رادیو زمانه

تاریخ انتشار مطلب: ۱۴ مرداد ۱۳۸۶
گپ‌وگفت با شاعر و روزنامه‌نگاری در قم

اینجا زندگی چیز قابل توجهی نیست

اردوان روزبه
ardavan.roozbeh@gmail.com

شنیدن فایل صوتی

بدون هیچ تعارفی قبول می‌کنم، به عنوان کسی که برای اولین سفر (آن هم برای مدتی کوتاه) وارد یک شهر مانند قم شده است، فقط می‌توانم بخش‌ها و یا به تعریفی لایه‌هایی از آن را ببینم. اما همین گذر و نظر خود می‌تواند شروع خوبی باشد برای آنکه دیگران نیز از منظر خود و یا با دانسته‌های بیشتر به بررسی موضوع بپردازند. من اگر می‌خواستم جامعیت گزارش کامل شود و بتوانم از هر طرف به موضوع موشکافانه نگاه کنم بدون شک باید مدتی مدید را در قم می‌گذراندم. با آن مردم زندگی می‌کردم و با اقشار مختلف ارتباط می‌داشتم تا بتوانم تمامی زوایا را بررسی کنم. اما سؤال این است: آیا این نمی‌تواند موضوع را تبدیل به نوشتاری طولانی و بیشتر یک کتاب مردم‌شناسی و یا ساختارشناسی اجتماعی در حوزه‌‌ی آکادمیک کند؟ در سفرم به قم با محمد جاهد دیندار آشنا شدم. جوانی با تحصیلات در رشته‌ی حقوق و شاغل در یکی از مؤسسات تحقیق علوم دینی. شاعر و روزنامه‌نگار. او اگرچه نماینده‌ی تمامی جوانان این شهر نیست اما می‌توان گفت نماینده‌ی فکری بسیاری از جوانان هم‌سن‌وسال و هم‌فکر خود است. وی کسی بود که پذیرفت با یک مصاحبه از دغدغه‌های خود بگوید و با این کار در شناخت بیشتر قم مرا یاری کند. بی‌شک آنچه در پی می‌آید نگاه محمد جاهد دیندار است.


نمی‌دانم چرا اسمش را می‌گذارم: فارنهایت 451

محمد به من بگو جوانان قم چطور زندگی می‌کنند؟ اکثراً در جاهایی که رفتم اگر جوان دیدم طلبه بود. به نظرم کمتر جوانان عادی را در این شهر دیدم...

حرف شما درست است. اما باید دید شما کی بیرون آمدید و کجاها رفته‌اید. مثل بسیاری از جاهای دیگر بچه‌های قم چندین دسته هستند. گروهی کار می‌کنند و بیشتر اوقات محل کارشان هستند. تخصصی و غیر تخصصی که صبح تا شب مشغول کارند. بخشی دیگر دانشجوها هستند که در ساخلوهای خودشان یعنی دانشگاه‌ها هستند و کم بیرون می‌آیند. اما همه‌ی اقشار را اگر بخواهید کنار هم ببینید باید بروید در یک بعدازظهر به محله‌ای موسوم به صفائیه که محل گشت‌وگذار تمام مردم قم است. چیزی که اینجا برای من هم جلب توجه می‌کند، روحیه‌ی مرده‌ای است که صبح در این شهر احساس می‌شود و بعدازظهر هم به‌رغم اینکه شلوغ‌تر می‌شود قابل لمس است. اصلاً انگار نه انگار که در این شهر چیز جالب توجه یا نکته‌ای که آدم را به وجد بیاورد وجود دارد. تفریحی به آن معنا وجود ندارد. چه از نظر بوستان و پارک، یک پارک دور شهر بود که زنانه—مردانه شده و بوستان‌های کوچک دیگر هم همین وضع را دارد که خوب طبیعی است آدم مایل است با دوستی برود پارک که به همین دلیل امکانش نیست. نهایت اجتماع مختلط در روز چهارشنبه‌سوری در آخر سال است که تبدیل به یک درگیری می‌شود. بسیاری هم که می‌افتند در وادی تفریحات غیرمتعارف. خلاف می‌کنند.


