رادیو زمانه > خارج از سیاست > ایران > رژیم! بدان: به سلاح گرم مجهز خواهیم شد | ||
رژیم! بدان: به سلاح گرم مجهز خواهیم شداکبر گنجیاین نوشته، جوابیهی آقای اکبر گنجی است به کامنتی که آقای داریوش برادری پای مطلب «جنبش سبز به کجا میخواهد برود؟» گذاشتهاند. اشاره: آقای داریوش برادری در نوشتهای که پای مقالهی «جنبش سبز به کجا میخواهد برود؟» گذاردهاند، نکاتی را در نقد آن مطلب بیان کردهاند. فرمودهاند چون سالهای طولانی در جوامع غربی زندگی نکردهام، قادر به فهم «نکات ظریف و حساس بازی و چالش مدنی» نیستم. دلیل این مدعا، مقالهی «جنبش سبز میخواهد به کجا برود؟» است. بعد هم اضافه کردهاند: «نسلی مثل ما که حداقل بیست سالای در جهان مدرن زیستهایم و پیچ و خمهای ظریف مبارزه مدنی و سیستمشناسی مدرن را میشناسیم تا تفاوت را دید و دید که چقدر هنوز جای سیاستمدار مدرن و قادر به «بازی پارادکس» خالی است.» فرمایشات جنابعالی در خصوص «جهل بسیار و دانش قلیل» را میپذیرم (سخن سقراط). اعتراف میکنم که با «پیچ و خمهای ظریف مبارزهی مدنی» آشنا نیستم و از «سیستمشناسی مدرن» هم هیچ نمیدانم. با این وجود کوشش میکنم تا از فرمایشات جنابعالی بیاموزم. تا حدی که من فهمیدم آموزههای شما به قرار زیر است: اول- فرمودهاند: «به قول کارل پوپر مهمترین خصلت جامعه مدرن این است که دولت و حاکمیت بدون توسل به خشونت و به کمک رأی مردم میتواند عوض شود.» این مدعا دولت (state) مدرن را با دولت دموکراتیک یکی گرفته است. تا حدی که دانش اندک من اجازه میدهد، همانگونه که ماکس وبر گفته و تقریبا دیگر متفکران پذیرفتهاند، دولت مدرن: «اجتماعی نهادی از حاکمیت است که موفقانه به ایجاد انحصار خشونت فیزیکی به عنوان ابزار حاکمیت در محدودهی سرزمین دست میزند1»، نه آن که بدون خشونت و از طریق صندوق رأی میتوان آن را عوض کرد. سلطهی انحصاری در درون قلمرو (سرزمین) و انحصار زور و قدرت؛ اینها مهمترین اوصاف دولت مدرن هستند. کارل پوپر نظامهای دموکراتیک را نظامهایی به شمار میآورد که میتوان آنها را به روشهای مسالمتآمیز (از طریق صندوق رأی) رهبران سیاسی را عوض کرد. دیکتاتوریهای نظامی و توتالیتر و نئوسلطانی هم دولتهای مدرن هستند. نظامهای استبدادی همانقدر مدرناند که نظامهای دموکراتیک. پوپر نظامهای جابر و زورگو را نظامهای به شمار میآورد که «اصلاحات بدون خشونتگری را غیر ممکن میکنند»، اما در دولتهای دموکراتیک، میتوان به روشهای مسالمتآمیز زمامداران سیاسی را به زیر کشید. اگر هم سخن بر سر جامعهی مدرن باشد، جامعهی توتالیتر و فاشیستی هم جامعهی مدرن است. فاشیسم و نازیسم و استالینیسم، همگی پدیدههای مدرناند. دوران ماقبل مدرن فاقد چنان پدیدههایی است. بسیاری از متفکران قرون میانه را فاقد دولت به مفهوم مدرن آن میدانند. دوم- فرمودهاند: «حالت عدم خشونت مبارزه ی مدنی به معنای قبول کتک خوردن نیست و در این صحنه مدرن مبارزه مدنی هر دو طرف به یک اندازه موظف به اجرای مبارزه و چالش مدنی و قانونی و عدم خشونت هستند. وقتی یک طرف مثل نیروهای دولتی دست به خشونت میزنند، آن گاه از عدم خشونت سخن گفتن حماقت است، زیرا خشونت صورت گرفته است.» نیروی مدنی کسی است که از خشونت استفاده میکند اما به عدم خشونت باز میگردد: «مثل حرکات مردم که وقتی به آنها تیراندازی میشود، به نیروی انتظامی حمله میکنند و بعد هم زمان به نیروهای انتظامی زخمی کمک میکنند.» و در نهایت تجویز فرمودهاند: «این حق ملت و وظیفه ملت است که حتی دست به اسلحه ببرد و از قانون اساسی و از حق انتخاب خویش دفاع کند... در نهایت الان لازم است که برای حکومت هر چه بیشتر مشخص شود که این ملت حاضر است دست به اسلحه و یا اعتصاب سراسری بزند.» از سالها پیش به صراحت گفتهام که مدافع روش های مسالمتآمیز (غیرخشونتآمیز) هستم. الگوی من گاندی است (فیلم گاندی را حتما نگاه کنید، برنده ی 9 جایزه ی اسکار)، که چنان مبارزهای را در بدترین شرایط پیش برد و به پیروزی دست یافت. متکای من، تاریخ است، نه بحث های انتزاعی. به گذارهای موفق به دموکراسی در ٣٥ سال گذشته مینگرم که همگی به روشهای مسالمتآمیز به هدف دست یافتهاند، نه استفاده از اسلحه. تجویز خشونت را اخلاقاً غیر قابل دفاع میدانم. یکی از وجوه غیر اخلاقی بودن این تجویز، آن است که بسیاری از تجویزگران در جهان غرب مینشینند و مردم گرفتار در چنبره استبداد را به خشونت فرا میخوانند. کارل پوپر که شما بدان اشاره کردهاید میگوید: «انقلابهای خشونتآمیز انقلابیها را میکشند و آرمانهایشان را تباه میسازند... اگر نظم اجتماعی را با انقلابی خشونت آمیز ویران سازیم، آنگاه نه فقط در پیدایش قربانیهای سخت انقلاب، گناهکاریم، بلکه حالتی پدید خواهیم آورد که الغای ناخوشیهای اجتماعی، ناعدالتی و اختناق را ناممکن می گرداند.»2 خشونت وسیله است یا هدف؟ خشونت به عنوان خشونت امر مطلوبی نیست. یعنی فینفسه دارای ارزش نیست. اگر خشونت وسیله رسیدن به مقاصد سیاسی است، باید به صراحت روشن کرد که خشونت ما را به کدام اهداف میرساند؟ به گمان من،خشونت راهبر به دموکراسی نیست. از جهت عملی، جنبش سبز اگر هم بخواهد، فاقد امکان استفاده از خشونت است. اما رژیم که دارای سازمان سرکوب قوی است، مردم را به گلوله میبندد، مخالفان را ترور میکند، با اتومبیل از روی معترضان مسالمتجو رد میشود و بیرحمانه آنان را به شهادت میرساند. سوم- فرمودهاند: «مهمترین شعار در آن زمان و هنوز بایستی رشد هر چه بیشتر شکاف و ایجاد وحدت در درون مبارزان مدنی و شکاف بیشتر در درون نیروی متقابل باشد. یعنی به قول پایهگذار سیاست مدرن ماکیاولی باید یک شعار مدرن سیاسی همیشه دو فونکسیون داشته باشد. یعنی از یک طرف این شعار باید بیشترین وحدت در میان هواداران خویش و در عین حال بیشترین تفرقه و شکاف در میان مخالفان را ایجاد کند.»