رادیو زمانه > خارج از سیاست > گفت و گو > فردا برای خرید دیر است | ||
فردا برای خرید دیر استاردوان روزبهa.roozbeh@radiozamaneh.comشنیدن خبر گرانی در ایران بعد از سالها موضوع تازهای نیست. اما تغییر یکباره قیمت کالاهای عمومی بسیاری از شهروندان ایرانی را بهتزده کرد. در طول یک ماه گذشته مردم ایران با رشد بالای قیمت و گرانی مسکن و ارزاق عمومی مواجه شدند. برخی از کارشناسان اشاره میکنند که قیمت مسکن در ظرف چند ماه گذشته، یعنی از پایان سال 86 تا آغاز سال 87 به طور فزایندهای تغییر کرده است. اینک شما مسکن را در بخشهای به اصطلاح پایین شهر تهران حتا با متری حدود بین یک میلیون و پانصد تا دو میلیون تومان هم نمیتوانید بخرید. من با خانم مریم احمدیپور، کارمند و شهروند تهرانی صحبت کردم. از او خواستم تا برای ما از شرایط زندگیاش صحبت کند.
شما چقدر کار میکنی و ماهیانه چقدر درآمد داری؟ من لیسانس هستم. کارمندم و هفت روز هفته را کار میکنم و بیشتر وقتام را به کارم اختصاص میدهم. به خاطر اینکه به هرحال گرانی وجود دارد و هزینهها سنگین است،با این حساب ماهیانه من بین 300 تا 500 هزار تومان درآمد دارم. با این درآمد چگونه زندگی میکنی؟ والا به سختی. این یک واقعیت تلخ است. مساله این است که من همیشه کم میآورم. این روزها ما خبرهای زیادی درباره گران شدن یک باره همه چیز داشتیم. میتوانی بیشتر توضییح بدهی؟ من راستش میتوانم برای شما توضیح بدهم، منتها میترسم که اسم بردن از بعضی کالاها باعث بشود که بیشتر این وضعیت ما را در اینجا بدتر کند به جهت اینکه به هرحال وقتی مثلن میگوییم فلان جنس گران شده، درست مثل شایعهای است که پراکنده میشود و قضیه جدیتر از آن چیزی که هست، اتفاق میافتد. در واقع میتوانم خیلی کلی برای شما بگویم که واقعن به خصوص در این یکی دو ماه اخیر بهطور فاجعهآمیزی همه چیز گران شده و خبرهایی که میشنوم واقعن باعث تعجب است. مثلا یکهو میبینید که یک کالای خیلی معمولی به اندازه دو سه برابر قیمتاش رفته بالا. راجع به مسکن خیلی این روزها میشنوم که احتیاج عمده مردم ایران است. قیمت وحشتناک بالا رفته است. حالا خرید خانه که جای خود، برای اجارهخانه هم من خبرهای بدی شنیدهام. به عنوان مثال یکی از بستگان ما در منطقه نارمک در شرق تهران که خیلی هم منطقه بالایی نیست، میخواستند یک خانهای را اجاره کنند، مالک یک آپارتمان صد متری گفته 50 میلیون تومان پول پیش و نمیدانم ماهیانه چقدر خواسته بود، ولی آن هم مبلغ خیلی بالایی بود که وقتی همه ما شنیدیم تعجب کردیم. تازه شرایط دیگر هم دارد که شرایط دیگرش هم خیلی عجیب است و جالب است برایتان بگویم. شرایط دیگر این بود که علاوه بر این مطلب، اولن ما به کسی اجاره میدهیم که پسر بزرگ نداشته باشد، دوم اینکه ما در طول سال، چند روز را عزاداری داریم و خانه در اختیار ما باید باشد و رفت و آمد زیاد هم نباید داشته باشید. این دیگر برای من خیلی عجیب بود. حالا این خانواده گفتند بسیار خوب عزاداریها خانه در اختیار شما و این پول را هم بدهیم، ولی پسرمان را چه کار کنیم. یا شنیدم یک خانوادهای که یک خانهای را در اجاره داشتند، 20 میلیون پول پیش داده بودند، صاحبخانه آمده به آنها گفته که شما یا این ماه 30 میلیون تومان به مبلغ رهنتان اضافه میکنید یا تخلیه کنید.
