رادیو زمانه > خارج از سیاست > برنامه هستهای جمهوری اسلامی > مسئلهی مردم ایران، مسئلهی حقوق بشر است | ||
مسئلهی مردم ایران، مسئلهی حقوق بشر استمریم محمدیmmohammadi@radiozamaneh.comهیلاری کلینتون، وزیر خارجه و تیموتی گایسنر، وزیر دارایی امریکا روز چهارشنبه، هفتم مهرماه، در یک کنفرانس مطبوعاتی اطلاع دادند که هشت مقام نظامی، قضایی و امنیتی ایران، شامل تحریمهای موجود علیه ایران شدهاند.
این هشت تن با توجه به موقعیت شغلی خود در جریان اعتراضهای سال گذشتهی مردم ایران به نتایج دهمین انتخابات ریاست جمهوری، مسئولیت مستقیم سرکوب مردم را بر عهده داشتهاند. هشت مقام مورد نظر اینها هستند: محمدعلی جعفری فرماندهی کل سپاه پاسداران؛ صادق محصولی وزیر رفاه فعلی که در آن زمان مسئولیت وزارت کشور را بر عهده داشت؛ غلامحسین محسنی اژهای دادستان کل کشور و وزیر سابق اطلاعات؛ سعید مرتضوی دادستان سابق تهران؛ حیدر مصلحی وزیر اطلاعات؛ مصطفی محمدنجار وزیر کشور و جانشین فرماندهی کل قوا در نیروی انتظامی؛ احمدرضا رادان جانشین فرماندهی کل نیروی انتظامی؛ و حسین طائب معاون اطلاعات سپاه پاسداران و فرماندهی سابق نیروی بسیج. در بحبوحهی تحریمهای اقتصادی غرب علیه ایران در پیوند با برنامهی هستهای این کشور، شاید اولین بار است که تحریمهایی علیه اشخاص و بهطور مستقیم در رابطه با نقض حقوق بشر در ایران صورت میگیرد. در مورد اهمیت این مسئله از زاویهی مطالبات حقوق بشر، با دکتر عبدالکریم لاهیجی، حقوقدان و فعال حقوق بشر در پاریس که سالهاست در همین زمینه فعالیت میکند، گفتوگو کردهام. او این اقدام را بخشی از مطالبات همیشگی خود و همکارانش میبیند. آنچه سالهاست ما بهخصوص از زمان روی کار آمدن دولت احمدینژاد و از سر گرفتن مسئلهی غنیسازی، به جامعهی بینالمللی و در صدر آنها، ایالات متحدهی امریکا و اتحادیهی اروپا میگوییم، این است که مسئلهی اصلی ایران، مردم و کشور ایران با جامعهی بینالمللی، مسئلهی انرژی هستهای نیست. مسئلهی اصلی، مسئلهی دمکراسی و حقوق بشر است. این مسئله است که دولت کنونی ایران مشروعیت مردمی ندارد. دلیل آن هم انتخابات سال گذشته و تقلبهایی است که صورت گرفته بود. بعد هم تظاهرات مسالمتآمیز مردم را به برکت اینترنت، دوربینهای تلویزیون و موبایلها، میلیونها نفر دیدند که چگونه به خون کشیده شد. همین دو هفته پیش هم در جلسهای که به اتفاق خانم شیرین عبادی با سفرای ۲۷ کشور عضو اتحادیهی اروپا در بروکسل داشتیم، ما گفتیم که باید فهرست سیاهی از تمام کسانی که در این سرکوب واقعاً ننگین شرکت داشتند، تنظیم شود؛ چه در قوهی مجریه و دولت، چه در بهخصوص نیروی انتظامی، سپاه پاسداران، بسیج و بالاخره در قوهی قضاییه. کسانی که امثال شیوا نظرآهاری را به شش سال زندان و بهاره هدایت را به نه سال زندان محکوم میکنند و یا زیدآبادی را به زندانهایی محکوم میکنند که جنایتکاران باید در این نوع زندانها مورد حکم قرار بگیرند. اینها هستند که الان در قوهی قضاییه مقامات حساس را دارند. به این ترتیب، تحریمهایی که در حال حاضر اعلام شدهاند، در واقع همان مطالبات شما هستند و شما آن را در عرصهی فعالیتهای حقوق بشری، نوعی موفقیت ارزیابی میکنید. مسلم است. بهشرط اینکه از حوزهی گفتار به حوزهی عمل و کردار دربیاید. چگونه؟ تمام اینها باید از دور هرگونه روابط دیپلماتیک - سیاسی با جمهوری اسلامی خارج شوند. به آنها ویزا داده نشود و نتوانند در کادر هیئتهای نمایندگی به کشورهای اروپایی یا امریکا بروند. علاوه بر آن، اموال آنها در خارج از ایران هم باید توقیف شود و ما بتوانیم دستکم ضایعات مالیای که طی این سالها بر قربانیان نقض حقوق بشر آمده است را از این محل جبران کنیم. جاده لغزان جایگاه و سابقهی این اقدام در حوزهی روابط و مناسبات بینالمللی چیست؟ این پرسشی است که با دکتر سعید محمودی، استاد حقوق بینالملل در سوئد، در میان گذاشتهام. آیا این عمل حتی اگر اقدامی به سود حقوق بشر باشد، به لحاظ حقوقی صحیح است؟ اولاً این مسئله غیر معمول نیست. منتها معمولاً اینقدر انعکاس بینالمللی پیدا نمیکند. برای توضیح اینکه آیا این کار از نظر حقوقی صحیح است یا نه و تبعات آن چیست، باید کمی به عقب برگردم؛ به سال ۱۹۹۰؛ به زمانی که در دنیا، حالت دوقطبی وجود داشت. در آن زمان از نظر حقوق بینالملل، اساس بر این بود و کشورهای غربی اصرار بر این داشتند که اصل حاکمیت و اینکه شما داخل سرزمین خودتان، با منابع طبیعی خودتان چهکار میکنید و دولت با اتباع خودش چه میکند، یک اصل مطلق نیست. این نظر دولتهای غربی بود. مفهوم آن این بود که شما هرکاری میکنید، زیر ذرهبین کشورهای دیگر هم هستید و باید توجه کنید که کارتان مطابق استانداردهای بینالمللی باشد. نظر دول شرقی، اتحاد جماهیر شوروی و بلوک شرق این بود که حاکمیت یک اصل مطلق است و نتیجهی تمامیت ارضی این است که دولت برای ایجاد نظم در داخل منطقه و حاکمیت خود، هر اقدامی را که لازم است، باید انجام بدهد؛ نه تنها نسبت به نحوهی استفاده از منابع طبیعی و وضع قوانین، بلکه بهخصوص از نظر رفتار با افراد. برای اینکه مسئلهی مهم، ایجاد نظم در جامعه بود. این تفاوت نظر بعد از سال ۱۹۹۰ و فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، بهکلی از بین رفت. یعنی اصلی که الان در حقوق بینالملل، غالب است، اصل حاکمیت نسبی است. یعنی اینکه شما اجازه دارید هرکاری را در داخل سرزمین خودتان انجام دهید، ولی با رعایت معیارها و استانداردهای شناخته شدهی بینالمللی. یکی از این استانداردها، اعلامیهی جهانی حقوق بشر بوده که کشورها آن را امضا کردهاند. همینطور است؟ البته هیچ کشوری، هیچوقت، حتی در زمان سابق هم منکر آن نبود که اعلامیهی جهانی حقوق بشر، اعلامیهای است که برای کشورها صادر شده و همه هم باید آن را رعایت کنند. منتها مسئله بر سر تعبیر مفاد اعلامیه و چگونگی اجرای آن بود. در اینجا البته نظرها متفاوت است. اصلی که الان حداقل ۱۵ سال است که در حقوق بینالملل جا افتاده، همین است که کشورها مسئولیتی بینالمللی دارند که پارهای از اصول اساسی را رعایت کنند و بهانهی اینکه ما هرجوری دلمان میخواهد، منابع طبیعیمان را استفاده میکنیم قابل قبول نیست. مثلا در برزیل اینکه جنگلها را از بین میبرد تا بتواند درآمد داشته باشد قابل قبول نیست. یا اینکه شما به بهانهی ایجاد نظم، هرجوری بخواهید با اتباع خودتان رفتار کنید، از نظر حقوق بینالملل قابل قبول نیست. از این دیدگاه که نگاه کنید، از نظر ایالات متحده، نحوهی رفتار دولت ایران با کسانی که به نتایج انتخابات سال گذشته اعتراض داشتند، رفتار قابل قبولی نیست و مخالف اصول حقوق بینالملل و بهخصوص