«قدرت هستهای مجازی» و تعلیق غنیسازی اورانیوم
هانس روله برگردان:احمد سمایی
samayee@web.de
ایران در رویکرد هستهایاش، راهبرد ژاپن را سرمشق خود قرار داده است. هدف از این راهبرد، تبدیلشدن به یک «قدرت هستهای مجازی» است . کشوری که در چنین شرایطی باشد، در صورتی که اراده کند، در مدت کوتاهی به یک قدرت اتمی واقعی بدل میشود.
گزارش شورای مدیریت اطلاعات آمریکا در مورد توقف برنامه هستهای تسلیحاتی ایران، صرف نظر از دقت و یا ابهام آن، دستکم تا حدودی خطر جنگ و درگیری نظامی را کاهش داده است. همزمان اما تأکید آمریکا و متحدانش بر لزوم تعلیق غنیسازی اورانیوم از سوی ایران ادامه دارد. آنها در این راستا به تلاشهای خود برای تشدید تحریم ایران نیز ادامه میدهند.
جمهوری اسلامی ایران ضمن استقبال نسبی از گزارش یادشده، و نیز با استناد به گزارش نسبتاً مثبت آژانس بینالمللی انرژی اتمی، خواست تعلیق غنیسازی اورانیوم را فاقد مبنای حقوقی میداند و آن را دارای ماهیتی سیاسی تلقی میکند.
در این میان کشورهای غربی هم کتمان نمیکنند که چالش اتمی ایران بیش از پیش ماهیتی سیاسی به خود گرفته است. آنها میگویند که رویکردهای منطقهای جمهوری اسلامی، به ویژه خصومت با اسرائیل، دلیل محکمی است که باید به هر قیمت که شده، ایران را از دستیابی به توان بالقوهی تبدیل به یک قدرت اتمی باز داشت. و چون توانایی غنیسازی اورانیوم، راه ایران را به سوی تبدیل شدن به چنین قدرتی هموار میکند، پس باید این توانایی هر چه سریعتر متوقف شود.
نوشتار زیر، کوشیده است که از دیدگاه خود، حساسیت دست یابی ایران به غنیسازی اورانیوم را توضیح دهد. او بر پایه این توضیحات، نتیجه میگیرد که شورای امنیت باید بر مواضع تا کنونیاش، یعنی اعمال فشار بر ایران برای تعطیل غنیسازی اورانیوم، باقی بماند و آن را در صورت لزوم با تهدید به تحریمهای بیشتر، تکمیل و بدرقه کند.
توضیحات روله، فکری رایج و قوی در محافل سیاسی غرب را بازتاب میدهد که زمان توقف احتمالی غنیسازی در ایران را فراتر از فرصت لازم برای رفع تمام ابهامات از برنامه هستهای این کشور میداند. به عبارت دیگر، این نظر بر آن است که ایران دستکم زمانی صلاحیت غنیسازی اورانیوم و تبدیل به یک قدرت بالقوهی اتمی را خواهد داشت که در رویکرد منطقهایاش تغییر ایجاد شود.
دکتر هانس روله، در دهههای ۸۰ و ۹۰ سدهی گذشته، مدیریت طرح و برنامه در وزارت دفاع آلمان را به عهده داشته و مدتی نیز از مقامات سازمان پیمان آتلانتیک شمالی (ناتو) بوده است.
مقاله روله که ترجمهی آن را در زیر میخوانید در شمارهی هفتم دسامبر روزنامهی فرانکفورتر آلگمانیه انتشار یافته است.
انتشار گزارش جدید سازمانهای اطلاعاتی آمریکا خوشایند جرج دبلیو بوش نبود. البته سازمانهای یادشده در اصل، گزارش را برای خوشامد کاخ سفید تهیه و منتشر نکردهاند؛ بلکه میخواستهاند مانع از آن شوند که گزارشهای نادرست قبلی آنها، برای توجیه یک جنگ تازه، این بار علیه ایران، مورد سوء استفاده قرار گیرد. گزارش تازه بیشک چنین هدفی را متحقق کرده است: گزینه حمله نظامی به ایران اینک از دستور کار خارج شده است؛ هر چند که رییسجمهور آمریکا کماکان در حرف آن را منتفی نمیداند.
متأسفانه از گزارش صد صفحهای سازمانهای اطلاعاتی آمریکا تنها خلاصهای از آن انتشار علنی یافته است. این نحوه انتشار، تبعاً همهی طرفها را به سردرگمی و ابهام دچار کرده است.
متن انتشار یافته حاوی سه گزارهی اصلی است: ۱- ایران در سال ۲۰۰۳ بخش نظامی برنامهی اتمی خود را متوقف کرده است. ۲- بخش غیرنظامی برنامه هستهای ایران، شامل غنیسازی اورانیوم کماکان ادامه دارد. ۳- سازمانهای اطلاعاتی آمریکا نمیدانند که آیا ایران در حال حاضر قصد تولید سلاحهای هستهای را دارد یا نه.
از گزارش انتشاریافته نمیتوان دریافت که سازمانهای اطلاعاتی یادشده چگونه به این نتیجه رسیدهاند که ایران از سال ۲۰۰۳ بخش نظامی برنامه هستهای خود را متوقف کرده و هنوز هم به این توقف ادامه میدهد. با این همه، میتوان با ایجاد پیوند میان بخشهای مختلف گزارش، به مبنای نتیجهگیری یادشده پی برد.
