رادیو زمانه

تاریخ انتشار مطلب: ۱۲ تیر ۱۳۸۷
پیدایش بهائیان در گفت و گو با محمد سیف‌زاده و مسعود بهنود:

سیف‌زاده: ساواک هم از حجتیه و هم از بهائیت حمایت می‌کرد

مریم محمدی

دستگیری اخیر بهاییان در کشور، با تلاش‌هایی پیرامون رسیدگی به وضعیت و روشن شدن موقعیت آن‌ها توسط نهادهای حقوق بشری در داخل و خارج کشور همراه بوده است. در مورد مساله بهاییان در ایران، از آغاز پیدایش تا امروز، با محمد سیف‌زاده، از اعضای موسس کانون مدافعان حقوق بشر در ایران و مسعود بهنود، مورخ و روزنامه‌نگار گفت و گو کردم. سیف‌زاده درمورد شرایط ابتدای ایجاد بهاییت در ایران این‌طور می‌گوید:

Download it Here!

با ظهور امیرکبیر و اصلاحاتی که به‌وجود آورد، مساله «بابیت» در ایران مطرح شد که توسط سید محمد‌علی باب که مجتهدی شیعه بود، به‌وجود آمد. البته تحریک سفیر روسیه و بعد هم سفیر انگلستان در این قضیه نقش داشت.

در نتیجه آشوب‌هایی در سراسر ایران به‌وجود آمد. تا زمانی که امیرکبیر برکنار و ساقط شد، در آن روزها سراسر ایران صحنه زد و خورد بین آن‌ها و البته با تحریک خارجی و ماموران ایرانی بود.

آقای سیف‌زاده، در دوره حکومت پهلوی چه سیاستی باعث می‌شد که درگیری با بهاییان دایماً شدت یا ضعف پیدا می‌کرد؟

این مطلب تا کودتای ۲۸ مرداد کمابیش ادامه داشت تا این‌که ‌روحانیون و البته باز هم سفارت‌های خارجی انگلیس و آمریکا (برای تقویت دولت سپهبد زاهدی‌) در یک عمل نمایشی حمله کردند و «حدیرت‌القدس» بهایی‌ها را تخریب کردند.

بعدها می‌بینیم که سرنخ انجمن بهاییت به در ساواک وصل می‌شود و طبق اسنادی که در ساواک رژیم شاه وجود داشت این‌ها تقویت می‌شدند و درمقابل، انجمن مبارزه با بهاییت که همان انجمن «حجتیه» است، باز هم توسط ساواک تقویت می‌شد.

به این ترتیب آن نظری که انجمن حجتیه را دست پرورده ساواک می‌داند از این طریق حرکت می‌کند و شما معتقدید که در هر دو سمت، هم بهاییان و هم در مبارزه با بهاییان، رژیم گذشته دست داشت؟

بله، این حقیقت داشت که این دو تا را به بازی می‌گرفتند برای این‌که مبارزه علیه رژیم سابق را در مسیر خودش که داشت به طرف تعالی پیش می‌رفت، منحرف بکنند. این اصل ماجرا بود.


‌محمد سیف‌زاده، حقوقدان و عضو کمیته دفاع از انتخابات آزاد

بنابراین به نظر من هردوی این‌ها تحت استضعاف قرار می‌گرفتند و به هر دوی آن‌ها ظلم می‌شد. البته مهره‌های بالای آن‌ها حتماً ارتباط‌هایی داشتند.

بعد از انقلاب چطور این جریان ادامه پیدا کرد؟ آیا فقط تحت تاثیر شدت گرفتن اعتقادات مذهبی بود یا این‌که باز انجمن حجتیه نقش بازی می‌کرد؟ به معنای دیگر باز هم درگیری با بهاییت را حرکتی سیاسی می‌بینید؟

بعد از انقلاب اولین نفر از سران انقلاب که در مقابل دستگیری تعدادی از بهاییان عکس العمل نشان داد، آیت‌الله طالقانی بود که در داخل زندان گفت این‌ها برای چه دستگیر شدند؟ گفتند بهایی هستند؛ و با شدت و عصبانیت گفت این‌ها خودشان تحت سیطره نظام فاسد و تحت استضعاف گذشته بودند و همه‌شان را آزاد کرد. خاطرم نیست آن زمانی که من دادستان انقلاب آیت‌الله خمینی بودم، ایشان نظر بر سرکوب بهاییان داشته باشند.

