سپاه بوده و نکته دوم این‌که دلیل شکست ایران در عملیات هویزه چه بود؟

حالا آقای شمخانی و صفوی در عین حال که گفتند بنی‌صدر خائن نبود، یک مقدار دروغ هم بافته‌اند که می‌گویند طرح‌های بنی‌صدر نارسا بود و به شکست می‌انجامید. اولن بنی‌صدر نظامی نبود. دروغ بدون تناقض نمی‌شود. تناقض این دروغ هم آشکار است. بنی‌صدر نظامی نبود تا طرح نظامی بدهد. کار رییس جمهور هم این نیست که طرح نظامی بنویسد و بدهد دست نظامی‌ها بگوید بروید اجرا کنید. کار او این بود که بهترین فرصت را برای ارتش ایجاد کند تا ارتش بتواند با بیشترین کارایی از وطن دفاع کند. این کار رییس جمهور بود.

طرح‌های نظامی را نظامی‌ها طراحی می‌کردند و به اجرا می‌گذاشتند. آیا حالا این طرح‌ها نارسا بود؟ یاسر عرفات را من فرستادم آنجا (عراق) و گفتم به او (صدام حسین) بگو که آقا این جنگ حماقت است، شما چرا می‌خواهید دنیا را به تماشای حماقت بیاورید. الان شما جنگ را شروع می‌کنید و بعد دیگر تمام کردن آن دست شما نخواهد بود.

عرفات برگشت و گفت صدام مثل طاووس راست نشست و گفت چهار روز تا یک هفته کار ایران تمام است. چهار روز که نشد، یک هفته هم نشد و ماه اول که سر رفت، از ماه دوم ابتکار عملیات افتاد دست نیروهای ما؛ البته به یمن یک فداکاری‌های عظیم. شما تصور کنید که خلبان‌های ما بعضی‌های‌شان در ماه پنجاه (سورتی) پرواز می‌کردند.

(ارتش در هویزه) از جهت مهمات با امکانات محدود برای عملیات نقشه طراحی کرده بود. عملیات را هم با موفقیت تا ظهر انجام داد، یعنی تا دو بعدازظهر. در دو بعدازظهر، ارتش عراق به اصطلاح پاتک زد. برای مقابله با حمله متقابل باید امکانات وجود می‌داشت. یعنی ما باید آنچه را که از دست می‌رفت جایگزین می‌کردیم که نداشتیم. مهمات باید به موقع می‌رسید که نمی‌رسید.

از طرفی فشار دشمن زیاد بود. با تمام توان فشار آورده بود و ما در آن منطقه قوای لازم برای مقابله با این فشار را نداشتیم. با این همه، دلیل چهارمی هم وجود داشت، یک عده از همین پاسدارها بدون اطلاع و هماهنگی رفته بودند جلو و غنائم جمع کنند. تانک و زره پوش و هرچه از دشمن مانده بود، چون در ساعت ۲ بعدازظهر که آنها (عراقی‌ها) شکست خورده بودند (به عقب) رفته بودند. (با این شرایط پاسدارها) وسط واقع شده و از موانع بودند.

این‌ها عواملی بود که وقتی عراق پاتک زد آن قوایی که در جلو بودند، فرار کردند. طوری که ما اصلا فکر می‌کردیم همه چیز تمام شد. نتیجه من سوار جیپ شدم و به اتفاق یک سرهنگ ارتشی که گریه‌اش را هم نمی‌توانست نگه دارد، آمدیم به سرعت جلوی قوایی که از جبهه برمی‌گشتند و من خطاب به آنها گفتم که شما می‌خواهید ایران از بین برود؟ پس بهتر است که اول از روی جنازه من رد بشوید و بعد بروید هرجایی که می‌خواید بروید.

آن‌ها هم به حال گریه افتادند و برگشتند به جبهه. این برگشتن به ما امکان داد که جبهه را تثبیت کنیم و مقداری هم از آنچه بدست گرفته بودیم را نگه داریم. تا کرانه کرخه کور که پیشروی کرده بودیم را هم حفظ کرده بودیم. (به دلیل برخورد سپاه در آن زمان) من ناگزیر شدم تلگراف کنم به آقای خمینی که با ارتشی که وضعیت آن معلوم است، چگونه دارد با یک نیروی مجهز می‌جنگد و یک عده کارشان شده روحیه این‌ها را خراب کنند... اگر این‌ها برای خاطر من این دعواها را راه می‌اندازند و روحیه‌ها را خراب می‌کنند، من استعفا می‌کنم که خیال‌شان راحت شود.