گفتی خلاف. تفریح، غیر متعارف‌اش چگونه است؟

آخرین آماری که رسانه‌ها اعلام کردند، هفتاد، هشتاد نفر در روز سیزده‌به‌در با مشروب تقلبی مسموم شدند که تعدادی از آنها هم کشته شدند. ظاهراً فروشنده‌هایش را که گرفته بودند می‌گفتند به دلیل اینکه فقط الکل صنعتی را با آب مخلوط می‌کرده‌اند این اتفاق افتاده. شاید این از تقاضای زیاد بوده. اینجا مشروب‌خواری از دو فرهنگ ناشی می‌شود. یکی، آنهایی که از گذشته و بنابر آموزه‌های خانوادگی‌شان می‌خورده و می‌خورند و گروهی دیگر که با فشار بدبختی و نیاز به فرار و فراموشی سراغش می‌روند. همان‌طوری که مواد مخدر را مصرف می‌کنند. این می‌شود که از شهر مذهبی مثل قم می‌شنویم که چندین نفر یک‌باره به دلیل مصرف مشروبات الکلی، مسموم و کشته می‌شوند.

در مورد مواد مخدر هم همین‌طور است؟

محله‌هایی از قدیم اینجا معتادپرور بوده و هستند. سه راه سرگردونی، زندآباد و نیروگاه که خیلی راحت همه چیز توزیع می‌شود.

به نظر من اینجا یک تضاد‌هایی هست نظر تو چیست در این مورد؟

من خودم هم می‌بینم. بگذارید برایتان دو ماجرا نقل کنم. یک روز دیدم یک آقایی با لباس روی شلوار و ظاهری کاملاً مذهبی که خانمش هم از پشت سر می‌آمد داشتند از وسط خیابان رد می‌شدند. خانم با این که چادر سرش بود اما تیپ جالبی داشت، شلوار جین با پاچه‌های بالازده و یک جفت اسپرت سفید که هیچ تناسبی با چادرش و آقایی که همراهش بود نداشت. یا به عکس، یک بار هم نزدیک قبرستان شیخان سر یک چهارراه دیدم خانمی داشت عبور می‌کرد که روبنده زده بود و بعد روی آن عینک دودی. تو تاکسی مردم می‌خندیدند و می‌گفتند که این بنده خدا چطور می‌تواند جلویش را ببیند.

از رابطه‌ی دختر و پسر بگو...

بعضی جاها جا افتاده که دختر و پسر می‌توانند با هم رابطه داشته باشند. اما در بسیاری از موارد این مرز ممنوع است و باید به روش یواشکی و تلفنی و از این جور کارها باشد.

شاید تکراری است، اما صیغه صحبتی است که من اینجا از خیلی‌ها راجع بهش چیز می‌شنوم. برایم می‌توانی بیشتر توضیح بدهی؟

بعضی‌ها مخالفند و برخی موافق. مخالفان در عرف این را ناپسند می‌دانند. اما بعضی هم آن را یکی از راهکارهای کاهش فساد و فحشا می‌دانند و می‌گویند بگذاریم قانونی شود تا همه از آن استفاده کنند نه فقط آخوندها و علماء. کسی به شوخی می‌گفت خودشان مشکلی ندارند اما به ما که می رسد، مسأله‌دار می‌شود.

من شنیده‌ام گروه‌هایی هستند که کار هماهنگی را انجام می‌دهند. درست است؟

من می دانم کسانی هستند که به قول بچه‌ها «اهلش» هستند و طالب‌ها برای پیدا کردن می‌روند سراغ آنها. من که هر دری زدم این کار را بکنم نشد. شاید معتمد نبودم. اگر طلبه می‌بودم یا روحانی قضیه آسان‌تر بود. حالا اگر من به فساد کشیده شوم تکلیف چیست؟ راستش نمی‌دانم چه باید گفت...