آقای سیف‌زاده، شما و دیگر کسانی که دست اندر‌کاربودند و از این ماجراها اطلاع داشتند، نقش انجمن حجتیه را به اطلاع آقای خمینی یا مسوولان نمی‌رساندند؟‌

بر طبق اسنادی که من به مرحوم خمینی دادم، زمانی که دادستان انقلاب بودم، انجمن حجتیه، انجمنی بود که در سال ۱۳۲۴ به‌وجود آمده بود و مورد حمایت ساواک رژیم شاه بود و توسط ساواک رژیم شاه ساپورت «‌حمایت» مالی و فرهنگی می‌شد.

یعنی آقای خمینی این اطلاعات را داشتند؟

بله. یک کار دیگر هم ساواک رژیم شاه کرده بود« اداره مروجین مذهبی» را هم که بسیاری از روحانیون تحت پوشش آن بودند، سازماندهی کرده بود. این را خود سازمان امنیت رژیم شاه برای مبارزه با سه جریان فکری به‌وجود آورد.

اول مساله مجاهدین خلق بود که به آن‌ها تهمت کمونیستی زده شود. دوم مساله دکتر شریعتی و جریان حسینیه ارشاد بود که آن‌ها از بالای منابر تکفیر بشوند‌؛ و سوم مساله خمینی بود که به او هم تهمت‌هایی زده شود که این‌ها را بتوانند از صحنه خارج بکنند.

حجتیه تا انقلاب دقیقاً در مقابل آیت‌الله خمینی و انقلاب فعالیت می‌کرد تا این‌که به داخل انقلاب نفوذ کرد و قدرت گرفت و توانست بسیاری از مراکز قدرت را به‌دست بگیرد. و الان که بسیار مشهود‌الهویت عمل می‌کند.

از نظر شما چرا در این شرایطِ به خصوص که به نظر می‌آید مشکلات عدیده‌ای هم پیرامون کشور هست این مساله دوباره حاد شده و این دستگیری‌ها صورت گرفته است؟

به نظر من دولت آقای احمدی نژاد به شدت از طرف انجمن حجتیه مورد حمایت قرار می‌گیرد و این‌ها افرادی هستند که تعدادی‌ از آن‌ها از لحاظ ایمانی، اعتقاد به مبارزه با بهاییت دارند.

عده‌ای از آن‌ها هم البته آگاهانه برای این‌که مسایلی مثل گرانی، تورم، مسکن‌، آزادی‌های مردم و حق شهروندی را از دید مردم خارج بکنند، زمینه‌ی دستگیری دو تا سه تا بهایی بیچاره را فراهم می‌کنند.

مسعود بهنود در این بررسی تاریخی درمورد شرایط پیدایش بهاییت در ایران می‌گوید:

پیدایش بهاییت، در مقطع بسیار حساس تاریخی ایران اتفاق افتاد. یعنی زمانی بود که محمد شاه فوت کرده بود یا در حال مردن بود و نزدیک بود حکومت مرکزی از هم بپاشد، خانواده قاجار درایت کرد امیرکبیر را به بچه ۱۴ ساله احمد شاه - که محمد شاه در عمرش هم داشت او را خلع می‌کرد ـ بست با هم و از آن‌ها ناصرالدین شاه را ساخت که بالاخره ۵۰ سال هم در ایران سلطنت کرد و مهم‌ترین آدم سلطنت قاجار هم شد.

در این لحظه حساس برای قاجار، و هم حساس برای جامعه ، جنبش بهاییت متولد شد. درنتیجه موقعی بود که امیرکبیر برای این‌که بتواند آن بچه را به سلطنت برساند، ناگزیر بود که به هرحال این جناح قوی قدرتمند روحانیت شیعه ‌را با خودش داشته باشد و با خودش دشمن نکند. به همین جهت بهاییان با خشونت روبرو شدند.


به هرحال نگاهِ از بیرون می‌گوید که آن‌ها در ابتدا یک جنبش بودند، یک جنبش اصلاح‌خواهانه درون دینی. منتها بعد از این‌که حکومت مرکزی ایران به علت ضعفی که زیر فشار سنت و روحانیت شیعه داشت‌، با آن‌ها به خشونت رفتار کرد.


مسعود بهنود، روزنامه‌نگار

وقتی که حکومت مرکزی ایران با خشونت با بنیان‌گذار بهاییت برخورد کرد جانشینان این گروه ناگزیر از ایران بیرون آمدند و ناگزیر شدند که کمک بطلبند...