توجه می‌دهم شما را که آقای رجایی در مدرسه سپهسالار گفته بود ما آن پیروزی را که با این ارتش باشد را نمی‌خواهیم. خراب کردن روحیه از یک ناحیه و دو ناحیه نبود. این بار دیگر آقای خمینی به صدا درآمد، خیلی اعتراض سختی کرد که دهان‌های‌تان را ببندید، قلم‌های‌تان را بشکنید، این‌قدر روحیه‌ها را خراب نکنید و به اصطلاح یک مقدار روحیه ارتش را تقویت کرد.

ادامه دارد...

Share/Save/Bookmark

نظرهای خوانندگان

...
آن‌ها هم به حال گریه افتادند و برگشتند به جبهه
.
آن روزها نیز احساسات بر همه چیز تفوق داشت !

-- نامی ، Jul 29, 2008 در ساعت 02:30 PM

با سلام
من خاطرات محمدرضا باستی را از این عملیات خوانده ام و نقشه های حرکت نیروهای ایرانی و ضدحمله ی نیروهای عراقی را هم دیده ام اما نکته ای که برایم مجهول است این است که چرا آقای بنی صدر به نیرو های داوطلب نگاهی منفی داشت؟آیا هیچ یک از فرمانده هان بدنه تمایلی به نزدیک کردن ارتش و نیروهای مردمی نداشت؟چرا ارتش بدون هماهنگی با نیروهای مردمی -حالا گیریم سپاه- سلاح های پیشرفته اش را به جبهه می آورد اما از آشنا کردن نیروهای مردمی با آن سلاح ها خود داری می کرد؟سوال من این است:آیا آقای بنی صدر چنان که می گویند تمایلی به دخالت نیروهای مردمی در جنگ نداشت؟آن هم در شرایط سختی که ارتش تضعیف شده بود؟

-- مرتضا خباز ، Jul 29, 2008 در ساعت 02:30 PM

alan motevajeh shodim ke banisadr yek ansane shrif va asheghe iran va irani bood
bayad be vojoode ishan eftekhar kard

-- شاهرخ ، Jul 30, 2008 در ساعت 02:30 PM

به عنوان یک ایرانی و به عنوان کسی که در زمان جنگ افتخار رزمندگی داشته ام وقتی سخنان بنی صدر را در باره وطن می شنوم به حال وطنم غصه می خورم که چه فرزندانی را از خویش دور ساخته است و شکی نمی ورزم که دشمنان او دشمنان ایران بوده اند. ذهن و قلب بنی صدر در تمام این دوران از ایران و حقوق و کرامت ایرانیان پر است. درود بر این مرد بزرگ و فرهیخته و قلبی که علیرغم تجربه همه ناملایمات و تشویشهای ناشی از دسیسه های اهل دهشت افکنی برای سرافرازی ایران و ایرانی می تپد!

-- مرتضی جعفری ، Jul 30, 2008 در ساعت 02:30 PM

بنی صدر بهتره توضیح بده چطور با خلبان اختصاصی شاه و مجاهدین خلق فرار کرد. غیر از اینه که بعدا مشخص شد مجاهدین از کجا آب می خوردند و به کی پناه بردند و از کی پول گرفتند و می گیرند؟
دو- ایشون ای کاش جواب بدهند برای چی دستور بمباران باقیمانده های هواپیماهای آمریکایی در طبس که مشخصات تماس با رابطهای آمریکا در تهران همراهشان بود رو داد؟ چرا اجازه بازرسی به کسی نداد و سریعا همه چیز رو نابود کرد؟
سه- چرا با حضور نیروی مردمی مخالف بود و از آن هراس داشت؟

-- پ.ر. ، Jul 30, 2008 در ساعت 02:30 PM

آقای بنی صدر برای اینکه خیانت و فرار خودش را توجیه کند حاضر است یک تاریخ جدید هم تولید کند .

-- بدون نام ، Jul 30, 2008 در ساعت 02:30 PM

maa Irani ha ta hamain taur eghtesaad daan haa dashtah bashim ,wazae maa behter nah mi shawad

