کودکان، در بلوچستان هم روزتان مبارک
اردوان روزبه
ardavan.roozbeh@gmail.com
گفتگو را از «اینجا» بشنوید
فکر میکنم نمایشگاهها و فستیوالها تا پایان این ماه برقرار باشد. جشن برای کودکان، نقاشی و فیلم، داستانهای کودکانه و کلاههای مقوایی رنگی. خوانندهها و هنرپیشهها با لبخند در بین بچهها. بچهها این روزها مال شماست شاد باشید.
من هم بچهها را دوست دارم. اما این بار بجای خبر از جشنها گفتم با یک روزنامهنگار در بلوچستان صحبت کنم با محمد براهویینژاد که یک فعال مدنی هم هست، کسی که احتمالن میتواند مرا با بلوچستان، سیستان و خیلی از بچههای این آب و خاک هم راه کند. نمیگویم از جشن و شادی نگوییم. میگویم شما ادامه بدهید و من هم بگذارید کمی سراغ سرزمین خشک بلوچستان بروم.
بچهها روزتان مبارک.
بچههای سیستان و بلوچستان چطورند؟
کودکان سیستان و بلوچستان به نسبت بقیه نقاط کشور، از مشکلات و مسایل خاصیتری رنج میبرند و عمق محرومیتهایشان به مراتب بیشتر از دیگر نقاط ایران است. یکی بحث سوء تغذیه کودکان در سیستان و بلوچستان است. دکتر ایرج خسرونیا رییس انجمن پزشکان متخصص داخلی در یکی از مصاحبههایشان عنوان کرده بودند که در برخی نقاط ایران لاغری و کوتاه قدی مشهود است و متاسفانه عوارض سوء تغذیه در بچههای روستایی بیش از کودکان شهریست.
در استان سیستان و بلوچستان این مسئله از شدت نگرانکنندهای برخوردار است، به طوری که ۳۸درصد کودکان این منطقه سوء تغذیه دارند. در ایران بیشترین درصد سوء تغذیه در سیستان و بلوچستان، هرمزگان و کرمان است و طبق نظر وزیر بهداشت، متاسفانه سالانه ۲۰هزار نوزاد در کشور میمیرند که بیشتر این مرگ و میرها در این استان رخ میدهد.
همینطور ۴/۳دهم جمعیت استان معلول هستند که بیشتر این معلولان را کودکان و نوزادان تشکیل میدهند که عامل اصلی آن هم ازدواجهای فامیلیست. ۵۰درصد کودکان زیر پنج سال در نیکشهر بنابه آمارهای نیم رسمی مبتلا به اختلال رشد و حتا در یکی از بخشهای این شهرستان بهنام بخش بنت بیش از ۸۰درصد کودکان مبتلا به سوء تغذیه هستند. ،۵۰درصد بیماران مبتلا به تلاسمی کودکان در کشور، در این استان هستند یعنی ۱۵۰ مورد از ۳۰۰ مورد کل کشور در سیستان و بلوچستان و هرمزگان گزارش شده است.
طبق گزارش یونیسف که اخیرن منتشر شده، در سیستان و بلوچستان میزان سوء تغذیه بسیار بالا و سطح تولد بسیار پایین است و این بعنوان یک بحران جدی در این منطقهی محروم ذکر شده است. از دیگر مشکلات کودکان در سیستان و بلوچستان به کارگیری افراد کمتر از ۱۵سال در کارگاهها هست، درحالی که براساس قانون کار به کارگماردن افراد کمتر از ۱۵سال ممنوع است.
یکی از مشکلات اساسی در این استان این است که بسیاری از کودکان فقط دو تا سه سال درس میخوانند و بعد از همان مقطعی که باید وارد مدرسه بشوند به عنوان نانآور خانواده به دنبال کارهای کاذب فرستاده میشوند. برخی از دختران هم در سنین پایین ۹ تا ۱۴سال وادار به ازدواج میشوند. در حال حاضر پسران در بلوچستان ۸۱/۸دهم درصد و دختران ۷۱/۵دهم درصد وارد مدارس میشوند و بقیه اصلن امکان ورود به مدرسه یا مهد کودک را پیدا نمیکنند. در نتیجه بلوچستان رتبهی اول را در بازماندگی از تحصیل کودکان با آماری نزدیک به ۹درصد کودکان بازمانده از تحصیل به خود اختصاص داده است.