در واقع ناخواسته سیاسی بشوند‌؟

و سیاسی شدند به خصوص که با هم افتراق کردند. «‌ازلی‌ها» یک طرف رفتند، بهایی‌ها یک طرف رفتند؛ تا این جا «بابی» بودند. بعد از این که به دوشاخه بهاییت و ازلی تقسیم شدند، به دو سوی قدرت‌های آن روز تکیه کردند.

حالا این تکیه معنی‌اش این بود که آیا دستور گرفتند؟ فکر نمی‌کنم. ولی به هرحال امکانات گرفتند. آن گروهی که تکیه کرده بودند به روس، (ازلی ها) کمتر کارشان گرفت و بهایی‌ها بیشتر کارشان گرفتU به خاطر این که زیر پوشش دولت انگلیس قرار گرفتند.

در دوران پهلوی این روند چطور ادامه پیدا کرد؟

در دوران پهلوی برخوردها متفاوت است است. در دوره رضاشاه، اصولاً رضا شاه پرهیز می‌کرد. حتا در نیمه دوم سلطنتش که فرنگی‌مآب شده بود و کشف حجاب می‌کرد و از این کارها می‌کرد؛ باز هم پرهیز می‌کرد.

در دوره آزادی بعد از رفتن رضا شاه، بهاییان آزاد شدند و به راحتی رشد کردند و بزرگ شدند به‌صورتی که توانستند در قلب شهر تهران ،یک مرکز برای خودشان درست کنند. در حالی‌که در آن زمان در هیچ جای دنیا چنین مرکزی نداشتند.

به هرحال در جای مهمی در تهران نزدیک مدرسه البرز،‌ نزدیک دانشگاه تهران، در شمال شهر تهران یک محل خیلی خوبی را برپا کردند و خیلی خوب درستش کردند. درون آن را به سبک مسجد شیخ لطف‌الله درست کردند. اسمش، «حدیرت القدس» بود و به این ترتیب آن‌ها آمدند ظاهر شدند.

وقتی ظاهر شدند تازه روحانیت را ترساندند. چرا؟ به خاطر آن‌که تا آن زمان بسیاری از بهاییان و حتی ازلی‌ها، خودشان را پنهان می‌کردند. خیلی آشکار نمی‌شدند. چنان‌که مثلاً در مورد یکی از بزرگ‌ترین آدم‌های تاریخ بعد از مشروطیت، مقصودم «‌آ میرزا یحیای دولت‌آبادی»‌ست، تا سال‌ها بعد از مرگ ایشان باور ندارم که کسی می‌دانست ایشان «ازلی» هستند.

این دور از مبارزه با این‌ها، کی شروع شد؟

از اواخر دهه بیست، پیام‌هایی از جانب آقای بروجردی، رهبر شیعیان جهان ساکن قم، و بقیه مراجع به هرحال به حکومت مرکزی ایران می‌رسید که احتیاط کنید و مواظب باشید و چه، چه. ولی کار به تکفیر و کار بزرگ نمی‌رسید.

بعد از کودتای ۲۸ مرداد، دوباره حکومت در یک وضعیتی قرار گرفت که یادآور دوران ناصرالدین شاه و امیرکبیر بود.

یعنی پایه حکومت شاه، بسیار سست بود و نمی‌توانست یک حکومت قدرتمندی درست کند (همان‌طور که او می‌خواست و بعداً درست کرد) در این زمان ناچار بود به همه گروه‌ها، از جمله به گروه‌های مذهبی امتیاز بدهد. امتیازهای متعددی داد و مهم‌ترین امتیازش هم همان‌طور که کسانی که تاریخ ایران را دنبال کردند می‌دانند، چشم بستن بر کارهای «فداییان اسلام» بود.

امتیاز دیگری که داد انتصاب تیمسار «باتمانقلیچ» به ریاست ستاد ارتش بود او تنها آدم غیر‌سلطنتی و غیر نخست وزیر ایران بود که عکس‌اش روی جلد مجله تایم آمد. یک ژنرال قدرتمند ایرانی بود که امریکا و غرب او را شبیه پینوشه می‌دیدند. البته او هیچ وقت درمقابل شاه قرار نگرفت. ولی به هرحال در آن زمان این‌طوری دیده می‌شد، مثل سرهنگ‌های یونان.

