رادیو زمانه

تاریخ انتشار مطلب: ۱۳ مهر ۱۳۸۶
گفت‌و‌گو با دکتر کاظم محمدی، مولوی‌شناس

«اهل فرهنگ در آشنایی مردم با مولوی نکوشیدند»

اردوان روزبه

گفت‌وگو را از «اینجا» بشنوید

این‌طور که پیداست مولوی هنوز زنده و تاثیرگذار است. اگرچه که بسیاری مولانا را مصادره به مطلوب کردند و ما فقط نگاه کردیم. راستی چرا مولانا امروز در آمریکا، اروپا و بسیاری جاهای دیگر به عنوان یک شخصیت روز، مورد توجه است در حالی‌که در ایران او هنوز برای عموم مردم غریبه است. راستی چه‌کسی در وظیفه اخلاقی خود کوتاهی کرده‌است؟ به هر‌حال این ایام مولانا بیش از آن‌که مولوی باشد، رومی است.

اینک هشتصدمین سالگرد تولد مولوی، یونسکو و احتمالن کمی حسرت برای ما. خوب است که مولانا چهره‌ای فرا ملیتی است، اما کاش ما هم به سهم خود یادمان باشد که او می‌تواند سرمشق باشد. او می‌تواند بخشی از زندگی باشد. درمانگر و همراه، همان‌طور که «دی پک چوپرا» پزشک هندی‌تبار آمریکایی با اشعار مولانا درمان می‌کند.

دکتر کاظم‌محمدی استاد فلسفه و مولوی‌شناس است در تهران . او در واقع به این سوالم پاسخ می‌دهد که آیا مردم امروز ما متاثر از مولانا هستند و یا شاید دقیق‌تر این‌که این شیخ‌و‌الشیوخ چه تاثیری بر دنیا امروز ما گذاشته است؟

این‌که مردم ما آیا متاثر از مولانا هستند یا نه، به واقع باید گفت خیلی کم. نام مولانا در این دهه زیاد برده شده است و مخصوصن امسال که از طریق یونسکو سال 2007 را سال مولانا اعلام کردند و ایران هم به تبع سال 1386 را اعلام کرده است، در مورد مولانا گفت‌و‌گو زیاد است، نشست زیاد است، همایش بسیار برگزار شده و می شود و خواهد شد. اما این‌که مردم چقدر از مولانا تاثیر گرفته‌اند، به واقع شاید بتوانیم بگوییم که تاثیر زیادی نگرفته‌اند. مولانا عارف است و کسی که هم‌دم مولانا می‌شود باید یک رویکرد عرفانی داشته باشد و حالات عرفانی در او پدیدار شود، این حالات را کمتر می‌بینیم.

از طرفی مولانا یک عارف دیندار است، مسلمان است و در بین کسانی که دم از ارادت به مولانا می‌زنند و اشتیاق به مولانا را دارند این مسلمانی هم خیلی کم آب و رنگ است. اما جنبه‌ی دوم قضیه که مولانا چه تاثیری می‌تواند بگذارد، تاثیرات مولانا به‌واسطه‌ی آثارش خیلی زیاد می‌تواند باشد، مشروط بر این‌که ما بتوانیم خود را هم‌پا و هم‌کلام مولانا قرار بدهیم، بتوانیم در محضر مولانا حضور داشته باشیم و جنبه‌های معنوی و باطنی او را همان‌طوری که در آثارش هست درک و احساس کنیم، تا به نوعی تصور و باوربرسیم که مولانا یک شخصیت فرهیخته و برجسته‌ای است و می‌تواند واسط بین عالم بالا و پایین باشد و حرف‌هایش را به ما منتقل کند و ما هم با گرفتن آن حرف‌ها دگرگونه شویم. همان‌طور که خود مولانا دگرگون شد و از راه دگرگونه‌ای مثنوی و دیوان کبیرش را پدیدار ساخت.

بدون شک اگر ما هم در مدار و مجرای فکری مولانا وارد شویم، این دگرگونی برای ما هم پدیدار خواهد شد. اما شرطش این است که بتوانیم هم‌سخن و هم‌کلام مولانا باشیم و به تعبیری حضور مولانا را به شکل حقیقی در خودمان احساس کنیم. در غیر این‌صورت، شاید نه، هیچ تاثیری از مولانا نگیریم.

اما قشر فرهنگی ما خوراک دهنده‌ی به اجتماع هستند. به این معنا که آنها باید دانسته هایشان را در اختیار مردم بگذارند تا مردم از دانش آنها در علم و ادب و فرهنگ بهره مند و سیراب شوند. سوال اینجاست آیا جامعه‌ی فرهنگی تلاشی برای دراختیارگذاشتن این اطلاعات و دانسته‌ها به مردم داشته است یا خیر؟

متاسفانه من فکر می‌کنم که مردم زیاد مقصر نیستند. در این جریان قشر فرهنگی‌مان مقصر است. اینجا باید برخی از سابقه‌ها را به‌ناچار مجبور هستیم مرور کنیم. سال 82 در دانشگاه تهران کنفرانسی در زمینه مولانا برگزار شد و حتا عده‌ای را از داخل و خارج دعوت کردند که عنوان مولوی‌شناس را داشتند. ظرف چندماهی که فراخوان مقاله کرده بودند، حدود 180ـ 170 مقاله آمد که بررسی مقالات و داوری مقالات با من بود. واقعش این است که مقاله‌ی چشمگیر و قابل توجهی را در بین کسانی که مدعیان مولوی‌شناسی و مثنوی‌پژوهی هستند ندیدیم. همایش مولوی بسیار خام برگزار شد.

در جاهای دیگر هم همین اتفاق افتاده است. یعنی پیش از آن‌که قشر فرهنگی دغدغه شناخت مولانا را توسط مردم داشته باشند و پیش از این‌که متفکران ما دغدغه این را داشته باشند که مولانا را معرفی کنند، شاید بیشتر می‌خواهند از قبل مولانا به نان و آبی برسند و این شاید بزرگترین مشکل جامعه فعلی ماست.

اگر مردم اطلاع زیادی از احوال مولانا ندارند یا تاثیر زیادی از مولانا نمی‌گیرند، به خاطر این است که این مجاری که باید این اعتقاد را به مردم انتقال بدهند، خود متاثر از مولانا نیستند.

Share/Save/Bookmark

نظرهای خوانندگان

اهل فرهنگ بر چه کوشیدند!

-- بدون نام ، Oct 5, 2007 در ساعت 03:09 PM