یک روز زندگی محمد جاهد دیندار چگونه است؟

صبح می‌روم سرکار تا بعدازظهر. مقداری‌اش به بیهودگی می‌گذرد. قبلاً درگیر انتشار مجله بودم بیشتر سرگرم بودم اما الان نه. می‌روم خانه، کمی اینترنت و مطالعه و بعد می‌خوابم و فردا روز از نو، روزی از نو. این دوره دست‌کم چیز قابل توجهی نیست که آدم بخواهد دلش را به آن خوش کند. سینما اصلاً نمی‌روم چون اکثر چیزهایی که پخش می‌شود تاریخ گذشته است. کافی‌شاپ البته تعدادی باز شده اما من فکر می‌کنم روحیه‌اش را می‌خواهد.

اینجا کنسرت موسیقی هم برگزار می‌شود؟

من ندیدم. هرگز نشنیده‌ام.


طلبه دیده‌ای که موسیقی گوش کند؟

یک مورد می‌شناختم که حاج آقا موسیقی گوش می‌کرد. با صدای زن. نمی‌دانم چه دیدگاهی برای خودش داشت ولی این جور افراد معمولاً در برخورد با جوانان هم ملایم‌تر هستند.

اگر بخواهی قم را در یک کلمه تعریف کنی...

به قول دوستی که اولین بار اینجا را دیده بود: شهر فرشته‌ها!

------------------------------------------------
مرتبط:
قم به روایت من و به روایت حاج خانم.
شهري كه نيست؛ درباره گزارش اردوان روزبه از قم.

Share/Save/Bookmark

نظرهای خوانندگان

بستگی دارد. برخی میگویمند امستردا م مرکز فحشاست و سکس. مرکز مواد مخدر. اما قم. قم شهری است که در ان فضای روحانی و معنویت موج میزند. مشکلات همه جا است و غربزدگی و مادیگری را قم هم دچارش. اما قم سرزیمینیست که بسیاری بر ان مفتخرند چون پرچم االه نشانش بر ان هنوز افراشته است. حال شما میگویید قم جای خاصی نیست. قم معنویت دارد. مشهد معنویت دارد. درباره یمعنویت ها و خاستگاهشان نباید زیاد حرف زد اما یمشود انها را حمل کرد. با خود بردشان به امستردام و پاریس و لندن و واشنگتن انجا معنوی زیست در میان فساد و فحشا. و ازادی؟ یادمان باشد انها حر یت دارند!!!

-- علیرضا ، Jun 24, 2007 در ساعت 08:39 PM

نمی دانم با این حساب باید راجع به خیلی چیز ها که حرمت دارند حرف نزد. به نظر شما این یک هوا خواهی با تدبیر است؟ من هم مثل شما امیدوارم حرمت امامزاده را متولی اش نگاه دارد

-- اردوان ، Jun 25, 2007 در ساعت 08:39 PM

آقا شما هم چه گیری دادی به قم .من نمیفهمم این همه سوژه توی این مملکت ریخته و شما چسبیدید به قم . البته گزارش قبلی شما از این شهر خیلی خوب بود ولی چرا تا میبینید یک چیزی جواب داد دیگه ولش نمیکنید؟
با سپاس

-- arash ، Jun 25, 2007 در ساعت 08:39 PM

مرسي اردوان... فقط اي كاش با افراد بيشتري گفتگو مي كردي.
در كل : مرسي ... زياد

-- مجيد ، Jun 26, 2007 در ساعت 08:39 PM

خیلی ها از قم خیلی تعریف می کنند و آن را دار المومنین می دانند، ولی من نمی دانم چرا هر وقت وارد این شهر می شوم قبض و فشار شدید درونی من را می گیرد، ولی در حال علی رغم آمد و شد بسیار زیاد مسافر و زایر، نمی توان فرهنگ مردم این شهر را طبیعی و سازگار با بقیه ایران دانست.

-- محمد ، Jun 26, 2007 در ساعت 08:39 PM

از این متن نتیجه می‌گیریم که نویسنده دوست دارد که «قم مرکز خلاف باشد» ولی متأسفانه «مرکز معنویت و اخلاق است».