در آن زمان باتمانقلیچ، پرچمدار نظامیان ضد چپ ایران بود و توده‌ای بگیر و توده‌ای بزن بود. در یک چنین زمانی ارتش و رژیم حاکم بر ایران باز مثل دوره امیرکبیر و ناصرالدین شاه، ضعیف شده بود و رفته بود که یار بگیرد و یکی از یاران را در قم جستجو می‌کرد.

نتیجتاً آن صحنه اتفاق افتاد که عکس آن در نشریات بین‌المللی چاپ شد. کسی است که تیمسار باتمانقلیچ را با آقای فلسفی‌ واعظ نشان می‌دهد بر بام «حدیرة‌القدس» با یک کلنگ، در حالی‌که آن‌ها دارند آن بام را خراب می‌کنند.

در نتیجه پیام فرستادند که به هرحال از یک چنین کار نمایشی بزرگی در وسط شهر تهران صرف نظر کنید و در نتیجه آن‌ها رفتند و البته در طول زمان، بعداً بهاییان رفتند در کنار سوهانک در شمال شرقی تهران، محل وسیعی را به اسم «حدیقه» زیر املاک «مقدم‌»ها و «اعتماد السلطنه» دوباره همین مرکز را ساختند که این دیگر مربوط به زمانی بود که پول نفت آمده بود،‌ حکومت قدرت پیدا کرده بود، و احتیاج به پرده‌پوشی نداشت.

Share/Save/Bookmark

نظرهای خوانندگان

آخر اين حرف ها پس از سى سال ظلم آشكار نسبت به اقليت بهائى ايران چه محلى از اعراب دارد؟اقليتى در ايران مانده كه مورد اتهام هاى واهى و غلط هاى فاحش تاريخى نبوده باشد؟پس از سى سال ظلم فاحش؛
١ - دستگيرى و اعدام بدون محاكمه حداقل دويست نفر .
٢ - محروميت كليه بهائيان از حقوق شهروندى
٣ - محروميت جوانان بهائى از تحصيل در دانشگاه ها
٤ - غصب غير قانونى املاك بهائى در سراسر
كشور
٥ - ويرانى خانه سيد باب در شيراز به دستور مستقيم همان آيت الله طالقانى ، شخصيت ايده آل آقايان انقلابيون در اول انقلاب ، بدون توجه به شباهت عمل به تخريب بوداهاى باميان توسط طالبان كه هنوز اتفاق نيفتاده بود و ما در اين مورد از آنها پيشى گرفته بوديم.
٦ - از آقاى سيف زاده بعيد نيست كه نخواهد بداند اما از آقاى بهنود بعيد بود. چون با اين استدلال كه ازلى ها مورد پشتيبانى روسها قرار گرفتند و بعد نقش مستقيم آنها در انقلاب مشروطه ! چه نتيجه اى در مورد مشروطه ميشود گرفت. واقعا در مورد بيمارى "نظريه توطئه" در اين مملكت بايد فكر واكسن بود!

-- كيوان ، May 31, 2008 در ساعت 03:23 PM

It is very sad to see how little Iranian intellectuals and human rights activists know about the Bahai Faith.The above piece is replete with historical errors and misconceptions, e.g misspelling of Haziratu'l-Qods, the wrong date for the beginning of the Babi movement, the belief in conspiracy theory and the factual error that Bahais cooperated with SAVAK!! Of course, as a former attorney-General of the Islamic regime, Mr.Seifzadeh has to claim that Khomeini was not hostile to Bahais!!! Mr.Behnoud should note that long before the establishment of Haziratu'l-Qods in Tehran, American Bahais had their own Bahai centres.
It's just sad that the majority of Iranian intellectuals have no clear understanding and knowledge about Babi-Bahai religions.

