رادیو زمانه

تاریخ انتشار مطلب: ۳۰ اردیبهشت ۱۳۸۹
دکتر حبیب الله پیمان، در ارتباط با تحولات جدید در مناقشه هسته‌ای:

«ریشه بی‌اعتمادی بین‌المللی در سیاست داخلی است»

حسین علوی
alavi@radiozamaneh.com

طی روزهای گذشته، مناقشه هسته‌ای ایران با تحولات مهمی روبرو شد. از یکسو مذاکرات تهران بین روسای جمهور ایران و برزیل و نخست وزیر ترکیه، به صدور یک بیانیه ده ماده‌ای انجامید.

Download it Here!

به موجب این بیانیه، جمهوری اسلامی با تبادل سوخت هسته‌ای بر مبنای انتقال ۱۲۰۰ کیلوگرم اورانیوم با غلظت کم به ترکیه و دریافت ۱۲۰ کیلوگرم سوخت لازم برای رآکتور تحقیقاتی تهران، موافقت کرد.

انتظار می‌رفت که این توافق، روند تشدید تحریم‌ها علیه ایران را متوقف کند، اما درست یک روز پس از صدور این بیانیه، گروه کشورهای پنج به‌علاوه یک پیش‌نویس دور جدید تحریم‌ها علیه ایران را به شورای امنیت فرستاد. استدلال اعضای دائم شورای امنیت به‌علاوه آلمان این بود که جزئیات توافق ایران با تبادل سوخت هنوز دقیقا روشن نیست و مهمتر از آن، تشدید تحریم ها مربوط به سرپیچی جمهوری اسلامی از قطعنامه‌های پیشین شورای امنیت و عدم توقف غنی سازی اورانیوم است.

از سوی دیگر، توافق دولت احمدی نژاد بر سر تبادل سوخت با موضع گیری‌های متفاوتی از سوی محافل درون حکومت و نیز گرایش‌های مخالف حکومت روبرو شد. در حالی که احمد توکلی نماینده مجلس این توافق را مورد حمله قرار داد، جمعی از فعالان ملی مذهبی با صدور بیانیه‌ای از این طرح حمایت کردند.


در این زمینه گفت‌وگویی داشتم با دکتر حبیب الله پیمان، دبیر کل جنبش مسلمانان مبارز و ابتدا نظر اورا درباره توافق تهران جویا شدم.

در مورد مناقشه‏ی هسته‏ای، چندسال پیش یادداشتی به‌نام «یادداشت هسته‏ای» در سایت‏ها منتشر کردم. در همان موقع این بحث داغ بود و از سوی جامعه‌ی جهانی به ایران برای تعلیق غنی‏سازی فشار می‏آمد و دولت ایران هم می‏خواست به این کار ادامه بدهد. اصلاح‏طلبان هم طرفدار تعلیق بودند. برای این که از تنش روابط خارجی کم شود و روابط صلح‏آمیزی به‏وجود بیاید.

در حال حاضر با توجه به این که اگر تصمیم اخیر اجرایی بشود، در کلیت خودش، احساس می‏شود که تنش در روابط خارجی کم می‏شود و خطر تحریم‏ها و فشارها به ایران کاهش پیدا می‏کند، بسیاری از آن استقبال کردند و صرف‏نظر از ماهیت قضیه و یا نظری که راجع به حکومت دارند، خیلی از افراد از چنین تصمیمی، ابراز خوشحالی می‏کنند.

اما اگر کمی دقیق‏تر شویم، جدا از این که این طرح و موافقت‏نامه چه اندازه در عمل به‏اجرا دربیاید و بتواند مآلاً به روابط صلح‏آمیز پایداری در سطح بین‏المللی بیانجامد، خود اصل مناقشه و دلایل دو طرف باید بررسی شود. باید ببینیم مستند یا خاستگاه تصمیم‏گیری در ایران و هم‏چنین خاستگاه اعمال فشار از خارج چه بوده و آیا موضوع سومی که برای ملت ایران و آزادی‏خواهان می‏تواند بااهمیت باشد، وجود دارد یا خیر.


