رادیو زمانه > خارج از سیاست > ایران > عبده تبریزی و عطریانفر: مظاهری نباید برکنار میشد | ||
عبده تبریزی و عطریانفر: مظاهری نباید برکنار میشدمریم محمدیmmohammadi@radiozamaneh.comداستان مخالفت و درگیری میان رییس کل بانک مرکزی ایران، طهماسب مظاهری و دولت احمدینژاد، مدتی بود که از حوزه مباحث اقتصادی خارج شده و شکل یک مبارزه سیاسی به خود گرفته بود. نشریات و روزنامهها در حوزه اقتصاد، از بسته شدن خزانه مملکت به روی دولت میگفتند که به دستور مظاهری در توقف پرداخت وام به موسسات مورد نظر دولت موسوم به طرح موسسات زودبازده اشاره داشت. بانک مرکزی معتقد بود که بیش از ۴۶ درصد پرداخت این وامها که ۶۰ میلیارد دلار را در سال گذشته بالغ میشود، بیمورد بوده و دولت معتقد است که میزان خطا فقط چهار درصد بوده است. ده روز پیش از این، وزیر کار و امور اجتماعی در نامه سرگشادهای از رییسجمهور خواست که یا او و یا رییس بانک مرکزی را برکنار کند. این در حالی بود که مظاهری قبلاً اظهار کرده بود که به هیچوجه حاضر به استعفا نیست و در صورتی که نمیتوانند با او کار کنند، باید وی را برکنار کنند. سرانجام ده روز پس از انتشار نامه جهرمی، دیروز مجمع عمومی بانکها خبر برکناری مظاهری را تایید کرد. در مورد ابعاد اقتصادی این تغییر و تحول، با دکتر حسین عبده تبریزی، رییس سابق سازمان بورس و کارشناس بانک و بیمه، و همچنین در مورد جوانب سیاسی این قضیه با محمد عطریانفر، عضو شورای مرکزی حزب کارگزاران سازندگی، گفت و گو کردم. از عبده تبریزی در مورد تقابل سیاست انقباضی بانک مرکزی و سیاست انبساطی دولت، توضیح بیشتری میخواهم.
آقای عبده تبریزی، ظاهراً جنگ میان سیاست انقباضی بانک مرکزی و سیاست انبساطی دولت بوده است. با توجه به این که سیاست بانک مرکزی، مخالفت با اعطای وام به موسسات زودبازده بوده و این امر میتواند به تولید لطمه بزند، شما چرا از این سیاست در مقابل سیاست انبساطی دولت که به هر حال گفته میشود برای کمک به موسسات تولیدیست، حمایت میکنید؟ سیاست انقباضی ایشان که طبعاً درست است و دولت هم ادامه سیاست انبساطی گذشته را نداشته است. بالاخره ما در اردیبهشت ماه، تورم ۲۸ درصد داشتیم و نظر بانک مرکزی این بود که اگر سیاست انقباضی اعمال نمیشد، تورم روی ۶۰ درصد بود. با توجه به پایین رفتن قیمت نفت، این اتفاق میتواند در آینده هم بیفتد. یعنی اگر دولت پولی را که ندارد، خرج کند و یا اینکه داراییهای ارزی خود را به بانک مرکزی بفروشد و از بانک مرکزی ریال دریافت کند، باز هم ممکن است تورم افزایش پیدا کند.