، با این فرمایش شما کاملاً موافق هستم. اما تا حدی که من می فهمم، تجویز به خشونت، و از آن بدتر توسل عملی به خشونت، به این نتایج ختم میشود: وحدت بیشتر زمامداران حاکم، ایجاد تفرقه میان فاعلان و بازیگران جنبش سبز، ریزش شدید نیروهای جنبش سبز، از دست دادن مشروعیت اخلاقی جنبش سبز، محکوم کردن جنبش از سوی نهادهای حقوق بشری، کشته شدن افراد. در بند بعد نشان خواهیم داد که چگونه آنان صفوف خود را حول رهبر متحد میکنند. چهارم- فرمودهاند: «انتقاد شما به موضوع عاشورا یک خطاست. یک شیوه مهم تحول مدرن دقیقا ایجاد روایات نو در آیینها و رسوم کهن است و تبدیل اسطورهها و آیینها به یاران نوین خویش. موضوع این است که در حالت و روایت کهن حسینی - یزیدی، جنگ خیر - شری و خشم گرفتار نماند و برای گام بعدی و دهه بهمن و غیره خویش را آماده کند و مرتب در این مفاهیم تفاوت بیافریند و روایت خویش را بر صحنه حاکم سازد... این جنبش بایستی هنوز مرتب مثل عاشورا یک سنت را رمززدایی کند و معنایی جدید برای آن بیافریند.» با رمززدایی و معنای جدید به تاریخ و سنت و اسطورهها بخشیدن کاملاً موافقم. اما آنچه در روز عاشورا روی داد، چیز دیگری بود. اولاً: روایت جدید از عاشورا نبود؛ روایت شما هم از عاشورا به دست گرفتن اسلحه منتهی شده است. ثانیاً: گمان نمیکنم گفتمان حسینی - یزیدی بتواند الگوی مبارزات مسالمتآمیز قرار گیرد؛ آن گفتمان راه گفتوگو را میبندد. ثالثاً: وقایع روز عاشورا طراحی بخش امنیتی رژیم برای سرکوب جنبش بود، نه روایت جدید از عاشورا. به شهادت رسیدن دهها تن از مردم،عاشورای دیگری بود که رژیم ایجاد کرد تا بعد بتواند از آن استفاده کند. به سخنان یکپارچه و هماهنگ بالاییها بنگرید؛ به تظاهرات سراسری روز چهارشنبه بنگرید؛ چه اتفاقی افتاد؟ در قعطنامه تظاهرات تهران گفتهاند: «حرمتشکنان عاشورا مصداق بارز محارب و مستحق اشد مجازات هستند.» علم الهدی، امام جمعهی مشهد، به راهپیمایان گفته است: «من به سران فتنه اعلام میكنم كاری كه شما شروع كردهايد از بغی به محاربه رسيده است... در روز عاشورا بغی شما به محاربه انجاميد... حركت روز عاشورا دقيقا محاربه بود و شرط محارب اين است كه مسلحانه حركت كند... شما بايد توبه كرده و به دامن مردم و رهبری بازگرديد و اگر اين كار را نكنيد محارب هستيد و اين مردم و نظام با شما به عنوان محارب برخورد میكنند.» محسنی اژهای، دادستان کل کشور، به مجلس گفته است: :«جرم همراهی با مرتدين و محاربين به جرايم قبلی سران فتنه (موسوی، کروبی،خاتمی) افزوده شده است.» آیتالله طبسی هم گفته است، رهبران مخالفان «دشمنان خدا» هستند که بر اساس قانون اسلامی میتوان آنها را اعدام کرد. علی لاریجانی، رئیس مجلس، گفته است: «پيروان ولايت فقيه راسخ هستند و فرزندان اسلام و انقلاب ضمن حمايت از ولايت فقيه اجازه نمیدهند عدهای خفاشوار به امام حسين(ع) و مقدسات دينی اهانت كنند. نبايد از هياهوهای اين افراد ترسيد و جالب اينجاست كه در ظهر عاشورا عدهای كه ضد دين بودند به امام حسين(ع) توهين كردند و ساختمانهای دولتی را آتش زدند و به ولايت فقيه توهين كردند. بايد با قاطعيت با آنها برخورد كرد و راهش همين است كه مردم در صحنه باشند. راه، آن است كه در فضای غبارآلود، تمسک به ولايت فقيه داشته باشيم كه اين راه همه را به مقصد میرساند، در اين سی سال هر وقت پيرو ولايت بوديم، پيروز شديم و در هرجا كه حرفهای روشنفكری زده شد ضرر كرديم»3 در پناه همین گفتمان ببینید چه کرده اند؟ سید احمدرضا دستغیب، نماینده شیراز در مجلس شورای اسلامی، با صدور بیانیهای گفت: «یزیدیان زمان با هلهله و شادی به پایگاه عزاداران حسینی مسجد آتشیها (قبا) و سنگر مبارزاتی مردم شیراز علیه رژیم منحوس پهلوی - که در طی ۸ سال جنگ تحمیلی با اهدا قریب به یک هزار شهید، جایگاه ویژه و ممتازی را در ایران داشته و دارد- با سنگ و چوب هجوم آوردند.» متأسفانه عدهای پا را از این فراتر نهادند و ثابت کردند که اگر دین ندارند آزادمرد هم نیستند و به بیت شریف مرجع تقلید، فقیه اهل بیت، حضرت آیتالله سید علی محمد دستغیب حمله کردند4. به دفاتر آیت الله صانعی در بسیاری از شهرها حمله کردهاند. دفتر یک نماینده مجلس را به آتش کشیدهاند5. پنجم- بهتر است همه دوستان ناقد به این پرسش پاسخ گویند: محل نزاع کجاست؟ دیکتاتور بودن رژیم جمهوری اسلامی؟ چه کسی در این خصوص شک و تردید دارد؟ توسل به جنایت و ترور از سوی رژیم؟ مگر کسی قتل عام چند هزار زندانی در تابستان ٦٧ و ترور دهها دگراندیش در داخل و خارج را فراموش کرده است؟ نخواستن زمامدران خودکامه رژیم؟ چه فرد آزادیخواهی در این خصوص شک دارد؟ به گمان من، محل نزاع، خواستن و نخواستن نظام دموکراتیک ملتزم به حقوق بشر و راه رسیدن بدان است. اگر کسی خواهان دموکراسی است، باید راههای رسیدن به آن را بازگو کند. شعار دادن داروی درد ما نیست. باید به تجربههای گذار به دموکراسی نگریست. همان کاری که در جامعهشناسی و علم سیاست صورت میگیرد. تاریخ، تاریخ، تاریخ. یعنی: اسپانیا، پرتقال، شیلی، آفریقای جنوبی، لهستان، چک و اسلواکی، آلمان شرقی و دیگر گذارهای موفق. این همان نکتهای است که معمولاً بدان توجه نمیشود. در نوشتهای مبسوط به این موضوع پرداخته ام؛ امیدوارم جایی برای انتشار آن بیابم. پاورقیها: ١- M. Weber , Political Writings, P. Lassman and R Speirs ed. (Cambridge, 1994), P 316. ٢- انقلاب یا اصلاح، گفت و گو با هربرت مارکوزه و کارل پوپر، ترجمه ی هوشنگ وزیری، انتشارات خوارزمی ، ص 47. ٣- زماني خط فتنه كور ميشود كه ملت ايران يكصدا در صحنه باشند ٥- دوستان حتماً به تصاویر پیوست نگاه کنند: میخواهند با آتش خشم و دود اختناق زبان نمایندهها را ببندند |
نظرهای خوانندگان
نویسنده این مقاله درباره مبارزه مسالمتجویانه و به دور از خشونت نوشته و در هیچ قسمتی از این مقاله استفاده از سلاح گرم را تبلیغ نکرده. عنوانی که رادیو زمانه برای این مقاله انتخاب کرده اشتباه است. عنوان مقاله را لطفا درست کنید که سوءتفاهم برای مخاطبان پیش نیاید.
-- اشتباه در عنوان این مقاله ، Dec 30, 2009 در ساعت 10:40 PMبه هر روی آقای گنجی روشن نکردند که مبنای تفکیک دفاع از خود و بکارگیری خشونت چیست. همچنین مشخص نیست راه حل ایشان برای حفاظت از جان و سلامت معترضان مسالمت آمیزچیست؟ و یا رژیم کنونی در ایران با اشغال گران انگلیسی چه سنخیتی دارد که راه حل گاندی را برای ایران پیشنهاد می کنند. تناقضی که در گفتار آقای گنجی است از این قرار است: ایشان با در آویختن به پسیفیسم مطلق راه حلی برای سد کردن خشونتی که از سوی رژیم اعمال می شود ارایه نمی دهد و چه بسا این مطلق گرایی راه را برای اعمال خشونت از سوی حاکمیت هموار تر می کند. من موافق بکارگیری خشونت نیستم، اما توجیه اخلاقی تراشیدن برای پسیفیسم مطلق گرایانه را عین توجیه بکارگیری خشونت می دانم.
-- امین شریعت زاده ، Dec 30, 2009 در ساعت 10:40 PMآقای گنجی ، لطفا در آوردن مثال و نمونه دقت بیشتری به خرج دهید و در دسته بندیهای مختلف ، نوع مبادله را هم در نظر گیرید ، برای نمونه شما نمی توانید اسپارتاکوس را با مارکز کنار هم بگذارید و بعد بگوئی که سبک مارکز را ترجیح می دهید .
-- مجید آژنگ ، Dec 30, 2009 در ساعت 10:40 PMشما چپ و راست ( مثل اینکه تازه چیزی را کشف کرده باشید ) از گاندی و شیوه مبارزه او نام می برید ، بدون اینکه اشاره ای به شرایط آنزمان و اوضاع جهانی داشته باشید .