به عبارت روشنتر، گزارهی سازمانهای اطلاعاتی آمریکا در بارهی توقف بخش تسلیحاتی برنامه اتمی ایران و ادامهی این توقف تنها میتواند به این معنا باشد که سازمانهای یادشده اطلاعات موثقی دارند که از سال ۲۰۰۳ هیچ اروانیوم با غنای بالایی (با قابلیت استفاده تسلیحاتی) در ایران تولید نشده است. معنای دیگر این گزاره این است که، همهی سانتریفیوژهای فعال در ایران (سه هزار دستگاه در نطنز) تنها اورانیوم با غلظت پایین تولید میکنند.
سازمانهای اطلاعاتی آمریکا اذعان دارند که از قصد ایران در تولید این گونه اورانیوم بیخبرند. این که جمهوری اسلامی، اورانیوم با غلظت پایین را برای استفاده در نیروگاه اتمی بخواهد، جای شک و تردید است. طبق قرارداد میان ایران و روسیه، سوخت لازم برای تنها نیروگاه در دست احداث ایران (بوشهر) برای ۱۰ سال، کاملاً تأمین شده است.
در قیاس با اورانیومی که روسیه به ایران تحویل میدهد، آنچه که در نطنز تولید میشود، مقدار بسیار ناچیزی است. از این رو برای ادامهی بخش غیرنظامی برنامه هستهای ایران، آنجا که از فاز تحقیق و آزمایش فراتر میرود، کمتر میتوان دلیلی یافت که به نوعی با مقاصد نظامی در پیوند نباشد.
این واقعیت که تهران از قصد تولید اورانیوم با غلظت بالا صرف نظر کرده؛ ولی به تولید اورانیوم با غلظت پایین ادامه میدهد، میتواند حاکی از این باشد که ایران با تقلید از ژاپن در جهت تبدیل خود به یک «قدرت هستهای مجازی» است. این بدان معناست که ایران در حال حاضر همه مقدمات لازم را تدارک میبیند تا بتواند در زمان دلخواه، و در فاصلهای کمتر از شش ماه، به یک قدرت اتمی واقعی بدل شود.
برای تدارک چنین شرایطی تنها کافی است که ایران در مقیاس کلان، غلظت ایزتوپهای اورانیوم ۲۳۵ را از هفتدهم درصد به چهار درصد افزایش دهد. زمان لازم برای چنین کاری، به شرطی که همه سانتریفیوژها با حداکثر توان کار کنند، ۱۲ ماه است.
تبدیل غلظت اورانیوم از هفتدهم درصد به چهار درصد، چهار برابر دشوارتر از تبدیل اورانیوم چهار درصد به ۹۰ درصد (با قابلیت استفاده نظامی) است؛ لذا برای این گزینهی دوم، تنها لازم است که سانتریفیوژها چهار تا پنج ماه دیگر کار خود را ادامه دهند.
راهبرد معطوف به تبدیل شدن به یک «قدرت هستهای مجازی» در واقع به این معناست که همهی مواد لازم برای تولید سلاح هستهای، به شمول دانش فنآورانه و تدارکات مکانیکی برای مونتاژ نهایی یک بمب اتمی، مهیا و «در انبار نگهداری» میشوند. مزیت چنین راهبردی این است که تهران میتواند پیوسته بگوید که همه فعالیتهای هستهایاش ماهیتی غیرنظامی دارند و معطوف به تأمین سوخت برای نیروگاههای هستهای هستند. و البته در ظاهر هم، چنین راهبردی ناقض پیمان منع گسترش سلاحهای هستهای نیست.
ولی این اقدام ایران برای آینده حائز چه اهمیتی است؟ ایران بنا به دادههای موجود، سالی سه هزار سانتریفیوژ در نطنز نصب خواهد کرد. به شرطی که این سانتریفیوژها با توان کامل کار کنند، ایران سال ۲۰۱۵ دارای آن میزان اورانیوم با غلظت چهار درصد هست که بتواند از آن، ۱۵۰۰ کیلوگرم اورانیوم برای مصارف تسلیحاتی (۹۰ درصد) به دست آورد. برای یک بمب اتمی معمولی ۲۵ کیلوگرم از چنین اورانیومی کفایت میکند.
و این به آن معناست که ایران سال ۲۰۱۵، اگر اراده کند، میتواند در کمتر از شش ماه به یک قدرت اتمی بدل شود. حتی اگر تعداد سه هزار سانتریفیوژ کنونی در نطنز ثابت بماند و بر شمار آنها افزوده نشود، باز هم، ایران در سال ۲۰۱۵ بالقوه دارای ۳۵۰ کیلوگرم اورانیوم قابل استفاده در مصارف تسلیحاتی است. چنین مقداری برای تولید ۱۴ بمب اتمی، شبیه بمبی که بر سر هیروشیما افکنده شد، کفایت میکند.
با توجه به نکات فوق، آیا آن طور که گزارش سازمانهای اطلاعاتی آمریکا القا میکند، برنامه هستهای ایران هنوز در مرحله و ابعادی بیخطر و قابل قبول است؟ آیا یک برنامه تسلیحاتی با ماهیت غیرنظامی، پیوسته چنین ماهیتی خواهد داشت و به سوی مقاصد نظامی سمتگیری نخواهد کرد؟
به سختی میتوان به این پرسشها پاسخ مثبتی داد. از این رو توصیه درست به آلمان و کشورهای عضو شورای امنیت سازمان ملل این است که کماکان با تهدید ایران به اعمال تحریمها، و اقدامات عملی در این راستا، کاری کنند که تهران سرانجام از غنیسازی اورانیوم منصرف شود.
|