ما خبر داریم که الان قیمت برنج هم یک باره رفته بالا... ببینید، اقلام اصلی که مایحتاج روزانه مردم است، قیمتهایش به طرز فجیعی بالا رفته. این روزها همه دارند راجع به آن صحبت میکنند و حتا در مورد آن جوک ساختند و میگویند و میخندند، میگویند از این به بعد به جای جواهر و نگین انگشتر، یک دانه برنج به عنوان نگین انگشتر گذاشته بشود، البته خندهها خندههای تلخی است که به این ماجرا میشود. من دیروز سوال کردم قیمت برنج یک ماه قبل بین 1500 تا 2000 تومان بود و الان یکهو 4000 تا 5000 تومان است. یعنی دو برابر شده است. مردم خیلی همه دوست دارند بدانند دلیل آن چیست که این اتفاق افتاده و چه کسی قرار است که به این موضوع رسیدگی کند که نمیکند. فکر میکنید که شرایط در آینده چگونه میشود؟ بگذارید من یک واقعیت را به شما بگویم. من به عنوان یک زن ایرانی از یک ساعت بعدم خبر ندارم، آن وقت شما میگویید سال بعد؟ یک روز بعد؟ من از یک ساعت بعدم خبر ندارم. چرا؟ چون نمیدانم با چنین وضعیتی که در اقتصاد این مملکت دارد اتفاق میافتد و متاسفانه هیچکس هم نیست که به داد مردم برسد، چه خواهد شد. من نمیدانم که فردا چه اتفاقی میخواهد بیفتد. ولی این را میدانم و میفهمم که اگر اتفاقی میخواهد بیفتد و اگر کاری دارد انجام میشود باید اثری داشته باشد. این اثر دیده نمیشود. این اثر بیشتر منفی است تا مثبت. وقتی من میبینم که روزبهروز قیمتها بالاتر میرود و روزبهروز شرایط زندگی برای من شهروند بدتر میشود، پس بنابراین من اثر منفی آن را میبینم. بنابراین هیچ اتفاقی نمیافتد و کسی به فکر من نیست. من خودم باید به داد خودم برسم. خودم باید به فکر خودم باشم. ولی واقعن از دست خودم چه کاری بر میآید. این برای من خیلی مهم است که بدانم. من خودم چه کار میتوانم برای خودم بکنم؛ هیچ کاری. یک چیزهایی هست که غیرقابل انکار است. من شرایط پایداری از نظر اقتصادی و اجتماعی ندارم. تبدیل شدم به یک آدم روزمرهای که دارد روزمرگی میکند. دلم میخواهد بدانم که حتا کمکی اگر از دست من برمیآید برای مملکتام به من بگویند تو بیا این کار را و این کمک را بکن. بیایند بگویند از فردا گوشت که گران شده شما نخرید. به شما قول میدهیم که اگر تا یک ماه آینده گوشت نخرید ما برای شما همه شرایط را درست میکنیم. خب من هم نمیخرم. ولی وقتی من میدانم که امروز هشت تومان است و فردا میشود ده تومان، خب طبیعی است که خیلیها میگیرند و در خانهشان انبار میکنند که گرانتر نشود. چون میدانند چیزی که گران شد، دیگر پایین بیا نیست. آیا خبری را در این چند وقت گذشته شنیدهای که نگرانیهای آتی تو را از نظر معیشتی کاهش بدهد؟ واقعیت این است که نه، نشنیدم. یعنی خبری خوشحال کننده با این مضمون که مورد نظر شما است، نشنیدم. چیزی نبوده که من را بخواهد خوشحال کند. یا احساس کنم که دارد شرایط بهتری برایم پیش میآید. |
نظرهای خوانندگان
تبدیل شدم به یک آدم روزمرهای که دارد روزمرگی میکند.
-- بدون نام ، May 26, 2008 در ساعت 03:00 PMادم ها تحقیر و ذلیل میشوند شده فرهنگ ایران
Dear Ardavan!
-- saeid ، May 26, 2008 در ساعت 03:00 PMrather than reading, i sense the subjects you choose for your writings!
thanks
yosofi pur ya ahmadi pur? masale chist ?
-- کلمه ، Jun 5, 2008 در ساعت 03:00 PM