کاندی با یک استمارگر خارجی درگیر بود که کشورش را اشغال کرده بود . حال چه شباهتی بین ایران فعلی و هندوستان گاندی وجود دارد ؟ البته اگر شما دین اسلام را بعنوان عاملی که کشور ایران را مورد حمله قرار داده و قصد بیرون کردن آنرا بعنوان یک دشمن خارجی مد نظر دارید ، میشود در رابطه با آن فکر کرد ، اما اگر چنین نیست ( که حتما هم نیست ) پس این مقایسه کاملا غلط است .
مبارزه مسالمت آمیز زمانی مقبولیت دارد که طرف دیگر بازی هم قوانین آنرا رعایت کند ( پوپری هم که شما از آن نقل و قول می کنید ، بر این نکته تاکید دارد.) شما مثل اینکه متوجه نیستید که نمی شود با گوریل شطرنج بازی کرد . اینکه مردم بادست خالی شعار می دهند و طرف مقابل با گلوله به آن پاسخ می دهد ، اگر قرار است طبق نظریه شما عمل کنند، پس بهترین راه این است که یا مردم در خانه بمانند و یا طوری رفت و آمد کنند که هیج برخوردی با نیروهای سرکوبگر نداشته باشند .
معمولا هیچ انسانی از خشونت خوشش نمی آید ( از چهارتا لات بی سر وپای مریض بگذریم ) انسانها در دو نوبت دست به خشونت می زنند ، یکی آنزمان که اقلیتی حق اگثریتی را تصاحب می کنند و دیگر آنکه اکثریت برای باز پس گیری حق از دست رفته خویش اقدام کند.
که در اینجا باز هم این اقلیت است که با توجه به قدرت نظامی خویش نمی خواهد براحتی حق را به مردم باز پس دهد . در نتیجه درگیری آرام ، آرام توسط حکومت به سمت خشونت هدایت می شود. بظر من شما بهتر است در این زمینه مستقیما با حکومت وارد بحث شوید و فوائد مبارزه مسالمت آمیز را برایشان توضیح دهید ، شاید از خطراتادامه کار وحشت کنند و حاکمت را مصالحت آمیز دست بدست کنند.
با سلام
-- فروزان ، Dec 31, 2009 در ساعت 10:40 PMكاملا با مطالبي كه آقاي گنجي مي گويند موافقم.به هيچ وجه نبايد از خشونت استفاده كرد.چون افراد حكومت تنها در اين مسئله (خشونت )از ملت برتري دارند. و اصلا درست نيست . برتري جنبش سبز به غير خشن بودن آن است.......درود بر مردمان دلير ايران
مرسی آقای گنجی از این مقاله. من با نظراتی که دراین مقاله بررسی کردید موافقم. ما باید بیش از پیش به مرام عدم خشونت پایبند باشیم.
-- ارش ، Dec 31, 2009 در ساعت 10:40 PMواقعا كه شما نادونيد. مردم ديروز اينطوري شما رو با راهپيمايي خودشون ضايع كردند و نشون دادن اگه تا به حال تو خيابون نمياومدن براي اين بود كه شما رو عددي نميدونستن و اين دفعه فقط به خاطر امام حسين بخشي از مردم اومدن.قدرت مردم رو به چشم ميتونستيد ببينيد ولي ترجيح داديد چشمهاتونو ببنديد.
-- yaser ، Dec 31, 2009 در ساعت 10:40 PMشما كه ادم بشو نيستيد، خدا ريشتونو بزنه
قابل توجه اقای گنجی:"چنین نیست که من در همه احوال...مخالف انقلاب خشونتبار باشم. من هم ...بر این باورم که واقعا ممکن است در یک حکومت جابر و زورگو چاره ای جز این نباشد و در چنین احوال, انقلاب خشونتبار را باید موجه شمرد. ولی همچنین معتقدم که یگانه هدف هرانقلابی از این قسم باید تاسیس دموکراسی باشد
-- binam ، Dec 31, 2009 در ساعت 10:40 PMساختار قدرت فعلی با چند چالش روبروست .اول از داخل خود قدرت با پس زدن عناصری مانند رفسنجانی . دوم چالش خارجی در موضوع اتمی و از آن مهمتر صلح خاورمیانه که برخلاف اغلب کشورهای جهان با آن مخالفت میکند.و سوم نارضایتی عمومی . خوب بنظر میرسد رژیم مریض احوال تر از آن است که پذیرای یک راه حل باشد ودر توهم قدرت غرق شده و این گرداب ساختار قدرت فعلی را فرسایش میدهد . حال فرض کنیم کفه ترازوی قدرت به نفع مخالفین (مردم معترض) بچرخد .خوب نهادهای تا دندان مسلح سنت گرا تا آخرین نقطه مقاومت خواهند کرد (همان هایی که مردم را درخیابان میکشند). خوب این به معنای جنگ داخلی است که ممکن است سالها طول بکشد. امید وارم که هرگز اتفاق نیافتد .اما باصحنه های عاشورا ی امسال و حکم تیر خامنه ای خطر جنگ داخلی سایه شوم خود را نشان میدهد.
-- بدون نام ، Dec 31, 2009 در ساعت 10:40 PMگنجی عزیز، محل نزاع همان راه رسیدن به دمکراسیست. بله دوست عزیز، از اینکه شما بالاخره قبول میکنید که این رژیم و حتا مخالفان اصلاح طلبش ممکن است (قطعاً، به نظر من) در خونریزیهای به قول خودشان انقلابی دست داشته باشند خوشحالم. پرسش اخلاقی بزرگتر این است که آیا کسانی که هرگز از کردهٔ گذشته پشیمان نیستند، و هرگز کوچکترین کلامی حاکی از پشیمانی از گذشته نمیگویند لیاقت رهبری به دموکراسی دارند؟ آیا چنین افرادی از نظر پایهٔ اخلاقی به سان گاندی عزیز ما و شما هستند؟ اینجاست که فرمایشات شما بیشتر به بحث انتزاعی میماند. شما دائما میگوئید یا انقلاب (که باید از اون پرهیز کرد) و یا یک چیز دیگری که حتما از موسوی میگذرد راه حل این مخمصه است. هیچ اندیشه کردهاید که شاید صحبت از موسوی ناشی از قحط الرجال باشد؟ مهمتر اینکه یکسان سازی انقلاب با خونریزی و آدمکشیهای جمهوری اسلامی در سالهای اول، در دادگاههای اداره شده توسط اقای یزدی (که به تازگی در زندان افتاده) و خلخالی، به نظر من امریست نه چندان دقیق. این به زبان خارجیها red hearing است، یعنی چندان معنا ندارد. همهٔ انقلابات اخیر مخملین یا رنگین هم نسبتا مسالمت آمیز بودهاند، پس دوران عوض شده است.
-- Ali ، Dec 31, 2009 در ساعت 10:40 PMنکتهٔ دیگر اینکه شما همینجا بلافاصله دوگانگی حق به باطل درست میکنید: هر که با شما و راه تجویزی شما (که خود خارج نشین هستید) موافق بود، راهش دموکراسی حقوق بشریست. اما هر که نبود حتما فاشیست است! این نحوه استدلال خامیست و ساده لوحی.
دیگر نکته اینکه مقایسه جمهوری اسلامی با استعمار انگلیس و نتیجهٔ منطقی اون، یعنی برابر نهادن موسوی و کروبی با گاندی حاکی از سطحی نگری دارد و مقا یسه ا یست مضحک، بلکه خطرناک. یعنی این حضرات پایهٔ اخلاقی و فکری و عملی گاندی را دارند؟ الودگی ندارند؟ هرگز تحت نظرشان کسی آسیب ندیده؟ مال دنیا را رها کردند؟ و ...
دست آخر اینکه باید بگویم بسیار خشنودم که میبینم شما متخصص تاریخ هم هستید، اون هم نه فقط تاریخ ایران، به نقل از پوپر، بلکه تاریخ تمام جهان!
مردم را تشویق به حمله مسلحانه کردن موجب رواج خشونت غیر قابل کنترل خواهد شد. مردم نیروی پلیس نیستند که آموزش دیده باشند. مبارزه مسلحانه موجب افسردگی جامعه و سقوط فرهنگی می شود. بعلاوه که این یعنی برادر کشی و جنگ داخلی که تنها به نفع کشورهای منطقه و ابر قدرتهاست.
-- ایرانی ، Dec 31, 2009 در ساعت 10:40 PMمحل نزاع در میدان تقابل وهمکاری مردم با حکومت است. راه مبارزه در اعتصابات فلج کننده دولت است.
هنوز داغ اعدامهای بدون دادگاه بر تن این ملت می سوزد. هنوز صدها خانواده در سوگ عزیزان در ماتمند از اعدامیان انقلاب 57 گرفته تا
قتل نویسندگان تا سهرابها و نداها. بس کنید کشتن مردم را به بهانه آزادی . این دور باطل را برای همیشه ببندیم. ایمان بیاوریم که به دنبال هر کشته ای قاتلی را می پروریم.