-- ahamad-shah ، Jul 30, 2008 در ساعت 02:30 PM

آقای « پ.ر»شما اول بگو منبع ات چیه؟ همونایی که این جنگ را هشت سال ادامه دادن؟!!کمی انصاف داشته باش و یه کم پا وابکش و با چشم خودت ببین نه ازچشم اونایی که تاریخ رو به دلخواه خودشون منویسن و هنوز در راس قدرتن. چشمها را باید شست،جور دیگر باید دید.ازتو یه سوال میکنم به فرض که چیزی که تو به بنی صدر نسبت میدی درست باشه.ادامه جنگ رو که همه تایید می کنن که او از مخالفانش بوده رو چی می؟آیا بهتر نبود این جنگ یعنی مساله اصلی کشور زودتر تموم می شد تا فاجعه هشت ساله و مرگ و میر و کشتار این همه جوون ایرانی اتفاق نمیافتاد؟اگه به وجدانت مراجعه کنی گمونم جواب این سوال رو راحت پیدا کنی وبه این موضوع هم دقت کنی که همون حمله نابودکننده به هلیکوپترهای امریکایی در صحرای طبس که جنابعالی به عنوان پاپوش برای بنی صدر داری می دوزی(و البته امثال جنابعالی هم کم نیستند)از طرف همونهایی که در راس قدرتند هنوز هم که هنوزه به عنوان معجزه ابابیل ازش یاد میشه.اگر این معجزه ابابیل و دست غیب بود پس بنی صدر چکاره است این وسط که معجزه خدا رو بمبارون بکنه.سی سال بعد از شکل گیری حکومت اسلامی فکر می کنم الان بهترین فرصت برای تک تک ما ایرانیها باشه که با چشم خودمون ببینیم و با عقل خودمون بسنجیم نه از روی نوشته های کتاب تاریخ انقلاب اسلامی مدرسه

-- ب.ه ، Jul 30, 2008 در ساعت 02:30 PM

نکته ای را که بنی صدر به ان اشاره ای نمی کند تیر اندازیها ی پراکنده سربازان مرزی ایران به سربازان عراقی که دقیقا از روز ۲۳ بهمن ۵۷ یعنی روز بعد از باصطلاح پیروزی خمینی شروع شد می باشد. برای اثبات کافی است به روزنامه های کیهان انروزگار رجوع کنیم. بدیهی است با نگرش خمینی به دین "اسلام خود ساخته" و نا اشنایی او به قران و اینکه در یکی از گفتار خود گفته بود "مستکبر باید مستضعف شود و مستضعف مستکبر(کفرمطلق از نظر قران)" صدام موقعیت خود را از اینکه بر شیعیان عراق حکومت می کرد خطر ناک می دید وبه همین دلیل به ایران حمله کرد.ایا اقای بنی صدرهمچنین از بیان این حقیقت هراس دارند که بگویند که شعار دیگ خمینی برای ادامه جنگ "ازادی قدس" بود؟ در حالیکه قدسیان برنده واقعی این جنگ شدند که نه تنها در امدی غیر قابل تصور از فروش اسلحه به خمینی به چنگ زده بلکه بدون اینکه حتی یک سرباز خود را از دست بدهند از بزرگترین دشمن خود در منطقه یعنی صدام خلاص شده وتاسیسات اتمی عراق رانیز بدون دردسر با خاک یکسان کردند. واکنون هم قدسیان توسط عوامل سیا و وابسته به دولت ایران خود مثل اقای چلبی عراق را در اختیار دارند. اینوسط بنی صدرها همانند احمدی نژادها هر روزدر اینه های خود قهرمان ملی مشاهده می کنند. دریغا از سپری شدن بیهوده ما ملت غیوربی زور.

-- بدون نام ، Jul 30, 2008 در ساعت 02:30 PM

حادثه طبس را بهتراست معجزه اسراییل نامید تامعجزه ابابیل. همانطوری که هلیکوپترهای امریکایی بی سر وصدا در بیابان فرود امدند بمب افکنهای اسراییلی هم در جهت اثبات خلوص یهودیان به خمینی انها را از بالا به خاکستر سیاه تبدیل کردند. غرش پرواز نزدیک انها به زمین وتلاطم هوایی ایجادشده در اثر ان هم بعنوان طو فان ابابیل برای غافلان ازطرف نظام توصیف شد.

-- بدون نام ، Jul 30, 2008 در ساعت 02:30 PM

دوستان،
اصلا گیریم بنی صدر به آن پلیدی است که رژیم کنونی می گوید، وقتی که اعراب 25 میلیارد دودستی ارائه کردند به همراه صدتا عذرخواهی و غلط کردن و قبول تجاوزگری عراق، هرکس که به هر دلیل و هر بهانه ای موجبات ادامه جنگ و مرگ تقریبا یک نسل (و اثرات آن تا 5-6 نسل بعد) شده خائن بی چون و چراست، به هر عذر و بهانه ای که می خواهد باشد.