دکتر حبیب الله پیمان

در توافق‏نامه‏ای که در ده‌ماده تنظیم شده، بر حق ایران در استفاده از انرژی هسته‏ای و حتی ادامه‏ی فعالیت‏های غنی‏سازی تاکید شده است. سئوالم در چهارچوب همین توافقی که صورت گرفته، این است که شما نقاط مثبت و یا منفی این توافق را در چه می‏بینید؟

این که ایران بر مبنای این توافق‏نامه بپذیرد که حق دارد اورانیوم را فقط تا ۳/۵درصد غنی‏سازی کند و غنی‏سازی بیش از این باید در کشورهایی مانند روسیه و فرانسه صورت بگیرد و توسط کشور واسطی به ایران برگردانده شود، گواه بی‏اعتمادی به جامعه‏ی ایران است.

چون طبق قوانین بین‏المللی ایران می‏تواند هر میزان غنی‏سازی را صورت بدهد و فقط حق ندارد از این کار، سلاح‏های کشتار جمعی و هسته‏ای بسازد. بنابراین همین‏جا هم محدودیتی علیه حق ایران اعمال شده است. این امری است روشن که ناشی از بی‏اعتمادی است.

در این سال‏های اخیر، در اثر مقاومت و چانه‏زنی‏ها، دولت ایران تا این حد را پذیرفته است که غنی‏سازی را بیش از ۳/۵درصد انجام ندهد. یعنی از حق خودش عقب‏نشینی کرده است. در حالی که پیش از این اصرار داشتند و تصریح می‏کردند که ۲۰درصد غنی‏سازی را آن هم در حد صنعتی، انجام می‏دهند و می‏گفتند که موفق هم شده‏اند.

ولی الان عقب‏نشینی کرده‏اند. این امر ناشی از نگرانی از قطعنامه‏ها و تحریم‏هایی است که در شرایط بحرانی کنونی، به‌دلیل وضع بد اقتصادی، تنش‏ها و تلاطم‏های سیاسی داخل کشور و هم‌چنین نارضایتی عمومی، می‏تواند وضعیت دشواری را برای حکومت ایجاد کند. ظاهراً به این دلایل عقب‏نشینی کرده‏اند تا قطعنامه‏های جدیدی تصویب نشود.

آقای پیمان، چه راه‏حل جایگزینی وجود دارد؟ یعنی اگر قرار باشد ایران و جامعه‏ی بین‏المللی، به‌سمت تشدید تحریم‏ها و برخورد نظامی نروند، چه راه‏حل مشخصی می‏توان پیش پای دولت‏ ایران گذاشت، برای این که بتواند هم اعتماد بین‏المللی را جلب کند و هم منافع ملی محفوظ بماند؟

پیشنهاد من دقیقاً روی همین مسئله است که چه راه‏حل جایگزین و اصولی‏تری وجود داشته و می‏توانسته باشد. شاید هم هنوز برای آینده دیر نشده باشد. ابتدا ببینیم ریشه‏ی بی‏اعتمادی چیست؟ چرا غرب به‌رغم این که حقوق و قوانین بین‏المللی به جمهوری اسلامی اجازه‏ی غنی‏سازی را داده، اصرار دارد که این کار نشود؟
دلایل بی‏اعتمادی‏ای که غرب عنوان کرده‏، این بوده که ایران چندین سال مخفی‏کاری کرده‏ و همه‏ی اطلاعات لازم در اختیار ما گذاشته نشده است، بنابراین ما اعتماد نداریم.

این بی‏اعتمادی، هراندازه که در آن اغراق شود، وجهی دارد که به سیاست‏های داخلی مربوط می‏شود. یعنی پیوند سیاست خارجی و روابط بین‏المللی با سیاست داخلی.