آقای گنجی گرامی! مقاله ی شما را قبلن خوانده بودم. به نظر من تأکید شما بر اینکه پروسه ی اعتراضات مردم باید روح دموکراتیک داشته باشد، تا سیستم برخاسته از این اعتراضات دموکراتیک بماند، کاملن درست است. پروسه ی اعتراض درگیر شدن معتراض با خود و خواسته هایش است و می تواند تمرین دموکراسی یا خشونت باشد.
-- شهلا باورصاد ، Dec 31, 2009 در ساعت 10:40 PM.
آنچه به نظر من در مقاله ی شما نامشخص است پیشنهاد شما برای شکل جدیدی از اعتراض است. به نظر من رسد شما می گویید، خامنه ای و شرکاء را باید به میز مذاکره کشاند. اما با توجه به چند شناسه ای که خود شما در آن مقاله مطرح کرده بودید (درآمد نفتی - اراده ی به ماندن - دستگاه سرکوب ...)، آیا فکر می کنید بشود با این جماعت بر سر میز مذاکره نشست یا بهتر بپرسم، آیا اینها حاضر هستند به بخشی از خواسته های مردم تن بدهند؟ اگر به مقاله های سابق شما استناد کنم، پاسخ شما باید "نه" باشد، چرا که همانطور که قبلن هم گفته بودید، برکناری احمدی نژاد یعنی خدشه دار شدن اقتدار سلطان، چرا که سلطان از احمدی نژاد دفاعی جانانه کرد و هنوز هم می کند. به نظر من گزینه ی مذاکره چندان واقع بینانه نیست.
.
دیروز دانشجویان دانشگاه آزاد مشهد در پی اعتراض در سکوت خود توسط لباس شخصی ها قلع و قمع شدند. از جانب دانشجویان خشونتی صورت نگرفته بود و حتا شعاری داده نشد. نتیجه اش اما با روز عاشورا چندان فرقی نداشت. شاید این حادثه را پی آمد حوادث عاشورا تلقی کنید که به نظر من تا اندازه ای درست است. درست تر اما این است که نیروی انتظامی در روز عاشورا قرار بود با خشونت با مردم رفتار کند و رفتار مردم تنها یک عکس العمل بود. می خواهم نتیجه بگیرم به نظر می رسد تظاهرات های آتی در ایران خونین خواهند بود؛ چه مردم خشونت بورزند و چه نورزند. پیشنهاد شما برای شیوه های اعتراضی بعدی چیست؟ اعتصاب یکی از امکان ها ست. اما آیا با توجه به اینکه شرکت نفت از آغاز انقلاب تا امروز تحت کنترل سپاه بوده و هر کسی نمی تواند در شرکت نفت استخدام شود، مگر اینکه از فیلتر عقیدتی-سیاسی رد شده باشد، می توان امیدی به اعتصاب در شرکت نفت بست؟ نظر شما لطفن!
.
به نظر من میزان خطای مردم بدون یک گروه رهبری هر روز بالاتر می رود. بدتر از آن مطرح شدن دو نفر که از دید من تا چندی پیش به نفع جنبش رفتار و عمل می کردند و از شروع ماه محرم با پیشنهادها و پند و اندرزهاشان جنبش را به بیراهه می برند. این دو نفر محسن سازگارا و محسن مخملباف هستند که به دلیل دانش کم و قدرت تحلیل ضعیف متأسفانه دارند به ضرر جنبش عمل می کنند. آیا وقت آن نرسیده که یک گروه رهبری در خارج از کشور تشکیل شود؟ با حصر خانگی ِ کروبی و موسوی این دو در عمل کار چندانی نمی توانند بکنند. این گروه رهبری می تواند با فعالین جنبش سبز در ایران همراه و در ارتباط باشد. البته اگر تا آن موقع همه در زندان نباشند.
.
در آخر خوشحالم که بالاخره به گفتمان ِ اینترنتی تن دادید!
قابل توجه آقای گنجی:"چنین نیست که من در همه احوال...مخالف انقلاب خشونتبارباشم.من هم...براین باورم که واقعا ممکن است در یک حکومت جابر و زورگو چاره ای جز این نباشد و در چنین احوال, انقلاب خشونتبار را باید موجه شمرد.ولی همچنین معتقدم که یگانه هدف از چنین انقلابی باید تاسیس دموکراسی باشد;و غرضم از دموکراسی چیزی مبهم و دوپهلو مانند "حکومت مردم"یا "حکومت اکثریت"نیست;منظورم مجموعه ای از نهادها است... که نظارت عامه بر حکمرانان و برکنار ساختن ایشان را امکان پذیر کند و به مردم...اجازه دهد بدون خشونتگری و حتی بر خلاف خواست فرمانروایان,به اصلاحاتی که میخواهنددست یابند.به سخن دیگر,خشونتگری فقط تحت حکومتهای جابر و زورگو موجه است که اصلاحات بدون خشونتگری را غیر ممکن میسازند و یگانه هدف آن باید ایجاد شرایطی باشد که اصلاحات مسالمت آمیز در آن ممکن شود."پوپر, جامعه باز و دشمنان آن,ترجمه فولادوند,ج٤ ,صص٩٥٧-٨.
لطفا برای حفظ رژیم,پوپر را تحریف نکنید.
-- binam ، Dec 31, 2009 در ساعت 10:40 PMبا درود، آقای گنجی
-- چوبین ، Dec 31, 2009 در ساعت 10:40 PMدراین نقل قول شما:
" تاریخ، تاریخ، تاریخ. یعنی: اسپانیا، پرتقال، شیلی، آفریقای جنوبی، لهستان، چک و اسلواکی، آلمان شرقی و دیگر گذارهای موفق" یک کشور اسلامی (با فرهنگ اسلامی) یافت نمی شود. اما تاریخ، ناریخ ما: یعنی افغانستان،پاکستان،سودان،سوریه، عراق،الجزیره (با صدهزار قربانی اسلامگریان) و دیگر گذارهای فاحعه بار در کشورهای اسلامی.
آقای گنحی، شما یک کشور مدرن اسلامی را می شناسید که ایران دومی آن باشد ( در باره ترکیه سوال زیاد است)، یا اینکه ایران اولین کشور مدرن در جهان اسلام خواهد شد، همین ایرانی که 30 سال قبل با کمک شماها ، آل احمدها و شریعتی ها قصد بازگشت به قرون وسطی را داشت و به هدف خود نیز رسید(قوه قضایی ایران - سنگسار دست پا بریدن و ....).
سخنی دقیق ومهم است که در غوغای اخیر دوباره نا شنیده خواهد ماند .
-- بدون نام ، Dec 31, 2009 در ساعت 10:40 PMmr. Ganji,
-- ali ، Dec 31, 2009 در ساعت 10:40 PMI appreciate your views, Unfortunatelly many iranian in exile doesn't understand the situatiion in Iran. The use of voilence means more violence and anarchy. We shouldn't move toward instability.
جناب گنجی:
-- بدون نام ، Dec 31, 2009 در ساعت 10:40 PMاکثریت قریب به اتفاق مردم و فعالان سیاسی در این نکته با شما هم عقیده هستند (یا شاید شما با آنها هم عقیده هستید) که این جنبش باید به دور از خشونت و با ابزار مبارزه مسالمت آمیز و مبارزه منفی اهداف خود را جلو ببرد. تظاهرات کند، اعتصاب کند، شعار بنویسد، پول های بانک مرکزی را از گردونه خارج کند، در چرخه نظام سرکوب وقفه بیندازد و خواستهای خودش را به گوش حاکمان و دنیا فرو کند. اما این صدای اعتراض شما و افراد محترمی چون مسعود بهنود و عزت الله سحابی که از حوادث عاشورا هراسان شده اید شاید کمی زیاده از حد باشد. به این دلیل که ما حوادث عاشورا را خشونت از طرف مردم نمی دانیم. خشونت یعنی این که جنبش سبز به شاخه مسلحانه مجهز و به جنگ چریکی معتقد باشد. ما به مبارزه مسلحانه اصلا و ابدا معتقد نیستیم. حتا ثانیه ای. اما (لطفا توجه فرمایید) اما زمانی که به سمت جمعیت با گلوله، گاز اشک آور و باتوم حمله می کنند، عقل حکم می کند شما برای جلوگیری از کشته شدن، برای جلوگیری از کتک خوردن، دستگیر شدن و تجاوز شدن در زندان از خودت دفاع کنی. یک زمان فرار می کنی و یک زمان سنگ پرت می کنی به ماشین سرکوب. این اسمش خشونت نیست. آن چیزی که هم مدام به اسم آتش زدن اموال عمومی منتشر شده دو چیز است: یک آتش زدن سطل زباله و آشغال به منظور مقابله با گاز اشک آور. چون ایجاد دود باعث خنثی شدن اثر سوزش آور گاز اشک آور می شود. و دوم آتش زدن موتور پلیس.