آیا تلاشی برای رفع این مشکلات شده است؟
مطمئنن برای حل این مشکلات تلاشهایی صورت گرفته، هم از جانب دولت و هم از جانب نهادهای غیردولتی. اما متاسفانه این تلاشها یا بهخوبی مدیریت نشدهاند و یا کافی نبودهاند. با توجه به عمق محرومیتها و مشکلاتی که در این استان وجود دارد، میتوانم بگویم تمام این تلاشهایی که صورت گرفته است، شاید فقط توانسته ۱۰ تا ۲۰درصد این مشکلات را حل کند، ولی بقیه مشکلات همچنان به قوت خود باقیست.
از سویی آمارها دقیق نیست. هنوز بسیاری از کودکان بلوچستان هنوز شناسنامه ندارند و مشکل هویت دارند که میتواند هم به علت ناآگاهی و دوری از مرکز استان باشد و هم به علت عدم ثبت به موقع تولدها در ثبت احوال و همچنین مسایل و مشکلات که خود ثبت احوال برای مردم عشایر و روستایی بوجود میآورد.
آیا سازمانهای بینالمللی مثل یونیسف در زمینهی حمایت از این بخشهای محروم ایران، فعالیتی داشتهاند؟
تا آنجایی که من در جریان هستم در منطقهی سیستان و بلوچستان متاسفانه تلاش ملموس و محسوسی صورت نگرفته است. شاید هم تلاشهایی شده باشد، اما آنچنان کمرنگ بوده که من هم در جریانش قرار ندارم و نمیتوانم بگویم آیا یونیسف در این منطقه کاری کرده است یا نه! اما در زمینهی ارائه گزارش و آمار و ارقام، خب گزارشات زیادی ارائه شده است. یعنی آگاهی لازم از عمق محرومیتها و مشکلات کودکان در این استان وجود دارد. اما این آگاهیها باید تبدیل به عمل بشود و کاری برای کودکان این استان باید انجام بگیرد.
یک مشکل اساسی که ما داریم، که شاید همین باعث شده است یونیسف عملا کمتر بپردازد به کمک کودکان سیستان و بلوچستان، برای این است که در این استان اصلا نمایندگی ندارد.
آیا در این زمینه اقدامی صورت گرفته است؟
نخیر، متاسفانه! دستگاههای دولتی هم متاسفانه تا بحال به دنبال این مسئله نبوده.
بیشتر کودکان محرومی که شما راجع به آنها صحبت میکنید، در چه مناطقی از استان سیستان و بلوچستان هستند؟
بیشتر این محرومیتها در حاشیهی شهرها است و بخصوص در مناطق جنوبی بلوچستان.
|
نظرهای خوانندگان
چه کسی می خواهد به حال این مردم غم زده برسد؟
-- عثمان ، Oct 20, 2007 در ساعت 11:22 PMچه تفاوتی بین زندگی در مرکز و در سیستان هست که این مردم این قدر عذاب باید بکشند. کمی هم دل دادن به این مردم گناه نیست.
-- محمد راوری ، Oct 20, 2007 در ساعت 11:22 PMDear Ardavan
-- بدون نام ، Oct 20, 2007 در ساعت 11:22 PMthanks alot for choosing this subject!
shocking but real!
inside this ideologicl chaos,
these are the people who are forgotten!
i can't look at the eyes of the kids even through the pictures, this is the life of our kids, when oil price is 90$!
saeid
اردوان
-- محمود مانیان ، Oct 21, 2007 در ساعت 11:22 PMبابت این که به قشر تحصیل کرده
به فرنگ رفته ها و فرنگی ها
به پایتخت نشینان در بند خویش و عادات خویش
یاد آوری کردی روی نقشه ایران
جایی به نام بلوچستان هم هست
ممنونم
چرا عكسهاي افغان گذاشتين اينجا هم تبعيض
وقتي بجاي استاندار سيستان دار بزارن اين چيزا
-- بازمانده نسل آريا ، Oct 21, 2007 در ساعت 11:22 PMپيش مياد