-- sahba alasti ، May 31, 2008 در ساعت 03:23 PM

نتیجه ای که من از این دو مصاحبه گرفتم:
1. بهاییان مورد حمایت انگلیس بودند ولی انگلیس و آمریکا به همراه روحانیت در زمان کودتای ۲۸ مرداد حظیرة القدس آنان را تخریب کردند.
2. بهاییان مورد حمایت انگلیس و ساواک بودند چون ما میگوییم، و اینکه بهاییان "کارشان گرفت" و این دیانت بشکل برق آسا در دنیا گسترش یافت هم نتیجه این حمایتها بوده. احتمالا انگلیسیها 160 سال است که تمام کار و زندگی خودشان را ول کرده اند و تمام همشان را بر این گذاشته اند تا مطمئن شوند پیام بهاءالله به گوش دورافتاده ترین ساکنان این کره خاکی میرسد. یاللعجب...آیا امکانش هست که این پیشرفت به خاطر تعالیم بهاءالله بوده باشد؟ استغفرالله!
3. اگر مورخ مشهوری باشی اشکال ندارد که یکی دو تا اشتباه فاحش بکنی (حتی اگر این اشتباهات به قیمت زیر سوال رفتن بنیادی ترین اعتقادات بهاییان باشد). اشتباهات: بهاییان "افتراق" نکردند، برای تمام بهاییان دنیا عبدالبهاء جانشین بهاءالله است. ازل به دنبال جانشینی باب و کنار زدن بهاءالله بود. جمع کوچکی از بهاییان (به همراه بهاءالله و نه پس از او) ایران را ترک کردند چون بهاءالله توسط حکومت وقت تبعید شد، نه برای اینکه از کسی کمک بطلبند.
4. بهاییان سیاسی "شدند"، چون سیاست وقت تعیین میکرد که چگونه با آنان برخورد شود نه عدالت. هر وقت حکومت مرکزی ضعیف بود و لازم بود به روحانیت امتیاز بدهد مسلما بهاییان آسانترین هدف بودند.
5. حالا در دوره دولت آقای احمدی نژاد هم که دوباره در مورد "مسایلی مثل گرانی، تورم، مسکن‌، آزادی‌های مردم و حق شهروندی" ضعف وجود دارد حمله به بهاییان سرلوحه کارهای روزانه قرار میگیرد.
6. مورخین و روزنامه نگاران شهیر ما هم تا به حال در برابر این همه ظلم، محرومیت و کشتار سکوت کرده اند چون سرگرم پیگیری تحقق شعارهای مهمی مثل "ایران برای همه ایرانیان" بوده اند. خدا قوت.

-- امیرحسین ، Jun 1, 2008 در ساعت 03:23 PM

بهائیت یک "دین" کاملا" سیاسی است و اینکه
بهائیت "دین صلح است" کاملا" بی مبناست و فقط تحمیق شدگانندکه به این بارو دارند.فردی ازقاره آفریقا که از طریق افراد بهایی که به این
قاره سفر میکنند ومردم را فریفته و با دروغهای
"صلح آمیز"مردم رابه بند میکشند بهائی شده بودمیگفت :بعداز اینکه متوجه شدم که بهائیت کلا" سیاسی است و مرا فریفته بودند از این دین خارج شدم.

-- بدون نام ، Jun 1, 2008 در ساعت 03:23 PM

آقای سیف زاده الّبته حق دارند که تمام مظالمی را که در زمان آقای خمینی بر بهائیان رفته ، نادیده بگیرند ! ( آخر ایشان آن وقتها دادستان کل بوده اند! ) . فعلا می توانند چنین مصاحبه هائی بدهند ، ولی در آینده زمانی می رسد که حداقل در باره اتّفاقات نا گواری که در زمانی که خودشان در مقام دادستانی بوده اند ، با ید به فکر توجیهات و توضییحات بهتری باشند . آقای خمینی همه اعدامهای بهائیان را تائید و تشویق میکردند در آینده ای شاید نه چندان دور وکلای بلند پایه بهائیان این مطلب را با مدارک و دلایل به شما نشان خواهند داد . در مورد آقای طالقانی هم ، ما بهائیان حتّی یک بار نشنیدیم که ایشان یک کلمه در حمایت بهائیان بیان کرده باشند . فقط می دانیم وقتی که مسلمانان تصمیم گرفتند خانه حضرت باب را در شیراز خراب کنند ( حتما آقای سیف زاده و همکارشان آقای بهنود به بهائیان اجازه خواهند داد که خانه حضرت باب را مقدّس ترین مکان در ایران برای خود بدانند ! ) نمایندگان جامعه بهائی با آقای طالقانی تماس گرفتند و از ایشان درخواست نمودند از این اتّفاق جلوگیری به عمل آورند . می دانید جواب پـدر طالقانی به این در خواست ساده بهائیان چه بود ؟ بله ، ایشان فرمودند که آنقدر گرفتاریها و مسؤلیّت های مهمی دارند که دیگر وقت رسیدگی به موضوعات جزئی از این قبیل را ندارند ! (حتما آقای سیف زاده و آقای بهنود خواهند پـنداشت در خراب کردن خانه باب هم انگلسیها و آمریکائی ها دست داشته اند !! ــ اگر چه حتما ایشان ، همه تئوریهای توطئه را مسخره می دانند و لی هر گاه در باره دیانت بهائی بحثی پیش می آید همه دچار سیندروم و یا تئوری توطئه می شوند ) . شنیدن اینکه حجّتیه ساخته و پرداخته ساواک بوده برای من تازگی نداشت ، جتّی مدارکی توسّط مجاهدین در سالهای اوّلیه پیروزی انقلاب منتشر شد . .فقط برای آقای سیف زاده این مسؤلیّت اخلاقی باقی می ماند که حداقل یک مدرک و یا سند ارائه دهند که حاکی باشد از حمایت ساواک از جامعه بهائیان ایران .