میدانیم که وقتی داراییهای خارجی بانک مرکزی زیاد میشود، یعنی دولت ارز خود را به بانک مرکزی میدهد و ریال میگیرد، رییس کل بانک مرکزی قلم روی کاغذ میگذارد و یک ریالی را «خلق» میکند. این ریالی است که آن طرفش عرضه کالا و خدمات نیست و فقط ریالی است که «خلق» شده و این طبعاً ممکن است تورمهای دو رقمی و حتی سه رقمی در داخل کشور داشته باشد. بنابراین سیاست آقای مظاهری در مورد اینکه نگذارد پول بیشتری در بانک مرکزی خلق شود، سیاست کاملاً درستی بوده و با تمام مشکلاتی که سیاست انقباضی برای کوتاه مدت ایجاد میکند، به ناچار سیاستی بوده که پاسخگوی سیاستهای غلط خرج کردن پول و دادن تسهیلات بیرویه به نهادهایی است، که حداقل ۵۰ درصد آن پولها دیگر در دسترس نیست و به سیستم بانکی برنمیگردد. این پاسخ آن بوده، وگرنه کسی سیاست انقباضی را آنهم با شدتی که به تولید صدمه بزند، تایید نمیکند. اما بانک مرکزی ناچار بوده است. آقای عبده تبریزی، شما سابقه همکاری با آقای مظاهری را دارید. از جانب هواداران دولت این اصطلاح زیاد به کار میرود که ایشان فرد یکدنده و لجبازی هستند. شما هم همینطور فکر میکنید؟ آقای مظاهری به هر حال آدم کارشناسی است که نه حزبی و نه سیاسی است. کارشناسی است که نقطه نظرات خودش را دارد و با دولت آقای خاتمی هم اختلافات خودشان را داشتند و به نظر من در آنجا هم که دعوا بین آقای ستاریفر، رییس برنامه و بودجه و ایشان بود، (در وزارت اقتصاد) حق با آقای مظاهری بود و آقای خاتمی هم خب، تصمیم عجیبی گرفت چون نمیدانست کدام درست میگویند. به نظر میرسد که این داستان دوباره در دولت جدید هم تکرار شده، ولی من هنوز فکر میکنم که حق با آقای مظاهری است و ایشان با این شرایط دشوار با دولتی که به هیچوجه با او هماهنگ نبوده، سعی کرده به کشورش خدمت کند و حالا از این خدمت محروم شده است. در خبرها بود که روز پنجشنبه ضیافتی در وزارت کار برگزار میشود که عمده مساله مطرح در آن، مخالفت با سیاستهای بانک مرکزی و آقای مظاهری است. شما هم به این ضیافت دعوت شدید؟ ما دعوت نشدیم. به هر حال کسانی که مخالف آقای مظاهری بودند و در راس آنها آقای داودی، معاونت ریاستجمهوری و وزیر محترم کار، حالا نظر خود را اعمال کردند و انشالله که آثار خودش را نشان خواهد داد.
در آن سه سال نشان داده و مشکلات عظیمی که سیاستهای اقتصادی دولت در سه سال گذشته ایجاد کرده و فشارهایی که بر مردم آمده و اشکالات و اشتباهات عظیم که اگر تکرار بشود، خودش را نشان خواهد داد. طبیعی است که همهی آن سیاستهای غلط به وضعیت موجود دولت، به تورم بیست و چند درصدی، بیکاری گسترده، عدم تولید، خاموشیها و بیبرنامگی در گاز و آب انجامیده است. اینها نابهسامانیها خودش را نشان میدهد و آقایانی که تئوریهای جدید در حوزه اقتصاد دارند و میخواهند روی ملت ایران پیاده کنند، فرصت دیگری خواهند داشت تا این کار را انجام دهند. از آقای محمد بهمنی به عنوان جانشین ایشان و آقای حسین صمصامی به عنوان قائممقام نام برده میشود. شما فکر میکنید آقای بهمنی میتوانند با سیاستهای دولت همگام کار کنند؟ فکر نمیکنم. ایشان هم یک کارشناس است. ولی قائم مقامی که برای ایشان تعیین کردند، کسی است که طبعاً سیاستهای نزدیکتری به معاون رییس جمهور و آن قشری از دولت دارد که میخواهند پول بیشتری خرج کنند.
آقای عطریانفر در مورد برکناری آقای مظاهری توضیحات بیشتری دارد. عمدهترین ریشه این اختلاف به این برمیگردد که دولت جناب آقای احمدینژاد، دولتی است که کاملاً غیرحرفهای و غیرکارشناسی عمل میکند و حداقل در رابطه با آقای مظاهری این احساس وجود دارد که چون در گذشته هم در نظام اجرایی کشور مسوولیتهایی را بر عهده داشته، نگاه تجربی و عملکرد ایشان مبتنی بر رفتارهای کارشناسانه بوده و علاقمند بوده که بانک مرکزی را مطابق با نظرات کارشناسی اداره کند. این پیشینهی آقای مظاهری و آقای احمدینژاد است. اما آنچه که امروز ما با آن مواجه هستیم به این برمیگردد که با توجه به مشکلاتی که نظام پولی و بانکی کشور با سیاستهای اقتصادی آقای احمدینژاد بهوجود آورده است و بهطور طبیعی جامعه، رئیس کل بانک مرکزی را مسوول چنین سیاستهایی میشناسد؛ آقای مظاهری اخیراً در نامهای به آقای احمدینژاد، شرایطی را برای تداوم همکاری خودش اعلام کرده و محورهایی را مشخص کرده که نظام اقتصادی و پولی کشور، باید مطابق این محورها مسایلش را دنبال کند. آقای عطریانفر، این نامه منتشر شده است؟ خیر، نامه منتشر نشده است. ولی نامه داخلی است و نهایتاً در انتهای نامه اشاره کرده که اگر چنانچه این خواست ما تامین نشود و نتوانیم اینها را مبنای مدیریت خودمان قرار دهیم، طبعاً من نمی توانم همکاری داشته باشم. این مبنای انفصال و قطع همکاری آقای مظاهری با دولت آقای احمدینژاد است که قبل از سفر ایشان به نیویورک صورت گرفته و نهایتاً آقای احمدینژاد موضوع را به آقای داودی، معاون اول خودشان ارجاع دادند. آقای داودی هم از همان ابتدا در خصوص همکاری با آقای مظاهری موضع داشت و قبول نداشت که آقای مظاهری از همکاران اقتصادی دولت به عنوان رییس بانک مرکزی باشد و ایشان به سختی پذیرفت و به سرعت آقای داودی موضع خود را در دولت اعلام کرد و نهایتاً تصمیم گرفتند که مدیریت بانک مرکزی را بر عهده آقای بهمنی و آقای صمصامی قرار دهند.