اردوان عزيز، ممنون بخاطر همدلى با اين مردم. البته فقط سيستان و بلوچستان نيست كه از فقر و بى عدالتى رنج مى بره، كافيه يه سر به شمال ِ تهران و چند شهر بزرگ ِ ديگه بزنى كه بعضى مردم چطور دغدغه خريد لباس و عينك مارك هاى معروف ِ اروپا، يا خريد ِ خانه و ماشين دوم و سوم يا ويلاي ساحلى در دوبى و اروپا را دارند و بعد با ماشين راه بيفتي برى به روستاهاي خوزستان- حاشيه زاگرس - اين استان نفت خيز و ثروتمند ، به جنوب ِ خراسان ،به كردستان، به کهگيلويه تا به عمق اختلافِ طبقاتى در ايران پى ببرى، كه چطور مردم در اين مناطق از فقر فرهنگى و اقتصادى در رنج هستند. دوست دارم به مردم مرفه ايران بگم البته خرج كردن و لذت بردن از زندگى حق ِ همه هستش اما تو كشورى كه نه توليدى داره نه سهمى در پيشبرد اقتصاد و دانشِ بشرى تو كلِ دنيا داره، ما چطور دلمون مياد بريز و بپاشِ آنچنانى بكنيم؟ بهتر نيست ثروتمون را تقسيم كنيم كه همه تقريبا يکدست ودر يک سطح باشن؟ كه اتحاد و يکپارچگی بيشتری داشته باشيم؟ همين اختلاف ِ طبقاتى باعث شده مردم از هم دور بشن، يك نفر از شمال تهران از يك خانواده مرفه با يك نفر مثلا از روستايي از کهگيلويه يا بلوچستان حاضر نيست سر يك كلاس بشينه، هم صحبتى كنه يا سر پروژه اى همكارى كنه چون خودش را هم سطح اون روستايی نمي بينه، خودش را با کلاس ميدونه و از حتي جنوب تهران و ري و ورامين که چند کيلومتري از آپارتمانش در يکي از برجهاي شمال تهران دورترند خبری نداره. چقدر تو يك کشور ميتونه تضاد وجود داشته باشه؟ اتحاد رمز ِ موفقيت ِ يه ملت هست و ما تا به فكر ِ هم و براى هم نباشيم هيچ وقت تو دنيا حرفى براى گفتن نخواهيم داشت . من خودم نه سرمايه دارم نه کاسب و ... يك كارمند عادي ام كه به اندازه خودم به كسانى كه احتياج به كمك دارند كمك ميكنم، اما دلم مى خواد يك سازمان خصوصى با مديريت درست و با آدم هاى باانگيزه باشه كه قدم هاى بزرگ براى اين شكاف ِ ايجاد شده بين ِ مردم برداره، برای اين شكاف ِ فرهنگى و اقتصادى كه مردم را در ايران گروه گروه كرده و يکپارچگي را از بين برده. آيا کسي چنين سازمانى مبشناسه؟ آيا کسی حاضره همکاری کنه که خودمون چنين سازمانی تشکيل بديم؟
-- Katayoun ، Oct 21, 2007 در ساعت 11:22 PMدر اين دنيا كه مردانس عصا از كور ميدزدند
-- بدون نام ، Oct 21, 2007 در ساعت 11:22 PMمن خوش باور نادان محبت جستجو كردم
سلام، اول تشكر ميكنم. حرف من اينه، ما ايرانى ها با هم بيگانِه ايم، از هم فراری هستيم، فقط ميخواهيم به افرادی نزديک بشيم که باعث عزت وبزرگي ما باشند يا کسانيکه کاری برامون انجام بدهند. ما کمتر ميتونيم بدون چشمداشت کاري يا هنری ارائه بديم. تو اروپا سازمانهاي خيريه اکثرا توسط افرادي که دلبخواه و بدون دستمزد کار ميکنند گردانده ميشه، تو ايران که دم از فرهنگ هم ميزنند گويی مردم گاهي برای سلام کردن هم پول طلب ميکنند. ما چه از عوام وکم سوادها باشيم چه تحصيلکرده و کتابخوانده، اهل قلم، هنر، دانشمند، دکتر، وکيل،... از حال و دل هم خبر نداريم، كاخ نشينان كه بعضى ها ادعاى مسلمان بودن يا برادرى و برابرى ميكنند تا نوك ِ دماغشون بيشتر را نميبينند. ۴ تا اوتوبان و ساختمان ِ دراز تو تهران ساختند و دم از مدرن بودن و سازندگى ميزنند. آقا از خونه ات بيا بيرون با چشم باز به اطرافت نگاه كن و يكم به فکر آدم هايى كه شكم ِ بچه هاشون را نميتونند سير كنند باش به اونا كه كليه شون را ميفروشند تا قرضهاشون را بِدهند. اگر کسی پولداره خوب بياد تو اين مناطق محروم سرمايه گزاری کنه، 4 تا آدم را بذاره سر کار، منبع درآمدی ايجاد کنه. برو سراسرِ ايران را نگاه كن كه فقر چه بيداد ميکنه. البته فقر فقط نداشتن لباس و خوراک نيست، مردم وجوانها تو شهرستانها حالا اگر لقمه نانی هم گير بيارن بخورند، اما از تفريح وآموزش صحيح برخوردار نيستند. چو ايران نباشد تن من مباد؟!
-- iran ، Oct 21, 2007 در ساعت 11:22 PM