آقای بهنود هم خیلی از تاریخ دیانت بهائی سخن گفتند ( نقالی ! ) ولی از منابع تاریخی شان سخنی نگفتند . تهمت ایشان، به این ترتیب که بهائی ها تحت نفوذ انگلیسها و ازلی ها تحت نفوذ روس ها بودند در تناقض آمد با تهمت های سنتی که بر عکس ازلی ها را تحت نفوذ انگلسها ( حامیان مشروطیت ؟ ) می داند ــــ شاید به علّت فعّال بودن ازلیان معروف هم چون شیخ احمد روحی کرمانی و هادی و یحیی دولت آبادی ( جانشینان یحی ازل ) در جنبش مشروطیت خواهی . و بهائیان را زیر نفوذ روسها . طرفداران این تئوری"توطئه" چنین توجیح می کنند که ازلی ها با آرامش وجدان طبق تعالیم مذهبی خودشان "تقیّه" می کردند ، در سیاست فعال بودند و احتمالا با انگلیسها همکاری می کردند ! برای توجیح اتّهامشان علیه بهائیان ، از کتاب جعلی " اعترافات کینیاز دالگورکی" مدد می گیرند ــــ جعلی بودن این کتابچه ردّیه به وسیله اشخاصی چون استاد مجتبا مینوی و آقای احمد کسروی تائید شده . ( بهائیان هیچگاه در سیاست دخالت نکردند ، در جنبش مشروطیت شرکت نکردند « عبدالبها بهائیان را از چنین فعّالیت هائی منع کرده بود » ، و هیچگاه نمی توانسته و نمی توانند "تقیّه" کنند . )

خلاصه آقای بهنود که خیلی منطقی ، متعادل ، و موشکافند و هیچ مطلبی را بدون مدرک و سند ارائه نمی دهند و ادعا نمی کنند . در ورد تهمت زنی به دیانت بهائی و بهائیان مثل آخوند ها دچار کمبود دلیل و برهان و سند شده اند . آقای بهنود این کار ها را نکنید !

-- mehrdad vojdani ، Jun 2, 2008 در ساعت 03:23 PM

سلام؛
آقای سیف گفته‌اند که سیدمحمدعلی باب مجتهدی شیعه است:
اولاً طبق اظهارنظر خود بهائیان اصلا سیدمحمدعلی باب درس نخوانده است و طبق مدارک تاریخی و خود بهائیان مقدمات دروس حوزوی را فقط طی کرده است.
و در هیچ کتاب و مدرکی ایشان مجتهد شیعه خوانده نشده است.
با تشکر

-- بی‌بام ، Jun 2, 2008 در ساعت 03:23 PM

Mr binam
Islam is also politic,. so get out of islam

-- fozoul ، Jun 2, 2008 در ساعت 03:23 PM

متاسفانه بعضى از منتقدين آقاى بهنود و سيف زاده دچار همان آفتى ميشوند كه ديگران را به آن متهم ميكنند. بهنود كوچكترين مدرك يا شواهدی براى گفته اش كه انگلیسیها از بهائیان حمايت ميكردند ندارد.اما مدارك و شواهد تخريب خانه باب به وسيله منابع مختلف و متعدد ثبت شده و هيچ خواننده منصف و بیطرفی ادعا نخواهد كرد كه آيت الله طالقانى در قضيه تخریب خانه باب دست داشتند.