با شما موافقم که خشونت آمیز شدن این جنبش، راهی به جایی نمی برد. اما تاکید من این است که باید مفهوم خشونت مشخص شود. ببینید آموزه های گاندی اصلا در ایران قابلیت اجرایی شدن ندارد. زیرا اولا مبارزه گاندی با یک نظام استعماری بود که به قوانین خودش معتقد بود. نظام استعمار انگلیس وقتی پایه هایش از نظر حقوقی در هندوستان سست شد، بساط خودش را جمع کرد. اتفاقی نیست که خود گاندی در انگلستان تحصیل کرده بود و قانون و حقوق را به کمال می دانست. دوم آن که تاریخ هند، مذهب، اسطوره ها و فرهنگ هندی با ایرانی متفاوت است. نمی توان انتظار داشت که تمام رویدادهای ایران کاملا مشابه رویدادهای هندوستان پیش برود. اصل اعتقاد به مبارزه مسالمت آمیز، اصلی است که همه در جنبش سبز به آن معتقد هستند. از سی سال پیش تا امروز این یک تحول بزرگ است. یعنی ببینید حتا یک گروه مسلح هم وجود ندارد و اگر وجود داشته باشد هم از جانب مردم طرد می شود. ما حتا اصراری به انقلاب هم نداریم. ما خواسته های مدنی داریم. یعنی اگر همین فردا آقای خامنه ای هم با بخش زیادی از خواسته های مدنی ما موافقت کنند، و مثلا ولایت مطلقه فقیه چیزی شبیه نظام های پادشاهی مشروطه بشود که حاکم یا سلطان در امور جاری مملکت دخالتی ندارد، مردم با ایشان مشکلی نخواهند داشت. اگر زندانی های ما را آزاد کنند، فضای امنیتی را جمع کننند، حق برگزاری تجمع را به رسمیت بشناسند و نسبت به برگزاری انتخاباتی عادلانه و منصفانه زیر نظر نهادهای بی طرف تعهد بدهند بخش زیادی از خواسته های این مرحله مردم محقق شده است. بنابراین ببینید ما می خواهیم مسالمت آمیز و مرحله به مرحله جلو برویم. در آخر دوباره تاکید می کنم دفاع مردم در روز عاشورا از خودشان را نمی شود خشونت نامید.
بسیاری از جوابهایی که من می خواستم در پاسخ نظرات آقای گنجی گرامی مطرح کنم، دوستان به خوبی مطرح کردند، مثل نظر پوپر ناممکنی تقلید روش گاندی در ایران به واسطه تفاوت فرهنگی، زمانی، مذهبی و غیره. علاقه همه ما نیروهای مدرن به راه مسالمت آمیز و غیره و اینکه اگر حتی در عاشورا مردم هیچ عملی نیز نمی کردند، باز هم در واقع همین وضعیت بود. حال فقط می ماند که من بیشتر بحث بازی مدنی پارادکس در برابر بازی سنتی و خشن را باز کنم و نیز برخی خطاهای فکری دیگر در نگاه آقای گنجی. من نیز مثل شهلا خوشحالم که آقای گنجی به این گفتمان تن دهد تا ببیند که سطح سواد و آشنایی نسلهای مختلف ایرانی به مباحث مدرن و درک شرایط خاص ایران چه خوب است و چرا دقیقا لازم است که این حالت چندصدایی به وجود آید تا ما ضعفهای یکدیگر را تصحیح و جبران کنیم. امروزه در جهان مدرن یک امر پیش و پا افتاده است که یک حرکت سیاسی و یا مدنی احتیاج به تیم متخصصان روانشناس، جامعه شناس و غیره خویش دارد و نیز شرکت چند نسل در بحث و ایجاد یک وحدت در کثرت احساسی،ملی و ساختاری. فقط حیف که آقای گنجی در عین خواندن کامنت، مقاله لینک داده شده در کامنت را نخواند تا ببیند که برخی از انتقاداتش در آنجا از قبل جواب داده شده است. فردا یا پس فردا نقد و چالش متقابل را به سایت میدهم و چاپ میشود. مرسی از مشارکت همه در این بحث مهم و اساسی
-- dariush baradari ، Dec 31, 2009 در ساعت 10:40 PMاقاي گنجي گفته هاي شما جالب اما تصنعي است٠شما از گاندي و ماندلا فاكت مي اوريد و فراموش مي كنيد كه مردم ما با وارتان خميني٠ سروكار دارند٠ فروپاشي رزيم اسلامي نزديك ا ست شما به عنوان يك روشنفكر بايد قدرت تحليل عميقتري نسبت به توده مردم داشته باشيد دريغا كه هنوز حاصر نيستيد كه مدهب٠كانون اصلي نابساماني ها٠ايران مي باشد
-- arad ، Dec 31, 2009 در ساعت 10:40 PMپیشنهادی برای دوستان خارج از کشوری حامی تز خشونت . لطفا از دور شعار ندهید و از هموطنان داخل کشور مایه نگذارید . اگر حامی خشونت هستید از جان خود مایه بگذارید .
-- Ali ، Dec 31, 2009 در ساعت 10:40 PMجرا انقدر مردم را سرزنش می کنید که در روز عاشورا در بعضی جاها از خودشان دفاع کرده اند مگر می شود با دست خالی مبارزه خشونت بار انجام داد آنهم در مقابل حکومتی تا دندان مسلح و وحشی. زنده باد مبارزان ایرانی زنده باد استقلال آزادی جمهوری ایرانی
-- بدون نام ، Dec 31, 2009 در ساعت 10:40 PMآقای Ali (بخشی هم البته خطاب به آقای برادری)
-- بدون نام ، Dec 31, 2009 در ساعت 10:40 PMشما نوشته اید:
"پیشنهادی برای دوستان خارج از کشوری حامی تز خشونت . لطفا از دور شعار ندهید و از هموطنان داخل کشور مایه نگذارید."
بالاخره ایرانی های خارج از ایران چه کنند؟ بگویند از خودتان دفاع نکنید، شما می فرمایید چون توی ایران نیستید حرف نزنید. بگویند دفاع کنید می گویید بی خود حرف نزنید. می گویند براندازی شما می گویید فضولی موقوف. می گویند مصالحه و مذاکره و اصلاحات، بهشان می گویید مزدور و پاانداز رژیم. به نظر شما ایرانی های خارج از ایران را اگر درون تابوت سربی بفرستیم به کره زقنبوت چطوره؟
اما جدا از این حرفها باید عرض کنم خاصیت جنبش سبز این است که می خواهد فاصله ایرانی داخل ایران و خارج ایران را از بین ببرد. می خواهد به همه فرصت حرف زدن و مشارکت بدهد. هرکس به سهم خودش و به فراخور امکانی که دارد یا حقی که از او ضایع شده. آنها که جوهره این حرف را درک می کنند حقیقتا سبز هستند. حرف دیگر در انحصار کسی نیست. همان طور که زندگی در فرنگستان کسی را محق نمی کند که حرفش حتما درست باشد، زندگی در تهران و گرمسار و اهواز هم به کسی این حق را نمی دهد که به بقیه بگوید حرف نزنید. جنبش سبز ما جنبشی است علیه نادیده گرفته شدن. خیلی از کسانی که بیرون از ایران هستند مجبورند. تبعیدی هستند یا دانشجو هستند. یا اصلا دلشان خواسته و انتخاب کرده اند شهر محل زندگی شان را. این باعث نمی شود که حرفشان شنیده نشود یا حرفشان غلط باشد. همان طور که زندگی در داخل ایران هم باعث نمی شود که کسی اقتضائات دنیای جدید و مدرن و پسامدرن را نفهمد. اینجا من البته با اقای داریوش برادری هم اختلاف نظر دارم.
آقای برادری عزیز؛
ایرادهای شما به گنجی درست است. اما دلیل نمی شود کسی که عمرش را در ایران گذارنده چیزی از مفاهیم مدرن را درک نکند یا برعکس هرکس که بیست یا سی سال در فرنگ روزگار گذراند، الزاما به درک همه چیز موفق شود.
این فاصله ها را لطفا از میان برداریم. این ها بقایای یک نظام استبدادی است که می خواهد ما مدام دور خودمان دیوار بکشیم. باید از تمام ظرفیت های یکدیگر استفاده کنیم
جناب بدون نام متشکرم بابت نظرتان .
-- Ali ، Dec 31, 2009 در ساعت 10:40 PMحرف اصلی من در ارتباط با تحریک مردم به خشونت است. من ایرادی در مورد اظهار عقیده ندارم. جنابان حامی خشونت در ولاد فرنگ افتخار می کنند بخاطر زندگی در خارج بااصول دمکراسی اشنایی کاملی دارند . لطفا این پارادوکس توضیح دهید: خشونت=دمکراسی?. عجبا!.