ثانیا خرده به بنی صدر نمیشود گرفت. مگر او که بوده و چطور میشود که رهبر روشن ضمیر این ملت از ابتدا متوجه پلیدی او نشد.
از او انتظار فوق العاده ای هم نباید می داشتند. بله اگر درست بیاد بیاورید او هم جزو جماعت شعار دهنده (و به نظر من گول خورده) بوده وگرنه او که پدرش آخوند بوده خودش بهتر می دونست که این جماعت (که سمبل آن هاشمی رفسنجانی است) چه توانایی هایی دارد و چگونه رقیب خود را از سر راه بر می دارد (چیزی که خیلی ها نمی دانستند)

و در واقع به فرض که او کار "خائنانه" ای هم در حق این ملت می خواسته بکند خودش مورد خیانتی بزرگتر واقع شده.

-- محمد علی ، Jul 31, 2008 در ساعت 02:30 PM

گزارش عالي بود .

-- dr ، Jul 31, 2008 در ساعت 02:30 PM

اقاي بني صدر ميتوانند با روشنگري جوابي به قاي مرتضي خباز ارائه نمايند تا مردم از چون و چند داستان اگاهي يابند.

-- Tohid ، Jul 31, 2008 در ساعت 02:30 PM

man nemidanam ke chera afraadi faramoush karde-and ke hamin aghaye Banisadr dar saale 1359 dar daneshgahha "enghelabe Farhangi" ra anjam dad, wa man khodam be khater daram ke ishan goft " daneshjouyan faghat 3 rooz waght darand ke daneshgahha ra tark konand" wa baad ham be modate 3 saal baste mand wa nazdik be 90% daneshjuyan ra ekhraj kardand. lotfan in ra dar bareye aghaye Banisadr hich gaah az yaad nabarid. man ke har bar esme ishan ya akse ishan ra mibinakm besyar asabani mishawam.

-- jasmin ، Jul 31, 2008 در ساعت 02:30 PM

جالبه - ولی بهتر نکاتی را در نظر بگیریم وم اینکه :
1-چه کسی بود دانه ها را پخش کرد
2-چه کسی بود پرندها را سرخ کرد
3-چه کسی بود به سگ قصه غذا نداد
4-چه کسی بود داستان را به جنگلبانی اطلاع داد
5-چه کسی بود جریمه را نوشت
6-چه کسی بود پارتی را پیدا کرد
7-چه کسی بود حکم را لغو کرد
8-چه سی بود ..

اگر ...

( داستان ما آنقدر پیچیده هست و نیست که کسی چیزی نخواهد دانست )

-- پوليکا ، Aug 6, 2008 در ساعت 02:30 PM

پس با هواپيماي عمه من از كشور مي رفت؟!! اينا چه چرندياتي است...مگر با خلبان شاه رفتن جرم است يا آيا مجاهدين آن زمان با بعد يكي بودند؟
اصلا شايد راندن شاه توسط اين مردم خودش يك اشتباه بود..مردم بايد خودشون رو اصلاح مي كردند...ظرفيت پذيرش دموكراسي و ... رو در خود بوجود مي آوردند..آيا الان مردم خيلي ادماي خوبي شده اند با عوض شدن حكومت؟
مردمي كه گذشته خودشون رو خيلي راحت خراب مي كنند و زير سئوال مي برند و له مي كنند مستحق بدترين بلاها هستند...

-- J.O. ، Aug 8, 2008 در ساعت 02:30 PM

به نظر من این آخوندها یک مشت آدم انحصار طلب هستند اگر کمی به کشور علاقه داشتند شرایطی را فراهم میکردند که تمام گروهها سهمی در حکومت داشته باشند حتی این مجاهدین در اوایل انقلاب یکی از پر طرفدار ترین گروههای انقلابی بودند چطور شد که منفور شدند بیایید به این موضوع توجه کنیم که تمام کسانی که در جبهه شهید شدند و کسانی که اعدام شدند میتوانستند با تصمیم گیری درست آقایان حالا در بین ماها باشند

-- بدون نام ، Sep 2, 2008 در ساعت 02:30 PM

خوب بود!
منتظر بقیه اش هستیم.

-- امیر ، Sep 24, 2008 در ساعت 02:30 PM

نتیجه 8 سال جنگ به استناد آمار یک موسسه جوانان در کشور:
15 میلیون نفر جوان مجرد بالای 30 سال سن که دارن به 40 سالگی نزدیک می شن هم دختر و هم پسر،از این آمار 26 درصد با روابط نامشرع زندگی می کنند و از این 26 درصد هم سالیانه 20 درصد سقط جنین حاصل از روابط نامشروع داریم این نتیجه خیانت مسلم و غیر قابل انکار کسانی است که اسرار به ادامه جنگ داشتند .و الان با آن قیافه کریه در کشور بی صاحب ما حکم رانی می کنند یک نگاهی بندازین به دور و بر ببینی چه خبره آدم دیوانه میشه .

-- محمد خراسانی ، Feb 4, 2009 در ساعت 02:30 PM