من یک نمونه را توضیح می‏دهم که مسئله روشن شود. در دروان نهضت ملی شدن صنعت نفت، وقتی ملت ایران، به‌رهبری دکتر مصدق، از حق حاکمیت خود برای ملی کردن صنعت نفت استفاده کرد، شرکت سابق نفت، یعنی «بریتیش پترونیوم» به شورای امنیت و دادگاه لاهه شکایت کرد که ایران صلح جهانی را به‏خطر انداخته است. انگلیس و امریکا مآلاً دست به دست هم دادند، ولی ایران پای حقش ایستاد.

‏چه باعث شد انگلیس و امریکا نتوانند حمایت جامعه‏ی جهانی را جلب کنند و در شورای امنیت و دادگاه لاهه، به‌نفع خودشان و علیه ایران مصوبه بگیرند، بلکه به‏عکس به نفع ایران رأی داده شد و حتی قاضی انگلیسی به نفع ایران رأی داد؟! دلیلش این بود که حکومت ایران، حکومتی دمکراتیک بود که در آن آزادی مطبوعات، آزادی احزاب و نظارت ملی کامل وجود داشت. سیاست‏های دولت شفاف بود. بنابراین به دولتی ملی دمکراتیک، نمی‏توانستند بهانه بگیرند که: تو هرکاری نمی‏توانی انجام بدهی.

اما حالا شرایط فرق کرده است. نظر من این است که ریشه‏ی بی‏اعتمادی نسبت به دولت جمهوری اسلامی، برمی‏گردد به سیاست‏های داخلی دولت و این که سیاست‏های جمهوری اسلامی از شفافیت لازم برخوردار نیست.

یعنی نه تنها در برابر افکار عمومی جهانی، بلکه در برابر افکار عمومی ملت ایران هم این شفافیت وجود ندارد. چرا که حق نظارتی که قانون اساسی به نهادهای دمکراتیک مانند مطبوعات، احزاب، مجلس شورا و امثالهم داده، عملاً اعمال نمی‌شود.

اگر نظارت ملی دمکراتیک، طبق اصول قانون اساسی جمهوری اسلامی وجود می‏داشت، امکان نداشت که دولتی بتواند پنهانی از نمایندگان مجلس، پنهانی از مطبوعات و افکار عمومی، در مسیری برود و فرض کنید دست به ساختن سلاح‏هایی بزند که اصلاً جزو برنامه‏ی ملی نیست. خودبه‏خود هر اتفاقی بخواهد بیفتد، انعکاس پیدا می‏کند. جامعه‏ی جهانی می‏تواند حساب کند.

به‌همین جهت است که دولت‏های غربی نمی‏توانند این رفتار را مثلاً با جامعه‏ی هند داشته باشند. چون هند، جامعه‏ای شفاف و دمکراتیک است. نمی‏توانند در مورد هند حرف از بی‏اعتمادی بزنند، چون سیاست‏های دولت این کشور، تحت نظارت کامل نمایندگان مجلس، قوه‏‏ی قضاییه، احزاب و مطبوعات آزاد است.

آن‏چه به آن اشاره می‏کنید، نیازمند طی یک روند توسعه‏ی سیاسی در جامعه‏ی ایران است و ممکن است خیلی طول بکشد. ولی اکنون مسئله حاد این است که به‌هرحال، با وضعیت پیش‏آمده چه باید کرد؟ آیا اساساً سیاست تبادل سوخت، سیاست درستی است؟ و اگر نیست، چه جایگزین مشخصی در شرایط حاضر می‏تواند مطرح باشد و دولت چه نقشی می‏تواند داشته باشد؟

من معتقد نیستم که جامعه‏ی سیاسی ایران، آزادی‏خواهان و طرفداران اصلاحات باید همیشه منفعلانه بنشینند، نظری نداشته باشند و ببینند چه اتفاق می‏افتد، و وقتی موقعیت بحرانی پیش می‏‏آید و راه‏حلی پیش کشیده می‏شود، بگویند: خیلی خُب، این بدِ بهتر از بدتر است!