همه کسانی که با پوپر آشنایی دارند این جمله معروف پوپر را که"موقعیت است که منطق را میسازد" خوب میدانند. حال این که آقای گنجی به این موضوع توجه ندارد از سر این نیست که ایشان پوپر را خوب نمی شناسد نه اصلا.... مسئله این که حکومت جمهوری اسلامی به طور کامل در حال فروپاشی است و این برای کسانی که اصل انقلاب 57 را درست می دانند سخت و غیر قابل هضم است...
-- Freethinker ، Jan 1, 2010 در ساعت 10:40 PMآقای گنجی در مقاله خود به نکاتی اشاره می کنند که تعجب آور است ..می نویسد :1-"ثانیاً: گمان نمیکنم گفتمان حسینی - یزیدی بتواند الگوی مبارزات مسالمتآمیز قرار گیرد؛ آن گفتمان راه گفتوگو را میبندد. " . راه گفت وگو را ببندد ؟ آقای گنجی گفت وگو با چه کسی ؟ مقام عظمای ولایت ؟ آیت الله مصباح یزدی ؟ و یا شاید با رئیس جمهور منتخب مردم ؟ و از این مهمتر در مذاکرات چه چیز هایی مطرح شود ...این که کسانی که کودتا کرده اند را به قانون دعوت شوند؟ آقای گنجی به نظر شما باید با چه کسانی در باره حوادث کهریزک گفت وگو کرد؟
2- "علم الهدی، امام جمعهی مشهد، به راهپیمایان گفته است: «من به سران فتنه اعلام میكنم كاری كه شما شروع كردهايد از بغی به محاربه رسيده است... در روز عاشورا بغی شما به محاربه انجاميد...". اگر علم الهدی جنبش سبز را مصداق بارز محارب و مستحق مجازات می داند آقای احمدی مقدم نیز تصویر مربوط به رد شدن ماشین نیروی انتظامی از روی مردم را ساختگی میداند..
آقای گنجی اگر قرار بر این باشد که ما با تحلیل آن چه جمهوری اسلامی میگویید بخواهیم عمل کنیم در بهترین حالت باید آخرین نسخه
قانون اساسی را کنار بگذاریم و خود را آماده پذیرش حکومتی کنیم که قانونش هر آن چیزی است که سران حکومت بخواهند ( درست مانند الان منتها بدون هیچ نیروی منتقد یا مخالف ) شما فکرمیکنید که در چه حالتی و با چه گفتمانی می شود کاری کرد که جنایت کاران سیستم اسلامی دروغ نگویند (البته اگر قبلش کشتن و تجاوز کردن را کنار بگذارند ) آقای گنجی عدم اشاره شما به مطلب گفته شده در باره تظاهرات دولتی روز چهارشنبه بدون استفاده از پرانتز برای توضیح دادن مبنی بر ساختگی بودن آن منجر به تایید تظاهرات از سوی نویسنده می شود
بر خلاف تصور شما شعار "جمهوری ایرانی" یک واکنش نیست بلکه کاملا بر اساس رفتار (رفتار نه واکنش) و باور مردم شکل گرفته است. پیشنهاد می شود ضمن توجه به تجربه های گذاز به دمکراسی در کشورهای دیگر به تفاوت سیستم های حکومتی نیز پرداخت...مساله ی که در 2 مقاله شما تنها با مقایسه حکومت پهلوی و حکومت جمهوری اسلامی بیشتر به چشم می آید که نشان دهنده ذهن ایستا ی شما در یک بررسی تاریخی- تطبیقی است.
همچنین خوب است که نویسنده مقاله به رویکرد روانشناختی در باب خشونت نیز بپردازد. خشونت ورزیدن ویا مورد خشونت واقع شدن هر دو عمل انسانی که برای فهم آن باید به نظریه های بنیادین روانشناسی و انسان شناسی در باب پیدایش آن توجه کرد .
آقای گنجی پیشنهاد می کنم فیلم "سالو" ساخته "پازولینی" فیلم ساز بزرگ ایتالیایی را ببینید.
با
پژواک انقلاب سبز.جنگ قدرت بین دو ابر قدرت ایران است.اصل مطلب هم کمیسیون نفت و خریدهای نظامی است.خانواده رفسنجانی تکی می خوردند.رهبر تحملش تمام شد.بااستفاده از احمدی نژاد دست تیم رفسنجانی که حاکم شده بودند را
کوتاه کرد.اماتیم رفسنجانی به اسانی کنار نمیرود و انقلاب سبز کلید خورد.گزارش گویا نیوز-سایت روز ان لاین- نوشته مخملباف را در مورد ثروت رهبر و ١٨/٥ میلیارد در ترکیه را بخوانید تا قدریاوضاع را در یابی.
البته نباید بیکاری جوانان-تورم-مسکن-مسایل جوانان را فراموش کرد.که تیم رفسنجانی از انها استفاده میکند.معمولا در دعوای داخلی پیروز مردم هستند.در انقلاب ٥٧ عینا اختلاف شاه و هویدا با دخالت غرب به نفع مردم تمام شد.
انشا الله این بار هم به نفع مردم تمام شود.موسوی و احمدی نژاد هر دودرستکارند ولی مدیریت موسوی در این برهه بهدنفع مردم است و در صورت پیروزی لنقلاب سبز و اجرا و اصلاح قانون اساسی توسط رای مردم -ایران دیگر گول هیچ کس و
-- mohammad ، Jan 1, 2010 در ساعت 10:40 PMحزب یا خارجی را نخواهد خورد.
مگر رژیمهای کمونیستی روسی و اروپای شرقی که میلیونها آدم کشتند و شکنجه های وحشتناک می دادند و اردوگاههای مخوف داشتند و از ج ا فکسنی که مورد غضب غرب و شرق عالم است قویتر بودند با نیروی مسلح چریکی و خشونت از هم پاشیدند؟ نه اجماع مردم علیه آن نظامهای توتالیتر فاشیستی کارشان را ساخت۰ پس چرا هواداران مشی مسلحانه سابق که مدتی بود به دروغ خودشان را دموکرات جا زده بودند اکنون از ناچاری گرایش به خشونت و ترور انقلابی دم میزنند؟ جالب اینکه وقتی صحبت سرنگونی رژیم سابق می شود می گویند ما نبودیم ۰ گوادلوپ بود و آمریکا و بازرگان !
اما در توجیه عملیات مسلحانه می گویند فدایی و مجاهد پیشاپیش مردم !
حمله می کردند به کلانتری ها و پادگانها ! اولا دروغ می گویید چون تا اواسط بهمن شماها زندان بودید مردم شما را آزاد کردند!
ثانیا ارتش بیانیه داد و تسلیم شد! بعد حمله ها شروع شد آنهم از داخل نیروی هوایی شورش شد !
ثالثا اکثریت مردم (درست یا غلط ) می خواستند شاه و بختیار ( نوکر بی اختیار به زعم آنها) برود!
اما واقعیت این است که در شرایط کنونی نه خامنه ای و نه جنبش سبز موسوی و شرکا هیچکدام اکثریت جامعه را ( درست یا غلط) پشت سرشان ندارند ! حتی مخالفین رژیم هیچ توافقی (ولو مرحله ای )در قبال رژیم یا موسوی ندارند! پس هر دو طرف سعی دارند با توسل به جنجال و هیاهو و در آینده خشونت و احتمالا جنگ چریکی و یا حتی تجزیه طلبی طرف مقابل را از سر راه بردارند۰
امکان پیوستن اکثریت مردم به یکی از دو طرف با بروز خشونت و درگیریهای خونین و حمایت های خارجی امثال لیبرمن و دیک چنی و سرکوزی از یک طرف جنگ قدرت از بین میرود و تحریم و ضربه نظامی هم مردم را بیشتر خواهد ترساند۰ زمان قاتل جنبش سبز است۰ این جنبش فاقد رهبری و نظام مورد قبول اکثریت مردم ایران است۰ تمایل چپها و سلطنت طلبان به موسوی ریاکارانه و با اهداف سیاسی مغایر با ایده و آرمان اوست۰ نباید این جنبش اعتراضی مدنی را از سطح فعلی خود به سطح یک انقلاب تمام عیار ارتقا داد چون فورا به خشونت کشیده می شود و شکست می خورد۰
ببینید نگرانی های سحابی و بهنود در این مصاحبه و مقاله چیست۰ اینها برای ثبت در تاریخ است تا سی سال بعد چپ ها نگویند کی بود کی بود ما نبودیم یا کار انگلیس و آمریکا بود یا گوادلوپ یا امپریالیسم جهانخوار:
از ماست که بر ماست !
