زمان تغییر سیاستهای آمریکا در برابر ایران
کاوه افراسیابی ترجمه و تلخیص: بنفشه سرتیپی
سیاست آمریکا در برابر ایران چیست؟ متأسفانه برای این پرسش پاسخی معنادار و چشمانداز رو به جلویی وجود ندارد؛ به جز اینکه دولت جرج دبلیو بوش میکوشد از میان این مسیر گلآلود، مثل یک اردک لنگ حرکت کند. همه نشانهها حاکی از شکست سیاست آمریکا در قبال ایران است و ظاهراً آنچه زمانی سیاست منسجم مهار - اگر چه یکجانبه و حتی غیرواقعگرایانه - تلقی میشد، به ملغمهای تبدیل شده است که نشانههای نگرانکننده تناقض، دوگانگی، صبر و انتظار آمیخته با اقدامات نامطمئن و نیمهتمام در آن دیده میشود. در یک کلام سیاست آمریکا در قبال ایران در آستانه تبدیل به بیسیاستی است.
اگر چه در ظاهر، آشکارا نشانههایی از دردسر دیده نمیشود، اما آمریکا رسماً برای منزوی کردن و جلوگیری از جاهطلبیهای هستهای ایران و مجازات این کشور به سبب حمایت از تروریسم و مانند آن، برای دور بعدی تحریمهای سازمانملل علیه تهران آماده میشود. اکنون آمریکا در حال یافتن شکافهایی است که در رویه سیاسیاش در قبال ایران، ایجاد شده و روز به روز هم - به دلایل ذیل - بزرگتر میشوند:
اول اینکه حالا دیگر کاملاً اثبات شده که تلاشهای دیپلماتیک آمریکا برای منزوی کردن ایران، بویژه در خاورمیانه و خلیج فارس - منطقه حساسی که نمیخواهد به طرح جنگ سرد آمریکایی - اسراییلی در خصوص تشکیل ائتلاف علیه ایران تن بدهد - موفقیتآمیز نبوده است.
بنابراین در حالی که ایران و مصر در حال عادی کردن روابط خود هستند، از سوی دیگر کشورهای عرب شورای همکاری خلیج فارس حتی پا را جلوتر گذاشته؛ تلاش آمریکا برای منزوی کردن ایران را رد کردهاند و آشکارا آمادگی قابل توجه خود برای برقراری روابط نزدیک با همسایه غیرعربشان را نشان میدهند.
دوم صمیمانه شدن سریع روابط ایران و روسیه و سیاست شجاعانه جدید مسکو در قبال تهران که در دیدار اخیر ولادیمیر پوتین از ایران و پس از آن در انتقال سوخت هستهای به نیروگاه بوشهر و گزارشهای مربوط به تماسهای هستهای و غیرهستهای و تسلیحاتی بیشتر میان دو کشور منعکس شده، برای آمریکا به نحو فزایندهای دردسرساز بوده است.
در حال حاضر بر اساس گزارش اطلاعاتی جدید آمریکا که فقدان برنامه هستهای تسلیحاتی در ایران امروز را تأیید کرده، روسیه به مخالفت با اعمال تحریمهای بیشتر علیه ایران برخاسته و چین هم - که قراردادهای تازهای در زمینه انرژی با ایران امضا کرده و به شریک تجاری درجه اول تهران تبدیل شده - مثل مسکو، چنین سیاستی را در پیش گرفته است.
سوم اینکه آمریکا بعد از تردیدها و منازعات داخلی، سرانجام تصدیق کرده که ایران سرگرم ایفای نقش سازندهای در عراق است و چهارمین دور گفتگوهای دو کشور درباره اوضاع امنیتی عراق در اواخر این ماه، میتواند برای دیپلماتهای آمریکایی فرصتی باشد تا از رسم معمول متهم کردن ایران فراتر رفته و با مطرح کردن پیشنهادهای ابتکاری، زمینه دستیابی به پیشرفتهای کوچک را فراهم کنند.
چهارم اینکه هرج و مرجهای پاکستان باید برای سیاستگزاران آمریکایی اخطاری باشد که حرکت در محیط امنیتی ایران عاقلانه نیست و مقابله با تهدیدات برای ثبات منطقه در کنار نقش ثباتآفرین ایران و روابط خوب اینکشور با همه همسایگانش، مستلزم تغییر قابل توجه سیاست آمریکا به صورتی است که این کشور بر ضربه زدن به ایران تأکید نداشته باشد.
پنجم این که آیتالله خامنهای در صحبتهایش، تلویحاً به این نکته اشاره کرده که اگر چه زمان مناسب برای عادیسازی روابط با آمریکا فرا نرسیده، اما ایران آماده است در صورت تغییر رفتار آمریکا در قبال تهران به این سمت حرکت کند.
با این حال اظهارات خامنهای را بایستی در برابر پسزمینه تاریخچه طولانی وعدههای نقض شده و متناقض آمریکا - که بارها موجب دلسردی نیروهایی در سلسله مراتب عالی قدرت در ایران شده - در نظر گرفته شوند.
سؤال بعدی این است که آیا در حال حاضر اوضاع تغییر کرده؛ یا ما دوباره شاهد خواهیم بود که الگوی دیرینه معکوس شدن روند پیشرفت ها بر اثر ناکامیهایی که تا حدودی از واکنشهای منفی مختلف در برابر این پیشرفتها نشأت گرفته، دوباره تکرار خواهد شد؟
البته با توجه به سه دهه قطع روابط دیپلماتیک میان ایران و آمریکا، این سؤال پیش میآید که باید تا چه اندازه انتظار بهبود روابط را داشت؟ شاید لازم باشد سیاست آمریکایی مهار ایران - مشابه سیاست محدود کردن چین یا روسیه - دچار تغییراتی شود و این به معنای برقراری روابط عادی، همزمان با رقابت در عرصه قدرت و ایدئولوژی خواهد بود.
به عبارت دیگر لزومی ندارد هماهنگی کامل را پیشنیاز عادی شدن روابط دو کشور بدانیم؛ بلکه دو طرف باید به این درک جدید برسند که چگونه میتوانند اختلافاتشان را تعدیل کنند.
برگرفته از: ٱسيا تايمز
|