-- جهانشاه ، Jun 2, 2008 در ساعت 03:23 PM

این مصاحبه به شدت ناقص است. مسئله بهاییت مسئله پر ابهامی است که باید در مورد آن به طور باز و آشکار و همه جانبه گفتگو شود. از مسئولان زمانه خواهش می کنم تریبون بازی بشوند برای طرح این مسئله و گفتگو با همه کسانی که در این باره حرفی برای گفتن دارند.
بهاییان به خاطر مظلوم واقع شدن ، فرصت در خویش نگری جدی پیدا نکرده اند ،درست مانند شیعیان قبل از رسیدن به قدرت. این بحث ها کمک خواهد کرد که جوان هایشان به جای مرور مصایبی که بر بهاییان رفته ، که واقعا کم هم نیست ، به تاریخ دین شان و مبانی اندیشه شان بیشتر دقت کنند. همانگونه که شیعیان یک عمر مشغول مصیبت خوانی بوده اند ، بهاییان هم به یمن همت آنچه امیرکبیر با ایشان کرد و نیز حاکمان شیعه در این سی سال ، مشغول مصیبت خوانی اند.
حجتیه ای ها مصیبت می سازند برایشان ، بهاییان آن مصیبت ها را می خوانند و روز به روز در ایمانشان محکم تر می شوند، و چه کسی است که نداند این ایمان های مظلوم سرچشمه ای می شود برای فرقه گری و فرقه بازی و جنگ های حیدری و نعمتی، و به حاشیه رانده شدن مسائل اصلی حقوق بشری.
در شهری که من زندگی می کنم ، جامعه بهایی نسبتا پر قدرتی وجود دارد. شاید کسی باور نکند ، ولی اینها به خاطر مظالمی که برشان رفته است ، حتی از ایرانی بودن و ایرانی خواندن خود شرم می کنند و از اختلاط با مجامع ایرانیان تا حد امکان پرهیز می کنند. وقتی فرصت هم صحبتی با آنها پیدا می کنی ، فقط ذکر مصیبت است ، که واقعا هم آه از نهاد آدم در می آورد. البته جای هیچ تعجب هم نیست، چون حاکمان ما که با هم کیشان خود و حتی فقیهان و مومنان به دین خود چنین کرده و می کنند ، پیداست با بهاییان که دستشان به هیچ جا بند نیست و پناهی در آن مملکت ندارند چه کرده و می کنند.

-- علی ، Jun 2, 2008 در ساعت 03:23 PM

بنده با گروهی بهایی از چین و آسیای جنوب شرق آشنا شدم و صد البته اطلاعات من از دین آن ها بیشتر از خودشان بود. تناقض ها در این دین مخصوصا بعد از مطالعاتم بسیار مشهود است.به همه پیشنهاد میکنم که فیلم baha'is in my backyard در ببینند که توسط دو یهودی ساخته شده است.به هر حال برخود با افکار متفاوت اگر در صدد آسیب به دیگران نباشند غیر قابل قبول است. اما براحتی اگر زیبایی ادیان الهی را دریافته باشیم بهاییان را مبهوت دین خود می کنیم.

-- بدون نام ، Jun 2, 2008 در ساعت 03:23 PM

بهاییان تحت ستم بوده اند و واقعا به آنها ظلم می شود اما من نمی فهمم چه اصراری دارند که دایم دین خود را به شیوه ای پرشور تبلیغ کنند.

-- آرش کرامتیان ، Jun 2, 2008 در ساعت 03:23 PM

علی آقا
فقط می خواهم که به شما بگویم که بهاییان آمریکا تنها اقلیت ایرانی آمریکا هستند که هرسال کنفرانسی در مورد فرهنگ و تمدن ایرانی در شهر شیکاگو برگزار می نمایند. کنفرانس "انجمن دوستداران فرهنگ ایرانی" که با شرکت مشاهیر فرهنگ و هنر ایران و اساتید دانشگاه ها برای عموم برگزار می گردد در نوع خود بی نظیر است. شما از غیر بهاییان آمریکا چه کاری غیر از خوانندگی و رقاصی و پارتی ها، در جهت آشنایی با فرهنگ ایرانی، دیده و یا شنیده اید؟

