رادیو زمانه > خارج از سیاست > برنامه هستهای جمهوری اسلامی > «ایران قدرت غنیسازی ۲۰درصد را ندارد» | ||
«ایران قدرت غنیسازی ۲۰درصد را ندارد»مریم محمدیmmohammadi@radiozamaneh.comتقریبا همهی صاحبنظران سیاسی متفقالقولند که بحران هستهای ایران بیشتر از همهی موارد مشابهی خود در جهان، سیاسی است. یعنی این مساله به سلاحی برای منازعات سیاسی میان ایران و غرب تبدیل شده است.
برخوردهای متناقضی که تنها ظرف چند روز گذشته صورت گرفت، از این نمونه هستند. در حالیکه سهشنبهشب محمود احمدینژاد در تلویزیون دولتی ایران گفته بود که توافق پیشین با ۵+۱ را معادلهی درستی میداند که صهیونیستها عامل بههمخوردن آن بودهاند و این صحبت او استقبالی برای توافق بر مذاکرات ماه ژوئن قلمداده شده بود. دستور ناگهانی دیروز احمدینژاد مبنی بر آغاز تولید اورانیوم ۲۰درصد غنیشده در تهران، ادامهی بحثها در این زمینه را قطع کرد. آیا واقعا موقعیت تازهای ایجاد شده است؟ برخورد غرب، آمریکا و اتحادیهی اروپا با این خبر چه خواهد بود؟ در گفتوگوهایی با هوشنگ امیراحمدی، رییس شورای روابط ایران و آمریکا و همچنین مهرداد عمادی، مشاور اتحادیهی اروپا به این پرسشها پرداختهام. آقای امیراحمدی معتقدند که این دستور آقای احمدینژاد برای آمریکا زیاد جدی نخواهد بود: اولا آمریکاییها میدانند که حداقل در این مقطع مشخص، ایران قدرت غنیسازی ۲۰درصد را ندارد و به هرحال این بحث مربوط به آینده است.
از طرف دیگر آمریکاییها منتظر چنین حرکتی بودند. برای این که وقتی کشوری میگوید کارهایی را میخواهد و در اختیارش گذاشته نمیشود، باید منتظر بود یا خودش و یا از جای دیگری تهیه کند. همهی کشورها این کار را میکنند. یعنی تاثیر جدیدی در رابطهی ایران و آمریکا باقی نخواهد گذاشت؟ ضمن اینکه آمریکاییها در این رابطه واقعبین هستند، در عین حال مشکل رابطهی ایران و آمریکا را پیچیدهتر میکند. یکی از مشکلات ایران و آمریکا این است که هرروز مسایلشان را پیچیدهتر میکنند و انگار قصدی هست که این مسایل پیچیدهتر و راهحلی پیدا نشود. در همین زمینه معمولا وقتی این تنشها حاد میشود، همواره مسالهی احتمال حملهی نظامی به ایران یا دستکم تاسیسات هستهای ایران بهمیان میآید، فکر میکنید این مساله بار دیگر جدی شده است؟ آمریکاییها، اسراییلیها و اصولا غربیها هرروز دارند آمادگی فکری بیشتری پیدا میکنند که یک برخورد نظامی با ایران اجتنابناپذیر است. اما این آمادگی فکری تا به عمل برسد، مسایل خود را دارد. مخصوصا که آمریکا مشکلات زیادی در منطقه دارد؛ عراق و افغانستان و الان یمن هم به آن اضافه شده است. به هرحال مسائل عدیدهای در منطقه هست که ممکن است نگذارد غربیها به فکری که در سر دارند، جامهی عمل بپوشانند. ولی واقعیت این است که در آیندهی نزدیک، در همین یکی دو ماه آینده، مسالهی برخورد نظامی با ایران هرچه بیشتر شنیده خواهد شد و بیشتر روی آن مانور داده خواهد شد. اما این که نتواند به مرحلهی عمل برسد یا این که فرصت عمل به آن، دستکم در آیندهی نزدیکتری پیدا نشود یا پیش از به عمل رسیدن، این دو با هم کنار بیایند، بحث دیگری است. تحریمهای اخیری که مطرح شده، چقدر میتواند در این که آقای احمدینژاد از این تصمیم منصرف شود، نقش داشته باشد؟ تحریمهایی که منظور سؤال شما است، به خصوص روی بنزین و … پیش از آن که آقای احمدینژاد این دستور را بدهد، مراحلاش به انجام رسیده است. یعنی سنا و پارلمان آمریکا هماکنون این تحریمها را تصویب کردهاند. بنابراین ایران میگوید، اینها تصمیم گرفتهاند که ما را تحریم کنند، حال ما هم چیزی به آن اضافه کنیم. شاید این باعث شود که آمریکا در مورد تحریمها تجدیدنظر کند. شاید حرف آقای احمدینژاد به شکل دیگری هم فشاری روی آمریکا باشد که اگر بخواهید بیشتر بحث تحریم را پیش بکشید، ما هم جلوتر میرویم. طی ۷−۸ سال گذشته، هرموقع آمریکا، سازمان ملل یا اروپا ایران را بیشتر تحریم کرده، به همان اندازه تهران مصرتر شده که در جهت غنیسازی حرکت کند و کمتر علاقه به سازش نشان داده است. الان هم به نظر من، دولت احمدینژاد خود را برای تحریمها آماده کرده است؛ برای بیش از یک سال بنزین خریداری کرده و روی ذخیرههای استراتژیک خود گذاشته است و دارد برای آن آمادگی ایجاد میکند. اگر همین وضع ادامه پیدا کند، بعد از یک سال چه اتفاقی خواهد افتاد؟ بعد از یک سال، به نظر میرسد که ظرفیتهای تولیدی ایران برای بنزین خیلی بالاتر خواهد رفت. چون سرمایهگذاریهای زیادی در این رابطه انجام دادهاند. ارزیابی شما از سیاستی که طرفین اعمال میکنند، چیست؟ چقدر این سیاستها را مفید یا نادرست میدانید؟ واقعیت این است که برخورد غرب با ایران به نظر من، اشتباه است. غرب حداکثر خواست خود را از ایران میخواهد، ولی حاضر هم نیست حداقل خواست ایران را تامین کند. غرب این حداکثر خواهی را به عنوان یک سیاست در رابطه با ایران پیش برده است و نتیجهی غلط گرفته است. بنابراین باید هر دو طرف با این واقعیت روبهرو شوند که روی حداقلهای خواستهای همدیگر سیاستگذاری کنند. آیا پیشنهاد ۵+۱ در این مورد که اورانیوم کمتر غنیشده منتقل و بعد اورانیوم با غنای بیشتر به ایران تحول شود، یکی از حداقلهایی نبود که میتوانست منشاء توافق برای ایران باشد؟ اولا منشاء این پیشنهاد به شکلی خود ایران بود. به این شکل که ایران گفت که به اورانیوم ۲۰درصد نیاز دارد. آمریکا و آژانس بینالمللی انرژی هستهای هم پیشنهاد دادند که اورانیوم کمتر غنیشدهی ایران را بگیرند، به غنای ۲۰درصد برسانند و به ایران برگردانند. ایران پذیرفت و مذاکره را شروع کردند. اما وقتی پای مذاکره نشستند که چه کار باید بکنند، غرب پیشنهاد حداکثری خود را به میان آورد و از ایران خواست همهی اورانیوماش را به خارج بفرستد تا این که اورانیوم ۲۰درصدی به او برگردانده شود. ایران گفت که چرا باید همه را بفرستد؟ چه تضمینی هست که در صورت فرستادن همهی اورانیوم، این اورانیوم به او برگردانده شود؟ کسی حاضر نشد این تضمین را بدهد. هیچکس هم حاضر نشد این حرف ایران را که من نمیتوانم محصول پنج سال زحمتام را در اختیار شما بگذارم و به تدریج این کار را میکنیم، بپذیرد و گفتند همه را باید با هم بفرستد. بعد هم به ایران گفتند که تعویض بین اورانیوم ۲۰درصد و ۳/۵درصدی شما باید خارج از ایران باشد. ایران گفت: یعنی چه که خارج از ایران باشد؟ شما یا به من اطمینان دارید یا ندارید. من هم یک کشور هستم و برای خودم احترام دارم. حتی ایران کشورهایی مانند ترکیه را پیشنهاد داد که این مبادله در ترکیه یا کشورهایی نظیر ترکیه انجام شود. ولی غرب اصرار کرد که نه هرجا که ما میخواهیم، هر مقدار هم که ما میخواهیم، همان باید باشد. یعنی غرب در این رابطه هم حداکثر خواست خود را گذاشت وسط. آقای مهرداد عمادی، مشاور اتحادیهی اروپا، در مجموعهی این مسائل، گونهی دیگری میاندیشند: عکسالعمل اتحادیهی اروپا، همانطور که پیشبینی میشد، ترکیبی بود از یأس اتحادیه از این که علیرغم وعدههایی که وزیر خارجهی ایران راجع به رسیدن به