رادیو زمانه > خارج از سیاست > ايران و آمريکا > «اغتشاش در ایران، برای غرب مشکلساز است» | ||
«اغتشاش در ایران، برای غرب مشکلساز است»نیکآهنگ کوثرnikahang@radiozamaneh.comامنیت ملی ایران در طول سالهای گذشته، موضوعی چالشبرانگیز برای سران ایران و همچنین دولتهای غربی بوده است. پس از برگزاری انتخابات در ایران بسیاری بر این عقیدهاند که امنیت ملی ایران به دلیل عدم رعایت استانداردهای دموکراتیک در معرض تهدید خواهد بود. در همین رابطه با بابک یکتافر، کارشناس مؤسسهی بینالمللی امنیت در واشنگتن دی سی گفت و گو کردهام.
به نظر شما از نقطه نظر امنیتی سران ایران از نتیجهی انتخابات ریاست جمهوری راضی هستند؟ فکر میکنم پس از رویداهای بعد از انتخابات ریاست جمهوری در ایران، مقامات در کاری که اصولاً همیشه تبحر داشتهاند، و اینکه تظاهر میکنند اتفاق آنچنانی نیفتاده، تلاش میکنند سرپوشی در رابطه با مسایل داخلی داشته باشند. در این مورد میدانیم که چنین چیزی امکان ندارد و خود مقامات هم تا آن حد پیش رفتهاند که اعتراف کنند که ضربهای خوردهاند. به بعضی از نشریات اگر توجه بکنید، حتا نشریاتی که میشود گفت طرفدار محافظهکاران هستند، چنین چیزی را میبینیم. بنابراین امنیت ملی ایران از دیدگاه مقامات جمهوری اسلامی ایران با این نظر که خارجیها فکر میکنند جایگاه ایران یکمقداری تضعیف و از بنیاد متزلزل شده است و شاید بخواهند سوءاستفاده بکنند یا حداکثر استفاده را ببرند، برای آنها خیلی مهم خواهد بود.
به نظر شما مسألهی امنیت ملی ایران در طول سالهای آینده چه قدر برای دولت آقای اوباما اهمیت خواهد داشت؟ اگر به یاد داشته باشید آقای اوباما قبل از اینکه وارد کاخ سفید بشود و بعد از اینکه انتخاب شد، چند ماهی را با مشاورانش صرف مطالعهی سیاست آمریکا در قبال ایران کرده بود. یعنی سیاست جدیدی را که خودش میخواست و از دیدگاه خودش میخواست پیاده بکند، همان طور که اطلاع دارید با سیاستهای آقای بوش تفاوت خیلی محسوسی داشت. درست است که آقای بوش اواخر ریاست جمهوریاش به طرف گفت و گو و از این جور مسایل میرفت، ولیکن آقای اوباما از همان ابتدا، راه جدایی را ازآنچه آقای بوش میخواست، انتخاب کرده بود. بنابراین ماههای طولانی را صرف این مسأله کرد که دوباره بر سیاست خارجی آمریکا در برابر ایران مروری داشته باشد و با خیلیها صحبت کرد و تصمیم گرفته شد که خط مشیای را در این رابطه داشته باشد. اولین چیزی را که در این هیجانات و احساسات بعد از انتخابات ریاست جمهوری اسلامی در ایران میتوان از یاد برد، این است که این تصمیمها را دولت اوباما با شناختی که از جمهوری اسلامی ایران داشت، گرفت. بدین معنا که میدانستند ظاهر و باطن این نظام چه هست. خودشان را در این رابطه گول نزده بودند. به احتمال زیاد همگیشان توافق نظر داشتند که به احتمال زیاد آقای احمدینژاد دوباره رییس جمهور خواهد شد، همینطور در رابطه با مسایلی که برایشان مهم است که مسألهی هستهای ایران است، بعضی از حمایتهای ایران از بعضی گروهها و غیره و غیره. میدانستند آقای احمدینژاد منتخب مردم نیست که با او حرف بزنند، بلکه عدهای دیگر از مقامات جمهوری اسلامی ایران هستند