-- احسان ، Jun 27, 2007 در ساعت 08:39 PM

احسان جان سلام . اين توصيه بيشتر از همه خطاب به شما و كساني است كه مي خواهند قم مركز معنويت واخلاق باشند، اما "گز نكرده مي بررند". بهتر است اول گز كنيد دوست من.
بهتر است آرزو هاي مان را به محك واقعيت بزنيم. جسارت داشته باشيم و و جرات انديشيدن

-- رضا ، Jul 4, 2007 در ساعت 08:39 PM

دوستان سلام. كاش، قبل از هرگونه نظر مثبت يا منفي در مورد كار آشيخ اردوان خودمان، سري مي زديد به Google trend و اين واژه ها را جستجو مي كرديد: ك...، ك...، ك...، پ... (هر 4 تا، اندام بدن)، جما...(عمل آدميزاد)، كاپ...( وسيله ي پيشگيري)، خانم، زن، دين، كيش، آيين، مذهب، اخلاق، اسلام، قرآن. و پس از آن در مورد امانت داري يا جانبداري اردوان سخن مي گفتيد. مطمئنا تجديد نظر خواهيد كرد در بيشتر باور ها و كهن الگو هاي تان.

-- رضا ، Jul 4, 2007 در ساعت 08:39 PM

احسان جان، سلام. روي سخن توصيه ي من بيشتر به شما و دوستاني است كه در آرزو هايشان، قم را " مركز معنويت و اخلاق" مي خواهند ولي " واقعيت" را "گز نكرده، مي بررند".
بهتر است اول گز كنيم ، بعد ببرريم. آرزو، نبايد بر روي واقعيت سايه بياندازد. بهترين كار روبرو شدن جسورانه با واقعيت است. جرات .و جسارت ديدن واقعيت و انديشيدن داشته باشيم و در صورت ديدن آن، گزارش مان را در همين جا به اطلاع آشيخ اردوان گرامي و خواننده گان برسانيم.

-- رضا ، Jul 4, 2007 در ساعت 08:39 PM

از آقای اردوان تشکر میکنم که اینگونه مسائل را به نقد میگذارد و ایکاش دوستان محترم بدور از تعصبات و برچسب زدن به دیگران به واقعیتها می پرداختند . روراست بگویم که من زیاد بلد نیستم فانتیزی و سیاسی صحبت کنم خیلی ساده و خودمونی حرف میزنم - من به کشورهای اروپایی زیاد سفر کرده ام ولی وقتی به کشورم برمیگشتم از فرودگاه تا منزل را می بوسم چرا ؟ چون عاشق وطنم و هموطنان هستم ولی این نباید مانع گفتن حقایق بشود که در کشورهای اروپایی همه چیز بر اساس قانون انسانمدارانه است - آزادی - حقوق برابر زن و مرد - شادی و نشاط حتی برای رفاه حال حیوانات هم قانون وضع کرده اند و دولتها رفاه حال مردم را سرلوحه خود قرار داده اند ولی آیا در مملکت ما چنین چیزهایی وجود دارد که کشور پیشرفته هلند با آن همه علم و تکنولوزی و ازادی و زیبایی و خدمتی که به بشریت می کنند را صرفا بخاطر آزادیهایشان که آنرا حق انسان ها میدانند برچسب زشت بزنیم مگر در کشور ما چنین چیزهایی نیست - بخدا هست ولی زیرزمینی با مارک اسلامی هم هست . چرا خودمون را گول میزنیم و تعصب نشان میدهیم همین شهر قم یکی عقب مانده ترین و بیروح ترین شهر ایران است - در خیابانهای قم به جز چادر سیاه و عبا و امامه چیزی نمی بینی جوانهایشان همه افسرده هستند و نشانی از نشاط و شادی نیست - غم انگیز و بی رونق است - من با بسیاری از بچه های قم صحبت کرده ام و اکثرا از شرایط حاکم بر شهرشان گله مند هستند و می گویند مجبوریم بسازیم و یا به شهرهای دیگر برویم .

-- منیزه ، Aug 5, 2007 در ساعت 08:39 PM