یک راهحل در بارهی این مشکل داده بود، هنوز هیچ تغییری در موضع ایران دیده نمیشود و همراه با آن، پذیرش این که زمان مذاکره با این رژیم ایران بهپایان رسیده است و واقعا باید تصمیمات جدی گرفت. چون به نظر میرسد در دو سال اخیر، تمام علائمی که از تهران آمده است، فقط یک جهت داشته و آن هم کشدادن مساله در جهتی بوده است که بتواند با برنامههای اتمی خود پیش برود. ولی خبری که هفتهی پیش در آلمان منتشر شد که یکی از دانشمندان هستهای اتحاد جماهیر شوروی سابق، در تهران مشغول کمک به تولید کلاهک هستهای، از نظر تکنولوژی تولید هست، نگرانی بسیار شدیدی را در آلمان ایجاد کرد. این خبر تا چه حد موثق است؟ ما این خبر را در این چهارچوب میتوانیم ارزیابی کنیم که نام این دانشمند را میدانیم و این دانشمند در دو پروژهی بسیار مهم کلاهکهای متعلق به اتحاد جماهیر شوروی در دههی ۹۰ فعال بوده است و میدانیم او در حال حاضر به عنوان مشاور در تهران است. اگر تهران پروژهی تسلیحاتیکردن برنامهی اتمی خود را ندارد، وجود این آدم در تهران واقعا توجیهی ندارد.
میتوانم بگویم برای اولین بار در ۱۶ ماه اخیر، زنگ خطر جدی در مورد نظامی بودن برنامهی اتمی ایران در اتحادیهی اروپا هم به صدا درآمد. این نگرانی الان سه سال است که در آمریکا وجود دارد و از این نظر میتوان گفت که یک همگامی میان اتحادیهی اروپا و ایالات متحدهی آمریکا بهوجود آمد. تحریمهای جدید اقتصادی اعلام شده چه نقشی میتواند در صدور یا نقض این تصمیم داشته باشد؟ صحبت آقای رابرت گیت، وزیر دفاع آمریکا در گفتوگوی دو روز پیش خود با سران اتحادیهی اروپا، بسیار مهم و پرمعنا بود که گفت: از این به بعد تحریمها متوجه مردم ایران نیست. چون ما مسالهای با مردم ایران نداریم و نیاز داریم که مردم را متوجه این مساله بکنیم که مشکل ما با آنان نیست. اهداف بعدی این تحریمها رژیم ایران خواهد بود. در حدی که میتوانم اینجا بگویم، این است که توافقهایی برای هدفگیری حسابهای بانکی رژیم، در کنار آن سیستم بانکی و هرگونه نقل و انتقال تکنولوژی صنعتی و تکنولوژی نظامی صورت گرفت. علیرغم آنچه مقامات ایران در چند ماه اخیر گفتهاند: «هرچقدر میخواهند قطعنامه صادر کنند»، این بار محاصره برای رژیم ایران بسیار گزنده خواهد بود. ولی آقای عمادی، فکر نمیکنید محدودیت انتقال تکنولوژی یا تحریم فروش بنزین و گازوییل، مستقیما با مردم ایران سروکار دارد؟ در این که تحریمهای جدید اثراتی روی زندگی روزمرهی مردم خواهد گذاشت، شکی نیست. اثرات آن بیشتر به این صورت خواهد بود که فشارهای تورمی بالا خواهد رفت و در کنار آن صنایع ایران دچار مشکلات بیشتری خواهد شد. ولی این مساله هم مطرح است که غرب نمیتواند دست روی دست بگذارد و اجازه بدهد رژیم ایران به یک برنامهی جاهطلبانهی نظامی در چهارچوب پروژهی هستهای دست بزند. چون هیچ اطمینانی نیست که هدف نظامی کردن پروژهی هستهای ایران چه خواهد بود و با وجود رژیمی که هم در داخل اینگونه با مردم شکاف دارد و هم در خارج از ایران، با روابط بینالملل و مقررات بینالمللی همسازی و سازگاری نشان نداده است، ریسکی است که جامعهی جهانی و عمدتاً اتحادیهی اروپا، ژاپن و ایالات متحده نمیتوانند آن را بپذیرند. آقای عمادی، در گفتوگویی که با آقای امیراحمدی داشتم، ایشان به سیاست غرب در مورد مسالهی هستهای ایران انتقاد داشتند و معتقد بودند که غرب بر مبنای حداقلها حرکت نمیکند. از جمله شروط غرب را در رابطه با قرارداد انتقال اورانیوم کمتر غنیشدهی ایران و تحویل آن با درصد بالاتر به ایران، منطقی نمیدانستند. ارزیابی شما چیست؟ من در این مورد با آقای امیراحمدی تفاوت نظر دارم؛ از این بابت که نمایندگان رسمی رژیم ایران در ماه اکتبر و در ملاقات با گروه ۵+۱ پذیرفتند که انتقال اورانیوم به این صورت باشد که ایران اورانیوم درصد پایین را بفرستد و اورانیوم غنیشده با درصد بالاتر تحویل بگیرد و این نقل و انتقال کاملا شفاف باشد. اتحادیهی اروپا هم حتی پذیرفت که ناظر این قضیه باشد و آمریکاییها در این ارتباط نقشی نداشته باشند که جنبهی سیاسی این مساله بسیار کمرنگ باشد. ما الان متوجه شدهایم که توافق آن موقع ایران که دیروز اعلام کرد دیگر آن را قبول ندارد، فقط برای کشدادن دوبارهی مساله بوده و این که برای ایران وقت بیشتری خریده شود تا بتواند با برنامهی خود پیش برود. این قابل قبول نیست که دولتی سه ماه پیش میآید سر میز مذاکره مینشیند و تعویض اورانیوم و انتقال آن را به خارج میپذیرد و تمام جامعهی جهانی هم در این جهت شروع به حرکت میکنند، اما سه ماه بعد میآید و میگوید که این توافق مورد پذیرش او نیست و آن وقت روز از نو و روزی از نو! خود این نشان میدهد که واقعا دیگر در چهارچوب مذاکرات سازمان انرژی اتمی نمیتوانیم هیچگونه اطمینانی به دولت ایران داشته باشیم که واقعا به حرفهایی که میزنند معتقد و متعهد هستند. فکر میکنید الان قدرت غنیسازی اورانیوم با غلظت ۲۰درصد در ایران واقعا وجود دارد؟ یا این که میتواند بخشی از یک پز سیاسی باشد؟ گزارشهای غیررسمیای که از جولای ۲۰۰۹ آمد، حاکی از آن بود که امکان غنیسازی در ایران در حد محدود، حتی تا حدود ۴۰درصد وجود دارد. البته این امکان از نظر کمیت بسیار پایین است. ولی با رفتن تعداد جدیدی از دانشمندان اتحاد جماهیر شوروی سابق، از بلاروس و چند کشور دیگر به ایران، دستیابی به این تکنولوژی برای ایران میسر شده است. همان موقع هم اتحادیهی اروپا از رفتن این دانشمندان به تهران اظهار نگرانی کرد. ارزیابی ما این است که ایران امکان غنیسازی در این حد را دارد. با توجه به مجموعهی این دلایل، امروز امکان برخورد نظامی با ایران را محتملتر میدانید؟ ما این را محتملتر نمیبینیم. به خاطر این که صحبت آقای گیتس در دو روز پیش (که پیش از این به آن اشاره کردم) نشانهی معقولانه فکرکردن آمریکا است که واقعا متوجه شده که هزینهی اصلی حملهی نظامی به ایران را رژیم نیست که میپردازد، بلکه مردم ایران میپردازند. در این چهارچوب میبینیم که وزنه کاملاً به طرف تحریمهای بسیار جدیتر برگشته است و در کنار این تحریمها، ممکن است حتی محاصره یا بازدید کشتیها در حوزهی خلیج فارس را هم داشته باشیم. ولی احتمال برخورد نظامی، الان بسیار بسیار کمتر است و بیشتر به نظر میرسد جدیدترشدن تحریمهای بانکی و زیر فشار قرار گرفتن حتی حسابهای بانکی رژیم در خارج، بسیار جدیتر و پررنگتر شده است. |
نظرهای خوانندگان
خب، شما که این را می دانید پس چرا برای 5 درصد قانونی ایران اینقدر خط و نشان می کشیدید و مرتب سنگ جلوی پای ایران به فرمان صهیونیستهای تروریست می اندازید و تحریم های غیر قانونی اقتصادی می نویسید. مرگ بر غرب نوکر صهیونیسم. مرگ بر مزدوران وعاملین ایرانی صهیونیسم
-- بدون نام ، Feb 9, 2010 در ساعت 12:39 PMbar khalaf Emadi, Iran az hasht mah pish tavize uranium ra pishnahad kardeh bood, in gharb ast ke zir feshar sahyoniastha nemigozarad rah hal peyda shavad!
-- بدون نام ، Feb 9, 2010 در ساعت 12:39 PM