که باید با آنان حرف بزنند. اگر بخواهیم از آن دیدگاه نگاه بکنیم، چیزی به آن صورت هنوز عوض نشده است. هنوز همان افراد هستند. ولی برای دولت آمریکا و بعضی از کشورهای غربی و متحدانشان الان غیرممکن است که بگویند پس ازاین رویدادهایی که اتفاق افتاده است و پس از انتخابات ریاست جمهوری در ایران چیزی تغییر نکرده است. همین یکی دو روز پیش، هم آقای بایدن و هم آقای اوباما تأکید کردند، هدف هنوز این است که بتوانند رابطهای با جمهوری اسلامی ایران برقرار کنند و به گفت و گو بنشینند. هنوز سیاست آن است. ولیکن به نظر من، آمریکا پیش خودش یکمقداری حس میکند که بهخاطر ضربهای که به بدنهی جمهوری اسلامی خورده است لازم نیست آنقدر از خودش شتاب نشان بدهد که بخواهد بر سر میز مذاکره بنشیند. بلکه فکر میکند ایران هست که در گوشهای افتاده است و فکر میکند به خاطر اینکه دوباره بخواهد آن قدرت و عظمتش را ـ البته من سوال دارم که واقعاً جمهوری اسلامی ایران آنچنان قدرت و عظمتی دارد ـ از دیدگاه خود مقامات جمهوری اسلامی ایران به دست بیاورد، چه نوع عکسالعملی نشان میدهد. فکر میکنم خیلیها در آمریکا و غرب بر این عقیدهاند که یک رویداد را از طرف جمهوری اسلامی ایران خواهیم دید. حالا یا از سوی آقای احمدینژاد یا از دیگر مقامات ایرانی که بخواهند چیزی را خیلی زود انجام بدهند که بگویند ما دوباره ثباتمان برقرار شده است، به راه خودمان هستیم و داریم پیش میرویم یا دورهای را گذارندیم، ولی دیگر همه چیز فراموش شده است و کار بر طبق روال انجام خواهد شد. برای همین یکمقداری بازی را به زمین ایرانیها انداخته است و یک مقدار عقب نشسته است. چون برای آمریکا و متحدانش خیلی مشکل است که بخواهند فوراً دولت آقای احمدینژاد را به مشروعیت بشناسند. سوالی که اینجا پیش میآید این است که فکر میکنید آقای احمدینژاد امسال به سازمان ملل خواهد آمد و آیا همان وضعیت گذشته را تکرار خواهد کرد؟ دولتهای غربی را به چالش خواهد کشید؟ مسلماً با شناختی که از آقای احمدینژاد داریم، جواب خیلی کوتاه من، بله است. ایشان برای مسایلی که برایشان مهم است و میخواهند، خیلی پافشاری میکنند و به قول معروف کمتر از رو میروند. و بخشی از شخصیت ایشان هست که ما به طور مدام دیدهایم و فکر میکنم خیلی از کارهایی هم که ایشان پیش بردند و حتا مقامی را که توانستند تا بحال کسب بکنند، یکمقدار زیادی به خاطر این عنصر شخصیت ایشان بوده است. برهمین اساس فکر میکنم ایشان به سازمان ملل خواهد آمد و به احتمال زیاد دوباره همان حرفهای قبل را تکرار خواهد کرد و سعی میکند به آمریکا بگوید از کارهای شیطانیتان دست بردارید و به راه ما بیایید و از این جور مسایلی که قبلا هم شنیدهایم. چون اخیراً هم دوباره ایشان آقای اوباما را به مناظره تلویزیونی جهانی دعوت کرده بود. بنابراین از آن نظر فکر نمیکنم آنچنان فرقی در رابطه با رفتار و طرز رفتار ایشان کرده باشد یا بکند. در رابطه با صحبتهایی که روزهای اخیر دوباره دربارهی صحبتهای آقای بایدن و مسألهی حملهی احتمالی اسراییل مطرح شد، آیا ممکن است در چهارسال آینده، شاهد تحولی منفی علیه ایران باشیم؟ مسلماً احتمالش هست. البته فکر میکنم نکتهای که من راجع به اسراییل میدانم، که مسلماً همه دوستان هم میدانند، این است که اسراییل تاکنون نشان داده است که اگر بخواهد کاری را انجام بدهد، بدون سر و صدا انجام میدهد و کار را تمام میکند و برمیگردد. این را در رابطه با عراق و سوریه هم دیدیم. ولیکن درست است. مسألهی اصلی اینجاست که پیشرفت برنامهی هستهای ایران مسلماً خیلی بیشتر از آن است که بخواهیم فقط یکجا یا دو جا را بزند. بنابراین عملیات خیلی عظیمتری لازم است. با وجود این فکر میکنم اگر اسراییل از آن اوایل میدانست و خطر را احساس میکرد، این کار را انجام میداد. و هنوز بر این عقیدهام که یکمقدار، کشمکش تبلیغاتی و کشمکشی ژئوپلیتیکی بین دو کشور است، تا اینکه اسراییل واقعاً احساس خطر هستهای از سوی ایران بکند. فکر نمیکنم اسراییل واقعاً باور میکند که حتا اگر یک بمب هم گیر جمهوری اسلامی ایران بیاید، اولین کارش این است که اسراییل را میزند. ولیکن به هر حال این رقابت را اسراییل هم با عراق داشت و همین ادبیات تبلیغاتی را که در رابطه با ایران میشنویم، سال ۲۰۰۲ تا قبل از ۲۰۰۳ با عراق میشنیدیم. آن موقع اسراییلیها میگفتند ایران هنوز خطر آنچنانی نیست، عراق است که خطر واقعی هستهای ماست که به عراق حمله شد، ایران تبدیل به آن شد. ولیکن با وجود این واقعاً نمیشود گفت چنین چیزی اتفاق نخواهد افتاد و اسراییل حمله نمیکند. ولیکن یک موضوع را هم دوباره باید بگویم که حداقل از دیدگاه آمریکا و بعضی دیگر از متحدان آن خیلی مهم است. هرچقدر هم که بخواهند از این جنبش مردمی طرفداری بکنند، شاید همانطور که آقای بایدن گفته است اگر اسراییل بخواهد حمله بکند و فکر کند این کار را برای امنیت ملیاش لازم است، آمریکا جلوی اسراییل نمیایستد. ولی در هر صورت تمامی این کشورها مسألهی خیلی مهمی در نظرشان است و آن اینکه اگر نوعی بلبشو و اغتشاش در ایران بهوجود بیاید، هم آمریکا و هم کشورهای دیگر مشکل بسیار بزرگی جلوی رویشان است. حداقل از دیدگاه غربیها راجع به کشوری حرف میزنیم که درست وسط عراق و افغانستان نشسته است و اگر این کشور هم بخواهد ثباتش را از دست بدهد، مشکل بسیار بزرگی جلوی روی غربیهاست. فکر میکنم کشورهای عرب و همجوار زیاد موافق نباشند، هرچقدر هم که بخواهند دماغ جمهوری اسلامی را کمی به زمین بمالند یا خونین بکنند، ولی فکر نمیکنم هرج و مرج در تمامی این سه کشور برایشان مفید باشد. از نظر انرژی، نفت و غیره برای روسیه یا کشورهای دیگر ثبات خیلی مهم است. بنابراین باید این را در نظر داشت که هرچقدر هم بخواهند از این نوع جنبشها یا از بعضی حملات یا مداخلهها و غیره حمایت بکنند، همیشه مدنظرشان هست که به هر حال حداقل نوعی ثبات فعلاً در ایران لازم است تا موقعی که شاید بشود در طول چند سال آینده عراق را کمی بالاتر آورد و فکری به حال افغانستان کرد. |
نظرهای خوانندگان
به همین دلیل است که اگر قرار باشد مردم بی گناه در این میان فدای منافع جهانی شوند و این حکومت بر جای خود باقی بماند، حتماً نیز چنین خواهد شد! امیدوارم اینطور نشود اما اگر شد، شرم بر دنیایی که در برابر چنان جنایتی بی تفاوت بماند!
-- آگاه ، Jul 9, 2009 در ساعت 04:17 PM