این که درست نیست. باید سیاست مبتکرانه‏ای باشد که این‏گونه اتفاقات نیفتد و هربار دولت مجبور باشد از حقوق و منافع ملی صرف‏نظر کند و در برابر فشار خارجی کوتاه بیاید، برای این که نمی‏خواهد به حقوق ملت ایران تسلیم باشد.

این نکته‏ی مهمی است. جنبش آزادی‏خواهی در ایران و یا جامعه‏ی روشنفکری که مسئولیت دارد‏، باید به اصل موضوع بپردازد. بگوید چرا باید سیاست‏های دولت به‏گونه‏ای پیش برود که در نهایت مجبور باشد در برابر فشار خارجی تسلیم شود، ولی حاضر نباشد حقوق مسلم مردم را به‏خودشان واگذار کند؟

در حالی که اگر حقوق مسلم مردم را واگذار کند، هرگز مجبور نیست کم‏ترین قدمی از حقوق خودش پایین‏تر بیاید. چنان‏که دولتی مانند دولت مصدق، هیچ‏وقت پایین نمی‏آمد.

بنابراین اگر همین امروز جنبش اصلاحات و وجدان آگاه ملت ایران روی این مسئله انگشت نگذارد و از حاکمیت نخواهد که در سیاستش تغییر بدهد- برای این که این اولین و آخرین کوتاه آمدن نخواهد بود- فردا فشارهای جدیدی وارد می‏شود.

از کجا معلوم است که این عقب‏نشینی در برابر فشار خارجی منجر به باز شدن فضای سیاسی شود؟ مؤلفه‏ی یک قدرت فقط سلاح و تکنولوژی و نیروهای نظامی نیستند. مؤلفه‏ی اصلی اقتدار ملی مشارکت عمومی است. آزادی است، قدرت تولید اقتصادی است، قدرت تولید فرهنگی و قدرت تولید دانش است.

در حالی که در ایران حرف‏ها و شعارهایی زده می‏شود، اما چون پشتوانه‏ی اقتدار ملی ندارد، در شرایط بحرانی مجبور می‏شوند کوتاه بیایند و از ملت ایران هزینه کنند. چنان‏که در قرارداد الجزیره و در جریان گروگان‏گیری مجبور شدند. در قطعنامه‏ی ۵۹۸ هم همین‏طور و ما نتوانستیم کوچک‏ترین غرامتی از عراق بگیریم، تا امروز هم نگرفته‏ایم.

امروز نیروهای اصلاح‏طلب و طرفداران توسعه‏ی سیاسی باید روی این مسئله انگشت بگذارند و همین‏طور کسانی در درون حکومت هم که به این حکومت انتقاد دارند، جایگزین تعیین کنند. بعضی انتقاد می‏کنند که این کوتاه آمدن است، اما نمی‏گویند چگونه باید جلوی فشار خارجی و تحریم‏های جدید را که آسیب آن به همه می‏رسد گرفت. یا معتقدند باید ایستاد و یا این که باید کوتاه آمد و رفت.

در حالی که آن‏چه می‏تواند به یک تعادل برساند، پیوند بین سیاست داخلی و جهانی است. وقتی در سیاست داخلی و در برابر ملت ایران اعتمادسازی انجام بگیرد، در سطح جهانی نیز خودبه‏خود انجام می‏گیرد. الان مردم ایران در دولت نسبت به جامعه‏ی جهانی بیگانه‏ترند. اطلاعات مردم راجع سیاست‏ها و تصمیماتی که گرفته می‏شود، بسیار کم است یا اصلاً هیچ نیست. در این صورت این اعتماد در داخل هم نیست که چه اتفاقی می‏افتد.

Share/Save/Bookmark