در ضمن حتما اطلاع دارید که چند ماه گذشته ۵۴ جوان بهایی را در شیراز به خاطر شرکت در اقدامات خیرخواهانه برای آموزش اطفال مناطق محروم شهرشان دستگیر و ۴ نفر آنان به حبس محکوم شده اند. به نظر منصفانه نمی آید که بگویید که بهاییان تنها به شرح مصیبت مشغولند.
در مورد مورد اینکه می گویید بهاییان از ایرانی بودن شرم دارند هم دچار توهم هستید. در آثار دیانت بهایی سرزمین ایران مورد ستایش موفور قرار گرفته است. نه تنها ایرانیان بهایی عاشق این سرزمین هستند و فرهنگ آن هستند بلکه تمام بهاییان عالم این سرزمین را که زادگاه پیامبرشان و آیین نازنینشان می ستایند و برای پیشرفت و نیکنامی آن هر کاری قادر باشند انجام می دهند.
بهر حال از اینکه با بهاییان همدردی نموده اید متشکرم

-- بدون نام ، Jun 2, 2008 در ساعت 03:23 PM

یک نکته مشترک و انسانی در میان کلییه نظرات این است که همه لااقل به لزوم رعایت حقوق شهروندی بهاییان معترفند.

-- بدون نام ، Jun 2, 2008 در ساعت 03:23 PM

جناب سردبیر برای حفظ حرمت کار خود لطفا با چند روشنفکر بی ادعا و مطلع هم مصاحبه فرمایید .تا ضمن رعایت انصاف تاریخ شناسی و درک شان ایشان اغلاط واضح و مخرب در این گفتگو توسط خود روشنفکران تصحیح گردد و امثال ما مجبور نشویم با حالت طعنه و کنایه به این دو دوست محترم و البته کم اطلاع درس بدهیم. با تشکر

-- بدون نام ، Jun 3, 2008 در ساعت 03:23 PM

به نظر من اسلام کاملترین و متعالیترین دین است. لطفا به کتاب آیات شیطانی مراجعه کنید تا این قضیه برای شما هم واضح بشود.
عزیزی که بیان داشتند دیانت بهائی را به خوبی میشناسند و منبعی که برای مراجعه معرفی میکنند فیلمی است که غرضورزی فیلمسازانان آن حتی در اسم انهم هویدا است. لطفا بفرمائید بجز ردیه ها آیا به هیچ مرجع بهائی هم سرزده اید؟

-- بدون نام ، Jun 3, 2008 در ساعت 03:23 PM

جناب سیف زاده من قدرت خلاقیت شما را تحسین می کنم منتها کاش از این ذهن خلّاق تان برای امور بهتر استفاده می کردید، مثلا می توانستید داستان نویس خیلی خوبی باشید، به وبژه کتاب های تخیلی که به نظر می آید نبوغ خاصی هم در این زمینه دارید. باور کنید نوشتن یک کتاب داستان بسیار یهتر از بازیچه شدن در دست سیاست مداران و قلم زدن برای آنان می باشد. حداقل در آخر، زمانی که نگاهی به خودتان می کنید این موضوع که یه مردم و همچنین به خودتان هم دروغ گفته اید وجدان تان را آزار نمی دهد.

-- رها ، Jun 4, 2008 در ساعت 03:23 PM

باید گفت امثال این آقایان که به ظاهر مدعی روشنفکری و اصلاح گرایی هستند در طول دهه های اخیر موجب انحراف ایرانیان در درک حقیقت و مرگ روح حقیقت جویی بودهاند.حتی قطعه طنز نبوی بدون ادعای خاص صادقانه تر و معنا دار تر از این اقوال بی معنی آقایان است.

-- بدون نام ، Jun 6, 2008 در ساعت 03:23 PM

این نکته برای من خیلی جالب است که اکر بهاییت نه دین است و نه فکر و عقیده چرا این همه بحث و جدل در میان است و چرا همه تلاش یرای نابودی آن دارند ضمنا من دوست بهایی زیاد داشتم و به غیر از محبت و خوبی چیزی از آنها ندیدم و هدفشان که وحدت عالم انسانی است برایم مقدس است "سراپردۀ یگانگی بلند شده به چشم بیگانگان یکدیگر را مبینید همه بار یک دارید و برگ یک شاخسار "
به امید صلح جهانی و از بین رفتن جنگ

-- amir ، Jun 10, 2008 در ساعت 03:23 PM

salam.tanha talashe anjoman bala bordan sathe etelae afrad az ahkam dine shie va raveshe mobahese ba sonni ha va bahaee ha va jazbe afrade in 2 ferghe be shie ast.anha ba siasat kaari nadashte va nadarand va az vaghti aayatollah khoee ra a lam bar emam rahmatollah danestand az jame e tard shodand

-- بدون نام ، Jul 2, 2008 در ساعت 03:23 PM