در صحبتی که با آقای عبد تبریزی داشتم، ایشان میگفت که آقای مظاهری در دولت آقای خاتمی هم مخالفتهایی داشت و آنجا هم نظر ایشان کارشناسی بود. بله، همانطور که آقای دکتر عبده هم اشاره کردند، آقای مظاهری در طول فعالیتهایی که در دولتهای گذشته هم داشتند، نوعاً قبل از آنکه کارشان به پایان برسد، به نوعی اختلاف برخورد میکردند و از تیم همکاران خودشان جدا میشدند. این جدا شدن از آقای احمدینژاد، از آن سنخ نیست. حقیقتاً در گذشته همانطور که اشاره شده، آقای مظاهری نوعی جهتگیریهایی داشتند که به صورت غیرتخصصی و غیرحرفهای ایشان را به نقطه جدایی از مافوقشان میرساندند. اما در این رابطه مشخصاً موضع آقای مظاهری، موضع تخصصی است و مشخصاً روی دیدگاههای حرفهای خودش تاکید کرده و در این رابطه هم از ناحیه دولت با ایشان همراهی صورت نگرفته است.
آقای عطریانفر، با توجه به محدودیتهای قدرت در ایران، ساختار حقیقی وحقوقی دولت و عزل و نصبهایی که در دولت آقای احمدینژاد صورت میگیرد، به نظر میآید که ایشان از آزادی و اختیار نامحدود برخوردار هستند. در واقع هر کسی که با ایشان مخالفت داشته باشد، باید برکنار شود؟ ریشه این مشکلات به اینجا برمیگردد که این جایگاهی که آقای احمدینژاد اشغال کردند، جایگاهی است که نیازمند تجارب پیشینی برای ایشان بوده که متاسفانه وجود نداشته است. ایشان از زمانی که این مسوولیت را عهدهدار شدند، اساساً این درک کاملاً روشن را ندارند که کشور باید مبتنی بر برنامه اداره شود؛ و کشور درست مثل یک جریان در حال حرکتی است که یک نظامی از برنامه گذشته ادامه پیدا کرده و ایشان هم باید آن را بهصورت سازمانیافته پیش ببرند. ایشان چون به گذشته بیایمان هستند و بر گذشته خط قرمز کشیدهاند، احساس میکنند که در لحظه و در زمان حال، باید شخصاً تصمیم بگیرند و مثلاً برای کشور قدمی بردارند. در حالیکه هیچ کشوری اینگونه اداره نمیشود و موفق هم نخواهد بود. سوالی که همچنان باقی میماند این است که به نظر میآید مرز اعمال قدرت ایشان مثلاً خیلی بیشتر از آقای خاتمی است. یعنی به نظر میآمد که آقای خاتمی این همه آزادی و اختیار در جابجا کردن مسوولین کشور نداشته باشند. این نکته درست است یا خیر؟ آقای خاتمی هم میتوانست دست به تغییرات گسترده بزند. ولی چون آقای خاتمی یک عامل بازدارنده در درون خودشان وجود داشته و عقلانیتی بر تصمیمگیری ایشان تاثیرگذار بوده، طبیعتاً این اتفاقات صورت نمیگرفته است. نه اینکه عامل بیرونی بازدارنده بوده، عامل درونی در رفتار، عقلانیت و هوش سیاسی و مدیریتی آقای خاتمی و آقای هاشمی بوده که اساساً این تغییرات صریح و این جابجاییهای تند را به مصلحت کشور نمیدانستند. آقای احمدینژاد هم اگر کمترین تدبیر سیاسی و کمترین عقلانیت و هوشمندی سیاسی را به خرج میداد، طبعاً نباید خود را اسیر این جابجایی های گسترده میکرد. در همین رابطه: • محمود بهمنی، مدیرکل جدید بانک مرکزی • وزیر کار خواستار برکناری خود و مظاهری شد • احتمال برکناری مظاهری قوت گرفت • برکناری طهماسب مظاهری از بانک مرکزی |