جهانشمولی حقوق بشر است. حالا دولت امریکا تصمیم گرفته افرادی که از دیدگاه ایالات متحده مسئولیت اصلی این برخورد را داشتند تنبیه کند؛ در واقع تحریم کند و این تحریمها را هم اجرا کند. بهنظر من، این کار خلاف حقوق بینالملل نیست. شما میتوانید بگویید دخالت در امور داخلی یک کشور دیگر است، ولی این دخالتی است که همهی کشورها به صور مختلف، در مسائل داخلی کشورهای دیگر میکنند. شرایط بینالمللی عوض شده و بنابراین این مسئله قابل فهم است. منتها مشکلی که من در این مسئله میبینم، این است که این تحریمها از جانب امریکا میآید؛ امریکایی که خود در هشت سال گذشته، از نظر رعایت حقوق بشر، خیلی مشکل داشته است. بازهم این را باید اضافه کنم که امریکا یک کشور دمکراتیک است و نباید آن را با مثلاً لیبی مقایسه کرد که رهبر آن چهل سال است که رهبر است و هرکاری دلش میخواهد انجام میدهد. یعنی در امریکا ارادهی مردم بر سرنوشت جامعه حاکم است. در نتیجه شما میتوانید اینطور استدلال کنید: کاری که جرج بوش انجام داده و خلاف حقوق بینالملل و حقوق بشر بوده، نباید به پای دستگاه فعلی گذاشته شود که هم در حرف و هم در عمل سعی کرده نشان بدهد معتقد به حقوق بشر است. با وجود این، بر اساس استدلال جهانشمول بودن حقوق بشر و پایمال شدن آن، طی دوران ریاست جمهوری جرج بوش، میشود به همین ترتیب خواهان یک برخورد بینالمللی علیه مسئولان آن دوره شد؟ بله حتماً ... ولی البته این مسئلهای داخلی است. یعنی باید قانون اساسی امریکا این اجازه را بدهد. آیا این افراد یا دولت ایران، در سطح بینالمللی، راهی برای مقابله با این تحریمها دارند؟ کاری که در سطح بینالمللی میشود انجام داد، عمل مقابل است. مثلاً فرض کنید ایران هم میتواند اسامی ده امریکایی مسئول را اعلام کند و بگوید اینها از نظر من تحریم هستند. منتها باز اینجا مسئله از جانب حقوقی آن خارج و سیاسی میشود و آن اینکه تحریمهای یک کشور، تا چه حد اثر بینالمللی دارد. تحریمهای امریکا اثر دارد. نه تنها بهخاطر اینکه هنوز هم ابرقدرت دنیا است، بلکه بهخاطر اینکه تحریمها منحصر به خودش نیست. این تحریمها از کانالهای مختلف، به کشورهای دیگر همفکر و دوست امریکا، هم در اروپا و هم در جهان سوم، ارائه میشود و به آنها برای رعایت آن، فشار آورده خواهد شد. تبعات چنین تحریمی خیلی وسیع میشود. حال ممکن است هشت نفری که اسمشان اعلام شده است، اهمیت ندهند و بگویند که ما تا آخر عمرمان هم نه با امریکا کاری داریم و نه آنجا پولی داریم... بگذار تحریم کنند. ممکن است اینطور باشد، ولی مسئله این است که این افراد ممکن است به ارتباط با ترکیه، سوریه و دبی علاقه داشته باشند و یا پول و داراییای آنجا داشته باشند، یا بخواهند سفر کنند. به این ترتیب نمیشود از این بهبعد با اطمینان گفت که سفر افراد به این کشورها، هیچ تبعاتی ندارد. برای اینکه امریکا ممکن است بهخاطر تصمیمی که گرفته شده و برای دولت امریکا الزام قانونی دارد، از ارتباطات سیاسی خودش استفاده کند و کشورهای دوست را به نحوی ملزم کند که این تحریمها را رعایت کنند. |
نظرهای خوانندگان
سوال اصلی این است که ایا این تحریم که به نوبه خود بی سابقه است در مورد جمهوری اسلامی نشان از تغییر سیاست آمریکا نسبت به جمهری اسلامی دارد
-- بدون نام ، Oct 10, 2010 در ساعت 11:30 PM