دموکراسی با سنگ پراندن و هیجانات کاذب اجتماعی و شورش خیابانی تامین نمی شود ! اگر چه برای راضی کردن خود و توجیه ذهنیت عاشق چریک بازی هم مسلکانمان اسمش را بگذاریم دفاع از خود!
آنها که طرفدار آزادی اسلحه در آمریکا هستند هم همین ادعا را دارند!
اما گاندی هرگز نیازی به این توجیه کودکانه نداشت۰
ببینید توجیه کنندگان رادیکالیسم همان هواداران چریکها و مجاهدین هستند
این اتفاقی نیست ۰ به زودی میبرند ما را به جایی که ترور با چریک موتور سوار و جنگ چریکی را هم (البته ناچارا!) به عنوان دفاع از خود بپذیریم۰
اگر کار نکند به انتحاری و بمب گذاری هم میرسیم
فقط یک کشور نشان دهید که با این اعمال به دموکراسی رسیده باشد !
تحمل حرکت تدریجی از گلوله خوردن سختتر است
http://www.iran-emrooz.net/index.php?/politic۲/more/۲۰۴۵۱/
http://masoudbehnoud.com/۲۰۰۹/۱۲/blog-post_۲۷.html
-- ashkan ، Jan 1, 2010 در ساعت 10:40 PMدر مقاله ای خواندم که عمانند ده ای از حمايت کنان اين جنبش آرزو ميکنند که اين جنبش جنبش مانند زمان گاندی و جدا شدن هند از بربتانيا شوی بدون خونريزي. اين آرزوی همگی ماست. با شناختی که از فرهنگ هنوئيزم دارم عقيده گاندی بر اساس مذهب هندو يا برهمن است که کشتن حشرات را هم گناه ميداند.اسلام بر پايۀ شمشير و خون وشهادت و جنگ بنيانگذاری شده. و اين رژيم بدنبال سلاح اتمی است و برای بقايش با برادرن هم کيشش به جنگ ميرود. در صورتی که هنديها با بيگانگان ميجنگيدند. گاندی بازی يعنی جوانان را در جلوی گلوله قرار دادن. زدن پاسداران در روز عاشورا بهتر از گاندی بازی است اونی که ميترسونه بيشتر ميترسه.
-- jahan ، Jan 1, 2010 در ساعت 10:40 PMمتاسفم كه الكي بحث را پيچيده مي كنيد و از بازي با واژه ها و آوردن اسم مكتب هاي مختلف براي همديگر شاخ و شانه مي كشيد! كه چه شود؟ كيهان از اين دعواي شما نقل كند و لذت ببرد؟ به روشنفكران غرقه در دود توي كافه ها مي مانيد
-- محمدرضا ، Jan 1, 2010 در ساعت 10:40 PMجناب گنجی دامت ... خشونتی که الان رژیم واپوزسیون در چنبره آن گرفتارند، زاییده خشونتی است که از فردای ٢٢ بهمن و تحت امر امیر المومنین، سید روح الله الموسوی الخمینی آغاز شد. این خشونت زاییده تفکر دینی_مذهبی سید روح الله است. تفکری که مدینه و مکه را از دیگر ادیان و خدایان پاکسازی میکند و در قادسیه و نهاوند برای ایرانیان « بهشت و رستگاری » اجباری به ارمغان می آورد. امروز هم آسید علی خامنه ای بر پایه همان اندیشه و «حق آسمانی» عمل میکند. تاریخ استبداد ایرانی ١٤٠٠ سالش رنگ اندیشه اسلامی _ عربی دارد. محقق و اندیشمند نوگرای مذهبی و دینی نمی تواند چشم به این واقعیت های تاریخی ببندد. برای چنین بررسی و تحلیلی به پوپر هم نیازی ندارید، خویش واندیشه ات به نقد گیر، خانه ات از پای بست ویران است...
-- Homayoun ، Jan 1, 2010 در ساعت 10:40 PMبازهم طرفداری از خشونت! عزیزان حامی خشونت فرسنگها به دور از مملکت لطفا از جان گرانبهای خود ما یه بگذارید نه از جان هموطنان داخل کشور. عزیزانم با خشونت بجایی نخواهیم رسید. فرهنگ خشونت را باید از ایران زمین بدور کرد.
-- Ali ، Jan 1, 2010 در ساعت 10:40 PMدوستان خارج نشین چرا از امریکا درس نمیگیرند که چگونه بعد از انتخابات تقلب شده صبر کردند و برای انتخابات بعدی آماده شده ند شما برای انتخابات بعد اگر این کشمکشها سه سال دیگر طول بکشد چه برنامه ای دارید؟ برای حمله باید نیزه را تیز کرد نوک تیز نیزه
-- بدون نام ، Jan 1, 2010 در ساعت 10:40 PMرهبر مبارزه است. رهبری که همه مخالفان قبولش داشته باشند....سه سال وقت اندکی است...
پروازرا بخاطر بسپارپرنده ماندنیست!
-- مهرداد ، Jan 1, 2010 در ساعت 10:40 PMحرکت کردن وآموختن درحین حرکت1
این بحث های آزاد،جالب،آموزنده وسازنده هستند.
با تشکر فراوان از دست اندرکاران رادیوزمانه که چنین
امکانی را فراهم کرده اند.که هدف جنبش سبز همین است
مطبوعات آزاد وفضای باز سیاسی برای برخورداندیشه های
متفاوت,با هدف انتقاد وسازندکی.
متاسفانه بعلت جامعه بسته واستبدادزده, ماهنوز در فضای سیاست زدگی وروزمرگی حرکت میکنیم!
1-هنوز اعتقاد به تکثرگرائی نداریم،که دریک جامعه
نظرات متفاوت از راست راست تا چپ چپ میتواند وجود
داشته باشد.وما ضمن حفظ عقاید خود به عقایددیگران
احترام بگزاریم.این اولین اصل احترام به آزادیست.
من حاضرم جانم را بدهم که تا تو بتوانی به راحتی نظراتت را بیان کنی!
هدف جنبش سبز نه سرنگونی رژیم بلکه رسیدن به آزادیست
من خواستار حقوق مدنی خویشم,واین رااز هررژیم که در
قدرت باشد،میخواهم.این حق من است.این حقی است اصولی
منطقی،وانسانی.این خواست است که رژیم را در تگنا قرارداده است.من باکسی جنگ ندارم.من دست بالا را دارم
به همین دلیل خواستار بحث واعتراض مسالمت آمیز ونقد دیدگاه های حاکم هستم.من حقم واستواروصبور,پس نیازی به اعمال خشونت ندارم!خشونت را کسی به کار میبردکه
منطق ندارد وضعیف ودرمانده است.به وحشت افتاده وخودرادر خطر نابودی میبیند!
دست بردن به خشونت گشودن جبهه جدیدی بین مردم و حکومت تا دندان مسلح است که نتیجهٔ آن از قبل مشخص است:
"شکست گروه ضعیف غیر مسلح آموزش ندیده"
هیچ عاقلی وارد بازی نمیشود که میداند میبازد
اگر شک دارید و خودتان را از روحانیت حاکم باهوشتر میپندارید اینجا را نگاه کنید:
-- آرش ، Jan 1, 2010 در ساعت 10:40 PMhttp://www.youtube.com/watch?v=lH-VmTC3wq0
من با خشونت مخالفم و فکر میکنم که بخش بزرگی از ایرانیان هم با خشونت مخالفند، دلیلش هم شرکت وسیع مردم در انتخابات خرداد ماه بود. ولی برای بحث درباره خشونت به «کوچه علی چپ» نزنید. برای درک خشونت نهفته در تارخ ایران، باید تاریخ ایران را خواند بویژه تاریخ ایران اسلامی را. اینقدر هم ایران را با هندوستان مقایسه نکنید آنجا طرف مقابل امپراطوری هوشیار بریتانیا بود با سیاست پراکتیش آن، اینجا درایران سروکارمان با جمهور الله و اسلام است. چرا خشونت جمهوری اسلام رابه نقد نمی کشید؟ ٣٠سال خشونت سازمان یافته جمهوری اسلامی را به فراموشی سپرده اید و از واکنش دفاعی یک گروه جوان اینقدر برآشفته اید؟ علی عزیز من طرفدار خشونت نیستم، طرفدار مستقل فکر کردن هستم. بدون نقد و فکر رفتیم دنبال آن سید روح الله و این ٣٠سال نتیجه اش! حالا بدون اندیشه دنبال مکلا اکبر نرویم.
-- Homayoun ، Jan 1, 2010 در ساعت 10:40 PMآقای گنجی، بسیار خوبست که شما گاندی را الگوی خودتان میدانید. اما فراموش نکنید که طرف مقابل گاندی، دولت انگلیس بود که به حقوق انسان ها کم و بیش پای بند بود. گاندی در سراسر مبارزات خود حتا یک سیلی از انگلیسی ها نخورد! فرماندار انگلیسی هند، همواره با او به احترام رفتار میکرد و اگر به زندانش هم میانداخت، در دادگاهی عادلانه و بی طرف محاکمه اش میکرد.
-- رضا ، Jan 1, 2010 در ساعت 10:40 PMاما در ایران نمیتوان گاندی بود و دو سه روزی بیشتر زنده ماند! آدمخوران اسلامی در ایران را با هیچ دولتی در دنیا نمیتوان مقایسه کرد. البته من هم مخالف راه های خشونت آمیز هستم. اما خشونت را طرف مقابل دارد تحمیل میکند. این آدمخواران زبانی جز زبان زور نمی فهمند و سرانجام هم با زور سرنگون خواهند شد.
آقای گنجی شما یکی از افرادی هستید که بر من تاثیر زیادی گذاشتید اما فکر می کنم که الان موقعی است تا شما را تا حدودی نقد کنم. پایه تحلیل من تحلیل روانشناختی از رویکردهای شما می باشد. شما از جمله افرادی هستید در انقلاب اسلامی با شور زیاد شرکت داشتید. وقتی توهمات خود را نقش بر آب دیدید برافروخته شده اصل انقلاب را نفی کردید. اصلاح را تقدیس کرده و انقلاب را شر کامل توصیف کردید.در عرصه سیاست هم انقلاب نیاز است و هم اصلاح.هم مبارزه هم مذاکره هم رایکالیسم هم محافظه کاری. اگر کسی در عرصه سیاست این را متوجه نشود بهتر است سیاست را کنار گذاشته و به دنبال حوزه دیگری برود. شما داری یک نگاه کاملا دگمی در عرصه اندیشه و سیاست هستید.در هر زمینه ای می خواهید نظر بدهید از سیاست اتمی گرفته تا قرآن محمدی از شریعتی گرفته تا کانت. اصولا هر کسی در عرصه عمومی( عرصه خصوصی این گونه نیست) اینقدر در مورد هر چیزی حرف بزند و مطلب بنویسد باید به قدرت دانش و استدلالهای او شک جدی داشت.البته شما حسن های زیادی هم دارید ازجمله حافظه بسیار عالی. مقاومتتان در زندان عالی بود که البته فکر می کنم یکی از دلایل آن دگمی بودن شما بود که فردی چون ابراهیم نبوی دارای آن دگمی که شما دارید نبود و دارای روحیه لطیفی بود که در زندان نتوانست همچون شما مقاومت کند. تحلیل من از ماجراهای بعد از انتخابات اینست که هر چه ما به مراحل نهایی فرایند انقلاب سبز نزدیکتر شویم عده بیشتری درونیات سیاسی خود را نشان خواهند داد. این افرادی که مد نظر من در این نوشته هستند افرادیند که همچنان با همه وجود در اسارت انقلاب اسلامیند و نه می خواهند و نه می توانند دفن شدن انقلاب اسلامی و تمامی ارزشهای برآمده از آن را تحمل و درک کنند.این امر البته ممکن است به صورت امری ناخودآگاه در وجود این افراد باقی باشد.البته استثناهای هم وجود دارد همچون محسن سازگارا. همان کسی که شما در برنامه تفسیر خبر voa بعد از روز 13 آبان به صورتی عجیب نتوانستید حسادت خود به او را کنترل کنید. در همان برنامه برای اولین با سخنانی از شما روبرو شدم که احساس کردم گنجی دارد سخنان و نوشته های قبلی خود را نقص می کند.البته اگر کسی شما را خوب نشناسد شاید متوجه این امر نشود ولی من از آنجا که نوشته های شمارا از سال 76 مطالعه می کنم متوجه این امر شدم. چندین مورد را نیز محض یادآوری به شما تذکر میدهم. کارل پوپر در کتاب اصلاح و انقلاب میگوید انقلاب اگر به قصد دموکراسی باشد مورد قبول میباشد.(این را گفتم تا آن افرادی که تحت تاثیر پروپاگاندای اصلاح طلبها از گفتن اینکه ما می خواهیم نظام اسلامی را از بین ببریم اب دارند اندکی صراحت خود را بیشر کنند. دو انقلاب در قرن بیستم اتفاق افتاد که به دموکراسی منجر شد. اول انقلاب ضد کمونیستی جنبش همستگی در لهستان که نظام کمونیستی را در تمامیتش مضمحل کرد.دو انقلاب ضد آپارتاید در آفریقای جنوبی که باز کل نظام آپارتاید رانابود کرد.) مورد دوم نلسون ماندلا در کتاب راه دشوار آزادی میگوید این ظالم است که ماهیت مبارزه مشخص میکند.ماندلا این مطلب را به دفاع از بمبگذاری شاخه نظامی کنگره ملی آفریقا میگوید. البته قصد من دفاع و یا توصیه به چنین گونه اموری نیست. اصولا شما و افرادی که همچنان در پس ذهنشان به انقلاب اسلامی علاقه دارند یک نگاه دگمی و خیر و شری به مفاهیم علوم انسانی دارند. زمانی انقلاب را مقدس و زمانی دیگر آن را شر مطلق میدانند. اصولا مفاهیم علوم انسانی مفاهیمی هستند که در کنش بین ذهن و رخدادهای بیرونی شکل میگرند. چه بسیار مفاهیمی بودند که در برابر نیروی واقعت تسلیم شده و مفاهیم دیگری جایگزین آنها شدند. یک مورد دیگر نیز اشتباهی است که شما و البته همنسلان شما در انقلاب اسلامی مرتکب میشوند که بله اگر یک تظام بخواهد بماند میتواند بماند وبه اصطلاح بسیار اراده گرایانه به قضایا نگاه میکنید در حالیکه رویداد های اخیر نشان دهنده اشتباه بودن این تحلیل است. در خاتمه به عنوان یک دوست کوچکتر یک توصیه برای شما و همرزمانتان در انقلاب اسلامی دارم و آن اینکه بسیاری از رخدادهای کنونی و آینده ایران در چهارچوب و ظرفیت فکری شما نمی گنجد. به خاطر این امر نباید دچار پریشان فکری و پریشان گویی شوید.
-- سورنا ، Jan 2, 2010 در ساعت 10:40 PMبا سلام
-- احمد رضایی ، Jan 2, 2010 در ساعت 10:40 PMدوستان لطفا کامنتی را که پاسخ و نقدی از آقای گنجی و...بود بگذارید و کار را با سانسور انجام ندهید. این درسن نیست که هر چه را مطابق میل تون بود منتشر کنید. کاممنت نه توهین امیز بود و نه بی مایه. دو بار هم برایتان فرستادم. من تایپ کردن بلد نیستم و همین چند خط بسیار ازم وقت میگیرد. درست هم نیست که فقط کامنتهایی رو منتشر کنید که بلدن با قاشق و چنگال و با اطوکاری حرف بزنند. ما هم جز این ملتیم و اکثریت ملت هم همین است و نمیتوانند اطو کرده بنویسند ولی در بسیاری از جاها بسیار بهتر از این اطو کرده ها فکر میکنند. لطفا کامنت منو منتشر کنید و نشان بدهید که فکر سانسور گری ندارید. ممنون
پنجشنبه یعنی 31 دسامبر، ساعت 12 به وقت تهران، کامنتی پای این مطلب گذاشتم، تایید اینکه کامنتم ارسال شده را هم دریافت کردم، اما با اینکه نوشته من نه حاوی توهین یا اتهام بود و نه حمله شخصی منتشر نشد؟
-- حامد ، Jan 2, 2010 در ساعت 10:40 PMآیا دلیلی برای این کار وجود داشته، یا کامنتها سلیقهای انتخاب میشود؟
هموطنان گرامی خارج از کشور خواهش میکنم این نامه بخوانید:
-- Ali ، Jan 2, 2010 در ساعت 10:40 PMنامه به هموطنان خارج از کشور (عزتالله سحابی)
http://www.rahesabz.net/story/6979/
رضا عزیز این عبارت شما برایم جالب توجه بود!
-- Ali ، Jan 2, 2010 در ساعت 10:40 PM"دولت انگلیس بود که به حقوق انسان ها کم و بیش پای بند بود"
به یک کلمه پسنده میکنم: عجبا
با تشکر از همه ی ناقدان محترم که در این گفت و گوی جمعی شرکت کرده اند. این بحث را با کمک دوستان پیش خواهیم برد.نکات دیگری وجود دارد که امیدوارم در مقاله ی بعدی به آنها بپردازم.البته مقاله ی اصلی درباره ی چگونگی گذار ایران به دموکراسی را بعدا باید منتشر سازم.
-- اکبر گنجی ، Jan 2, 2010 در ساعت 10:40 PMاکبر گنجی